نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - شهید «نادر زحمت بین» یادگار «قلی» و «خدیجه» دوم دی ماه سال 1346 در شهرستان سلماس به دنیا آمد. وی تا اول راهنمایی درس خواند و در ریخته‌گری کار می‌کرد و سپس به عنوان یکی از نیروهای جان بر کف ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و هشتم آذر ماه سال 1366 در زبیدات عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۰۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۳

برگرفته از کتاب گهواره‌های نیلوفری؛
نوید شاهد - «در حیاط بودم که صدای زنگ خانه بلند شد. ناخودآگاه جارو از دستم به زمین افتاد و حالم دگرگون شد. در را باز کردم. مردی پرسید: منزل حسین احمدی؟ گفتم بفرمایید؟ گفت: حسین مجروح و در بیمارستان بستری شده است و ضمنا دو تا عکس هم با خودتان بیاورید ...» ادامه این خاطره از مادر شهید "حسین احمدی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۰۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۳

خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله؛
نوید شاهد – در خاطرات رزمنده «محمد کاظمی» آمده است: پشيمان از آنچه در تصورات خودم به او نسبت داده بودم، سعي کردم او را در قايقي که زير آتش شديد عراقي ها به اسکله رسيده بود، سوار کنم، اما قبول نکرد. وقتي خيلي اصرار کردم، گفت: «من هنوز مي توانم راه بروم و اگر لازم شد، با يک دست بجنگم. کساني که روي زمين افتاده اند، اولويت دارند.»
کد خبر: ۵۱۰۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - شهید «محسن تاجیک» یادگار «محمدعلی» و «حوا» یکم آذر ماه سال 1344 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. دانش آموز چهارم متوسطه بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور داشت. این شهید گرانقدر چهارم شهریور ماه سال 1363 در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده اسماعیل شهرستان شهریار واقع است. در ادامه مصاحبه تصویری با خواهر و پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۰۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲

نوید شاهد - «گونی‌هایی که برای ساختن سنگر با خاک پر می‌کردیم بعضی مواقع توسط نیرو‌های تدارکات برای فرستادن آذوقه و ... مورد استفاده قرار می‌گرفت. یک بار درون یکی از این گونی‌ها آجیل‌های اعلا همراه با انواع شکلات ریخته بودند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس "بهرام ایراندوست" در سختی‌های اعزام رزمندگان به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۱۰۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲

نوید شاهد - شهید انساني مؤمن و مذهبي و از اخلاق خوب و پسنديده برخوردار بود و همرزمان و دوستانش از وی به نیکی یاد می کردند. متنی که خواندید قسمتی از زندگینامه شهید «خالد ابراهيمي» بود که نوید شاهد آذربایجان غربی شمارا برای مطالعه زندگی این شهید والامقام دعوت می کند.
کد خبر: ۵۱۰۴۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲

رئیس بنیاد شهید امور ایثارگران شهرستان شیروان؛
نوید شاهد_ رمضان علی رازقی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شیروان گفت: والدین شهدا از افتخارت این نظام هستند و این ایجاب می‌کند که خاطرات آنها را برای نسل‌های آینده داشته باشیم.
کد خبر: ۵۱۰۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۱

از خاك تا افلاك/ خاطرات شفاهی خانواده شهید«محمدکریم کریمی»؛
نوید شاهد - شهید «محمدکریم کریمی» فرزند قنبرعلی اولین روز از آذرماه 1345 در روستای قلعه جوق شهرستان ملکشاهی دیده به جهان گشود. در اوج جوانی به عنوان پاسدار وارد لشکر حضرت امیر (ع) شد. سرانجام در سیزدهم آذرماه 1369به علت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پشت در ناحیه کانی سخت مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح (ع) قرار دارد. از وی دو فرزند به یادگار مانده است. در ادامه فیلم مربوط به این مصاحبه را ببینید.
کد خبر: ۵۱۰۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۱

نوید شاهد - سکینه تاجیک خواهر شهید «محسن تاجیک» می‌گوید: «محسن از لحاظ اخلاق و رفتار نمونه بود و همیشه به دیگران کمک می‌کرد. زمانی که فرصت پیدا می‌کرد نماز می‌خواند. در وصیت نامه‌اش تأکید کرده بود؛ تنها شهادت، آخرین شهادت و مهمترین شهادت این است که "امام را تنها نگذارید".»
کد خبر: ۵۱۰۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۰

نوید شاهد - «یک بار که آماده رفتن شده بودم؛ چادرم را از من گرفت و گفت: اگه من جای تو بودم، از همان در خونه و قبل از ورود به حیاط، چادرم را می‌پوشیدم. شاید یک نامحرم توی راهرو باشه ...» ادامه این خاطره را از زبان خواهر شهید "حسن حسین‌پور" در آستانه روز عفاف و حجاب در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۰۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۰

خاطره روزنوشت شهيد خیرالله الطافی «1»
نوید شاهد - شهيد "خیرالله الطافی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «20 دی ماه صبح زود بعد از ملاقات با فرمانده تيپ جهت شروع کار به مقر تيپ سيدالشهدا (ع) رفته و از آنجا نيز به روستایی در منطقه چنگوله رفته و پايگاهی ايجاد کرديم که... » متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۰۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۷

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «من و چند تن از هم خدمتی‌هایم، چهار شبانه‌روز بدون آب و غذا در کوهستان گم شدیم. کوه‌های زیادی را بالا و پایین رفتیم تا به جایی برسم. از شدت گرسنگی و تشنگی نای راه رفتن نداشتیم، طوری که برای پایین آمدن از کوه تلوتلو می‌خوردیم ...» ادامه این خاطره را از "علی‌اصغر نقاش فتاحی " در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۰۰۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۶

نوید شاهد - کتاب گویای "باران در سلول" بخشی از خاطرات "احمد منصوری" است که "علی الله سلیمی" آن را جمع آوری و نشر شاهد به چاپ رسانده است.
کد خبر: ۵۱۰۰۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۹

روایت یادگاران انقلاب؛
نوید شاهد ـ کتاب «باران در سلول» توصیف بخشی از اتفاقات رخ‌داده در زندان‌های رژیم پهلوی و آزادی او پس از انقلاب اسلامی و بازگشتتش به زندان اوین، نقطه‌ی اوج خاطرات این مبارز در این کتاب است.
کد خبر: ۵۰۹۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۵

نوید شاهد - کتاب گویای «باران در سلول» بخشی از خاطرات «احمد منصوری» است که «علی الله سمیعی» آن را جمع آوری و نشر شاهد چاپ است .این کتاب دارای 6 قطعه و 209 دقیقه در چهار فصل و روایتگری «محمد رضا ورمزیان» در پایگاه کتاب گویای ایران صدا تولید شده است.
کد خبر: ۵۰۹۹۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۵

نوید شاهد - پدرم مي خواست براي گرفتن وضو به سر چشمه اي كه نزديك منزلمان بود، برود. همان لحظه كه پدر از خانه بيرون رفت صداي توپ باران بعثي ها به گوش مي خورد . زماني كه پدرم مشغول خواندن نماز عشا بود، يك توپ به چشمه اصابت كرد و همان لحظه پدرم به شهادت رسيد. متنی که خواندید خاطره ای بود از دختر شهید «حسین محمودزاده» که نوید شاهد آذربایجان غربی شما مخاطبان عزیز را برای مطالعه این خاطره زیبا دعوت می کند.
کد خبر: ۵۰۹۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۵

نوید شاهد- «من یک سال بعد از شرکت در کلاس‌های خانم مشتاقی و فعالیت در بسیج، وارد هلال احمر شدم و کمک‌های اولیه را به صورت تئوری فرا گرفتم. اولین بار عذرا قادری که خودش سابقه اعزام به جبهه داشت اطلاع داد که قرار است هلال‌احمر خانم‌ها را زیر نظر درمانگاه پاکروان راهی جبهه کند. وی به من پیشنهاد داد فعلاً به درمانگاه پاکروان بروم و زمان یادگیری عملی کمک‌های اولیه و تزریقات و پانسمان، همان‌جا مشغول کار و فعالیت شوم.» این بخشی یکی از خاطره‌های کتاب «به قول پروانه» است. این کتاب مجموعه‌ای پنج جلدی است که توسط نشر «صریر» منتشر شده و در جلد پنجم خاطرات «رقیه صفری» از امدادگران دوران دفاع مقدس در جبهه‌های حق علیه باطل روایت شده است.
کد خبر: ۵۰۹۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۸

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «آهسته اسلحه‌اش را برداشتم تا بیدار شد، دست انداخت دید اسلحه‌اش نیست. بلافاصله ضامن یکی از نارنجک‌ها را کشید و گفت اگر اسلحه‌ام را نیاوری همین الان خودم را می‌کشم، بدجوری ترسیدم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۹۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۵

نوید شاهد - فرزند شهید «علیرضا نورانی» معاون عمرانی استانداری در کتاب «استاندار آسمانی» این گونه روایت می‌کند: پدرم و شهید انصاری از پله ها پایین رفتند تا کنار پیاده رو سوار ماشین شوند. در این زمان من دیدیم دو نفر با پیراهن سفید - گارسون - آمدند. ظاهرا صحبتی کردند تا نامه ای به شهید انصاری بدهند در همین حین ناگهان تفنگ کشیدند و شهیدان انصاری و نورانی را به رگبار بستند.
کد خبر: ۵۰۹۸۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۴

نوید شاهد _ مراسم رونمایی از کتاب خاطرات و زندگی نامه "سردار شهید احمد انگالی" با عنوان بوسه بر انگشت با حضور پدر و مادر شهید در شهرستان دشتستان از توابع استان بوشهر انجام شد.
کد خبر: ۵۰۹۷۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۳