برگی از خاطرات؛
«طبق نقشه هوشمندانه فرماندهان، دشمنان بعثی را غافلگیر و پس از ساعتها درگیری و جانفشانی بسیجیان جانبرکف توانستیم آنها را به عقبنشینی وادار کنیم و منطقه را از لوث وجودشان پاک کنیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «حسین شمسدوست» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۸۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۸
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
شهید «قنبر جم زاده» که سالها به عنوان فرمانده گروهان جهت دفاع از کیان مملکت خویش در جبههها خدمت میکرد، فروردین ماه ۱۳۶۶ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. فرزند شهید میگوید: پدرم هر وقت به مرخصی میآمد بی تاب رفتن میشد و به جبهه بازمی گشت و شهادتش هم دقیقاً در روزی که باید از مرخصیش استفاده میکرد اتفاق افتاد. پس ما باید قدردان اینچنین شهدایی باشیم که آرامش مملکت مان به برکت وجود آنهاست.
کد خبر: ۵۳۸۰۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید محمد جعفر زاده از شهدای بعد از جنگ تحمیلی است که اردیبهشت ماه ۱۳۷۳ در منطقه سردشت بر اثر انفجار مین گروهای ضد انقلاب و اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی والدین این شهید والامقام تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۸۰۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۳
مادر «شهید رسول انصاری رنانی» بیان کرد: رسول قبل از رفتنش گفت که چشم به راه آمدنم نباشید.
کد خبر: ۵۳۷۹۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
روایتی کوتاه از خواهر شهید«سلیم قنبری»؛
خواهر شهید«سلیم قنبری»، می گوید: برادرم دوست نداشت حق کسی بر گردنش باشد. در کارهای منزل به همسرش کمک می کرد واین موضوع را وظیفه ی خود می دانست.
کد خبر: ۵۳۷۹۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۱
برادر شهید «علیاصغر کلامی» نقل میکند: «مادرم پرسید: توی سرخه کسی شهید شده؟ صورتم داغ شد. مادر به جان امام قسم داد. گفت: وقتی دیروز از دیدار امام برمیگشتم، ازم مصاحبه کردن. حرفی رو که اونجا زدم، حالا میگم: حاضرم هر سه پسرم در راه انقلاب شهید بشن.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۳۷۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۳۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «علی نجات شکری» از شهدای استان ایلام است که آذر ماه ۱۳۶۶ در جبهه گیلانغرب به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید میگوید: الهی شکر که پسرم در راه دین قدم برداشت و به شهادت رسید. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۳۷۸۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۹
همسر شهید «علیاصغر کلامی» نقل میکند: «مادر جلویش ایستاد. ازش ناراحت نبود. بنده خدا داشت سنگ من را به سینه میزد. علیاصغر هم حرف خودش را میزد. رو به مادر گفت: علیرضا برای خدمت کردن تو کافی نیست. باید بیشتر از اینا به انقلاب و جنگ خدمت کنی.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۳۷۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۹
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
بسیجی شهید «خدامراد سلیمانی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۶ در جبهه بانه کردستان مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت رسید. برادر شهید میگوید: ما وظیفه داریم ساده زیستی و فرهنگ شهدا را سرلوحه خود قرار دهیم و به جوانان معرفی کنیم تا نسل آینده پیرو راه شهدا باشند.
کد خبر: ۵۳۷۸۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
«یکبار با آقای رجایی از دفترشان برای اقامه نماز خارج شدیم. ناگهان پیرمردی روستایی به محض دیدن آقای رجایی بلند شد و یقه ایشان را محکم گرفت. یکی از محافظان به او نهیب زد این چه کاری است که میکنی، اما آقای رجایی با آرامش گفت کاری نداشته باشید، بگذارید حرفش را بزند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی رجایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۷۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
پاسدار شهید «محمد صادق محمدی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که خرداد ماه ۱۳۶۷ در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. برادر شهید میگوید: من، پدر و برادرم با هم همرزم بودیم که پیکر برادرم «محمدصادق» بیست و هشت ماه مفقود بود و اتفاق جالبتر اینکه توسط پدرم تفحص شد.
کد خبر: ۵۳۷۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۶
«یک روز از امیر پرسیدم چرا قرآن زیاد تلاوت و حفظ میکند، گفت: دوستی داشتم که ایشان زیاد قرآن حفظ میکرد، اما وقتی شهید شد شب دوستم را در خواب ببینم و از او بپرسم آیا حفظ کردن آیات قرآنکریم، درجات شهید را در آخرت افزون میکند؟ ...» ادامه این خاطره از شهید «امیر اسداللهی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۷۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۶
خاطرات شفاهی خانواده شهدا؛
شهید «فرمان ملک احمدی» از شهدای بسیجی دفاع مقدس استان ایلام است که تیرماه 1366 در جبهه کردستان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. فرزند شهید می گوید: من از پدرم خاطرات زیادی ندارم چون موقع شهادتشان سن زیادی نداشتم اما همیشه به مادرم تأکید کرده که دخترانم حجابشان را خوب رعایت کنند تا ادامه راه شهدا باشند. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۷۷۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۵
«روزی امیر به زیرزمین خانه رفت و دنبال چیزی میگشت. به دنبالش رفتم و پرسیدم: پسرم دنبال چیزی میگردی گفت: دنبال کفش. کفشهایم پاره شده دنبال کفشهای برادرم، رسول میگردم تا اگر اندازهام میشود بردارم و بپوشم ...» ادامه این خاطره از شهید «امیر اسداللهی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حجت الله ملک پور» گفت: وقتی روی پیکر پسرم را برداشتند نگاهش که کردم چشم هایش را باز کرد در حالی که همه میگفتند بسته است.
کد خبر: ۵۳۷۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۳
همسر شهید «سیدعلی حسینی» نقل میکند: «بعد از عقدمان، خواهرم شبِ نیمه شعبان ما را دعوت کرد. تمام مدتی که آنجا بودیم، سیدعلی با شوهر خواهرم در مورد شهید سیدامیر حسینی با هم حرف زدند. حال همسرم دگرگون و نگاهش پر از حسرت بود. رفتارش نگرانم میکرد.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطرات ی از این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۵۳۷۶۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «حمیدرضا عزیزی» از شهدای ارتش استان ایلام است که مرداد ماه ۱۳۶۵ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید میگوید حمیدرضا به عبادت مخصوصاً نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۷۶۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «هادی زینل زاده» از فرزند خود چنین میگوید: از لحظهای که متوجه شد جنگ شده گریه میکرد و لحظه شماری میکرد تا به جبهه برود. همیشه به من میگفت مادر تقصیر از شما است که نمیگزارید من به جبهه بروم. وقتی بیتابی هادی را دیدم راضی شدم به جبهه برود. فیلم مصاحبه با این مادر شهید معزز را در ادامه ببینید.
کد خبر: ۵۳۷۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
خاطرات شفاهی مادران شهدا
زیورغریبی مادر شهید «اروج براتی» میگوید: «چون همسر و برادرم در جبهه بودند، به او میگفتم: شما پیش من بمان و به جبهه نرو. او در پاسخ گفت: نمیتوانم در خانه بمانم و شهید شدن دوستانم را ببینم. ولی من باز درخواستم را تکرار می کردم و دفعه بعد گفت: مگر خون من از بقیه رنگینتر است... اگر شهید شوم، افتخاری است که نصیب هرکس نمیشود.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را میبینید.
کد خبر: ۵۳۷۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲
«بعضی افراد ناراحتی جدی خود را از نظر پزشکان پنهان میکردند تا از گزند احتمالی ممانعت از اعزام به حج دور بماند. این داستان خیلی به روزهای ثبتنام برای اعزام به جبهه شبیه بود آن روزها افراد کم سنوسال که به دلیل لزوم ارائه اجازه والدین مجبور به دست بردن در شناسنامه میشدند و تازه اول مشکل را در ستادهای اعزام برای خود درست میکردند مشابهتهای زیادی بین این سفر و اعزام به جبهه به چشم میخورد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲