خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
برادر شهید تعریف میکند: صدایی بیرون از سنگر مرتب میگوید: «عبدالله بیا... عبدالله بیا...» عبدالله فکر میکند بچهها هستند که دارند سر به سرش میگذارند، توجهی نمیکند. دفعه سوم که صدا او را مخاطب قرار میدهد، نمیتواند بیتفاوت بنشیند و...
کد خبر: ۵۷۰۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
کسی دوست نداشت شبها کنارش نگهبانی دهد؛ چرا که نه خودش آرام میگرفت و نه میگذاشت عراقیها شبشان را با آرامش بگذرانند.
کد خبر: ۵۷۰۵۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
خلبانان هوانیروز از اسارت بعثیها آزاد شده بودند و فرمانده دستور داده بود دو گوسفند برای قربانی کردن پیش پای آنها تهیه شود. اما بعثیها آن منطقه را بمباران شیمیایی کردند. وقتی فرمانده بالای سر گوسفندها رفت، با صحنه عجیبی روبرو شد.
کد خبر: ۵۷۰۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
تا یک قدمی بعثیها رسیده بودند و با ذوق اطلاعات جمع آوری میکردند؛ اما سر که بلند کردند دیدند سگی با قد و قواره گرگ بهشان خیره شده و آب از دهانش آویزان است.
کد خبر: ۵۷۰۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
معرفی میشود
کتاب «رد پای خدا» با قلم جانباز دوران دفاع مقدس «مصطفی قیصری» به رشته تحریر در آمده است.
کد خبر: ۵۷۰۵۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«حاجآقا در قناعتورزی تک بودند. اگر سیبی را میخوردند و نصف آن باقی میماند. روی آن چیزی میکشیدند و در یخچال میگذاشتند تا بعدا میل کنند ...» ادامه این خاطره را از آیتالله باریکبین پدر شهید «مرتضی باریکبین» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«سید جان و دل ناآرام و بیقراری داشت و نمیتوانست مثل یک کارمند معمولی در واحدهای ستادی خدمت کند. به همین جهت در دوران کوتاه عضویتش در سپاه حضور در واحدهای مختلف را تجربه کرد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «سیدحسن موسوی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
کتاب «دریاچه ماهی» خاطرات مصطفی یعقوبی از رزمندگان دوران دفاعمقدس به قلم مهرنوش یعقوبی در انتشارات سورهمهر به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۰۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«حوصلهام سر رفته بود. این وسط شیطنت حمید گل کرده بود. گوشی را جوری تکان میداد که آفتاب از صفحه گوشی به سمت چشمهای من برمیگشت. از بچگی همینطور شیطنت داشت و یکجا آرام نمیگرفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«گفت: من نسرین هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید «الضاریان» میگشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»
«گاهی با خودم خلوت میکنم و میگویم: رجایی فکر نکن نخست وزیر شدهای، نه! تو همان رجایی دوره گرد قابلمه فروش هستی ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
کتاب «دو قدم مانده به حرم» با تألیف مریم میرزایی وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۷۰۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«قبل از تولد پسرم به دنبال اسم برای او بودیم و چند اسم هم انتخاب کرده بودیم. میگفتم: اگر دختر باشد؟ میگفت: نه من مطمئنم که پسر است ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیمبر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
برگی از خاطرات جانبازان؛
«هنوز سرگیجهام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا میخواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
معرفی کتاب
کتاب «اشک حوا» زندگی سیده کلثوم موسوی «همسر شهید حسین شاهحسنی» است که به قلم سیده معصومه حسینی به رشته تحریر در آمده است.
کد خبر: ۵۷۰۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
کتاب «شیشه عطر» (شرح زندگی شهید رضا اسماعیلی اولین ذبیح فاطمیون) در نشست ادبی شمس با حضور نویسندگان، صاحبان قلم و خانواده شهدا مورد نقد و خوانش قرار گرفت.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
از سوی نشر شاهد
كتاب «بوي تربت» نوشته «سيد ولي هاشمي» كه به خاطرات «حليمه عرب زاده » همسر شهيد محمد حسن طوسي، قائم مقام فرماندهي لشكر 25 كربلا مي پردازد و به کوشش نشر شاهد منتشر شده است به چاپ دوم میرسد.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«مارش عملیاتی که به گوش میرسید خانه ما میشد عزاخانه. مادرم دست از کار میکشید رادیو به دست کنار تلویزیون مینشست. اشک میریخت، دعا میکرد و گریه میکرد ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
یکی از آزادگان جنگ تحمیلی تعریف میکند: «از اسارت آزاد شدم و به شهرمان برگشتم. با پدر و مادرم در ماشین نشسته بودیم که پیرزن غریبهای با عینک ته استکانی کنار من نشست و شروع کرد به ماچ کردن من.»
کد خبر: ۵۷۰۱۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
کتاب «علی دوست داشتنی» روایت هایی از زندگی سردار شهید «علی دهقان منشادی» به قلم «مصطفی زمانی فر» به نگارش در آمده است. پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد یزد تیزر معرفی این کتاب را برای علاقمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۷۰۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۰