«پشتیبان جبهه مقاومت»/ روایت کارشناس مسائل غرب آسیا از 39 سال مبارز شهید «سید رضی»
به گزارش نوید شاهد؛ دکتر مسعود اسداللهی (کارشناس مسائل غرب آسیا)_ سردار موسوی که در یک ماموریت رسمی بین المللی بنا به خواست یک کشور دوست و منطقه ، در آن حضور یافته بود، توسط یک طرف ثالث هدف حمله تروریستی قرار گرفت تا معلوم شود «تل آویو»، اصول بنیادینی همچون حاکمیت ملی ایران، تمامیت ارضی سوریه و حقوق بین الملل عرفی و قواعد آمره بین الملل و حقوق بشر را مورد نقض فاحش قرار داده است.
«سید رضی» از قدیمی ترین فرماندهان ایرانی در سوریه و از یاران سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بود. او در عصر یکشنبه مورخ سوم دی ماه 1402 ساعت 16:00 به وقت تهران در منزلش در زینبیه دمشق به وسیله اصابت 3 موشک کروز پهپاد اسرائیلی که از آسمان منطقه جولان اشغالی شلیک شده بود به فیض شهادت نائل آمد.
افزایش نقش سیدرضی در فعالیت های مستشاری مربوط به سالهای پس از سال 2003 میلادی است. در جریان حمله امریکا به عراق و سقوط صدام و تحولی که در منطقه روی داد، وظایف وی افزایش یافت چراکه امریکایی ها بین ایران و سوریه قرار گرفته بودند که خطر مشترکی برای امنیت ملی دو کشور به شمار می آمد.
سردار سلیمانی برنامه های بسیار ویژه ای برای عراق و عدم تثبیت قدرت امریکا در این کشور داشت که بخش عمده ای از این برنامه ها که باید در سوریه اجرا می شد، به عهده سیدرضی گذاشته شد.
این کار در آن شرایط امنیتی واقعا مشکل بود.اما اوج نقش آفرینی سیدرضی در منطقه همزمان با شروع بحران در سوریه آغاز شد. دوستان شاهد بودند که فرود آمدن یک هواپیما در فرودگاه دمشق، عملیات شهادت طلبانه به حساب می آمد چرا که هیچ امنیتی وجود نداشت و افراد مستقر مسلح در پشت دیوارهای فرودگاه هرلحظه ممکن بود هواپیماها را مورد هدف قرار دهند.
در یک برهه زمانی جاده فرودگاه توسط مسلحان قطع شد. در این شرایط کار لجستیکی باید انجام می شد، در حالی که عبور از این جاده نشدنی بود. بارها خودروهایی که از آنجا رد می شدند مورد حمله قرار گرفتند اما سیدرضی به واسطه کار خود مرتب در رفت و آمد بود. تعبیرم این است که وی دست راست سردار شهید سلیمانی در منطقه بود. او یک فرد عادی که کار پشتیبانی عادی انجام دهد، نبود. فراتر از این کار می کرد. سردار سلیمانی کارهای نشدنی را به ایشان واگذار می کرد.
سیدرضی یکبار به من گفت که ماموریتی را سردار سلیمانی به طور ویژه به او واگذار کرده است. گفت برآورد کردم که این ماموریت به این تعداد خودرو و این میزان امکانات و بودجه نیاز دارد. به سردار سلیمانی هم گفتم. سردار از من پرسید از من پول هم می خواهی؟ به او گفتم پس از چه کسی بخواهم؟ گفت من فرمانده هستم، باید دستور بدهم، تو مسئول لجستیک هستی و خودت باید بروی بودجه آن را تامین کنی. سردار می دانست که این فرد توانایی لازم را دارد.
سیدرضی در نظام سوریه یک انسان شناخته شده و معتبر بود. از شخص بشار اسد گرفته تا سایر مقامات نظامی و امنیتی و سیاسی، همه او را می شناختند و کاملا به او اطمینان داشتند. در فرودگاه به او ابومحمد می گفتند. او پس از برعهده گرفتن ماموریت، از ارگان های مختلف سوریه و آدم های مختلفی که سرمایه داشتند، بودجه را تامین کرده و آن کار را انجام داده بود.
سیدرضی در انجام ماموریت در عین حال که انسان بسیار مهربانی بود ولی تسامح و تساهل انجام نمی داد. سختگیری می کرد. می دانست که کوچکترین سهل انگاری ممکن است به قیمت جان خیلی ها تمام شود. کار کردن با او مشکل بود. خستگی ناپذیر بود. اعتمادی که سردار سلیمانی به او داشت، سبب شد که قدرت تصمیم گیری داشته باشد. در مورد نیروهایی که با او کار می کردند اختیار تام داشت. اگر اهمالی از کسی می دید درجا او را سوار هواپیما می کرد و برمی گرداند.
کاری که به وی سپرده می شد، به موقع، منظم و بدون کمترین درصد خطا انجام می شد. آنهایی که پا به پای حاج قاسم می آمدند، همراهش می ماندند اما خیلی ها هم نیمه راه رها می کردند یا خودشان می رفتند یا حاجی از آنها می خواست که منطقه را ترک کنند.
سیدرضی از مدت ها پیش هدف بود. چند سال پیش یکی از برادرانی که سمت حفاظتی داشت، گفت که من به سردار سلیمانی گفتم که چهره سید کاملا شناخته شده است. به قول اطلاعاتی ها سوخته است. گفتیم فرد دیگری جای او بیاید اما سردار موافقت نکردند. گفتند من کسی را ندارم تا کاری را که سیدرضی در دمشق برای محور مقاومت انجام می دهد، انجام دهد. این است که تمام خطرات را به جان می خریم و ایشان هم باید باشد. خودش هم سرنوشت خود را می دانست. شاید خیلی قبل تر هم انتظار ترور را داشت.
ضربه ای که رژیم صهیونیستی در طوفان الاقصی متحمل شده در تاریخ 75 ساله این رژیم سابقه نداشته است. نتانیاهو این گونه برای افکار عمومی روشنگری می کند که این جنگ با جنگ های قبلی فرق می کند. این جنگ موجودیت ما را به خطر انداخته و اگر در آن برنده نشویم، نیست و نابود می شویم. مقامات صهیونیست به خیال خود می خواهند تمام عوامل قدرت مقاومت را از بین ببرند.
یکی از مهمترین این افراد سیدرضی بود. اسرائیلی ها نقش وی را در مقاطع مختلف دیده بودند، به خصوص در جنگ علیه داعش. در جنگ داعش، امریکا و اسرائیل به همراه غرب به این برآورد رسیده بودند که حداقل 20 سال نیاز است که آن را جمع کنند. آنها خوشحال بودند که به قول خودشان یک جنگ شیعه و سنی راه انداختند. وقتی داعش در موصل و بوکمال به طور همزمان شکست خورد، پروژه سنگین فرو ریخت. وقتی شما بتوانید این جبهه را پشتیبانی کنید و فرد سختگیری مانند حاج قاسم هم راضی باشد، این موارد اسرائیل را حساس کرد. اینجا بود که نقش سیدرضی بسیار مطرح شد. از قبل هم تهدید کرده بودند و از چند نفر برای ترور اسم برده بودند که یکی از آنان سیدرضی بود. گفته بودند که حتما او را می زنیم. بنابراین کاملا حساب شده اقدام کردند. در یکی دو ماه اخیر هم اقداماتی کرده بودند که به نتیجه نمی رسید.