لزوم ارتباط با فرهنگ ايثار در جامعه توسط تئاتر(2)
سهشنبه, ۰۷ فروردين ۱۳۸۶ ساعت ۲۲:۰۶
نمايش در فطرت خود زيباترين وسيله بيان و در عين حال وسيله اي براي تخليه فشار هاي روحي خاصي است كه ناخوداگاه بر انسان سنگيني مي كند . و بيشترين علت ماندگاري، شيوه ايست كه براي آن انتخاب شده يعني شيوه نمايش . دانش آموز امروزي ما چه مطلبي از گذشته تحصيلي خود در رابطه با مسئله مورد نظر، با خود به زندگي اجتماعي و خانوادگي امروزيش آورده ؟ تماميت اينها دست به دست هم داده اند و فرهنگي را به وجود آورده اند كه نتيجه اش سلحشوري نيروهاي رزمنده در جبهه هاي امروزي بود و ما به بررسي و كوشش در شناخت اين مقوله داريم.
نمايش در فطرت خود زيباترين وسيله بيان و در عين حال وسيله اي براي تخليه فشار هاي روحي خاصي است كه ناخوداگاه بر انسان سنگيني مي كند . و بيشترين علت ماندگاري، شيوه ايست كه براي آن انتخاب شده يعني شيوه نمايش . دانش آموز امروزي ما چه مطلبي از گذشته تحصيلي خود در رابطه با مسئله مورد نظر، با خود به زندگي اجتماعي و خانوادگي امروزيش آورده ؟ تماميت اينها دست به دست هم داده اند و فرهنگي را به وجود آورده اند كه نتيجه اش سلحشوري نيروهاي رزمنده در جبهه هاي امروزي بود و ما به بررسي و كوشش در شناخت اين مقوله داريم.
در واقع نبرد دلسوزانه رزمندگان در دوجبهه بال باز مي كند . يكي اينكه بايد بجنگند و يكي اينكه به بعضي ها بفهمانند كه ما در حال نبرد هستيم و اين شكل دوم تلختر. اكنون با اين فاصله تاريخي چكار بايد كرد؟ آدمهاي اين مقطع درگير بمباران تبليغي رسانهائي هستند كه به راحتي تنپوش هر واقعيتي را پوستين وارونه مي كنند . اين از يك سو و از سوي ديگر مسائل عديده اقتصادي در اين برهه مزيد بر علت گشته تا يك فرهنگ شكل گرفته به دست فراموشي سپرده شود. در اين راستا مجبورم كه پرانتزي ديگر باز كنم و اين موضوع را به اجمال هم كه شده نگاهي بيندازم و آن رسالت سازمان و ارگاني عظيم به نام آموزش و پرورش ميباشد. اما قبل از بيان آن پرانتز خاص ، بايد ياد كنيم از تمامي شهداي آموزش و پرورش اعم از دانش آموز و يا استاد و ياد اين بزرگان جاودان باد. آيا غير از اين است كه دبستان منزل دوم هر فردي ميباشد كه در آينده بايد چرخي از هزار چرخ اقتصادي و فرهنگي و سياسي اين كشور را بچرخاند؟ كه سرچشمه آن آموزش و پرورش ميباشد. مسئله اين است كه اين ارگان پايه ريز آينده فكري ، سياسي و اخلاقي اين كشور در راستاي ماندگاري و نشر اين دستاورد هشت ساله چه كار شاخصي را انجام داده ؟ شايد يك نگاه به متون تدريسي حل مسئله را راحتر كند . اين ارگان در مواد تدريسي خود فقط در فاز ادبيات چه كاري را تاكنون انجام داده كه فردا بتواند آنرا به عنوان سندي ارائه كند و بگويد كه من هم در برپايي اين نهضت و تداوم اين فرهنگ پايداري تلاش خود را كرده ام . اما آنچه كه در ذهن باقي مي ماند درسهايي است كه در اوائل ورود هر كسي به محيط آموزشي به او آموزش داده ميشود. اگر جا، جاي صفحات ادبي به نحوي از خاطرات و اتفاقات ثبت شده در جريان دفاع بنا به شرايط سني و مقطع تحصيلي استفاده بيشتري مي شد . امروز اين فاصله احساس نمي گرديد . امروزه ديگر آن دانش آموز عنوان نمي كرد كه همت كيست ؟ جهان آرا ايراني بود ؟ قضيه ايكه دريافت و پذيرش اين فرهنگ را در جامعه كم رنگ كرده، شايد اين قضيه باشد كه: ما تنها به بزرگداشت يا د شهدا پرداخته ايم نه اينكه اين كار غلط است ! بلكه چرا اين بزرگداشت برگزار مي شود؟ و اين كه اين اشخاص كه به خاطر آنها بزرگداشت برگزار شده چرا به اين كارها دست زده اند. از اهم مسائل است . و قضيه ديگر ، فاصله گرفتن از اين شهدا به اين شكل كه ، گاهي در مباحث و يادمانها از آنان طوري صحبت مي شود كه اين تصور پيش مي آيد كه آنها زميني نبوده و دسترسي به آنها امكان ناپذير است . درحاليكه آنها نيز آدمهائي از همين جنس آدمهاي كوچه و خياباني هستن كه هر روز آنها را مي بينيم و در تماس دور و نزديك با آنها هستيم ، بدون اينكه تصوري غير زميني از آنها داشته باشيم . و اگر اين اصل نخست در ادبيات و سپس در نمايش مورد نظر واقع بگيرد . چون اشخاص ديگري كه در نمايشهائي غير جنگي مي بينيم. آنگاه نزديكي به اين دست آدمها شروع مي شود . بنياد شهيد چندين دوره جشنواره تئاتر راه انداخت، در آنها سعي كرده تا به نحوي اين رسالت را دنبال كند. يعني در عين اينكه فرزندان شهدا را درگير كار هنري كرده سعي داشت تا از اين طريق كمكي به ماندگاري آن رسالت هائيكه اين شهدا دنبال كردند، بنمايد . اما اين جشنواره ها هم كه نمي دانم هم ادامه دارد يا نه ؟ خالي از اشكال نبود كه بايد خود اين مبحث نيز جداگانه مورد پژوهش و بررسي قرار گيرد . و اين بررسي در اين راستا باشد كه آيا اين جشنواره ها توانسته آنچه كه مدنظر مسئولين بوده رسالت لازمه را به انجام برساند؟ و يا اينكه در روند اين كار نياز به چه سرمايه هاي علمي ديگري وجود دارد ؟ نمايش در فطرت خود زيباترين وسيله بيان و در عين حال وسيله اي براي تخليه فشار هاي روحي خاصي است كه ناخوداگاه بر انسان سنگيني مي كند . حال چرا بايد اين نيروي قوي در پيچ و خم درست درك نكردن دستور العملها نابود شود ! يكي از اشكالاتي كه به اين جشنواره وارد بود اين بود كه شركت در اين جشنواره مختص مدارس شاهد بود يك ! و دو اين كه حداقل چيزي كه مشاهده مي شد . عدم استفاده از نيروهاي متخصص در امر نمايش براي آموزش بود آنهم در سطح شهرستانها . ماهشت سال را پشت سرگذاشته ايم كه فرهنگي را به وجود بياوريم به نام فرهنگ پايداري ! اگر فرهنگ عاشورا ماندگار شد فقط به اين خاطر است كه به عنوان يك فريضه در اذهان از نسلي به نسل ديگر منتقل شد . و بيشترين علت ماندگاري، شيوه ايست كه براي آن انتخاب شده يعني شيوه نمايش . زيرا نه تنها به تجربه بلكه به قضاوت علم هم ، كلمات اگر در وضعيت نمايشي قرار بگيرند بيشتر در ذهن ماندگاري پيدا مي كنند . دانش آموز امروزي ما چه مطلبي از گذشته تحصيلي خود در رابطه با مسئله مورد نظر، با خود به زندگي اجتماعي و خانوادگي امروزيش آورده ؟ در گذشته كه رسانه ها اين چنين گستردگي نداشت . دسته هاي تعزيه و پرده خواني به مناسبت هاي مختلف در كوي و برزن ها به بيان وقايع كربلا مي پرداختند. و يا در قهوه خانه ها مراسم نقالي و شاهنامه خواني تداوم داشت و يك شاهنامه خوان در عين اينكه پايه و اساس قصه اش را داستانهاي حماسي تشكيل مي داد ولي در لابه لاي اين حماسه گريزي نيز به سلحشوري بزرگان دين مي زد. تماميت اينها دست به دست هم داده اند و فرهنگي را به وجود آورده اند كه نتيجه اش سلحشوري نيروهاي رزمنده در جبهه هاي امروزي بود و آنها با شناخت و آگاهي به اين گذشته پربار برنامه ريزي اخلاق جنگي را پي ريزي مي كردند . باز روي سخن را به طرف آموزش و پرورش و در زاويه ديگر به طرف كساني بر مي گردانم كه بشكلي داعيه فرهنگ ساز را در اين كشور به يدك مي كشند. بي شك ملتي كه از گذشته خود و شيوه ماندگاري خود بي خبر است هميشه مورد هجوم باقي مي ماند . اين هجوم در گذشته شكلي فيزيكي تري داشت و امروز شكل فرهنگي به خود گرفته و چون ضحاك مار به دوش در پي تخليه مغز نسل جوان است . و اين نسل كه اگر اغراق نكرده باشم ارتباط خود را با گذشته و شكل گيري آن بهتر است بگوئيم گم كرده ، تا اينكه بگوئيم قطع كرده . بايد تحولي تازه براي آن انديشد. بغير از تعدادي آثار چاپ شده از طريق ارگانهاي ذيربط در امور جنگ درباره ايثـارگريها و رشادت ها و سختي هاي آن دوران ، آنهم در تيراژي محدود و با اين وضعيت كتاب خواني در ايران ! و اينكه جوانان اگر مطلبي هم ميخوانند فقط در محدوده كتابهاي كنكور است و رنگين نامه ها . چگونه انتظار داريد كه آن گذشته و شيوه زندگي و تفكر به اين نسل منتقل شود . بعد از گذشت دو دهه از آغاز انقلاب و پايان دفاع مقدس با كمال تاسف جاي مقالات و داستانهايي از اين دست در ادبيات مدرسه اي ما خاليست و اگر از سر ناگزيري هم مطلبي گفته شده با نام « جنگ » به ثبت رسيده . چرا نبايد اين واقعيت آشكار كه اين ملت دفاع كردند نه جنگ در اذهان گنجانده نشود . هنوز اين نكته ظريف ، يعني بين جنگ و دفاع فاصله است براي اذهان روشن نشده . وقتي از اذهان حرف مي زنيم منظور ذهن و نگاه جوانان است . به عنوان يك معلم با اين واقعيت تلخ بارها مواجه شده ام هنوز دفاع مردمي ايران در قبال يك تهاجم گسترده در ادبيات ما راه باز نكرده و روز به روز و ساعت به ساعت از مبدا دور مي شويم . چه رسانه اي مي تواند اين فاصله را پر كند ؟ اين سوالي اساسي است كه بايد به آن پاسخ داد. پاسخي كه كاربري آن به رسميت شناخته شده باشد . بي شك در داستان نويسي و ادبيات نمايشي ، كشورهاي ديگري از ما پيشي گرفته اند و اين پيشي گرفتن علل بسياري از علل مهم آن شناخت خوب مردم آن سرزمينها از فرهنگهاي خود، اساطير خود و در نهايت توجه خاص به ادبيات مذهبي است/ بسياري از فيلمها و نمايشهاي غير ايراني اگر به آشكارا در تبليغ اين نوع ديدگاه ها نمي پردازند ، ولي در لابه لاي متون خود و ساختارهاي هنري به اين پنجره نگاهي دارند و از همه مهمتر حمايتهاي است كه به اشكال مختلف از به وجود آورندگان آثار ميشود . هزينه هاي هنگفتي سرازير مي شود تا تصويري از ورود يك توپ گرد به داخل يك دروازه توري در صفحات تلويزيون و روزنامه ها جان بگيرد كه در پسوندش آن هوراها و داد و قيل ها را در رسانه هاي نوشتاري و تصويري را داشته باشيم . همين نوجوان كه طومار بلند اسامي آدم هائي را حفظ است كه در سرتاسر دنيا مي گيرند تا پابه توپ بزنند ، ديگر در هيچ كجاي ذهنش جاي خالي براي حفظ اسامي كساني كه از آن سوي كردستان تا خرمشهر را نگهبان و دروازه بان بودند آنهم با پوست و گوشت خود ، ندارد. چون به نوعي خود ما هم اين اسامي را درذهن مان ثبت نكرديم مگر فقط براي برگزاري هفته يا روزي مخصوص در سال . مگرنه اين است كه درجنگ و دفاع، زندگي جريان عادي خود رامي گذراند. بچه ها به دنيا مي آيند . آنهائيكه عمرشان به پايان رسيده خواهند مرد و كساني كه جفتي براي خود پيدا كرده اند در تلاش تا به او برسند . خانه ها ويران مي شود و از همان لحظه ويراني نقشه آباد كردنش در ذهن صاحبش نقش مي گيرد . بسياري از كسان به خانه بر نمي گردند و در نتيجه بسياري از نگاه ها تا ابد به در دوخته مي ماند . بسياري با تني پر از يادگار مقاومت برمي گردند و فقط در دل خود شادند كه مردانه جنگيدند و دفاع كردند و شايد كم كم بي وفائيها باعث مي شود كه دراصل كاري كه انجام داده اند شك كنند . آيا اين بودن ها نمي تواند موضوع ادبي و يك ژانر ادبي نمايشي باشد ؟ يكي از اثرات نمايشي كردن اين نوع وضعيتها اين است كه نمايش به خاطر هم نفس بودن با تماشاچي خود از شكلي زنده تر كمك مي گيرد و باور پذيري را بيشتر مي كند و از همه مهمتر انسان موجودي است كه هميشه در پي ديدن و لمس كردن حركتها بوده و نمايش اين خلاء را براي او پر كرده اما پيش از اين بايد كاري ديگر را و شايدموازي هم ، اين كار را انجام داد و آن اينكه در پژوهش ها روشن شود كه علت گريز مردم از ديدن نمايش هائي با موضوعات جنگي چيست ؟ و اينكه وضعيت و موقعيتي ايجاد شود، تا نويسندگان و كساني كه علاقه مند به اين ژانر هستند فرصت مطالعاتي بي دغدغه اي داشته باشند. به دور از بعضي مشكلات اقتصادي و غيره ... زيرا همچنان كه يك كشور به نيروي نظامي ، پزشكي ، مهندسي و غيره نياز دارد به نيروهائي كه جهت دهنده باشند و به شكلي نگهبان ميراثهاي اخلاقي و فرهنگي باشند دارد و كمال بي انصافي است كه بگوئيم مردم اين فرهنگ را تمام و كمال به دست فراموشي سپرده اند. اشكال از اينجاست كه ما نتوانسته ايم آن تشنگي را درست دريابيم و آب را آنچنان كه شيوه سيراب كردن يك تشنه است در گلوي ذهني او سرازير كنيم . مردم مي خواهند در جريان وقايع فرهنگي قرار بگيرند. اما نه به طور رسمي و اطو كرده . سالن هاي نمايش خالي است ! امري آشكار ! بنياد شهيد بايد كانالي ديگر را براي نفوذ به اين جبهه پيدا كند. شايد، ايجاد كانونهاي نويسندگان ، راه اندازي جشنواره اي با مضامين به شرط پشتوانه اجراي آزاد در شهرهاي مختلف، ايجاد كانونهاي محلي نمايشي به دور از تكلفها و سختگيري ها و يا به معناي درست درك نكردن مسائل نمايشي توسط مسئولين شهرستان، استفاده و بهره وري از نيروهاي متخصص و داراي سابقه در امر نمايش به عنوان برنامه ريز . و نبايد فراموش كرد كه محيط آموزشي پرورش دهنده نيروهاي آتي اين كشور است . سرمايه گذاري در اين امر و راه اندازي گروه هاي نمايش در مدارس بدون در نظر گرفتن اينكه آيا با مدارس شاهد در ارتباط هستند يا نه . با آرزوي موفقيت براي خانواده بزرگ تئاتر و كسانيكه به نحوي در گسترش فرهنگ انسان سازي تلاش مي كنند .
نظر شما