همسران شهدا، مروّجان اصلي فرهنگ ايثار و شهادت
چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۶:۲۵
جنگ، موقعيّت اجتناب ناپذيري در كشور ما بود كه هزاران كشته بر جاي گذاشت. همسران شهدا و فرزندانشان از جملة بازماندگان جنگ هستند كه تنگاتنگ با اين اسوههاي ايثار و شهادت زندگي كرده و آن ها را درك كردهاند. بنابراين اوّلين كساني كه ميبايد پرچمدار اين سنّت و فرهنگ باشند، اين قشر از جامعة امروزي ما هستند؛ امّا تحقيقات نشان ميدهد كه بسياري از همسران شهدا به صورت مخفيانه در اجتماعات ظاهر ميشوند و بسياري نيز از اين كه ديگران بفهمند آن ها همسر شهيد هستند، ابا دارند. سؤالي كه مطرح مي شود، اين است كه چرا همسران شهدا كه روزي شوهران خود را بدرقه كرده اند و چنين از خود گذشتگي نشان دادهاند، امروزه نه تنها سعي در ارائه خاطرات شهدايشان به جامعة اطراف خود ندارند و فرهنگ و رويّة زندگي شهدا را ترويج نميدهند؛ بلكه در بسياري موارد حتّي عضو خانوادة بزرگ ايثارگران بودن خود را كتمان مي كنند و به زندگي مخفيانه علاقة زيادتري نشان ميدهند.
مصاحبههاي عميق از همسران شهدا و آمار و اطّلاعات مستخرج از تحقيقات قبلي، حقايقي را نمايان مي كند كه حاكي از تغيير الگوي زندگي در جامعه و هم چنين خانوادههاي شهدا، بي تجربگي و ناپختگيهاي مسؤولان در بدو تشكيل بنياد شهيد و سياست آزمون و خطا در اين سازمان است كه منجر به آسيب هاي اجتماعي اين فرهنگ غني شده است.
چكيده
جنگ، موقعيّت اجتناب ناپذيري در كشور ما بود كه هزاران كشته بر جاي گذاشت. همسران شهدا و فرزندانشان از جملة بازماندگان جنگ هستند كه تنگاتنگ با اين اسوههاي ايثار و شهادت زندگي كرده و آن ها را درك كردهاند. بنابراين اوّلين كساني كه ميبايد پرچمدار اين سنّت و فرهنگ باشند، اين قشر از جامعة امروزي ما هستند؛ امّا تحقيقات نشان ميدهد كه بسياري از همسران شهدا به صورت مخفيانه در اجتماعات ظاهر ميشوند و بسياري نيز از اين كه ديگران بفهمند آن ها همسر شهيد هستند، ابا دارند. سؤالي كه مطرح مي شود، اين است كه چرا همسران شهدا كه روزي شوهران خود را بدرقه كرده اند و چنين از خود گذشتگي نشان دادهاند، امروزه نه تنها سعي در ارائه خاطرات شهدايشان به جامعة اطراف خود ندارند و فرهنگ و رويّة زندگي شهدا را ترويج نميدهند؛ بلكه در بسياري موارد حتّي عضو خانوادة بزرگ ايثارگران بودن خود را كتمان مي كنند و به زندگي مخفيانه علاقة زيادتري نشان ميدهند.
مصاحبههاي عميق از همسران شهدا و آمار و اطّلاعات مستخرج از تحقيقات قبلي، حقايقي را نمايان مي كند كه حاكي از تغيير الگوي زندگي در جامعه و هم چنين خانوادههاي شهدا، بي تجربگي و ناپختگيهاي مسؤولان در بدو تشكيل بنياد شهيد و سياست آزمون و خطا در اين سازمان است كه منجر به آسيب هاي اجتماعي اين فرهنگ غني شده است.
مقدّمه
شهيد و شهادت، واژههايي هستند كه از بن فعل «شهد» به معني شاهد بودن گرفته شده اند و مصداق آن در قرآن كريم آية «ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله بل احياء عند ربهم يرزقون» (سورة آل عمران آية 169) است؛ يعني، زندگاني
كه نزد پروردگارشان روزي ميخورند. در كشور ما، شهيد كسي است كه در جبهة جنگ ايران و عراق كشته شده و يا طبق قوانين كشور ايران، كساني كه در ترورها، مبارزه با اشرار، در مبارزه با قاچاقچيان كالا و موادِّ مخدّر، در جريان تظاهرات هاي انقلاب اسلامي و يا بر اثر آسيب هاي جمعي در زمان جنگ كشته شدهاند. (آهنگر سلابني، 1384: 72) هم چنين «همسران اين افراد كه هنگام شهادت در عقد دائم شهيد بودهاند، همسر شهيد نام دارند» (حيدري، 1375: 53) يا به عبارتي ديگر خانمي كه همسر عقدي (دائم و يا موقت) فرد شهيد باشد كه در هنگام شهادت در زوجيّت فرد شهيد قرار داشت و هم اكنون از سازمان بنياد شهيد حقوق دريافت مي كند. (آهنگرسلابني، 1384: 72). پس همان گونه كه از تعاريف بالا بر ميآيد همسران شهدا نزديك ترين افراد به شهدا بودند و شاهد زندگي و همراه آن ها در همه جا و همه حال بودند؛ زيرا نزديك ترين فرد به هر مردي، همسر اوست. آن ها شاهد نماز شب ها، دعا و نيايش، خيرات، انفاق، كسب روزي و عشق و... به طور كلّي همه جا و همه چيز شهدا بودند. از طرفي «فرهنگ ، مفهومي گسترده است كه تمامي الگوهايي را كه در جامعه آموخته ميشوند، در آن غنا مييابند و از طريق نمادها منتقل ميشوند را در بر ميگيرد. فرهنگ هنگامي كه در مورد فرد به كار ميرود، معناي فرهيخته يا پرورش يافته را ميرساند و هنگامي كه در مورد جامعه به كار ميآيد، همة آموختهها و آموختنيها را در برميگيرد.» (ساروخاني1375؛ 175). و فرهنگ ايثار و شهادت، شامل آمادگي براي دفاع و حفظ دين و ناموس كشور و فداكاري و ايثار در اين راه، آنگاه كه به نسبتي ثابت و راسخ در ميان مردم بدل مي شود. (پور فلاح 1381) اگر ما اين تعريف فرهنگ و فرهنگ ايثار و شهادت را بپذيريم، مي توانيم بگوييم كه درك همسران شهدا از زندگي همسرانشان گاه آن قدر عميق است كه گويي يك جان در دو بدن ميزيستهاند. خاطرات زندگي مشترك همسران شهدا، يكي از راه هاي انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسل جديد است. حال كه نزديك به دو دهه از اتمام جنگ ميگذرد، شاهد افول فرهنگ ايثار و شهادت در بين مردم جامعه هستيم و انتظار ميرود كه همسران شهدا به عنوان كنشگران اجتماعي اينك نقش پرچمدار اين فرهنگ را بازي كنند و آن را زنده نگه دارند.
اين مسأله از آن جهت اهمّيّت دارد كه حفظ فرهنگ ايثار و شهادت به غناي فرهنگ مردمان كمك مي كند و باعث مي شود كه مردم در حفظ كشور، نظام و مرزهاي كشورمان كوشا باشند و در موارد خطر نظير جنگ، بلاياي طبيعي و... . دوشادوش دولت حركت كنند و بي مسؤوليّت، شانه خالي نكنند. از طرفي، ترويج اين فرهنگ باعث مي شود كه جوانان اين مرز و بوم، سعي در الگوسازي كنند و بسياري از آسيب هاي اجتماعي (نظير بدحجابي، شرارت و اعمال خلاف عرف جامعه و دين) كاهش يابد.
هدف اصلي، سؤال اصلي و فرضيّه
سؤال اصلي اين است كه چرا همسران شهدا امروزه نه تنها سعي در ارائه خاطرات مشتركشان به جامعه ندارند؛ بلكه هويّت خود (همسر شهيد بودنشان) را نيز پنهان مي كنند؟ اين سؤال به دنبال خود سؤالات ديگري را مطرح ميسازد كه عبارتند از اين كه اصلاً وضعيّت علاقة مردم به فرهنگ ايثار و شهادت در چه وضعيّتي است؟ ساختاري كه همسران شهدا در آن زندگي مي كنند، چه تأثيري بر اين مسأله (مخفي كاري) دارد؟ و ديدگاه خود همسران شهدا نسبت به علني كردن اين جريان (همسر شهيد بودنشان) و بيان خاطرات همسرانشان چگونه است؟
هدف اصلي اين پژوهش را بر پاسخ گويي به اين سؤالات گذاشتهايم و به دنبال اين هستيم كه بدانيم چگونه مي توان جهت انتقال فرهنگ ايثار و شهادت از خاطرات همسران شهدا استفاده كرد و آن ها را به اين كار ترغيب كرد.
روش شناسي طرح
براي اندازهگيري متغيّرهاي مختلف اين مجموعه روشي تركيبي را برگزيدهايم كه هم كيفي است و هم كمّي، هم ميداني است و هم كتاب خانه اي، هم دادههاي پژوهش هاي پيشين را گردآوري مي كند، هم ارقام و آمار و اطّلاعات جديد را و هم تجربههاي پژوهشگران را گردآوري و تلخيص مي كند و مورد استفاده قرار ميدهد و بالاخره تلاش كردهايم تا از طريق مصاحبههاي عمقي ساخت يافته و غير ساخت يافته و به نگرش همسران شهدا در اين خصوص دست يابيم.
مروري بر مباني نظري موضوع رويكرد نظري در اين مقاله با استفاده از نگاه كاركردگرايان تنظيم شده است. به اين مفهوم كه در نظر كاركردگرايان جامعه چه كوچك و چه بزرگ، مانند سيستم بدن انسان يك سيستم منظّم است كه در آن هر يك از ارگان ها و اندام ها طبق برنامة مشخّص به وظيفة (كاركرد) هاي معيّن شده براي خود عمل مي كنند. در اين مقاله خانوادة شهيد نيز به صورت سيستمي ديده شده كه در آن اعضاي مختلف كاركردهاي متفاوت معيّن دارند. از نظر من در چنين سيستمي انتظار ميرود كه همسر شهيد به عنوان عضوي از نظام خانوادة شهيد به كاركردهاي مختلف مربوط به اين سيستم عمل كند كه از جمله ترويج ميراث فرهنگي ايثار و شهادت در خانواده و در جامعه است.
علاقة مردم به فرهنگ ايثار و شهادت:
اگر ما اين موضوع را بپذيريم كه سينما، كتاب، وسايل ارتباط جمعي، سي دي و نوار همگي وسايلي هستند كه براي گسترش يك مفهوم و جهت غناي آن به كار ميروند و اصطلاحاً به آن ها ابزار انتقال و غناي فرهنگي ميگويند، مي توانيم ميزان استفاده از كتاب را در ارتباط با فرهنگ ايثار و شهادت ملاك اندازهگيري ميزان علاقة مردم به اين فرهنگ قرار دهيم.
با نگاهي كوتاه به فروش كتاب فروشي هاي پگتا، صدرا، شاهد، صرير، اميركبير و كتاب فروشي بزرگ دنيا در تهران در سال 1385 مي توان به اين نتيجه رسيد كه كتاب هاي رمان عاشقانه 63 برابر بيشتر از كتاب هاي خاطرات شهدا فروش داشته است. هم چنين با مراجعه به كتاب خانههايي نظير كتاب خانة مركزي دانشگاه تهران مي توان به اين نتيجه رسيد كه فقط 5/0درصد از پاياننامههاي نگارش شده به وسيلة دانشجويان اين دانشگاه در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري در خصوص شهيد، شهادت و يا حتّي خانوادههاي شهدا و بنياد شهيد بوده است.
از جمله شواهد ديگر اين مسأله مي توان از سبد كتاب شهر در اتوبوس هاي شهرمان ياد كرد. در حالي كه كتاب هايي نظير طنز، داستان وپندنامهها و خلاصههاي كتاب هايي نظير اسكندرنامه در همان ساعات اوّليّة صبح شنبه از داخل اتوبوس به سرقت ميرود و باقي نميماند و كتاب هايي نظير خاطرات شهداي معروف و خاطرات جنگ تا آخر هفته باقي مي مانند و گاه حتي آثاري از تورق آن نيز مشاهده نمي شود.
حال اگر اين را بپذيريم كه كنش كنشگران نسبت به جهان و مسائل بسته به معاني كه به وقايع و حوادثي كه در اطرافشان جريان دارد، نسبت داده مي شود (آزاد ارمكي، 1381: 18و19) مي توان به اين نتيجه رسيد كه مردم به عنوان كنشگران اجتماعي نسبت به عامل فرهنگي كتاب هاي حاوي فرهنگ ايثار و شهادت واكنش مثبتي ندارند.
همسران شهدا، گذشته، حال، آينده
امّا همسران شهدا، درد دل ديگري دارند. بسياري از آن ها عنوان مي كنند كه وقتي جوان بودند همسرانشان را از دست دادهاند. مرداني كه از بهترين جوانان مملكت بودند. پس از گذران دوران سخت از مشكلات سرپرستي فرزندان (كه با فراواني 2/47 درصد بزرگ ترين مشكل براي همسران در سال 77 بود.) گرفته تا بيماري و... . (دارياپور1377: 115) حال به زماني رسيدهاند كه از آن ها پرسيده مي شود چرا خود را مخفي مي كنند در حالي كه همسران شهداي لبناني با افتخار همسر شهيد بودن خود را علني مي كنند.
من به دنبال اين سؤال خود با 53 همسر شهيد در يك جوِّ دوستانه به گفتگو نشستم و از آن ها خواستم كه بگويند چرا؟ همسر شهيدي ميگفت: «به ياد دارد كه روزي در اتوبوس شركت واحد نشسته بودم و ناخود آگاه به گفتگوي دو خانم جوان گوش ميدادم. بحث سر خانوادههاي شهدا بود و امكاناتي كه در اختيار آن ها قرار ميگيرد. اوّلي ميگفت: بيا ببين كه چقدر به آن ها ميرسند. دختر خاله من تا قبل از اين كه همسرش شهيد شود، آن قدر مشكل مالي داشتند كه خانم از لاغري توان راه رفتن نداشت حالا بيا ببين كه هميشه گوشت و مرغ و... در يخچالش به وفور يافت مي شود. تازه براي شب عيد هم عيدي يك قالي دست باف كرمان برايشان عيدي آوردند. اون از سهميههاي دانشگاه و اين هم از رسيدگي مالي. حالا فردا پس فردا خانم شوهر ميكنه ديگر به فكر شوهر شهيدش هم نميافته. دلم ميخواست كه جلو بروم و بگويم كه آدرس آن دختر خالة بخت برگشتهات را به من بده تا ببينم واقعاً اين گونه كه ميگويي هست يا خير؟ ولي ترسيدم با آن جوّي كه در اتوبوس پيش آمده بود اگر كسي بفهمد، من همسر شهيدم، احتمالاً به صورت تحقيرآميز، خردم مي كنند و من چگونه بايد ثابت كنم كه واقعاً بنياد شهيد در تمام دوران فعّاليّت خود به كسي فرش دست باف نه داد و نه ميدهد.» (همسر شهيد«1»). همسر شهيد ديگري در پاسخ به اين مسأله كه چرا ميترسي بگويي همسر شهيدم ميگفت:« خانم من 5 فرزند دختر دارم كه همگي آن ها درس خوان و با استعداد هستند. به طوري كه قطعاً اگر سهميّة شاهد هم نداشتند، حتماً بهترين رشتهها در بهترين دانشگاه ها قبول ميشدند. همين جوري توي فاميل آن قدر زخم زبان شنيدهام كه شما غمي نداريد بچههايتان به راحتي وارد دانشگاه شدهاند، عذابم ميدهد. هيچ كس شب تا صبح درس خواندن بچههايم را نميبيند و هيچ كس نمرههاي عالي كارنامة آن ها را مطالعه نمي كند. فقط چشمشان، پي اين سهميّه است كه توي بوق كردند. حالا چه انتظاري داري كه همين همسايهها كه آن ها هم بچّة كنكوري دارند، بفهمند و به من سركوفت بزنند. دردناك تر اين كه هيچ كس سهميّة آموزش و پروشي ها و يا فرزندان استادان دانشگاه ها را نميبيند. مردم بند كردن به ضعيفترين قشر كه ما خانوادههاي شهدا باشيم». از اين گونه گفتهها و درد دل ها زياد است به طوري كه همسران شهدا از نام همسر شهيد بودن (يا به عبارتي جامعه شناسانه از اين برچسب خوردن) خود واهمه دارند و حتّي بر روي ميزان استفاده آن ها از امكانات بنياد شهيد نيز تأثير مستقيم داشته است (آهنگر سلابني 1384: 126). اين پژوهش نشان داده است كه (3/64) درصد از همسران شهدا، هويّت همسر شهيد بودنشان را در همه جا مخفي مي كنند و (6/42) درصد در محل كار و (8/38) درصد در بين همسايگان و (6/58) در مجالس زنانه اقدام به اين كار مي كنند. پاسخ اين پرسش نيز واضح است كه چرا چنين رفتاري دارند وقتي كه 5/54 درصد همسران شهدا فقط به دليل همسر شهيد بودنشان از طرف مردم جامعه خودمان مورد سرزنش واقع شده اند. چه انتظاري ميرود كه چنين كاري نكنند و اين در حالي است كه آن قدر در مشكلات خود فرو رفتهاند كه سطح شاخص رفاه 3/46 درصد آن ها متوسّط و 7/31 درصد نيز پايين ميباشد (آهنگر سلابني 1384: 105). همسر شهيد ديگري ميگفت:« چگونه مي توان انتظار داشت همسر شهيدي كه ميبيند اگر هويّت خود را علني كند نه تنها باري از روي دوش او برداشته نمي شود؛ بلكه بايد زخم زبان ها و... را نيز تحمّل كند و به عبارتي باري نيز افزايش مييابد. بنشيند و براي مردم اطراف خود از خاطرات شوهر شهيدش بگويد.» وقتي بحث به اين جا ميرسد همة نگاه ها به سمت بنياد شهيد ميرود كه حالا تغيير نام داده و شده بنياد شهيد و امور ايثارگران.
بنيادشهيد، گذشته، حال، آينده
با تورّق خاطرات شهدا و زندگي نامههاي آن ها به اين مهم دست مييابيم كه هيچ يك از آن ها به خاطر جاه و مقام پاي در خاك مقدّم جبهه نگذاشتند؛ امّا سياست هاي نظام و حفظ مملكت اين واقعيّت را طلب ميكرد كه وقتي كسي به جبهه ميرود لااقل خيالش بايد از پشت جبهه و خانوادهاش راحت باشد. در نتيجه بنياد شهيد به فرمان امام خميني در تاريخ 22/12/58 به منظور حمايت از خانوادههاي شهدا تأسيسشد (گزارش توجيهي 1381) و تا كنون نيز به فعّاليّت هاي خود ادامه داده است. در اين خصوص بايد گفت كه سياست گذاريهاي دولت در خصوص اختصاص بودجه مناسب براي ايثارگران متناسب با تورّم كشور پيش رفته به طوري كه از 216 ميليارد ريال در سال 1370 به 5014 ميليارد ريال در سال 82 افزايش داشته است (گزارش ربع قرن1383 :286) به حق، كاركنان بنياد شهيد، اين سربازان گمنام امام زمان تمام تلاش خود را كرده اند تا بتوانند از پس وظايف سخت و خطير خود برآيند. چه روستاهاي دور افتاده و جادههاي خرابي كه اين عزيزان با صبر و تحمّل براي سركشي به خانوادهها طي كرده و رفتهاند و چه تمهيدات كارشناسان هاي كه جهت حفظ شأن خانوادهها انديشيدهاند؛ امّا چهكنيم كه بنياد شهيد، هم مانند بسياري از نهادهاي ديگر جمهوري اسلامي ايران در بدو تأسيس نوپا بود و بر اساس سياست آزمون و خطا عمل ميكرد. نه تجربهاي بود و نه پيشينة تاريخي كه بتوان از آن استفاده كرد. «فعّاليّت هاي بنياد شهيد در سال هاي اوّليّه به صورت ارائه كالاي مستقيم بود. به طوري كه اگر كسي شهيد ميشد، براي ختم مرغ و و گوشت و برنج و... داده ميشد و بنياد تا پايان مراسم در صحنه بود. هم چنين براي رسيدگي به خانوادهها، كمبودها به صورت كالاي مستقيم (از قبيل يخچال، تلويزيون و...) داده ميشد و اگر كارمند جوان بنياد شهيد متوجّه نبود و مثلاً ساعت 10 صبح اين خدمات رسانده ميشد.» (آهنگر سلابني 1384: 155) خوب چشمان كنجكاو همسايه ها و... مشكلاتي را از نظر رواني و اجتماعي پديد ميآورد كه شرح آن در گفتگوي همسر شهيدي كه در قبل گفتم ديده مي شود. البتّه بايد اذعان داشت كه كاركنان بنياد شهيد كمكم ياد گرفتند اين كمك ها با هماهنگي همسر شهيد و زماني مثل موقع اذان ظهر كه كسي در كوچه نيست و يا آخر شب انجام دهند و سياست گذاران بنياد شهيد هم به اين نتيجه رسيدند كه بهتر است اين مسائل به صورت بالا بردن قدرت خريد همسران شهدا حل شود تا ديگر چنين مسائلي پيش نيايد به طوري كه با ايجاد فرصت هاي شغلي بيشتر امكان افزايش درآمد آن ها را فراهم آورند به اين ترتيب تعداد فرصت هاي شغلي ايجاد شده از 2860 در سال 1372 به 14130 فرصت شغلي در سال 1381 افزايش يافت (گزارش ربع قرن1383: 286)؛ امّا با تغيير اين ساختار هم context(فضاي) ذهني مردم تغيير نكرد و كنشگران فعّال جامعه هم چنان مسائلي نظير ديو كنكور و فرزندان خود را كه چگونه با آن دست و پنجه نرم مي كنند، درك ميكردند و از آن جايي كه هيچ مرجعي در خصوص چگونگي جذب فرزندان شهدا توضيحي نميداد و صحبتي نميكرد، هم فرزندان و همسران شهدا چوب هاي دوسر طلاي اين مملكت شدند و راهكاري جز نشان دادند واكنشي نظير مخفي كاري نداشتند.
نتيجة سخن اين كه آنچه تا كنون گفتيم، شمّهاي بود از وضعيّت همسران شهدا. از مشكلات زندگي آن ها كه دست به گريبان گذران آنند و در پي آرامشي كه سر بياسايند و فرزندان يتيم خود را بدون گزند به سرانجام منزلت برسانند. چه بسيارند همسران شهدايي كه در زندگي خاموش خود در پي كسب روزي حلالند تا سختي زندگي به سرآيد؛ ولي زهي! خيال باطل كه مشكلات كشور و تورّم و... با ميانگين در آمد ماهيانه 270 هزار توماني بنياد شهيد حل نمي شود و كار بيرون و مشكلات درون خانه، رمقي براي بازگويي خاطرات نميگذارد چه رسد به اين كه بخواهند اعصاب خسته و روح پريشان خود را نيز با واكنش هاي مختلف مردم بيازارند و يا حتي آن را رسالتي بر دوش خود بدانند. اين مسأله زماني دردناك تر مي شود كه با بعضي حركات نمايشي بنياد شهيد و ديگر ارگان ها نيز مواجه ميشويم. خود شاهد بودم در اسفند 1384 كه بنياد شهيد 150 فرزند شهيد را در اردوي روضه رضوان به سوريّه برد. با اين كه بيش از چهار پنجم هزينه را از فرزندان شهدا گرفتند سفر بسيار دل چسبي بود و پول هاي فراواني احتمالاً بنياد شهيد و نهاد معظّم رهبري و ساير ارگان هاي دست اندر كار خرج كردند در هتل عالي سكني داشتيم و حتّي يك شب به غبارروبي حرم مطهّر حضرت رقيّه پرداختيم؛ امّا در تمام طول سفر دوربين صدا وسيما دست از سر ما بر نداشت تا اين نمايش خيمه شب بازي را در برنامهاي به همين نام تماشا كرديم. يا حدِّ اقل خود شاهد اين مسأله نيز هستم كه قوّة قضاييّه هر ساله مراسمي به مناسبت هفته دولت برپا مي كند و همة همسران شهدا را دعوت مي كند. نوع برخورد با خانوادههاي معظّم و معزّز هفتم تير كه بنده ارادت قلبي به اين شهيدان و خانوادههايشان دارم، با ساير همسران شهدا بسيار متفاوت است. نوع پوشش، وسيلة اياب و ذهاب و حتّي برنامههاي بعد از مراسم (از جمله ديدار رهبر كبير انقلاب كه فقط هرساله براي اين خانوادهها برگزار مي شود.) همه و همه اين سؤال را در ذهن آن همسر شهيد بندر عباسي به وجود ميآورد كه آيا نزد خداوند نيز قدر و منزلت شهدا با هم فرق دارند كه سازمان هاي ما با خانوادهها اين گونه برخوردي دوگانه دارند. تمامي اين مسائل، باعث مي شود كه همسران شهدا حتّي نسبت به نظام هم بدبين شوند و فقط و فقط به فكر زنده ماندن باشند چه رسد به تعالي.
توان گران را وقف است و نذر و مهماني
تو كي به دولت ايشان رسي كه نتواني
زكات و فطره و اعتاق و هدي و قرباني
جز اين دو ركعت و آن هم به صد پريشاني
اگر قدرتِ جودست و گر قُوّتِ سجود، توانگران را بِهْ ميسّر مي شود كه مال مزكّي دارند و جامعه پاك و عرض مصون و « دل فارغ» و قوّت طاعت در لقمة لطيف است و صحّت عبادت در كسوت نظيف. پيداست كه از معده خالي چه قوّت آيد و از دست تهي چه مروّت و از پاي بسته چه سير آيد و از دست گرسنه چه خير؟ (گلستان سعدي)
منابع و مأخذ:
1.آزاد ارمكي، تقي (1381)، نظريّههاي جامعه شناسي، تهران: انتشارات سروش.
2.آهنگر سلابني، اعظم(1384)، عوامل مؤثّر بر وضعيّت رفاهي همسران شهدا، پايان نامة كارشناسي ارشد، استاد راهنما دكتر غلامرضا غفّاري، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران
3.پورفلاح، اكبر(1381)، بررسي و مقايس تأثيرپذيري جامعه از فرهنگ شهادت (با نود عيني در اقشار)، رشت: ادارة كلّ بنياد شهيد انقلاب اسلامي استان گيلان.
4.حيدري، صدرالدّين (1375)، بررسي تأثير مدارس شاهد بر وضعيّت روحي و اخلاقي فرزندان شاهد مشغول به تحصيل در مدارس شهر تهران، استاد راهنما غلام عبّاس توسّلي، مشاور علي رضا محسني تبريزي، تهرا: دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي.
5.دارياپور، زهرا (1377)، بررسي مقايسهاي وضعيّت اقتصادي، اجتماعي خانوادگي همسران شهدا و مفقودين شهر تهران، تهران: معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد انقلاب اسلامي.
6.ساروخاني، باقر(1375)، مقدّمهاي بر دائره المعارف علوم اجتماعي، تهران: انتشارات كيهان.
7.سعدي، مصلح بن عبدالله،(1384)، كليّات سعدي، تهران، انتشارات زروا.
8.گزارش توجيهي(1381)، گزارش توجيهي ساختار بنياد شهيد، موجود در آرشيو معاونت پژوهشي بنياد شهيد كل كشور.
9.گزارش ربع قرن عمل كرد نظام جمهوري اسلامي ايران(1383)، سازمان مديريّت و برنامهريزي كشور، معاونت امور پشتيباني، مركز مدارك علمي و انتشارات.
10.همسر شهيد«1» مصاحبه شمارة 14 از مطالعات ميداني
11.WWW. Womensnews. org(May11,2005)
نظر شما