زن و فرهنگ ايثار و شهادت
دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۸
هميشه وقتي سخن از ايثار و شهادت به ميان مي آيد، قلم ها و بيان ها از توصيف آن در مي مانند. سخن گفتن در باب « ايثار و شهادت» آسان نيست و از سوي ديگر نمي توان از آن نيز گذشت و به سكوت گذراند. وقتي سخن از ايثار و شهادت طلبي ها و ارزش هاي بروزيافته در دوران افتخارآفرين پيروزي انقلاب و به ويژه دوران ماندگار و غرورآفرين هشت سال دفاع مقدس به ميان مي آيد، زبان آدمي مقفول مي شود كه چه بگويد و چه بنويسد. به ياد داريم كه بنيان گذار كبير انقلاب اسلامي وقتي به مواردي از اين دست مي رسيد، عنان قلم از كف مي نهاد و خطاب به قلم نهيب مي زد كه «ما را چه رسد؟» وقتي چون اويي در اين مقوله به عبارت «ما را چه رسد» مي رسد، بر اين كمترين ها روا است كه بگوييم مارا چه رسد كه در اين مقوله سخن گوييم. اما چه كنيم: اين قدر هم گر نگويم اي سند شيشه ي دل از ضعيفي بشكند نمي توان به سكوت گذراند و اين مقوله ي مهم و انساني را فروگذاشت كرد. در اين عرصه به قدر تشنگي مان وارد شده ايم و آب طلبيده ايم. زيرا: آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد. اما چه مي توان كرد؟ فرورفتن در دريا و غوطه ورشدن در اين اقيانوس بي كران، غرق شدني
را به دنبال دارد. اگر آب هم بچشي، تشنه تر شدن را به ارمغان خواهد آورد. مقوله ي پر رمز و راز و انساني « ايثار و شهادت»، آدمي را به وادي شور و شعور انسان كامل مي كشاند كه تو گويي دست نايافتني است. بگذريم. از سوي ديگر، نوشتن از «نقش و وظيفه ي زن» در اين ميان؛ اين آينه ي جمال و جلال الهي و مظهر عطوفت و لطافت رحماني، چنان پر رمز و راز است كه نوشتن در اين باره، اگرچه جذاب است، اما هرگز آسان نيست. خداوندي و مظهر زيباي آفريدگاري در ميان است و هم مقوله ي پيچيده و تودر توي « ايثار»؛ اين ارزش برجسته ي آسماني در موجود زميني به نام انسان! اما به هر حال، تأمل پيرامون هر دو موضوع ضرورت دارد. مي توان در اين باره تأمل كرد و به اندازه ي توان و فرصت در اين باره نوشت. نتوانستيم از اين موضوع زيبا و به غايت جذاب چشم پوشي كنيم. آنچه در پي مي آيد، حاصل تأملاتي اجمالي پيرامون اين دو مقوله ي پيچيده و سرشار از رمز و رازهاي ناگشوده است.
چكيده
هميشه وقتي سخن از ايثار و شهادت به ميان مي آيد، قلم ها و بيان ها از توصيف آن در مي مانند. سخن گفتن در باب « ايثار و شهادت» آسان نيست و از سوي ديگر نمي توان از آن نيز گذشت و به سكوت گذراند. وقتي سخن از ايثار و شهادت طلبي ها و ارزش هاي بروزيافته در دوران افتخارآفرين پيروزي انقلاب و به ويژه دوران ماندگار و غرورآفرين هشت سال دفاع مقدس به ميان مي آيد، زبان آدمي مقفول مي شود كه چه بگويد و چه بنويسد. به ياد داريم كه بنيان گذار كبير انقلاب اسلامي وقتي به مواردي از اين دست مي رسيد، عنان قلم از كف مي نهاد و خطاب به قلم نهيب مي زد كه «ما را چه رسد؟» وقتي چون اويي در اين مقوله به عبارت «ما را چه رسد» مي رسد، بر اين كمترين ها روا است كه بگوييم مارا چه رسد كه در اين مقوله سخن گوييم. اما چه كنيم: اين قدر هم گر نگويم اي سند شيشه ي دل از ضعيفي بشكند نمي توان به سكوت گذراند و اين مقوله ي مهم و انساني را فروگذاشت كرد. در اين عرصه به قدر تشنگي مان وارد شده ايم و آب طلبيده ايم. زيرا: آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد. اما چه مي توان كرد؟ فرورفتن در دريا و غوطه ورشدن در اين اقيانوس بي كران، غرق شدني
را به دنبال دارد. اگر آب هم بچشي، تشنه تر شدن را به ارمغان خواهد آورد. مقوله ي پر رمز و راز و انساني « ايثار و شهادت»، آدمي را به وادي شور و شعور انسان كامل مي كشاند كه تو گويي دست نايافتني است. بگذريم. از سوي ديگر، نوشتن از «نقش و وظيفه ي زن» در اين ميان؛ اين آينه ي جمال و جلال الهي و مظهر عطوفت و لطافت رحماني، چنان پر رمز و راز است كه نوشتن در اين باره، اگرچه جذاب است، اما هرگز آسان نيست. خداوندي و مظهر زيباي آفريدگاري در ميان است و هم مقوله ي پيچيده و تودر توي « ايثار»؛ اين ارزش برجسته ي آسماني در موجود زميني به نام انسان! اما به هر حال، تأمل پيرامون هر دو موضوع ضرورت دارد. مي توان در اين باره تأمل كرد و به اندازه ي توان و فرصت در اين باره نوشت. نتوانستيم از اين موضوع زيبا و به غايت جذاب چشم پوشي كنيم. آنچه در پي مي آيد، حاصل تأملاتي اجمالي پيرامون اين دو مقوله ي پيچيده و سرشار از رمز و رازهاي ناگشوده است.
مقدمه
1. مفهوم شناسي فرهنگ
فرهنگ، واژه اي فارسي و مركب از دو جزء است: فر به معناي جلو، بالا، بر و پيش آمده است. هنگ نيز از ريشه ي اوستايي « تنگا» به معناي كشيدن و سنگيني وزن است. (روح الاميني: 11)
در واقع، به طور ساده، فرهنگ، هوايي است كه در آن نفس مي كشيم و زندگي مي كنيم. در تعريفي ساده فرهنگ، چيزي است كه به زندگي ارزش حياتي مي بخشد. (اليوت، 27) يعني فرهنگ جوهر زندگي است و براي آن معنا ارائه مي كند. برخي آن را « مجموعه ي نگرش ها، ارزش ها و هنجارها» مي دانند و بعضي هم آن را « مجموعه ي علم، هنر و معنويّات يك جامعه» تلقي مي كنند. عده اي قايلند كه « مفهوم فرهنگ اطلاق مي شود بر منظومه ي فكري تصريح شده يا حتي صيقل ناخورده اي كه حدود، ثغور، حريم، ميزان و مرزهاي رفتاري را در جامعه تعريف مي كند و به همان دليل، الگوي رفتاري خاص و همخوان با نظام ارزشي حاكم براي رفتار جمعي ارائه مي كند». برخي گستره ي آن را بسيار وسيع گرفته و به همه ي ابزارهايي كه در اختيار است و نيز بر همه ي رسم ها، باورها، دانش ها، هنرها، نهادها و سازمان هاي يك جامعه اطلاق مي كنند. (اسلامي، 11) در يك تعريف آن را « مجموعه ي پيچيده اي متضمَن معلومات، معتقدات، هنرها، اخلاق، قوانين، آداب، رسوم و تمامي تمايلات، قابليت ها و عادات مكتسبه، كه آدمي در حالت عضويت در يك اجتماع حاصل مي نمايد» دانسته اند. (منصوري، 9 و 1.) به اعتقاد برخي ديگر « فرهنگ شامل مجموعه ي سنت ها، باورها، آداب و اخلاق فردي يا خانوادگي اقوامي است كه پاي بندي ايشان به مفاهيم، اسباب تمايزشان را نسبت به ساير اقوام و قبايل مشخص خواهد كرد». (ولايتي، 1377: 113) در واقع، قواعد، عادات، آداب و رسوم زندگي روزمره ي مردم و به بيان ديگر، رفتارهاي آدميان در هر جامعه، داراي قالبي اند كه مي توان آن را فرهنگ ناميد.
مرحوم جلال آل احمد، فرهنگ را « تحويل بار مرده ها به زنده ها» تعريف كرده است. (بيهقي، 13) پارسونز فرهنگ را الگوهايي مي داند كه « به رفتار و فراورده هاي عمل بشري مربوط است و مي تواند به ارث برسد. »(همان) جامعه شناس امريكايي سمز، فرهنگ را شيوه اي از زندگي مي داند كه اعضاي يك جامعه آن را فرا مي گيرند، عمل مي كنند و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي دهند. (محسني، 98) در كتاب « تعريف ها و مفهوم فرهنگ» هم آمده است: « فرهنگ، كليت در هم تافته اي است شامل دانش، دين، هنر، قانون، اخلاقيات و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي هم چون عضوي از جامعه به دست مي آورد». (آشوري، 71)
2. ويژگي هاي فرهنگ
با توجه به تعريف هاي مزبور و ديگر تعاريفي كه از فرهنگ شده، نكات زير شايان توجه است:
1- ويژگي مهم فرهنگ « سيّاليّت» و « قدرت و قابليت انتقال آن از عصري به عصر ديگر» است.
نسل هاي آينده، وارث نسل پيشين از حيث باورهاي فرهنگي هستند. اصولا « قوام و پايداري فرهنگ با انتقال آن از نسلي به نسل ديگر صورت مي گيرد»(بيهقي، 14) و جاودانگي فرهنگ با جاري بودن آن در متن زندگي مردم و انتقال مناسب و متناسب درنسل هاي پي در پي ميسر است. قابليت انتقال فرهنگ، از طريق اجتماعي شدن و توسط نهادها صورت مي پذيرد.
2- ويژگي ديگر فرهنگ « اكتسابي بودن» و « فراگرفتني بودن» آن است.
روش آموزش و نيز پذيرش ارزش ها و باورهاي فرهنگي، روش غيرمستقيم، غيراستدلالي، غير مختارانه و به عبارت ديگر، القاي غيرمستقيم است. مردم بايد با «فرهنگ» زندگي و در هواي آن تنفس كنند. ريشه ي پيدايي باورهاي فرهنگي، متفاوت و گوناگون است و از منشأهاي مختلف مي جوشد. اما به هر حال در جهت ايجاد تعادل در زندگي و تسهيل در روند آن و فرايند ارتباطات اجتماعي نقش مهمي بر عهده دارد. به بيان ديگر، فرهنگ بر كنش و روحيَات افراد جامعه تأثير بسياري مي گذارد و موجب تغيير در نگاه آن ها به زندگي و بالتّبع تحوّل در روش آن مي شود.
3- بيشتر مردم بايد باورهاي فرهنگي را پذيرفته باشند. به تعبير ديگر، « مشترك بودن» و « عموم پسندي» ويژگي مهم فرهنگ است.
فرهنگ بايد در ميان بيش تر افراد جامعه رايج باشد. چه، مفهوم فرهنگ در ارتباط با كل جامعه معناي دقيق مي يابد. البته خرده فرهنگ ها كه خاص گروه هايي ويژه است، از اين امر مستثني است؛ ضمن اين كه خرده فرهنگ ها، ديگر به عنوان فرهنگ عمومي جامعه، شناخته شده نيستند. البته اين گفته بدان معني نيست كه در يك جامعه، بدون توجه به سطح فرهنگي آن، گروه ها با فعاليت ها و علايق مختلف فرهنگي، تافته هاي جدا بافته اند. برعكس « فقط از طريق تداخل و اشتراك منافع و از طريق مشاركت و درك متقابل است كه مي توان هم بستگي لازم را براي فرهنگ به چنگ آورد». (اليوت، 23) البته ناگفته نماند كه ظهور گروه هاي بسيار با فرهنگ در جامعه، به ناچار بر بقيه ي جامعه نيز تأثير خواهد گذارد و اين خود، بخشي از فرايند تغيير كل جامعه است. هم چنان كه در فرايند تغيير كل جامعه، هجوم فرهنگي بيگانه به منظور جاي گزيني فرهنگ خودي، تأثير مخرّب خود را مي گذارد. تمام اعضاي يك فرهنگ، به گونه اي تنگاتنگ، دسته جمعي و مشترك عمل مي كنند. موجودات و اشيايي كه ما را احاطه كرده اند، از همان آغاز تولد و حتي قبل از آن، براي هر يك از ما ابزار و وسايل مرجع پيچيده اي تحت عنوان « نظام» تدارك مي بينند؛ رفتارها، انگيزش ها، قضاوت ها و احكام تلويحي و ما همراه اين نظام فرهنگي مرجع تغيير مي كنيم.
4- فرهنگ، « زمان بردار» است و شكل گيري آن به زمان نسبتاً طولاني نياز دارد. ايستايي نمي پذيرد و البته با گذشت زمان نيز متحول مي شود. از بين بردن برخي باورهاي فرهنگي در زمان كوتاه ممكن است اما ايجاد باورهاي فرهنگي تازه به صورت ريشه اي و عميق در ميان مردم، در كوتاه مدت به سادگي امكان پذير نيست.
5- فرهنگ، « اجتماعي» است و خاستگاه آن، اجتماع بشري است. يعني هر فرهنگي در جامعه شكل گرفته، بارور شده و معنا، مفهوم و مراد مي يابد. از طرف ديگر، «فرهنگ ها، مهم ترين و اصلي ترين وسيله و ابزار حفظ جامعه هستند، چرا كه عناصر مختلف اجتماع از طريق بستر فرهنگي به هم پيوند مي خورند. اگر جامعه اي دچار خلا فرهنگي شود، اين جامعه ديگر نخواهد توانست نظم پذير باشد و رفتارها قابل پيش بيني و قابل هدايت و برنامه ريزي نخواهد بود». (عظيمي، 137.: 14) ذخيره ها و ارزش هاي فرهنگي هر ملت كه در زمان نسبتاً طولاني شكل گرفته و عمق يافته است، موجب «قوام ملي» و هم بستگي و پيوند افراد با يكديگر و در نهايت « وفاق ملي» مي شود. فضايل و كمالات انساني هم از طريق فرهنگ به انسان آموخته مي شود. موجوديَت، هويَت و نيز استقلال هر جامعه، بسته به فرهنگ آن جامعه است. حضرت امام خميني(ره) در اين باره فرموده است:
«بي شك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه، دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه، هويَت و موجوديَت آن جامعه را تشكيل مي دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهاي اقتصادي، سياسي، صنعتي و نظامي قدرت مند و قوي باشد، ولي پوچ، پوك و ميان تهي است. اگر فرهنگ جامعه اي وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف، گرايش پيدا مي كند. بالاخره در آن مستهلك مي شود و موجوديت خود را در تمام ابعاد از دست مي دهد. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مي گيرد و ساده انديشي است كه گمان شود با وابستگي فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر يا يكي از آن ها امكان پذير است. »(خميني، اول مهر 136.)
تضعيف فرهنگ يك جامعه به علل مختلف و نيز هجوم فرهنگ بيگانه به منظور جايگزيني با فرهنگ خودي كه عوامل متعددي دارد، مهم ترين و اصلي ترين وسيله و ابزار از بين رفتن جامعه هستند.
6- « انتقال و سيلان فرهنگ از نسلي به نسل ديگر» نيازمند ابزار و وسايل است تا به صورتي علمي و اصولي، « ترابط فرهنگي» نسل هاي پيشين با نسل هاي پسين حاصل آيد.
مجموعه ي عواملي هم چون خانواده، رسانه ها، مدارس و دانشگاه ها در جامعه، ارزش هاي فرهنگي و راه و روش زندگي يا قالب فرهنگي آن را منتقل مي كنند. زبان، ادبيات، آموزش در سطوح مختلف، هنر با تمام ابعاد آن، هنرمند، آداب، رسوم، تعلقات، باورها، انديشه ها، رفتارهاي سياسي و اجتماعي، تبليغات و رسانه هايي مثل مطبوعات، كتب، صدا و سيما، فيلم، تئاتر، شعر، موسيقي و بسياري ديگر از آن جمله اند. برخي مثل هنر، آموزش و رسانه ها در انتقال نسل به نسل فرهنگ جامعه، نقش اساسي تري بر عهده دارند. در تهاجم فرهنگي نيز همين ابزار و وسايل به شيوه هايي خاص و منفي مورد استفاده قرار مي گيرد.
7- نكته اي كه هرگز نبايد مورد غفلت قرار گيرد، ارتباط ويژه ي بين « فرهنگ و دين» است. مذهب در حيات روحي فرد و جامعه نقش مهمي دارد و فرهنگ نيز جوهر زندگي و معني بخش آن است. تحقيقات باستان شناسان نشان داده است كه هيچ قبيله اي نبوده كه بي دين مطلق باشد و گونه يا گونه هايي از پرستش در آن رايج نبوده باشد. آثار دين و پرستش و عبادت، حتي در قبايل ابتدايي نيز به چشم مي خورد و نشانگر اين است كه دين همراه و همزاد بشر بوده، هست و خواهد بود.
3. مفهوم شناسي ايثار
در بررسي مفهوم لغوي ايثار، به عباراتي مانند برگزيدن، اختياركردن، اكرام نمودن و تفضيل دادن بر مي خوريم. از جمله در لغت نامه ي علامه دهخدا اين معاني را براي ايثار آورده است: برگزيدن، عطاكردن، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتن، منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم شمردن. (دهخدا، 1377، ج 3: 368) در معني اصطلاحي، نيز بدان معني است كه آدمي از روي قصد و نيت خير، غير را بر خود اختيار كند و او را بر خويشتن برگزيند.
ابوحفص مي گويد:« الايثار أن تقدم حظوظ الاخوان علي حظك في أمر آخرتك و دنياك. (سلمي: 122) اساساً ويژگي تمام اديان الهي آن است كه فراتر از زندگي دنيا به زندگي جاويدان و سعادت پس از مرگ معتقدند. باورپذيري مرگ و تلاش براي دستيابي به قرب الهي او را به پرواز از درجه ي خاك تا اوج افلاك مي كشاند. در اين ديدگاه متعالي است كه ايثار مفهوم يافته و معنا و مراد مي يابد. در واقع، ايثار مرحله اي عالي در زندگي خاكي آدميان است. بار معنايي وسيع و ارزشمندي توأم با بالندگي و كمال دارد. نشانه ي اوج بروز و تبلور تام انسانيت تمام است. هم ازاين رو است كه نگاه ارادي و آگاهانه ي ايثارگر به آسمان است. درجه ي اعلاي ايثار، آدمي را جزو اولياء الله قرار مي دهد و به مرتبه ي محسنين مي رساند كه محبوب خداوندند: « و الله يحب المحسنين».
اگرچه اوج ايثار، فداكردن جان و در نهايت شهادت است، اما ايثار تنها به معني فداكردن جان نيست، بلكه معني درست ايثار به معني به كارافتادن تمامي قواي سرشته شده در نهاد انسان با توكل بر خداي سبحان براي انجام امور در دنيا است. مقام معظم رهبري بر اين نكته ي ظريف چنين توجه داده اند:
«بعضي خيال مي كنند وقتي گفته مي شود تكيه به ايمان و ايثار، معنايش اين است كه خود را براي فدا شدن آماده كنيد؛ نه. تكيه به ايمان و ايثار معنايش اين است كه با ايماني كه در دل انسان وجود دارد و با اتكال و اتكايي كه به خدا هست، همه ي نيروهاي انسان به كار بيفتد. اين نيروها مي توانند علم بيافرينند، تجربه بيافرينند، توليد كنند و پيچيده ترين صنعت ها را به وجود آورند؛ هم چنان كه به وجود آوردند. ما از اول انقلاب هرجا به ايمان خود تكيه و به احكام اسلام عمل كرديم، پيروز شديم؛ چه در جبهه ي علم، چه در جبهه ي سياست، چه در كارهاي اقتصادي و چه در كارهاي نظامي. آن جايي كه شكست خورديم و پا در گل مانديم و ضعيف شديم، وقتي بوده است كه از اسلام فاصله گرفته ايم. اين را دشمن خوب فهميده است. (خامنه اي: .1/.3/1381)
4. مفهوم شهادت
هركس به مقام و درجه ي « شهادت» نايل آيد؛ يعني « واقعاً در راه هدف هاي عالي اسلامي و به انگيزه ي برقراري ارزش هاي واقعي بشري كشته بشود، به يكي از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نايل شود، نايل ميگردد. »(مطهري، 1373: 74)
در اصطلاحي عرفاني، شهيد به كسي مي گويند كه در پرتو تجليات معشوق خود، مندك گردد. (سجادي، 1366: 1.8.) به تعبير مقام معظم رهبري:
«شهيد، يعني انساني كه در راه آرمان هاي معنوي كشته مي شود و جان خود را- كه سرمايه ي اصلي هر انساني است- براي هدف و مقصدي الهي صرف مي كند و خداي متعال هم در پاسخ به اين ايثار و گذشت بزرگ، حضور و ياد و فكر او را در ملتش تداوم مي بخشد و آرمان او زنده مي ماند. اين، خاصيت كشته شدن در راه خدا است. كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، زنده اند. جسم آن ها زنده نيست؛ اما وجود حقيقي آن ها زنده است. »(خامنه اي: 25/.5/1368)
در نظر ايشان، « شهادت بدين معنا است كه يك انسان برترين و محبوب ترين سرمايه ي دنيوي خويش را نثار آرماني سازد كه معتقد است زنده ماندن و بارورشدن آن، به سود بشريت است و اين يكي از زيباترين ارزش هاي انساني است. و آن گاه كه آرمان مطلوب او الهي و آرزوي همه ي پيامبران خدا است، اين ارزش، در صدر همه ي نيكي هاي بشري قرار مي گيرد و در هيچ ترازوي مادي نمي گنجد. پذيرش اين تفكر، همان عامل خيره كننده اي است كه به مجاهدان راه حقيقت، نيرويي براي باطل ساختن همه ي محاسبات جبهه ي خصم مي بخشد و چنان كه به تجربه دانسته شده است، دشمن حقيقت را دچار بن بست و عجز و حيرت مي سازد. »(خامنه اي: 15/1./1381)
در جامعه ي انساني، هيچ كس حقي به عظمت حق شهدا بر بشريت ندارد. چرا؟ همه ي خادمان بشريت، مديون شهدايند، ولي شهدا مديون آن ها نيستند يا كم تر مديون اند. همه در خدمات خود، نيازمند محيطي مساعد و آزاد براي خدمت رساني اند و شهيد، كسي است كه با فداكاري و از خودگذشتگي خود و با سوختن و خاكسترشدن خويش، اين محيط آزاد و مساعد خدمت گذاري را فراهم ميكند.
به تعبير شهيد مطهري « مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتوافكندن است، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري، شهدا شمع محفل بشريتند، سوختند و محفل بشريت را روشن كردند. اگر اين محفل تاريك ميماند، هيچ دستگاهي نميتوانست كار خود را آغاز كند يا ادامه بدهد. »(مطهري، 1373: 77)
«شهدا پرتوافشانان و شمع هاي فروزنده ي اجتماعند كه اگر پرتوافشاني آن ها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود، بشر ره به جايي نميبرد. »(همان: 78) شهيد، به شهود الهي دست مي يابد و در مقام والاي خويش، نظاره گر ديگر ياران از راه مانده ي خود است. در نگاه شهيد مطهري « مرگي شهادت است كه انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني يا يقيني، فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن «في سبيل الله» از آن استقبال كند.
اما شهادت از نظر اجتماعي و از آن نظر كه به جامعه تعلق دارد، پديدهاي است كه در زمينه ي خاص و به دنبال رويدادهايي رخ ميدهد و به دنبال خود رويدادهايي را نيز ميآورد. شهيد، به مقام شهود مي رسد و به وجه الله نظر مي كند. چشم او خدايي مي شود و نظاره گر ديگر مردمان مي گردد. در روز قيامت نيز عنوان شاهد را خواهد داشت. چرا بايد از شهيد سخن گفت و حماسه اش را سرود؟ استاد شهيد مطهري پاسخ اين سؤال را به خوبي داده اند. « بايد عمل قهرمانانه ي شهيد از آن جهت كه به او تعلق دارد و يك عمل آگاهانه و انتخاب شده است و به او تحميل نشده است، بازگو شود و احساسات مردم شكل و رنگ احساس آن شهيد را بگيرد. »(همان: 121)
5. تعريف فرهنگ ايثار و شهادت
با توجه به مواردي كه در مفهوم شناسي ايثار و شهادت گفتيم، ارزش هاي اخلاقي در فطرت آدمي ريشه دارند و اين عامل مهم و اساسي، بيدار كننده ي فطرت نهفته و خواب آلوده ي آدميان و هدايت گر آن در مسيري صحيح و هدفي ارزشمند است. انقلاب اسلامي با هدف تجديد حيات اسلام، عامل بيداري فطرت در خواب و گرفتار در طبيعت مسلمين بود. با اين انقلاب و در جريان اين انقلاب، فرهنگ عميق اسلامي فرصت بروز و ظهور يافت. از سوي ديگر، تجاوز به حريم پاك سرزمين اسلامي، زنگ خطري بود كه مردم را به حفظ و حراست از پيشينه ي ارزش ها و باورهاي فرهنگي خويش واداشت. اين پيشينه، عمدتاً در آموزه هاي ديني و فرهنگ اسلامي ريشه داشت. شرايط جنگي و دفاع مقدس، تبلور عملي و تجلَي عيني همه ي ارزش هاي متعالي انساني بود. ارزش ها در جنگ شكوفا شد و واقعيت عملي يافت. در عرصه ي فرهنگ بسيج و دفاع مقدس، عشق و عرفان، دلاوري و مردانگي، شجاعت و حماسه، ايثارگري و از خودگذشتگي، ايمان به هدف و اطمينان به پيروزي و در يك كلمه ارزش هاي اصيل اخلاقي انساني ظهور يافت و تجلي پيدا كرد. در بيان صاحب اين قلم، فرهنگ ايثار و شهادت، مجموعه اي از افكار، اعتقادات، باورها، ارزش ها، پسندها، علايق، دلبستگي ها، روابط، عرف و عاداتي است كه در جريان انقلاب و با توجه به پيشينه ي ديني ملت، بارور شد و در دوران دفاع مقدس متجلي گرديد و در عرصه هاي گوناگون بازسازي و سازندگي خود را نشان داده و مي دهد. عرصه هاي « گفتاري»، « نوشتاري» و « رفتاري» شكل دهنده ي اين فرهنگ ارزشمند و ارزش آفرين و طبعاً قابل انتقال به نسل هاي بعدتر است.
6. زن مسلمان، پيشتاز عرصه ي ايثار و شهادت
زن نيمي از پيكره ي بشريت و جامعه ي انساني است و در مقام زن، همين بس كه در مقام همسر و مادر، يكي از پايه هاي اصلي خانواده به عنوان اولين اجتماع اصيل بشري و ركن اصلي جامعه ي انساني است. زنان در هر جامعه ي سالمي مي توانند و بايد مسؤوليت هاي خود را در قبال پيشرفت هاي علمي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و اداري آن جامعه بر عهده بگيرند و اين همه، منوط به رعايت جهات ارزشي در زن به دور از نگاه مصرف زدگي غربي است.
نقش زن در انديشه ي بنيان گذار كبير انقلاب اسلامي در باره ي پيدايش و تداوم آن بسي بزرگ بود و تحولات تاريخ انقلاب نيز ثابت كرد كه زنان در سايه ي آگاهي و ايمان صادقانه به دور از هياهوها و بركنار از منجلاب فسادها و انحطاط هايي كه دنياي غرب براي او به ارمغان آورده و داشته هاي بشري و انساني او را به غارت مي برد و به جاي آن نگاه جنسيتي به زن همراه با التذاذها را حاكم مي كند، مي توانند و بايد ايفاگر نقش هاي مهم و تعيين كننده اي در عرصه ي حيات بشري و تعالي آن باشند و ميدان تكامل را بپيمايند.
مقام معظم رهبري، خلف صالح امام، بر اين نقش برجسته در مواضع متعددي تكيه و تأكيد كرده و مي كنند. اين تأكيدها صوري نيست. از واقعيتي ناب حكايت مي كند كه انديشه ي امام و رهبري بر آن بود و گفتارها و رفتارهاي ظاهري از همان حكايت ژرف حكايت مي كند. پيروزي انقلاب رفتار و جهت حركت زنان بيدار جامعه ي ما را به سمت نور تغيير داد. تلاش براي رشد علمي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و حضور در عرصه هاي متنوع فرهنگي به جاي سرگرم شدن به زر و زيور دنيايي كه سوغات غرب و ترويج مصرف گرايي است، حكايت از اين تغيير جهت ميمون داشت. امروزه اگر اين نگاه با تبليغات مسموم و فريبنده ي غرب به سمت زيورآلات، آرايش، مد، لباس و تجملات غيرمعقول و... برود و اين قبيل موارد، بت زن قرار گيرد، نگاه جنسيتي غلبه پيدا مي كند، زن وسيله اي براي التذاذ چشم مرد در جامعه تلقي مي شود و زن از جايگاه واقعي و شخصيت حقيقي خود تنزل مي بابد.
حضرت امام خميني(ره) در اين زمينه مي فرمايند:
«آن چه براي من يك خاطره ي فراموش نشدني است، با اين كه تمام صحنه ها چنين است، ازدواج يك دختر جوان با يك پاسدار عزيز است كه در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسيب ديده بود. آن دختر شجاع با روحي بزرگ و سرشار از صفا و صميميت گفت: حال كه نتوانستم به جبهه بروم، بگذار با اين ازدواج، دين خود را به انقلاب و به دينم ادا كرده باشم. عظمت روحاني اين صحنه و ارزش انساني و نغمه هاي الهي آنان را نويسندگان، شاعران، گويندگان، نقاشان، هنرپيشگان، عارفان، فيلسوفان، فقيهان و هركس را كه شماها فرض كنيد، نمي توانند بيان و يا ترسيم كنند و فداكاري و خداجويي و معنويت اين دختر بزرگ را هيچ كس نمي تواند با معيارهاي رايج ارزيابي كند. »(صحيفه نور، ج 16: 126)
7. ويژگي هاي روان شناختي زن
بستر ايثارگري ها نكته ي جالب توجه در باب تفاوت هاي زنان و مردان كه در علم بدان رسيده اند، تفاوت هاي رفتاري دو جنس در نحوه ي نگرش به « خود- ديگر» است. اين تفاوت ها نوع نگاه اين دو صنف از نوع انسان را به مقوله هايي نظير ايثار و فداكاري و... نشان مي دهد. روان شناسان زيادي بر اين نكته تأكيد دارند كه زنان، بيش تر « ديگرخواه»ند و مردان « خودخواه». يعني زنان، هستي خود را براي ديگران مي خواهند و خوشي ها و آرزوهاي خود را بر مدار هستي كساني استوار مي سازند كه آن ها را دوست دارند: همسر، فرزند، پدر و مادر و... درحالي كه مردان، ديگران را براي خود مي خواهند و خود و مصالح خود را محور روابط با ديگران قرار مي دهند. (لمبروز: 5-4)
كوهن معتقد است كه اصلا زنان توانايي بيش تري براي درك و فهم افكار و احساسات ديگران دارند و مي توانند واكنش هاي عاطفي افراد را نسبت به موضوعات گوناگون تقليد كنند. (هايد، 1377: 113)
اساساً زنان در زمينه ي همكاري و هم دردي از حساسيت بيش تري برخوردارند و گويا به همين دليل، همكاري را بر رقابت ترجيح مي دهند. (سروري، 1374: 224)
انديشه ي اخلاقي زنان به طور عمده به روابط بين فردي توجه دارد و با احساس مسؤوليت نسبت به ديگران همراه است و جنبه ي ازخودگذشتگي دارد. (كرولي، 1375: 25-23) زن از مرد عاطفي تر است و با اين سرشت به دنيا مي آيد و زندگي مي كند. (ديكسون، 1373: 227) به ارتباط هاي عاطفي علاقه نشان مي دهد. احساس محبت در دختران بيش از پسران است. (گري، 1375: 322-321) جنس زن هيجان پذيرتر و هيجاني تر از جنس مرد است و كيفيت هيجان و چگونگي ابراز و ظهور هيجان او نيز با مرد فرق دارد. (اسلامي نسب 1371: 89 و 93 و 94 و 99 و 1.1) حتي در چگونگي ياري رساندن و انگيزه هاي آن نيز ميان مرد و زن تفاوت وجود دارد.
معمولا زنان در موقعيت هاي احساسات برانگيز براي ياري رساني فعال مي شوند، اما مردان در موقعيت هايي به ياري تمايل نشان مي دهند كه احساس قهرماني كنند. بر اساس تحقيقات « كرولي»، « مردان بيش تر در موقعيت هاي خطرآفرين ايفاي نقش مي كنند. به علاوه بررسي ها نشان مي دهد كه فعاليت هاي ياري رساني مردان تابع حضور ديگران است. به اين معنا كه چنان چه ديگران شاهد ياري گري فرد ياري رسان باشند، احتمال نقش آفريني مردان بيش تر مي شود. ياري رساني اي كه مستلزم خطر بوده و همراه با مشاهده كنندگان باشد، جزو نقش هاي اجتماعي مردان محسوب مي شود. »(همان: 92-91)
تحقيقات ثابت كرده است كه گرايش قلبي به دين در ميان زنان بيش تر از مردان مشاهده مي شود. زن مسايل روحي و معنوي را روان خود سازگارتر مي يابد. (سلكتون و همكار، 1371: 144-143) و همين گرايش قلبي، آنان را دين دارتر و با مسايل روحي و معنوي سازگارتر مي كند. زنان گرچه احساسي ترند، ولي در مسايل اخلاقي سخت گيرترند. (پيره، 137.: 92) زنان بيش تر به ارزش هاي اجتماعي و نيازهاي بين افراد توجه دارند تا به امور انتزاعي تئوري يا ايدئولوژي سياسي. آلپورت وورنون در سال 1951 ميلادي كشف كردند كه امتيازات مردان و زنان در شش معيار زير بسيار متفاوت بوده است: تئوريك: علاقه به پيگيري حقيقت با وسايل عقلاني اقتصادي: علاقه به چيزهاي سودمند و عملي اجتماعي: علاقه به معاشرت با مردم زيباشناختي: علاقه به زيبايي و هنر سياسي: علاقه به قدرت يا نفوذ در مردم ديني: علاقه بر تجربه ي عرفاني زنان علايق زيباشناختي، اجتماعي و ديني بيش تري داشتند ولي مردان بيش تر به امور سياسي و تئوريك متمايل بودند. زيان به مسايل اخلاقي علاقه ي بيش تري دارند تا مردها و وقتي با بي عدالتي روبه رو شوند، سخت تر اعتراض مي كنند و به علايم و كدهاي رفتاري علاقه مندتر و منظم جواب مي دهند. (هوت، 1361: 137)
نگاهي كوتاه به تاريخ اسلامي، بر اين يافته ها مهر تأييد مي نهد. دعوت پيامبر اعظم(ص) از روز نخست متوجه همه ي اقشار اجتماعي بود و جالب است كه دومين فردي كه به او ايمان آورد، حضرت خديجه(س) بود كه ثبات قدم او زبان زد هماره ي پيامبر گرامي بود. زنان در همه ي صحنههاي تاريخ پر فراز و نشيب اسلام حضوري مسؤولانه به عنوان رسالت ديني و در پاسخ به نداي پيامبر اعظم(ص) داشتند. در نخستين بيعت با پيامبر(ص) پيش از هجرت در عقبه، از جانب چند نفر از مردم يثرب، از زني به نام هفراء دختر عبيد بن ثعلبه، نام برده شده است و جالب اين كه اين بيعت به « بيعه النساء» مشهور شده است. در بيعت دوم سال بعد نيز حداقل دو زن حضور داشتند. در بيعت عمومي مردم مكه هنگام فتح آن نيز همه؛ اعم از زن و مرد شركت جستند. حتي در قرآن كريم نيز به مسأله ي بيعت زنان پرداخته و پيامبر(ص) را موظف به پذيرش آن كرده است. (ممتحنه: 12) در جريان نهضت بزرگ اجتماعي- سياسي هجرت تاريخي مخفيانه به حبشه، از جمع حدود ده يا پانزده نفري آنان، چهار زن مسلمان حضور داشتند. (سبحاني، 1368، ج 1: 31.) در هجرت دوم نيز زنان شركت داشتند. در دوران استقرار اسلام و نبردهايي كه رخ مي داد، نقش زنان بسيار برجسته است كه در كتب تاريخي به تفصيل آمده است.
شيرزنان در طول دوران انقلاب اسلامي و به ويژه دوران حماسه آفرين هشت سال دفاع مقدس، حماسه هاي ماندگاري آفريدند كه قلم از بيان آن به عجز خويش اعتراف مي كند. شخصيت واقعي زن در روح لطيفي است كه خداي لطيف به او عطا فرموده است و اين روح لطيف عفيف بايد در چارچوب شرع مقدس به درستي پرورش يابد تا خود به سعادت برسد و جامعه ي انساني را نيز با تربيت درست و مادرانه ي خويش در كانون گرم خانواده ها به سوي سعادت رهنمون باشد.
مقام ويژه ي « انسانيت» و خليفه اللهي، زماني نصيب آدمي مي شود كه در بازي زندگي، آدمي آداب بازي را در چارچوب مقررات شارع مقدس اجرايي كند. در اين ميان، زن و مرد فرقي ندارند. هر دو توان عروج به اعلي علييين دارند و هر دو مي توانند به مقام اسفل سافلين سقوط نمايند.
اساساً در طول دوران دفاع مقدس، زنان « ايثاري خاموش» داشتند. ايثاري كه از روح بزرگ آنان حكايت ها داشت. مگر مي توان نقش اثرگذار و ترغيب گرانه ي مادران و همسران را در اين دوران به فراموشي سپرد؟ چه كسي در برجستگي نقش مادران شهيد و خواهران شهيد و همسران شهيد ترديدي به خود راه مي دهد؟ اساساً پيروزي انقلاب با حضور مسؤولانه ي زنان اين سرزمين همراه بود و همين حضور شوق آفرين در دوران دفاع، انگيزه بخش حضور مردان و فرزندان همين زنان در عرصه هاي دفاع سخت از كيان سرزميني بود. اينك دوران تهاجم سخت دشمنان اين كهن مرز و بوم گذشته است. ماهيت و هدف تهديدات دشمن دگرگون شده است و دشمن از راه تهديدات نرم به عرصه ي رويارويي با نظام اسلامي و اصول و مباني آن هجومي سهمگين آغازيده است. تلاش همه جانبه ي دشمنان براي ضربه زدن به اين كهن مرز و بوم به ويژه از طرق متنوع فرهنگي و با ابزارهاي متنوع ضدفرهنگي، ارزش هاي اسلامي و ايراني را هدف قرار داده است. با استفاده از ابزارهاي مختلف، زنان اين ديار كهن، طعمه قرار داده مي شوند و از اين طريق، كانون گرم خانواده ها را متلاشي مي سازند. ايثارگري همين جا معنا مي يابد؛ « ايثاري خاموش» در عين جوش و خروش! امنيت، سلامت، آرامش و آسايش جامعه در گرو امنيت، سلامت، آرامش و آسايش خانواده ها است و در اين راستا، نقش مادران بسيار اثرگذار است.
8. زن، حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت
يكي از مهم ترين نكات جدي كه اسلام عزيز و همه ي بزرگان بر آن انگشت تأكيد نهاده اند، اصل فراگير « مسؤوليت همگاني» است كه در بيان زيباي پيامبر اعظم(ص) با عبارت « كلكم راع و كلكلم مسؤول عن رعيته» آمده است. همه نسبت به هم مسؤولند و همه به دليل سرنوشت واحد، ناگزير از دخالت مسؤولانه و متعهدانه در سرنوشت خويش اند.
قرآن كريم سرنوشت جوامع را به دست خود آنان ميداند و پيشرفت و تحولات نيك آن را در سايه ي تلاش هاي آحاد جامعه معرفي مي كند. (رعد: 11) از سوي ديگر انحطاط اخلاق و فرهنگ و زوال نعمت ها و شكست تمدن ها را نيز ناشي از عملكرد خود مردم ميشمارد. (انفال: 8) تعبير « ناس» يا « مردم» اختصاص به گروهي خاص ندارد و زن و مرد را شامل است. ترديدي نيست كه زن و مرد، به طور يكسان در سرنوشت خود و جامعه دخيلند و هركدام پاسخ گوي عمل فردي و جمعي خود هستند.
اساساً مدار تكليف و مسؤوليت در اسلام عزيز، گذشته از خرد و آگاهي يا همان « علم»، اراده، اختيار و آزادي عمل است و هر انساني؛ زن يا مرد، در گرو دستاوردها و اكتسابات خود است: « كل نفس بما كسبت رهينه. »(مدثر: 38) ممكن است خوب و به نفع آنان يا بد و به ضرر آن ها باشد: « لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت. »(بقره: 286) عمل هيچ كسي بي پاسخ گذاشته نمي شود: « إني لا أضيع عمل عامل منكم من ذكر أو أنثي»(آل عمران: 195) و هر زن و مرد مؤمني كه عمل صالح داشته باشند، زندگي پاك، انتظار آنان را مي كشد: « من عمل صالحاً من ذكر أو أنثي و هو مؤمن، فلنحيينه حياه طيبه. »(نحل: 97)
در اسلام هم زنان و هم مردان در مسايل اجتماعي و فرهنگي پايگاه و جايگاهي مناسب دارند و حركت هاي سالم اجتماعي و فعاليت هاي متعدد گروهي براي هر دو صنف زن و مرد مشروع شمرده است. طبق مسلمات قرآني و حديثي مسؤوليت هاي اجتماعي بسيار به طور يك سان متوجه مرد و زن است. « المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوه. »(توبه: 71) مردان مومن و زنان مؤمن برخي بر برخي ولايت و سرپرستي دارند؛ يكديگر را به معروف امر ميكنند و از منكر باز ميدارند. نماز ميگزارند و زكات ميدهند. از خدا و پيامبرش فرمان ميبرند. در اين فرموده خداوند، زنان و مردان داراي مسؤوليت هاي بزرگ ولايت اجتماعي اند، ازاين رو به هدايت گري، امر به معروف و بازدارندگي از زشتي ها و ناهنجاري ها در همه ي زمينههاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي ميپردازند. ترديدي در هم ساني زن و مرد و مسؤوليت مشترك آنان در حوزه ي عمل اجتماعي نيست. آن چه در اين حضور مسؤولانه مورد تأكيد شرع مقدس است، حفظ جهات شرعي است. جالب اين است كه رسالت انقلاب اسلامي در نگاه امام، دست يابي زنان به مقام والاي انساني است، به گونهاي كه بتواند در سرنوشت خود دخالت كند: « ما ميخواهيم زن به مقام والاي انسانيت برسد. زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.. اسلام زن را مثل مرد در همه ي شؤون، همان طوري كه مرد در همه ي شؤون دخالت دارد، دخالت ميدهد. »(صحيفه نور، ج 5: 153) امام اين كار را نه حق زن كه تكليف و وظيفه ي او قلمداد مي كند: «اين بانوان را كي بسيج كرده كه در همه ي شؤون كشور دخالت ميكنند و دخالت به جايي هم ميكنند؟... اين ها را خدا دعوت كرده است. اين ها لبيك براي خدا دارند ميگويند. »(همان، ج 12: 237)
پيروزي انقلاب اسلامي، حضور مؤثر زنان را در عرصه هاي متنوع جامعه نويدگر بود و امام خميني(ره) در وصيت نامه بر اين حضور مسؤولانه افتخار مي كنند: « ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنههاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان، در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند... و از محروميت هايي كه توطئه ي دشمنان و ناآشنايي دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آن ها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي كه دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي آخوندهاي بياطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودند. »(همان، ج 21: 172)
در نگاه مفسر عالي قدر و فيلسوف و عارف معاصر، علامه طباطبايي، زن در برآوردن نيازهاي انساني و اجتماعي خويش با مرد يكسان است و ميتواند مستقلا تصميم بگيرد و عمل كند و مالك دستاوردهاي خود است. ايشان بحث هاي مستوفايي در اين زمينه ارائه مي دهند و جايگاه زن در ميان امت هاي متعدد بررسي مي كنند و نظرگاه اسلام را بيان مي نمايند. (طباطبايي، 1393 ق، ج 2: 291-273) در نگاه ايشان تنها دو ويژگي در زن است كه طبعاً و به مقتضاي آن دو، مسؤوليت هاي خاصي را متوجه او ميسازد: يكي جايگاه و مسؤوليت زن در چرخه ي شكلگيري وجود آدمي و رشد آن است كه بقاي نسل متكي بر اين جايگاه است و طبعاً در « تشريع» و تنظيم مناسبات اجتماعي به مقتضاي آن و نه بيش تر، احكام و مسؤوليت هايي را متوجه او ميسازد، و دوم، ساختار لطافتآميز و ظرافت هاي ادراكي وي است كه به گونهاي در مسؤوليت هاي محوله به او تأثيرگذار است. (همان: 284)
گذشته از حضور اجتماعي بانوان در عرصه هاي مشاركت فعال سياسي، عرصه هاي گوناگون سازندگي و مشاركت در نظارت همگاني، كه مورد تأكيد امام خميني(ره) نيز بود، بايد از حضور تأثيرگذار زنان مسلمان و مشاركت فعال آنان در حضور در دفاع و تدارك ميدان نبرد سخن گفت.
دوران دفاع مقدس، فرصت مناسب تاريخي براي بانوان مجاهد، ايثارگر و فداكار بود كه بر اساس مقتضيات خَلقي و خُلقي خويش، گوهر وجود خالص ايماني و ارزش هاي ناب انساني خويش را به زيباترين شكل و گوياترين وجه به نمايش بگذارند. اين دوران هرگز فراموش نخواهد شد. بيانات امام خميني(ره) در اين خصوص به قدر كافي بيان گر است. « اين تبليغات كه « اگر اسلام پيدا شد مثلا ديگر زن ها بايد بروند توي خانهها بنشينند و قفلي هم درش بزنند كه بيرون نيايند» اين چه حرف غلطي است كه به اسلام نسبت ميدهند! صدر اسلام زن ها توي لشكرها هم بودند، توي ميدان هاي جنگ هم ميرفتند.»(همان، ج 4: 59) « زنان در صدر اسلام با مردان در جنگ ها هم شركت ميكردند. ما ميبينيم و ديديم كه زنان هم دوش مردان بلكه جلوتر از آنان در صف قتال ايستادند، خود و بچههاي خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت كردند. »(صحيفه ي نور، ج 5: 153) « اگر خداي ناخواسته زماني يك هجومي به مملكت اسلامي بشود بايد همه ي مردم، زن و مرد حركت كنند. مسأله ي دفاع اين طور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دستهاي داشته باشد؛ همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. »(همان، ج 11: 117) « من از آن چه تاكنون به همت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است، اميد آن دارم كه در بسيج همه جانبه ي آموزش نظامي و عقيدتي و اخلاقي و فرهنگي با تأييد خداوند متعال موفق شوند و دوره ي تعليمات و تمرين هاي عملي نظامي و پارتيزاني و چريكي را شايسته و به طوري كه سزاوار يك ملت اسلامي به پا خواسته است، به پايان رسانند. »(همان: 275) « اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل بشود. از آن جمله قضيه ي اين كه ترتيب نظامي بودن، يادگرفتن انواع نظامي بودن را براي آن هايي كه ممكن است. اين طور نيست كه واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم. بايد بدانيم چه جور دفاع ميكنيم... البته در آن محيطي كه شما تعليم نظامي ميبينيد بايد محيط صحيح باشد، محيط اسلامي باشد، همه ي جهات عفاف محفوظ باشد، همه ي جهات اسلامي محفوظ باشد. »(همان، ج 19: 28.)
از ديگر مظاهر حضور اجتماعي زنان مسلمان، عرصه هاي متنوع و گسترده ي فرهنگي است. امام خميني(ره) بر اين اشتغال فرهنگي تأكيد داشتند. (صحيفه ي نور، ج 19: 281)
9. زن وترويج فرهنگ ايثار و شهادت
چنان كه گفتيم « سيال بودن» يكي از ويژگي هاي آشكار فرهنگ است. فرهنگ به گونه اي است كه قدرت انتقال از عصري به عصر ديگر و از نسل پيشين به نسل پسين را دارد؛ اما چگونه؟ با جاري شدن آن در متن زندگي مردم. فرهنگ ايثار و ارزش هاي آن براي جاودانه ماندن بايد با زندگي روزمرّه ي مردم، عجين شود و در متن زندگي آنان جاري گردد. ايثار زمان و مكان نمي شناسد، همه زماني و همه مكاني است. به ياد آوريم روزهاي انقلاب و نيز روزهاي خاطره انگيز و پرشور دفاع مقدس را كه چگونه حضور و همراهي همه ي مردم را در جريانات شاهد بوديم. هم اكنون وقتي پيكر پاك و معطر شهيدان را مي آورند، حال و هواي آن روزها دوباره پيدا مي شود و همين امر، نشان نفوذ عميق ارزش هاي ديني و ملي در ميان آحادّ ملت است. مهم، هدايت شور، احساسات و عواطف پاك جامعه ي اسلامي و مردم خوب، بزرگوار و رشيد ايران اسلامي و خدمت به آنان است كه به تعبير امام راحل، امتحان خود را خوب پس داده اند و حتي بهتر از امت پيامبر(ص) در صدر اسلام در صحنه ظاهر و حاضر شده اند.
در يك نگاه ساده، در محتواي فرهنگ ايثار موارد زيادي را مي توان مشاهده كرد. ايدئولوژي و جهان بيني، باورها و ارز ش هاي پشتوانه ي فرهنگ ايثارگري و شهادت را مي سازند و به برخي از آن ها تحت عنوان مباني ايثار پرداختيم. خداخواهي، دين باوري، خدايابي، اخلاص، انسان دوستي و دگرخواهي، از خودگذشتگي، عزت، عظمت و تكامل روحي بسياري ديگر به عنوان پيش زمينه ي ايثار مطرح است. برخي از اين محتوا، فعاليت هاي آموخته شده و مشترك، نظير ايثار، از جان گذشتگي و ديگر ارزش هايي است كه از آن نام برديم. برخي ديگر از مقوله ي افكار و انديشه ها است. مواردي نظير از جان گذشتن در راه خدا، مقابله با كفر، جهاد في سبيل الله از اين زمره اند. برخي ديگر را مي توان به عنوان محصولات اجتماعي و مشترك فرهنگ غني ايثار دانست. لباس ها، مقبره ها، گنبدهاي شهدا و تمام آثاري كه از ايثارگران به جاي مانده است. برخي ديگر نيز فن آوري و ابزارهايي است كه محصولات مربوط به ايثار و شهادت را مي سازد. برخي ديگر نيز سازمان هاي اجتماعي و نهادهايي نظير بنياد شهيد و امور ايثارگران، شوراي فرهنگ ترويج فرهنگ ايثار، حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس هستند كه در اين زمينه مشغول به خدمت رساني اند. جاري كردن فرهنگ ايثار با محتواي بسيار عظيم و متنوع آن، در متن زندگي عموم جامعه، شيوه و ابزارهاي خاص خود را مي طلبد. نقش اصلي در اين عرصه بي ترديد بر عهده ي بانوان بيداردل اين مرز و بوم است. هميشه و همه جا بر اين نكته تأكيد داريم كه نقش اصلي زن، در خانواده نمود مي يابد. زن، نقش بي بديل مادر را دارد و مردان اين ديار را مي پروراند.
در باب تعليم و تربيت چه بگوييم كه نقش اصلي را مادران دارند و بس. پدران در اين زمينه، در نقش مكملي بيش نيستند. جاري شدن فرهنگ در جامعه، ابتدا بايد در جامعه ي كوچك خانه باشد و بي شك مدير اصلي در اين جامعه زن با نقش مادري است. خانه، جامعه ي اول است و فرايند جامعه پذيري از آن شروع مي شود و در اين فرايند ظريف، چه كسي مي تواند منكر نقش بي نظير و منحصر به فرد مادران باشد. امام عزيز چه زيبا مي گفت كه از دامن زن است كه مرد به معراج مي رود. زن فرستنده ي مرد به معراج است و خود نيز پيشاپيش در اين عروج جلودار است.
گذشته از نقش برجسته ي مادري و همسري و جلوداري او در ترويج فرهنگ ايثار، كه در دوران انقلاب و دفاع مقدس بروز و ظهور ويژه يافت، نقش هاي ديگري نيز به طور كلي بر عهده ي زنان اين مرز و بوم است كه در كنار نقش اصلي خود ايفا مي نمايند.
منابع و مآخذ
- قرآن كريم.
- نهج البلاغه.
- آشوري، داريوش، تعريف ها و مفهوم فرهنگ.
- اسلامي ندوشن، محمدعلي، فرهنگ و شبه فرهنگ.
- اسلامي نسب بجنوردي، علي، بحران خودكشي، تهران: انتشارات فردوس و مجيد، 1371.
- اليوت، تي. اس. در باره فرهنگ، ترجمه ي حميد شاهرخ.
- بيهقي، حسينعلي، پژوهش و بررسي فرهنگ عامه ايران.
- پيره، روژه، روان شناسي اختلافي زن و مرد، ترجمه ي محمد حسين سروري، تهران: انتشارات جانزاده، 137..
- جلايي هجويري غزنوني، ابوالحسن علي بن عثمان بن ابو علي، كشف المحجوب، لنينگراد، 13.4 ق. 14)خامنه اي، مقام معظم رهبري، سيد علي، بيانات در تاريخ هاي مختلف.
- خميني، امام سيدروح الله، صحيفه نور.
- دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، ج 3، 1377.
- ديكسون، آن، قدرت زن، مؤثرترين شگردهاي قاطعيت، ترجمه توران تمدن(مالكي)، تهران: نشر البرز، چاپ اول، 1373.
- روح الاميني، محمود، زمينه فرهنگ شناسي.
- سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميه ي قم، دو جلد، چاپ پنجم، بهمن 1368.
- ستاري، جلال، در قلمرو فرهنگ.
- سجادي، سيدجعفر، فرهنگ معارف اسلامي، جلد دوم، تهران: شركت مؤلفان و مترجمان ايران، چاپ دوم، زمستان 1366.
- سروري، محمدحسين، تفاوت هاي فردي، تهران: انتشارات سخن، 1374.
- سلكتون و همكار، تفاوت هاي فردي، ترجمه ي يوسف كريمي و همكار، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1371.
- سلمي، عبدالرحمن، طبقات الصوفيه.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران: دار الكتب الاسلاميه، ج 2، چاپ دوم، 1395 ق.
- عظيمي، حسين، ميزگرد فرهنگ و توسعه، منتشر شده در نامه ي فرهنگ، شماره 1و2، پاييز و زمستان 137..
- كرولي، دنا، روان شناسي افسردگي زنان، ترجمه ي بهزاد رحمتي، تهران: انتشارات زرياب، چاپ اول، 1375.
- گري، جان، روش هاي پيشرفته ي روابط زناشويي، ترجمه ي فرشته صالحي، تهران: انتشارات آبتين، چاپ اول، 1375.
- لمبروز، حبينا، روح زن، ترجمه پري حسام، تهران: انتشارات دانش.
- محسني، منوچهر، مقدمات جامعه شناسي، ترجمه ي محسن ثلاثي.
- مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي(ع) از ديدگاه فلسفه تاريخ به ضميمه ي مقاله ي شهيد، تهران: انتشارات صدرا، چاپ سيزدهم، ارديبهشت 1373.
- منصوري، جواد، فرهنگ استقلال.
- ولايتي، علي اكبر، تجديد حيات فرهنگ و تمدن اسلامي، منتشر شده در فصلنامه ي انديشه ي حوزه، شماره 12، بهار1377.
- هايد، ژانت، روان شناسي زنان، ترجمه ي بهزاد رحمتي، تهران: انتشارات لادن، 1377.
- هوت، كورين، آيا به راستي مردان از زنان برترند؟، ترجمه ي محمود بهزاد، تهران: انتشارات رودكي، 1361.
نظر شما