نگاهي دوباره به نظام تربيتي امام خميني (ره)
چهارشنبه, ۰۹ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۰۸:۵۸
هدف اين پژوهش«بررسي انديشه ها و آثار تربيتي و فرهنگي امام خميني(ره)» است. نوع پژوهش كتابخانه اي و روش پژوهش توصيفي است كه ديدگاه هاي امام خميني (ره) در مورد مباني، اصول، اهداف و روش هاي تربيتي از كتب و سخنراني هاي ايشان، همچنين بيان سرگذشت ها و سيره ي عملي امام خميني(ره) به نقل از شاگردان و نزديكان ايشان تحليل و تبيين گرديده است. ابتدا مباني تربيتي امام خميني(ره) شامل: جهان شناسي توحيدي و خدا محور، انسان شناسي با تاكيد بر مقوله ي فطرت خداجو، معرفت شناسي شامل: تهذيب، فطرت، عقل، عبوديت، شهود باطني، وحي و كتاب الهي مطرح شده و پس از آن ويژگي هاي نظام تربيتي امام خميني(ره) شامل، تذهيب و تزكيه ي نفس و جامعيت تربيت پيش تر حيات ظاهري و بعد از حيات دنيوي(پس از مرگ) و توجه به جنبه هاي تربيتي اعتقاد به قيامت و پاداش و كيفر اعمال اشاراتي شده و سپس اصول تربيت به استناد آثار امام خميني(ره) شامل، اصل جهت خدا محوري تربيت، اصل ضرورت و نياز تربيت انسان، اصل كمال مطلق طلبي، اصل آزادي انسان، اصل انطباق با فطرت انساني، اصل تقدم اصلاح خود بر ديگران، اصل تقدم تزكيه بر تعليم، اصل گزينش علوم نافع تر براي تربيت، اصل تأثير حكومت بر فرايند تربيت اسلامي مطرح گرديده است.
چكيده:
هدف اين پژوهش«بررسي انديشه ها و آثار تربيتي و فرهنگي امام خميني(ره)» است. نوع پژوهش كتابخانه اي و روش پژوهش توصيفي است كه ديدگاه هاي امام خميني (ره) در مورد مباني، اصول، اهداف و روش هاي تربيتي از كتب و سخنراني هاي ايشان، همچنين بيان سرگذشت ها و سيره ي عملي امام خميني(ره) به نقل از شاگردان و نزديكان ايشان تحليل و تبيين گرديده است. ابتدا مباني تربيتي امام خميني(ره) شامل: جهان شناسي توحيدي و خدا محور، انسان شناسي با تاكيد بر مقوله ي فطرت خداجو، معرفت شناسي شامل: تهذيب، فطرت، عقل، عبوديت، شهود باطني، وحي و كتاب الهي مطرح شده و پس از آن ويژگي هاي نظام تربيتي امام خميني(ره) شامل، تذهيب و تزكيه ي نفس و جامعيت تربيت پيش تر حيات ظاهري و بعد از حيات دنيوي(پس از مرگ) و توجه به جنبه هاي تربيتي اعتقاد به قيامت و پاداش و كيفر اعمال اشاراتي شده و سپس اصول تربيت به استناد آثار امام خميني(ره) شامل، اصل جهت خدا محوري تربيت، اصل ضرورت و نياز تربيت انسان، اصل كمال مطلق طلبي، اصل آزادي انسان، اصل انطباق با فطرت انساني، اصل تقدم اصلاح خود بر ديگران، اصل تقدم تزكيه بر تعليم، اصل گزينش علوم نافع تر براي تربيت، اصل تأثير حكومت بر فرايند تربيت اسلامي مطرح گرديده است. در مورد اهداف تربيت از نگاه امام خميني(ره) به ساختن انسان الهي، تربيت معنوي انسان، شكوفايي فطرت انساني، اصلاح و تهذيب انسان، و اصل انسان به كمال مطلق اشاره شده و روش هاي تربيتي به استناد آثار و سيره ي عملي امام خميني(ره)، تفكر و نگرش انتقادي، تكريم شخصيت، تذكر و تكرار آگاهانه، عبرت آموزي، مورد نظر واقع شده است. در اين پژوهش به مقوله هاي تربيتي ديگر از نظر امام خميني(ره) از جمله، نقش خانواده و مادر در تربيت كودك، نقش معلم در تربيت و نتيجه ي نظام تربيتي امام خميني(ره) اشاراتي شده است.
نتيجه گيري كلي پژوهش اين است كه نظام تربيتي امام خميني(ره) بخشي از نظام جامعي است كه امام خميني(ره) مؤسس و معمار آن بوده و كاربست مؤلفه ها و ما حاصل اين نظام تربيتي انسان هايي كه محصول اين نظام تربيتي هستند و فرداي اين نظام متعلق به آنهاست ضامن بقا و تداوم آن نظام جامع و ارزشمند خواهد بود.
مقدمه:
الف ـ بيان مسئله
انقلاب بزرگ اسلامي ايران پديده اي الهي بود كه در عصر حاضر بوقوع پيوست. عصري كه دين و ديانت را عامل تخدير و عقب ماندگي ملتها پنداشتن، تصوري باطل اما به هر حال به عنوان يك واقعيت تلخ وجود داشت و واقعيت تلخ تر اين بود كه آنها اين تصور را داشتند و دينشان، دنيايشان بود، با ادله و شواهد بي پايه و اساس و با هر بهانه اي سعي در اثبات آن داشتند و محور تبليغاتي بود كه گوش عالم را پر كرده بود. بديهي است در اين فضا تربيتي نيز كه اساس و پايه هاي آن بر دينداري و خدا محوري بود از يوغ اين حملات و انديشه هاي باطل در امان نبود و به زعم آن دين ناباوران انسان هاي تربيت شده در مكاتب الهي هم بالقوه عامل اين تخدير و عقب ماندگي بودند و هم بالفعل عامل انتشار و سرايت آن. به ثمر رسيدن اين انقلاب عظيم و بي نظير در عصر حاضر عوامل و زمينه هاي فراواني داشت كه كه از بين آنها، عاملي كه برجستگي ويژه و خاصي داشت رهبريت امام خميني(ره) بود. پيبروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ملت مسلمان ايران خط باطلاني بر آن انديشه ها بود، چرا كه هم زمينه و هم ثمره ي اين انقلاب از متن مردم متدين برخاست و ثابت كرد كه دين نه تنها عامل تخدير نيست بلكه عامل كوشش، جوشش و خروش مي باشد. با اين همه، باز هم معاندين حقيقت از عناد خود دست نكشيدند و علي رغم رؤيت خورشيد انقلاب و نورانيت آن، در حيات بخشيدن به انسان ها و ملتها و تربيت يافتگاني كه از پرتو اين خورشيد چون ستارگاني مي درخشيدند؛ بجاي خجلت و شرمساري از تهمتي كه به دين و ديانت زده بودند به دسيسه ها و نيرنگهاي جديد خود بر عليه آن پرداختند و غافل بودند از اينكه: و الله متم نوره و لو كره الكافرون (قرآن/صف/8). اين انقلاب همانگون كه با انديشه و تدبير حكيمانه ي رهبر آن كه مصداقي آشكار از الطاف خداوندي بود به پيروزي رسيد و حيات يافت؛ در ادامه ي راه نيز براي بقاء خود نيازمند بهره گيري از تفكرات و انديشه هاي آن پير فرزانه است تا به حيات جاوداني خود ادامه دهد. نظامي كه بر اين اساس پايه گذاري شده است ادامه حيات و بيمه شدنش وابسته به تربيت افرادي است كه با احراز شرايط برگرفته از اسلام ناب محمدي(ص) در نظام تربيتي امام خميني(ره) قادر به حفظ و حراست از آن باشند و نوجوانان و جواناني كه فرداي انقلاب بعنوان امانتي گرانسنگ به آنها سپرده مي شود بصورت خاص مخاطب بوده و تربيت آنها براساس آراء و انديشه هاي تربيتي امام خميني(ره) ضرورتي تام و تمام است. ايجاد فرهنگ و بستري كه زمينه ساز اين تربيت و بهره مندي از آن است انديشه هاي فرهنگي عالم عاملي است كه فرهنگ ملي و فراملي را روح و نشاطي تازه بخشيد، آنچه تا بدينجا بيان شد لزوم ترويج اين انديشه ها در جامعه ي خودمان را توجيه مي نمايد، از طرفي با عنايت به اين كه دين مبين اسلام بعنوان ديني كه براساس آخرين كتاب آسماني، دين مورد قبول نزد خداوند را براساس آيه: ان الدين عندالله الاسلام(قرآن/آل عمران/19). دين اسلام مي داند و داعيه اين دين جهان شمول است، ارائه ي الگويي منطبق با شرايط عصر حاضر، اتمام حجتي است به همه كساني كه دين و تربيت ديني را مربوط به اعصار و قرون پيشين مي دانند. طرح و تبيين تفكر و انديشه ي امام خميني(ره) بعنوان شخصيتي كه رفتار و منش آن بزرگوار مصداق بارز انعكاس انديشه هاي الهي اش بود امروزه نياز بشرِ معاصري است كه از تربيت ناشي افكار، ايده ها و انديشه هاي نظام تربيتي امام خميني(ره) چيست و داراي چه ويژگي هايي مي باشد؟ و انسان تربيت شده در اين نظام چگونه انساني است؟ ضروري بوده و موضوع مقاله حاضر است كه در حد بضاعت به بررسي آنها پرداخته مي شود.
ب ـ نتيجه گيري از پيشينه ي موضوع
در مطالعه و بررسي پيشينه ي موضوع، اين نتيجه بدست آمد كه با توجه به شرايط و موقعيت عصر حاضر و بالاخص جامعه كنوني خودمان، در عين پاسداشت انديشه هاي تربيتي دانشمندان مسلمان سلف، لازم است الگويي جديد ارائه گردد كه با شرايط حاضر انطباق داشته و نتايج بررسي انديشه هاي تربيتي اين اسوه و الگو از جايگاه كاربردي قوي برخوردار باشد. لذا به نظر مي رسد طرح نظام تربيتي امام خميني(ره) خصوصاً در جامعه ي ما بهترين الگوي مورد نظر باشد. ساير نتايج به دست آمده از بررسي پيشينه ي موضوع كه مبناي تدوين موضوعات اين مقاله واقع شده است به قرار زير مي باشد:
• در بيان مباني نظام تربيتي امام خميني(ره) سعي شده است بحث هستي شناسي با استفاده از اشعار ديوان امام خميني(ره) داراي غناي بيشتر و با شيوه اي نو ارائه گردد.
• با توجه با اينكه بحث «فطرت» در مقوله ي انسان شناسي امام خميني(ره) جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده است در يك بخش مستقل ذيل بحث انسان شناسي به آن اشاره شده است.
• بحث معرفت شناسي موضوعي بود كه در پژوهش هاي انجام شده و به آن اشاره نشده بود لذا در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته و يك بخش به آن اختصاص يافته است.
• همچنين «تزكيه و تهذيب نفس» و «جامعيت تربيت» بعنوان دو ويژگي خاص در نظام تربيتي امام خميني (ره) در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته اند ضمن اينكه در بحث تزكيه نيز از اشعار ديوان امام خميني (ره) متناسب با اين موضوع استفاده شده است.
• در مباحث اصول، اهداف و روش هاي تربيتي امام خميني(ره) سعي شده است نكات برجسته مطرح شده و از تكرار مطالب و موازي كاري خودداري شود و خصوصاً روش هاي تربيتي كه تقريباً در كليه ي منابع مورد توجه قرار گرفته قود به اختصار بحث شود.
در اين قسمت از مقاله قبل از پرداختن به موضوعات اصلي و يافته ها به بيان چند نكته ي لازم مي پردازيم:
1ـ امام خميني(ره) در خصوص مباحث تربيتي، درس و بحث رسمي و كلاسي مشخصي نداشته اند و اين انديشه ها و آثار گران قدر مي بايست از لابه لاي گفته ها و نوشته هاي ايشان اكتشاف و استخراج گردد.
2ـ در بررسي اين آثار به اين نكته پي مي بريم كه اين مباحث بيشتر در خصوص مباني فلسفي، اصول و اهداف تعليم و تربيت است كه بر اين اساس مقاله حاضر نيز بيشتر معطوف به اين جنبه ها مي باشد.
3ـ نكات تربيتي بي شماري در سيره و رفتار امام خميني(ره) وجود دارد كه در كنار انديشه و آثار اي بزرگوار بسيار ارزشمند و ره گشا و چه بسا مهم تر و مؤثرتر از آن ها ست كه بيان سرگذشت هايي در بين روشهاي تربيتي(امام خميني(ره) در اين مقاله مؤيد اين مطلب مي باشد.
4ـ بسياري از نكات تربيتي كه امام خميني (ره) مطرح نموده چه بسا با مباحث ديگران، به ظاهر مشابه باشد ليكن توجه به انسجام فكري، شخصيت والا و اعتقاد و باورهاي عميق امام خميني (ره) و از همه مهمتر «عمل» به اين باورها و بروز و ظهور ثمرات آنها در متن زندگي آن بزرگوار برتري و رجحان خاصي به اين مباحث مي بخشد.
5ـ شناخت نظام تربيتي امام خميني (ره) مستلزم شناخت جامعي از انسان در اين نظام بوده و آن هم مستلزم شناختي صحيح از هستي است كه در ادامه به بررسي آنها مي پردازيم.
مباني تربيت از نظر امام خميني(ره) چيست؟ و در بحث انسان شناسي به كدام مقوله توجهي خاص شده است؟
1ـ هستي شناسي
نگاه امام خميني (ره) به هستي برگرفته از قرآن مجيد و مفسران راستين آن يعني ائمه ي اطهار (ع) بسيار بالا و والا است. تمام عوالم اجسام در مقابل عالم مابعد الطبيعه هيچ قدر محسوسي ندارد و در آنجا عوالمي است كه در فكر بشر نگنجد(اكرامي به نقل از امام خميني، 1373: 188).
قال الصادق(ع):«ما السموات و الارض عند الكرسي الا كحلقع خاتم في فلاه و ما الكرسي عند العرش الاكحلقه في فلاه». آسمانها و زمين در برابر كرسي همچون حلقه ي انگشتري است در وسط بيابان و كرسي در برابر عرش همچون حلقه اي است در وسط بيابان(تفسير نمونه، 2: 202).
هستي از ديدگاه امام چون اكثر بزرگان فلسفه و عرفان اسلامي هرمي است كه رأس آن واجب الوجود است و همه آنچه در مراتب بعدي قرار گرفته اند موجودات ممكني هستند كه نه اينكه فقيرند، بلكه عين فقر و نياز هستند(اكرامي به نقل ا زحائري، 1373: 188). امام خميني(ره) در بياباني مبسوط، ديدي كلي در خصوص دنيا مطرح نموده و رابطه ي انسان با دنيا را آنگونه كه بايد باشد بيان مي فرمايد:«اين دنيا، دنيايي است كه عبور از آن بايد بكنيم ما. دنيايي نيست كه در اينجا ما زيست كنيم. اين راه است؛ اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيماً اين صراط را طي كنيم، همان طوري كه اولياي خدا طي كردند حزنا و هي خامده اگر كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم سعادت منديم، و اگر خداي نخواسته در اينجا، در اين راه، لغزش داشته باشيم، در آنجا هم همين لغزش ظهور پيدا مي كند، در آنجا هم موجب لغزش ها مي شود؛ موجب گرفتاري ها مي شود. از خداي تبارك و تعالي مسئلت مي كنم كه ما را بيدار كند، ما را به آن الطافي كه خفي است و ما مطلع بر آن نيستيم، ما را بر آنها مطلع بفرمايد، تا اينكه ما هم مثل اشخاصي كه معرفت دارند به مقام ربوبيت، معرفت دارند به مدارج انسانيت. و دنيا را مد نظرشان نمي آورند. استقلال به آن نمي دهند، ما رب دنيا ييشان تحت نظرشان نيست مستقلاً، و اينجا را طريق مي دانند از براي جاهاي ديگر، از براي سعادت هاي بزرگ ديگر از براي سعادت هاي بزرگ ديگر، لگر ما هم ان شاءا... توفيق را بدهد و ما هم برسيم به بك همچو مرتبه اي ، آن مرتبه هايي كه ما نمي توانيم اداركش بكنيم، نمي توانيم در اين عالم كه هستيم بفهميم چه مدارجي است، چه عواملي است، چه بساطي اين بساط دنيا، چشم مان را همه اش را باز كرديم و اين دنيايي است كه به حسب روايت «مانظر الله اليه منذ خلقه»، به عالم اجسام، در روايت هست كه نظر لطف، خداي تبارك و تعالي نكرده است منذ خلقه. با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، آن طوري كه تا حالا ادراك كرده اند. محير العقول است. عقول ما ها به آن نمي رسد، آن قدري كه تا حالا فهميده اند، و ما عدايش هم الي ماشاءالله هست كه كسي دستش به نورش نمي رسد. آن قدري كه تا حالا فهميده اند، و ما عدايش همه الي ماشاء اله هست كه كسي دستش به نورش نمي رسد، ستاره هايي هست كه نورشان شش بيليون سال، شش بيليون سال نورشان به زمين مي رسد. اين عدد را تفهمش نمي توانيم بكنيم. در بعضي نوشته ها هست كه بعضب از ستاره از جوفش را باز كنند پانصد ميليون شمس در آنجا جايش مي شود. و بعضي از ستاره ها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند تا زمين مي آيد، بزرگيش هست. اين پهناوري كه عقول به آن نمي رسد، كسي نمي تواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همه اش عالم «دنيا» ست عالم پست است. بعضي از اهل معرفت مي گفتند اينكه اين عالم را «دنيا» گذاشته است اسمش را، براي اينكه خجالت مي كشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا بفرمايد؛ از اين جهت همين با همين اسم به دنيا تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناوري، با اين بساط، عالم دنياست. اين آسمان ها با همه ي چيزهايي كه تا حالا كشف شده است به حسب لسان قرآن زينا السماء الدنيا بزينه الكوكب(6/صافات) آسمان «پايين» پايين اين كه همه تا حالا كشفش كرده اند؛ اين ها همه در لسان قرآن آسمان«پايين» است. اين آسمانهاي بالا را باز كشف نكرده اند كه چه خبر است؛ در عين حال به حسب روايت ما نظر اليه نظر لطف منذ خلقه؛ و به حسب قرآن هم كه «متاع» اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت حيات است؛ زنده است، اينجا زندگي نيست، مردگي است اينجا. حيات آخرت حيات است؛ دار آخرت لهي الحيوان. ما اطلاع نداريم در آن. در عين حال ما در اينجا كه هستيم، از قبل خداي تبارك و تعالي مأموريت ها داريم. ما تا دراين حيات دنيوي هست [يم]، تا دراينجا هستيم، مأموريت ها از طرف خداي تبارك تعالي داريم و بايد قيام كنيم به اين مأموريت ها بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه. تمام تكالي الهيه الطافي است الهي و ما خيال مي كنيم تكاليفي است. همه اش الطاف است، چه تكاليف فردي براي هر نفري هست براي تربيت او، براي تكميل او، براي اينكه غير از اين راه، راه تكميل و راه ترقي نبوده است. درجاتي هست كه بدون اين راه نمي شو و به آن درجات رسيد؛ و چه تكاليف اجتماعي كه ما مكلف هستيم؛ در اجتماع تكاليفي داريم و بايد به آن تكاليف عمل كنيم براي تنظيم اين اجتماع(صحيفه نور، 1: 257 ـ 256).
بر اساس اين بيانات اينگونه مي توان استنباط نمود كه دنيا هدف نيست، مقصد نيست بلكه وسيله است و محل عبور، عبور به سراي ابدي و سعادت ابدي. پس دار قرار نيست و از نگاه تربيتي نيز مي بايست اينگونه به آن نگريست و توجه داشت كه:
1ـ در اين نگاه، مربي، متربي خود را تنها بر اساس زندگاني دنيوي تربيت نمي كند و آمال و ايده و آرزوي او اين نيست كه مرتبي خود را به گونه اي تربيت كند كه حداكثر متاع دنيوي را مستقلاً و بدون توجه به جنبه هاي آخرتي بهره مند سازند بلكه او را چنان تربيت مي كند كه بهره مندي از متاع دنيوي را با در نظر داشتن حيات جاويد و سعادت اخروي نصيب خود سازد.
2ـ عظمت جهان هستي و كوچكي دنيا نزد تربيت شده اي اين نظام تربيتي باعث مي شود كه فرد موقعيت واقعي خويش را در نظر داشته و درك صحيح و واقع بينانه اي از جهاني كه در آن به سر مي برد داشته باشد. و به تكاليفي كه آفريننده ي عليم و حكيم براي او و تربيت واقعي و تكميل او مقرر كرده، سر تعظيم فرود آورد؛ و اين به معناي واقعي تسليم شده اي امر به پروردگار و تقرب به مقام عبوديت است، كه غايت تربيت در مكتب انسان ساز اسلام است، و فلسفه بعثت انبياء و خلافت اولياء(ع). از زاويه اي ديگر به نگاه امام خميني (ره) در هستي شناسي در مي يابيم كه جهان هستي كه دنيا و عالم طبيعت محسوس جزء بسيار كوچكي از آن است و ذره دره ي كائنات كه جلوه هايي از ابداع آن ذات واجب الوجود هستند فطراتاً به او مايل و مشتاق اند. حق تبارك و تعالي ... در فطرت تمام موجودات حب ذاتي و عشق جبلي ايداع و ابداع فرموده كه به آن جذبه ي اليه و آتش عشق رباني متوجه به كمال مطلق و طالب و عاشق جميل علي الاطلاق مي باشند(امام خميني(ؤه)، 1383: 73).
ذرات وجود عاشق روي ويند با فطرت خويشتن ثنا جوي ويند
ناخواسته و خواسته دلها همگي هر جا كه نظر كنند درسوي ويند
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 212)
از نگاه عارفانه امام خميني (ره) در اين جهان و عالم هستي كسي و چيزي نيست كه جويا و خواهان او نباشد.
هر ذره در اين مزرعه مهمان تو هست كس را نتوان يافت كه جوياي تو نيست
هر ريش دلي بحق پريشان تو هست جوينده هر چه هست خواهان تو هست
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 198)
و از نگاه امام خميني(ره) سرگشتگي و حيراني در عالم نيز با نظر به خالق هستي مي توان دريافت.
پاره كن دفتر و بشكن قلم و دم دربند كه كسي نيست كه سرگشته و حيرانش نيست
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 66)
و همچنين خلاصي از اين سرگشتگي از نگاه آن پير روشن ضمير نيز اينگونه است:
با عاقلان بگو كه رخ يار حاضر است كاوش بس است اين همه در جستجوي دوست
ساقي زدست يار به ما باده مي دهد بر گير مي تو نيز ز دست نكوي دوست
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 64)
و در مقوله ي هستي شناسي امام خميني(ره) اگر جاي قيل و قال و ترديدي هست نه در عالم حقيقت كه در مستوري عالم مجاز است.«غايت آمال و نهايت حركات و منتهاي اشتياقات و مرجع موجودات و معشوق كاينات و محبوب عشاق و مطلوب مجذوبين، ذات مقدس است؛ گر چه خود آنها محجوبند از اين مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجذوب امور ديگري دانند». (امام خميني(ره)، 1383: 11 ـ 10)
عيب از ماست اگر دوست ز ما مستور است ديده بگشاي كه بيني همه عالم طور است
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 5)
و همچنين حجابي كه از جسم و جان برخيزد و حاكم و جسم و جان را نبيند.
ذره اي نيست به عالم كه در آن عشقي نيست بارك الله كه كران تا به كران حاكم اوست
تا كه از جسم و روان بر تو حجاب است حجاب خود نبيني به همه جسم و روان حاكم اوست
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 62)
و اگر اين حجاب ها نباشد انسان مي فهمد كه:
تمام محامدي كه در عالم و هر كمال و هر حمد و ستايشي كه باشد به او واقع مي شود، براي خداست(امام خميني(ره)، 1383: 105).
در اين بخش با توجه به اينكه موضوع تربيت، انسان است و تا انسان شناسي مورد بررسي قرار نگيرد بحث از تربيت و ديدگاه هاي تربيتي معني و مفهومي روشن نخواهد داشت. به ديدگاه امام خميني(ره) در خصوص انسان مي پردازيم:
2ـ انسان شناسي
اگر ديد امام خميني(سلام الله عليه) . بسياري از متفكران و فيلسوفان . عارفان مسلمان نسبت به هستي، بسي فراتر از ديد جمعي زياد از متفكران جدي اروپا، به ويژه حسي مذهبان و تجربه گرايان است، نظر ايشان نسبت به انسان هم بسيار وسيع تر و جامع تر از آنان است(اكرامي، 1373: 189).
از نظر امام خميني(ره) انسان موجودي چند بعدي است و تك بعد نگري به او ناشي از بي توجهي است. انسان اين هيكل موجود، اين جثه ي موجود و اين حواس موجودي كه ما احساسش مي كنيم، اين انشان نيست، به اين معنا حيوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادي هستند، همه اين نحوه ادراكاتي {را دارند} منتهي يك قدري كم و زياد؛ يك بعد انسان عبارت از اين موجود فعلي كه داراي اين حواس و داراي خواص هست، بعدهاي ديگرش اصلاً به آن توجه نشده است و يا كم توجه شده است(صحيفه نور، 10: 274). در آيينه ي نگاه امام خميني(ره) به انسان مقايسه ي هيچ موجودي با او به تصوير نيايد و قابل تصور نباشد. در عالم هيچ موجودي به پايه انسان نمي رسد.(صحيفه نور، 6: 237). مربي موافق با نظر امام خميني(ره) و شاگرد نظام تربيتي آن مربي بزرگ، در تربيت افقي لامتناهي را مي بينيد و با الهام از كلام امام خميني(ره) برنامه و عمل خويش را با توجه به اين ظرفيت بالاي متربي طراحي مي نمايد. انسان و ادراكاتش و قابليتش براي تتتربيت بايد گفتا غير متناهي است(كوثر، 2: 8).
«فطرت» مقوله اي خاص رد بحث انسان شناسي امام خميني(ره) از جمله مباحثي كه در مقوله ي انسان شناسي، امام خميني(ره) به آن توجهي خاص نموده است، بحث فطرت مي باشد. كه در اين بخش از مقاله به فرازهايي چند در اين خصوص اشاره مي شود. اهل لغت و تفسير گويند فطرت به معناي خلقت است. در صحاح است «الفطره بالكسر الخلقه» و تواند برود كه اين فطرت مأخوذ باشد از «فطر» به معناي شق و پاره نمودن زيرا كه خلقت، گويي پاره نمودن پرده ي عدم و حجاب غيبت است(چهل حديث، 1368: 153)
بدان كه مقصود از «فطرت الله» كه خداي تعالي را بر آن مفطور فرموده، حالت و هيئتي است كه خلق را بر آن قرار داده كه لوازم وجود آنها و از چيزهايي است كه در اصل خلقت خميره آنها بر آن مخمر شده است، فطرت هاي الهي ... از الطافي است كه خداي تعالي به آن اختصاص داده بني الانسان را از بين جميع مخلوقات و ديگر موجودات و يا اصلا داريا اينگونه فطرت ها ... نيستند يا ناقص اند و حظ كمي از آن دارند(چهل حديث، 1368: 154).
فطرت تكاپو صفت وكنجكاو انسان در نظر امام اينگونه است: فطرت انساني براي هر مطلبي كه واضح نيست دليل طلب مي كند، همين طوري قبول نمي كند ... اين طور نيست بلكه اگر مطلبي به او تبليغ كردند يا مطلبي را گفتند، اين دليل مي خواهد كه به چه دليل شما يك همچو مطلبي را مثلاً مي گوئيد(صحيفه نور، 3: 4). فطرت از ديدگاه امام خميني(ره) وديعت گاهي الهي است كه متوجه و مشتاق وصل به كمال مطلق مي باشد. «فطرت الله» توجه به كمال مطلق است و كمال مطلق را تا ناقص است براي خودش مي خواهد (صحيفه نور، 18: 34).
«اين فطرت توحيد است. فطرتِ خدا جويي است در همه است كافر هم كه دارد مي رود دنبال اينكه يك چيزي پيدا بكند خودش ملتفت نيست كه دنبال كمال مطلق است، اين را كمال خيال كرده هر كس هر عملي انجام مي دهد براي اين كه آن را يك چيز خوبي مي داند، يك كمالي مي داند، اين دزدهاي سر گردنه هم اين را يك كمالي مي دانند كه بروند دزدي بكنند، به هم فخر مي كنند، همه دنبال كمال اند، همه دنبال خدا هستند. ملتفت نيست بشر خداخواه است ليكن اعوجاجات نيم گذارد. فطرت ها را خاموش مي كند(صحيفه نور، 12: 224).
انسان از نظر امام خميني(ره) موجودي است كه با داشتن فطرت خدا جويش عاضق جمال و كمال مطلق است اگر چه در تشخيص آن اختلاف در حد كمال باشد.«يكي از فطرت هايي كه جميع سلسله بني الانسان مخمر بر آن هستندذ و يك نفر در تمام عائله ي بشر پيدا نشود كه بر خلاف آن باشد و هيچ يك از عادات و اخلاق و مذاهعب مسالك و غير آن را تغيير بدهد و در آن خلل وارد نياورد فطرت عشق به كمال است كه اگر در تمام دوره هاي زندگاني بشر قدم زني و هر يك از افراد هر يك از طوايف و ملل را استنطاق كني اين عشق و محبت را در خميره ي او مي يابي و قلب او را متوجه كمال مي بيني ...
اگر چه در تشخيص كمال و آن كه كمال در چيست و محبوب و معشوق در كجاست مردم كمال اختلاف را دارند. پس اين نور فطرت ما را هدايت كرد به اينكه تمام قلوب سلسه ي بشر ... متوجه كمالي است كه نقصي ندارد و عاشق جمال و كمالي هستنتد كه عيب ندارد و علمي كه در جهل او نباشد و قدرت و سلطنتي كه عجز همراه آن نباشد، حياتي كه موت نداشته باشد و بالاخره كمال مطلق، معشوق همه است(چهل حديث، 1368: 159 ـ 156).
براي رسيدن به نورايت معشوقي كه فطرت مشعل دار آن است امام خميني(ره) مواظبت و بر حذر بودن از ظلمت و جهالت را اينگونه ابلاغ مي نمايد. فطرت همه بر نورانيت است، فطرت شما فطرت نوراني است، فطرت توحيد است، به دست خود ما اين فطرت به جهالت ها، و به ظلمات كشيده مي شود و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم(صفحه نور، 12: 11). امام خميني(ره) پي بردن به اصل وجود مبدأ متعال جل و علا را از فطريات بر مي شمرد:
اين عشق فعلي شما، معشوق فعلي خواهد و نتواند اين موهوم و متخيل باشد. زيرا كه ه رموهوم ناقص است و فطرت متوجه به كمال است. پس عاشق فعلي و عشق فعلي بي معشوق نشود و جز ذات كامل، معشوقي نيست كه متوجه اليه فطرت باشد. پس لازمه عشق به كامل مطلق وجود كامل مطلق است(چهل حديث، 1368: 158). همچنين است توحيد حق و ديگر صفات او در بيان امام خميني (ره) : بدان كه فطرت هايي كه «فطر الناس عليها» فطرت تنفر از نقص است و انسان از هر چه متنفر است، چون در او نقصاني و عيبي يافته است، از آن متنفر است. پس عيب و نقص مورد تنفر فطرت است. چنان چه كمال مطلق مورد تعلق آن است پس متوجه اليه فطرت بايد واحد و اَحَد باشد. زيرا كه هر كثير و مركبي ناقص است. و كثرت، بي محدوديت نشود و آنچه ناقص است، مورد تنفر است نه توجه به آن. پس از اين دو فطرت، كه فطرت تعلق به كمال و فطرت تنفر از نقص است توحيد نيز ثابت شد. و كثرت، بي محدوديت نشود و آنچه تعلق به كمال و فطرت تنفر از نقص است توحيد نيز ثابت مي شود(چهل حديث، 1368: 159).
از ديگر مباحثي كه امام خميني(ره) به فطري بودن آن در انسان قائل است بحث معاد است.
.... معشوق بني الانسان در اين عالم يافت نشود. عشق فطري جبلي فعلي آن هم در تمام سلسله ي بشر و عائله انسان، بي معشوق فعلي موجود ممكن نيست. پس ناچار در دار تحقق و عالم موجود، بايد عالمي باشد كه راحتي او مشوب نباشد به رنج و تعب .... و آن دار نعيم حق و عالم كرامت ذات مقدس است(چهل حديث، 1368: 161).
بر اساس آنچه تا كنون بيان شد، در بعد انسان شناسي از نگاه جامع بين امام خميني(ره) فطرت بشر كه وديعه اي الهي و مشعلي فروزان در وجود آدمي است گستره اي به وسعت مبدأ تا معاد را بر داشته كه با بهره گيري از آن چراغي پيش روي بشر كمال خواه و سعادت طلب نروافشان خواهد بود.
حسن ختان اين بخش را از ارتباط فطرت و تربيت از نگاه امام خميني (ره) قرار مي دهيم.
«فطرت ها سالم است منتها تربيت ها ضايع مي كند فطرت ها را (صحيفه نور، 13: 261).
3ـ معرفت شناسي
شناخت، درم و دريافت حقايقي كه در عالم وجود دارد انسان را جهت راهيابي به اسرار و رمز و راز نههفته در كون و مكان هدايت مي كنند، اين ابزار و عوامل شناخت متفاوت هستند، از حواس ظاهر كه از بديهيات بوده و به نظر مي رسد نياز به توضيح خاصي براي آن نيست تا مكاشفات و شهود باطني و همچنين وحي و كتب الهي.
شفيعي مازندراني در يك دسته بندي ابزار شناخت در نظر امام خميني(ره) را اينگونه بر شمرده است: حواس ظاهر، عقل و ادراكات عقلي، فطرت و بينش هاي فطري، رؤياهاي صادقه، مكاشفات و شهود باطني، وحي و مكتب انبيا(شفيعي مازندراني، 1385: 133ـ 132).
3ـ1ـ تزكيه
در بررسي ديدگاه هاي امام خميني(ره) همچنان كه در ادامه ي اين فصل خواهد آمد تزكيه جايگاه خاصي را به خود اختصاص مي دهد، و عامل كسب حقايقي مي شود كه براي انسان مادي و طبيعي كه از اين عنصر گرانبها بهره اي ندارد قابل تصور هم نيست. از اين عنصر گران مايه يعني تزكيه در كنار فطرت پاك مي توان بعنوان علت العلل دريافت حقايق و حكمت ها نام برد. اگر تزكيه بشود انسان تربيت بشود به تربيتي كه انبياء(ع) هديه آورده اند، بعد از تزكيه، كتاب و حكمت هم در او به معناي حقيقي خودش و در نفس انسان نقش مي بندد و انسان به كمال مطلوب مي رسد(ندايي به نقل از امام خميني (ره)، 1382: 94).
3ـ 2ـ فطرت
فطرت در نگاه امام خميني (ره) كه در بحث انسان شناسي به طور نسبتاً مفصل به آن اشاره شد در اين بحث بعنوان عامل معرفت جميع معارف حقه است و بديهي آنكه كسب معارف حقه سير به سوي كمال مطلق را هموار خواهد ساخت. فطرت اختصاص به توحيد ندارد، بلكه جميع معارف حقه از اموري است كه حق ـ تعالي شأنه ـ مفطور فرموده بندگان را بر آن (چهل حديث، 1368: 154)
اگر روي همين فطرت ما پيش برويم به كمال مطلق مي رسيم(صحيفه نور، 14: 137).
3ـ 2 ـ عقل
از ديگر عوامل ابزار شناخت و معرفت، عقل و ادراكات عقلي است. خداوند منان در كنار پيامبران و رسولان ظاهري خود كه واسطه ي فيض الهي براي همه ي ابناء بشر هستند واسطه ي فيض اختصاصي و به عبارتي پيغمبر دروين براي فرد فرد بشر قرار داده و آن عقل است كه در صورت استفاده ي صحيح از اين نعمت خدادادي كه خاص اشرف مخلوقات است كسب معرفت و در نهايت رسيدن به تكامل و كمال براي انسان حاصل مي شود. استفاده از ادراكات عقلي، مورد توجه اكيد اسلام است و روايات شريفه از جمله«دين الله لايصاب بالعقول» مربوط به احكام تعبدي دين است وگرنه در باب اثبات صانع، توحيد و تقديس، اثبات توحيد فقط بايد به دليل نقلي اعتماد جست، از مصايب است(شفيعي مازندراني به نقل از امام خميني(ره)، 1385: 132).
3ـ 3ـ عبوديت
روح عبادت تذكر است يعني به ياد خدا بودن و از ياد هدا غافل نشدن(مطهري، 1362: 111).
عبوديت يكي ديگر از اسباب كسب و دريافت معرفت است كه امام خميني(ره) در بيان خود اينگونه به آن توجه مي دهد. كسي كه با قدم عبوديت سير كند و داغ ذلت بندگي را در ناصيه ي خود گذارد وصول بعز ربوبيت پيدا كند، طريق وصول به حقايق روبوبيت سير در مدارج عبوديت است و آنچه در عبوديت از انيت و انانيت مفقود شود در ظل حمايت ربوبيت آن را مي يابد تا به مقامي رس كه حق تعالي سمع و بصر و دست و پاي او شود(آداب الصلوه، 1368: 12). تمام عبادات و تمام معارف اليه و تمام احكام عبادي و همه ي اين چيزهايي كه هست، همه ي اين ها براي اين معناست كه انسان ناقص را كامل كند.(صحيفه نور، 1: 234)
3ـ4ـ شهود باطني
شهود باطني و مكاشفات براي اهل بصيرت و صفاي باطن و توفيق يافتگان بهره مندي از اين تفضل الهي، گرانسنگ راهي است كه معرفت هزار ساله را، يك شبه نصيب سازد. كلام امام خميني(ره) عارف در بيان مقام مشاهده و سالك منور آن چنين است:«آن نوري است الهي و تجلي اي است رحماني كه تبع تجليات اسمائيه و صفاتيه در سر سالك ظهور كند و سر تا پاي او را بنور شهودي منور نمايد.(آداب الصلوه، 1368: 16). امام خميني (ره) همچنين اهل شهود و اصحاب قلوب را چنين وصف مي نمايند: به نرو مشاهده فناي مطلق را مشاهده كنند و حضرت توحيد تام در قلب آنها تجلي كند.(امام خميني، 1360: 164)
3ـ 5 ـ وحي و كتب الهي
آنچه كه از طرف خداوند عالم حكيم به پيامبران الهي وحي مي شود عامل اساسي كسب معرفت است. دانسته هاي بشري در مقابل آنچه كه به آن ها معرفت ندارد فراوان است. موضوعاتي از قبيل روح و قيامت و موضوعات فراوان ديگري كه دست انسان از رسيدن به آن ها كوتاه است و كسب اين معارف صرفاً از طريق وحي و توسط پيامبران مي تواند روشن ساز ذهن و فكر انسان از رسيدن به آن ها كوتاه است و كسب اين معارف صرفاً از طريق وحي و توسط پيامبران مي تواند روشن ساز ذهن و فكر انسان شود و به قلوب انسان، حيات ابدي علم و معارف الهيه ببخشد. اين صحيفه ي الهيه كتاب احياء قلوب بحيوه ابدي علم و معارف الهيه است اين كتاب خداست و به شئون اليه جل و علا دعوت مي كند ... مردم بايد براي تعلم شئون الهيه به آن رجوع كنند(آداب الصوه، 1368: 215). بالجمله كتاب خدا كتاب مرعفت و اخلاق و دعوت به سعادت و كمال است(آداب الصلوه، 1368: 213).
شاخص هاي ديدگاه تربيتي حضرت امام خميني (ره) كدامند؟
1ـ تهذيب و تزكيه
در بررسي ديدگاه تربيتي امام خميني (ره) در مي يابيم كه تهذيب و انسان مهذب جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده است به همين مناسبت در اين بخش از مقاله و در آستانه ورود به بحث اناسن تربيت شده و تربيت انسان از نگاه امام خميني (ره) بحث تهذيب را بصورت خاص مورد بررسي قرار مي دهيم. «لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم». خدا بر اهل ايمان منت گذاتش كه رسولي از خود آنها و در ميان آنان برانگيخت كه بر آن ها آيات خدا را تلاوت كند و نفوس آنان را از هر نقص و آلايش پاك گرداند(قرآن كريم. آل عمران/164).
خداوند بخشاينده ي مهربان، نعمت هاي فراوان و بي حد و حصري به مخلوقاتش خصوصاً انسان ارزاني داشته است. اما از مجموعه ي نعماتي كه در اختيار انسان قرار داده است تنها به بخشايش نعمت هايي كه در آيه ي فوق الذكر به انسان عطا فرموده، منت نهاده است. و در عظمت و ارزش والاي اين نعمت ها همين نكته كفايت مي كند.
كلمه «زكاه» كه مصدر ثلاثي مجرد «زكي» است و فعل «زكي» ماضي از باب تفعيل آن است به معناي روييدن و رشد گياه است به رشدي صالح و پر بركت و ثمر بخش و كلمه «تزكيه» كه مصدر باب تفعيل آن است به معناي روياندن آن است به همان روش(طباطبايي/علامه، 1362: 500).
براي رشد و تكامل هر چيز در ابتدا بايد موانع رشد را از سر راه برداشت؛ تهذيب و تزكيه شرط رشد و تكميل نفس و از عوامل اصلي آن محسوب مي شوند. تهذيب نفس، تطهير و رفع موانع رشد طبيعي فطرت خدايي انسان هاست، مرحجله تهذيب يا يتزكيه نفس در خود سازي و اخلاق اسلامي مقدم بر مرحله تربيت يا تكميل نفس است(كاموس، 1384، ص 41). تزكيه به معناي تطهير و تطهير عبارت است از زايل كردن پليدي ها و آلودگي ها. در نتيجه كلمه ي نظير هم شامل اعتقادات فاسد چون شرك و كفر مي شود و هم شامل كلمات رذيله چون تكبر و بخل مي گردد و هم اعمال فاسد و شنيع چون كشتن و زنا و شراب خواري را شامل مي شود(كاموس به نقل از طباطبايي، 1384: 41). تهذيب و تزكيه نفس شامل سه قسمت است:
الف : تهذيب نفس از عقايد و افكار غلط و خرافات
ب : تهذيب نفس از زذائل و اخلاق زشت
ج: ترك معاصي و گناهان(كاموس به نقل از اميني، 1384: 41).
در نظام تربيتي اسلام، اصل تزكيه و آماده نمودن آينه دل جهت ظهور حق و حب الهي همواره مورد تأكيد واقع شده است به طوري كه از اهداف فهم انبياء عظام بويژه پيامبر اكرم(ص) به شمار مي رود(گواهي 1373، : 6).
در آموزه هاي ديني ما علم و علم آموزي و تعليم و تعلم قداصتي خاص و ويژه دارد و گستره ي آن از مهد تا لحد و به عبارتي از گهواره تا گور است و عالم بواسطه علمش قابل تمجيد و ستايش. اما علمي كه جهت دار و تصفيه شده است. در ساليان اخير بشر شاهد پيشرفت هاي علمي چشمگير از سوي عالمان و دانشمندان بوده است اما درهمين اثنا چه بسيار علومي كه بواسطه اينكه از زمينه اي بي پالايش برخاسته اند ضرباتي را به بشر وارد ساختند كه بشريت پس از گذشت سالها هنوز سر خجلت پايين انداخته است كه مصداق بارز آن استفاده از بمب اتم است؛ و در سالهاي اخير در جنگ تحميلي عراق عليه ايران استفاده از سلاح هاي شيميايي.
از ديدگاه امام خميني (ره) ريشه ي اين علوم غير مفيد به حال فرد و جامعه و ملل اين است كه اين علوم با تزكيه و تهذيب همراه نيستند از نگاه عرفاني امام خميني(ره) علم، حتي اگر علم توحيد كه شريف ترين علوم است نيز همراه با تهذيب نباشد حجابي است بر رؤيت حقيقت. اگر تهذيب در كار نباشد، علم توحيد هم به درد نمي خورد«العلم هو الحجاب الاكبر» هر چه انباشته تر بشود علم، حتي توحيد كه بالاترين علم است انباشته شود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خداي تبارك و تعالي دورتر مي كند ... وقتي معمم، ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است. تهذيب لازم است، هم در شما و هم در شما، البته همه، همه ي ملت و همه ي انسان ها بايد مهذب بشوند، لكن تاجر اگر مهذب نشد، كارش يك كار گران فروشي و نمي دانم اينها، كه وقتي همه اش را روي هم بگذارند فسادش زياد است اما يك نفر اين قدرها فساد ندارند، اما عالم اگر فاسد بشود، يك شهر را، يك مملكت را به فساد مي كشد، چه عالم دانشگاه باشد و چه عالم فيضيه فرقي نمي كند (صحيفه نور، 13: 211).
علمي كه جز به اصطلاح و الفاظ نبود جز تيرگي و حجاب چيزي نفزود
هر چند تو حكمت الهي خوانيش راهي به سوي كعبه عاشق ننمود
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 212)
در همين راستا امام خميني (ره) بياني ديگر دارند با اين عبارت: اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده اي بر آن مترتب نمي شود بلكه ضررها دارد، علم وقتي در اين مركز خبيث وارد شد شاخ و برگ خبيث به بار آورده شجره ي خبيثه مي شود. هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذب انباشته گردد حجاب زيادتر مي شود، در نفسي كه مهذب نشده علم، حجاب ظلماني است. العلم هو الحجاب الاكبر(امام خميني(ره)، 1357: 36).
عالم كه به اخلاص نياراسته خود را علمش به حجابي شده تفسير و دگر هيچ
عارف كه ز عرفان كتبي چند فرا خواند بسته است به الفاظ و تعابير و دگر هيچ
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 74)
و باز هم تأكيد امام بر اين مطلب كه علم نور است اما علم نور است ولي در دل سياه و قلب فاسد و دامنه ظلمت و سياهي را گسترده تر مي سازد، علمي كه انسان را بخدا نزديك مي كند در نفس دنيا طلب، باعث دوري بيشتر از درگاه ذي الجلال مي گردد. علم توحيد هم اگر براي غير خدا باشد از حجب ظلماني است، چون اشتغال بما سوي الله است. اگر كسي قرآن كريم را با چهارده قرائت«لما سوي الله» حفظ باشد و بخواند جز حجاب و دوري از حق تعالي چيزي عايد او نمي شود.(امام خميني(ره)، 1372: 37). و سرنوشت افراد يك ملت نيز منظر امام خميني (ره) رهين همين نكته ي سرنوشت ساز است. اگر افراد يك ملت تزكيه و تربيت شده باشند، آن ملت پيشرو است، اگر سران قوم، آنهايي كه كشور را اداره مي كردند نفس شان تزكيه و تربيت شده بود، نه آن گرفتاري ها براي ملت پيش مي آمد و نه براي خودشان. منشاء تمام اين گرفتاري ها در همه جا اين است كه آن هايي كه عهده دار امور ملت هستند تزكيه نشده اند. يك نفر آدمي كه تزكيه نشده اگر بر ملت سلطه پيدا كند اين همه گرفتاريهايي را كه در طول پنجاه و پنج سال براي ملت ما پيش آمد بوجود مي آورد (صحيفه نور، 8: 161). و همچنين انحراف و گرفتاري هاي يك كشور از نگاه امام خميني(ره) روشن ضمير نيز بستگي به اين امر مهم دارد. همه انحراف ها و همه گرفتاري هاي كه براي يك كشور پيش مي آيد براي اين است كه مراكز تعليم و تعلم شان مراكز تهذيب نيست(صحيفه نور،14: 13). از نگاه دقيق بين امام خميني(ره) ، به دنبال دقايق علمي بودن بدون توجه تهذيب، انسان را به سر منزل مقصود نمي رساند.
اگر خداي نخواسته در خلال تحصيل علم همان فكر اين باشيد كه دقايق علمي را ادارك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد، مهذذب كنيد خودتان را، مهذب بشويد به آداب الله، به سنن الله؛ اگر چنانچه اين نباشد علم اثري ندارد. آن نوري كه خداي تبارك و تعالي«يقذفه في قلب من يشاء» اگر مهذب نباشد قذف نخواهد شد. يك فني است. يك فني است، آن علمي كه نورانيت مي آورد و نور است و خداي تبارك و تعالي آن را عنايت مي فرمايد. آن به هر قلبي عنايت نمي شود؛ هر قلبي لايق آن نيست. تا مهذب نباشد، تا خودش را خالي نكند از اخلاق زشت، خالي نكند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند خداي تبارك و تعالي قذف نمي فرمايد. گزاف نيست اين مطلب؛ اين طور نيست كه خير، من دقايق علوم را مي دانم. خيلي ها دقايق علوم[را مي دانستند] غزالي هم حيلي خوب مي دانست، ابو حنيفه هم خوب مي دانست، خيلي ها مي دانستند، خيلي از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مي دانند، و آن نوري كه خداي تبارك و تعالي به آن ها عنايت بايد بكند، نمي فرمايد. اين تهذيب مي خواهد اين زحمت مي خواهد؛ اين رياضت مي خواهد(كوثر، 1: 195ـ 194). و در اين راستا مرشد پير به جوانان و كودكان اينگونه به طور خاص توجه مي دهد: جوان ها و كودكان ما در سرتاسر كشور در هر مركزي كه اشتغال به تحصيل دارند بايد توجه به اين داشته باشند كه تخصيل همراه تهذيب و همراه تعهد و همراه اخلاق فاضله ي انساني است كه مي تواند ما را به حيات انساني برساند و مي تواند كشور ما را از وابستگي ها نجات بدهد(صحيفه نور، 14: 12).
امام خميني(ره) با نگاه جامع بين خود به زنان كه نيمي از جامعه را تشكيل داده و ا زآن مهم تر نسل بشر را در دامان خويش مي پرورانند، خطاب مي فرمايد: شما خانم ها ... مكلفيد انسان بسازيد، مكلفيد در دامن هاي خودتان انسان مهذب بار بياوريد(صحيفه نور، 7: 16).
باز مطلبي با همين مضمون و با اين عبارت: خانم هاي محترم: خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان را تهذيب كنيد، كودكان خودتان را اسلامي بار بياوريد كه در اسلام همه چيز است(صحيفه نور، 7: 17). براي بهاري سشاختن وجود انسان كه با تهذيب حاصل مي شود مي بايست از بهار زندگي و عمر كه جواني است مدد گرفت، و از قوت جواني در اين راه بهره مند شد. امام خميني(ره) اين مطلب را اين گونه متذكر مي شود: هر قدر در جواني انسان مهذب شد، شد. اگر در جواني خداي نخواسته مهذب نشد، بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيري كه اراده ضعيف است و دشمن قوي، اراده ي انسان ضعيف مي شود و جنود ابليس در باطن انسان قومي، ممكن نيست ديگر آن وقت. اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد از جواني به فكر باشيد(صحيفه نور، 1: 125).
از درس و بحث مدرسه ام حاصلي نشد كي مي توان رسيد بدريا از اين سراب
هر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدم چيزي نبود غير حجابي پس از حجاب
هان اي عزيز فصل جواني بهوش باش در پيري از تو هيچ نيايد بغير خواب
دم در نياور و دفتر بيهوده پاره كن تا كي كلام بيهوده گفتار ناصواب
(ديوان امام خميني(ره)، 1372: 48)
شما بعدها يك مسئوليت بزرگي به عهده تان است. عالم يك شهر بشويد مسئوليت آن شهر را داريد؛ انشاءالله عالم يك مملكت بشويد، مسئوليت آن مملكت را داريد، مرجع يك است بشويد، مسئوليت آن امت را داريد. از حالا شالوده ي اين معنا را كه بتوانيد در آن وقت مسئوليت خودتان را دين خودتان را ادا كنيد از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خير، ما حالا درسمان را مي خوانيم بعد انشاءالله در تهذيب اخلاق اين امكان ندارد، امكان ندارد اين امر(كوثر، 1: 196). و باز مطلبي با همين مضمون و با عباراتي ديگر:
بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله، همين جوان بيست ساله، كه [در] مدارس هست، در مدارس علمي است، از حالا بايد آن طوري كه رضاي خداست، آن طوري كه دستورات الهي است از حالا بايد خودش را عادت بدهد به اينكه آن وط رباشد، يك قدم كه براي تحصيل علم بر مي دارد، يك قدم هم براي تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداي نخواسته عالمي مهذب نباشد، اگر خداي نخواسته عالمي آن طوري كه اسلام مي خواهد نباشد، اين ضررش از نفعش بيشتر است. تمام ادياني كه مخترع است و تمام ادياني كه اختراع شده است كذب است، اين اشخاص تحصيل كرده مؤسسش هستند، اشخاصي كه در حوزه هاي علميه تحصيل كرده اند لكن مهذب نبوده اند، شما ملاحظه بفرمائيد رؤساي مذاهب باطله تمامشان از اشخاصي هستند كه درس خواندند، ملايند لكن مهذب نبودند(كوثر، 1: 196).
لازمه پيشرفت و بر حذر بودن از درجا زدن و عقب گرد نمودن نيز، تهذيب است. وقتي علم در يك قلب غير مهذب وارد بشود، انسان را به عقب مي برد. هر چه انباشته تر باشد مصايبش زيادتر است. وقتي يك زمين شوره زار، سنگلاخ باشد هر چه تخم در آن بكارند نتيجه نمي دهد؛ يك زمين شوره زار، قلب محجوب، غير مهذب، قلبي كه از اسم خدا هم مي ترسد(امام خميني(ره)، 1383: 142). اطمينان اتز عدم آسيب رسيدن به مملكت نيز از نظر امام خميني(ره) در گرو همين نكته است؛ يعني تصفيه نفس و تهذيب. همه به فكر تصفيه باشند همه به فكر تهديب باشند اگر اينطور بشود و اميد است كه باشد مطمئن باشيد كه كشور شما آسيب نخواهد ديد(صحيفه نور، 3: 43).
يكي از مصاديق خيرخواهي و امر به معروف در كلام امام خميني(ره) نيز معطوف به تهذيب است. من بايد جديت كنم، شما بايد جديت كنيد خودتان را. موظفيد علاوه بر تهذيب خودتان، رفقايتان را هم مهذب كنيد(كوثر، 1: 212). و آنگاه نيز كه به فرزندان شهداي والا مقام كه به عنوان «نور چشم» از آنها ياد مي كند بر تهذيب تكيه دارد. نور چشمان عزيزم توجه خواهند داشت اكنون كه رسالت بزرگ پدر خود را به دوش مي كشند در راه تهذيب و تحصيل خود با الهام از روح پر فتوح سربازان امام زمان(عج) تلاش وافر نمايند تا با كسب دانش و بينش، معنويت اسلامي امور جامعه اسلامي خويش را به دست گيرند(عبادي به نقل از امام خميني، 1373: 420).
حسن ختام اين بخش را با فرازي دعا گونه از آن صاحبِ قلب مطمئن و اميدوار به پايان مي رسانيم: و از بالاترين و والاترين حوزه هايي كه لازم است به طور همگاني مورد تعليم و تعلم قرار گيرد علوم معنوي اسلامي از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله «رزقنا الله و اياكم» كه جهاد اكبر مي باشد(صحيفه انقلاب، 1368 : 22).
2ـ جامعيت تربيت
دومين ويژگي مهم نظام تربيتي امام خميني(ره) كه از جمله ي اساسي ترين مباحث اين مقاله مي باشد جامعيت تربيت است. هر نظام تربيتي، انسان تربيت شده ي مطلوب و ايده آل خود را با توجه به عقايد و آمال و آرزوهاي خود تعريف مي كند. اگر نگاهمان به جهان هستي اين باشد كه انسان در اين جهان و اين عالم خاكي چشم مي گشايد تا راحت و آسوده، چند صباح زندگي دنيا را سپري كند و پس از آن فنا و نيستي است نهايتاً تربيت شده ي خود را اينگونه تعريف مي كند: كه فرد تربيت شده كسي است كه كليه ي متاع دنيوي قابل دسترس را در اختيار گرفته و از تمامي قوايي كه در اين راستا او را ياري مي رسانند مدد بگيرد. ليكن بايد توجه داشت كه اين نگاه نگاهي است كه حوزه ي آن مربوط به بخشي از استعدادها و توانايي هاي فرد را شامل مي شود كه محدود به مسائل مادي و طبيعي است، با نگاهي جامع و حكيمانه به انسان در مي يابيم كه درانسان استعدادها، نيازها و توانايي هايي وجود دارد كه فوق طبيعت و ماوراي آن را شامل مي شود. اگر انسان كنكاشي در وجود خويش داشته باشد براحتي با فطرت پاك و دست خورده ي خود، در مي يابد كه جهان هستي با همه شكوه و عظمتي كه دارد او را اقناع نيم كند و در عالم ذهن و تصور اگر همه جهان را به انسا بي نهايت طلبِ كمال خواه پيشكش كنند تازه به اين فكر فرو مي رود كه آيا جهان ديگري نيز هست تادر يد اختيارات و قدرت من درآيد؟ اينگونه مباحث و مباحثي بسيار عارفانه و حكيمانه در اين راستا در نظام تربيتي امام خميني(ره) كه تربيت ايده آلش را مي بايست رد آئينه وجودش و در همه حركات و سكناتش بوضوح ديد به فراواني يافت مي شود كه اين خود نيز برگرفته از آموزه هاي ديني و نصايح سعادت خواه معصومين(ع) است كه تربيت خود و ديگران را در دنياي عمل مي بايست بيابيم و نه در دنياي كلمات و واژه ها و گفتارها معروف است كه «به عمل كار برآيد به سخنداين نيست» . بحث اين بود كه انسان محدود به اين دنياي مادي و محسوس و طبيعي نيست و نيازها و قابليت هايي دارد كه اگر هم و غم خود و مربي او اين باشد كه فقط به نيازهاي طبيعي او پاسخ داده شود جفاي نابخشودني در حق او صورت گرفته است. تمايل انسان به آزادي، عدالت خواهي و مفاهيم فراواني از اين قبيل شواهد گويايي است كه پرداختن به اين آن ها بحث را به اطاله مي كشاند، هدف از طرح اين مقدمه اين است كه در نظام تربيتي امام خميني(ره) تربيت انسان بسيار فراتر از توجه به زندگي بشر و انسان دراين طبيعت و چند صباح زندگي مادي است. در اينجا مطلب را اينگونه ادامه مي دهيم كه انسان تربيت شده ي از نظر امام خميني(ره) چگونه انساني و با چه ويژگي هايي است و به چه روش هايي مي توان اينچنين انساني را از قوه به فعل در آورد؟
پاسخ به اين سؤالات را با كلام گهربار امام خميني(ره) زينت مي بخشيم.
انسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزي نبود، ديگر احتياج به اينكه چيز ياز عالم غيب براي انسان فرستاده بشود تا اناسن را تربيت بكند، تربيت آن ورق را بكند، چون آن ورق نبود، احتياج هم نبود؛ لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت بك حقيقتي است، همين خود خصوصياتي كه رد طبيعت هست دال بر اين است كه يك ماورائي، يك ماورائي از اين براي طبيعت هست.
چون انسان يك ماورائي دارد به حسب براهيني كه در فلسفه ثابت است ماوراء اين طبيعت در انسان هست و انسان دراي يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد. تربيت آن ورق كه ورق معنوي انسا باشد بايد كسي اين تربيت را بكند كه علم به آن طرف، علم حقيقي به آن طرف، داشته باشدو علم به روابطي كه مابين انسان و آن طرف و آن طرف هست، اي روابط را بتواند ادراك بكند. و آن بشر نيست، بشر ندارد. همين قدر مورد طبيعت را او مي تواد ادراك بكند؛ هر چه ذره بين بيندازد ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمي شود. آن محتاج به اين است كه يك معاني ديگري در كار باشد و چون اين راوابط بر بشر مخفي است و خداي تبارك و تعالي كه خالق همه چيز است اين روابط را مي داند، از اين جهت به وحي الهي براي يك عده اي از اشخاص كه كمال پيدا كرده اند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند، روابطي حاصل مي شود ما بين انسان و عالم وحي؛ به او وحي مي شودو براي تربيت اين ورق دوم انسان بعث مي شوند اينها مي آيند در بين مردم و مردم را تربيت مي خواهند بكنند. ... بحث انبيا براي تربيت ماست كه ما، در آن ورق كه بايد تربيت بشويم، جوري تربيت بشويم كه آنجا هم زندگي مان زندگي شعادتمند باشد. اگر اين تربيت نباشد و انسان با همان خوي حيواني از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت مي رسد؛ انسان در آن عالم به ظلمات مي رسد(كوثر، 2: 11 ـ 10).
توجه به اين واقعيت ها ما را متوجه به اين نكته مي كند كه تربيتي كه مورد نظر امام خميني(ره) است بدون در نظر گرفتن رسولان و فرستادگان مربي اول و اصيل تربيت محسوب نمي شود واين نكته اي است كه در الگوهاي تربيتي مادي گرا مورد غفلت واقع شده است بعبارتي ديگر تربيت شده نظام تربيتي امام خميني(ره) تحت تعاليم پيامبران كه به سرچشمه زلال وحي متصل اند قرار دارند و اگر ديگران در اين خصوص نقش و مسئوليتي ايفا مي كنند بعنوان وسيله اي در آن را ستا عمل مي كنند في الجمله تربيت مخلوق بايد در اختيار خالقي باشد كه نهان و آشكار و كنه و جودش را مي داند و مي شناسد و برنامه تربيتي او براساس اين علم و آگاهي حكيمانه صورت مي پذيرد. امام خميني(ره) از اين مضامين و تعابير در گفته ها و نوشته هاي بسيار آموزنده اش گنجينه اي بس گرانسنگ پيش روي طالبان علم و معرفت قرار داده است كه هر جوينده اي به فراخور بهره اي كه از آن گنجينه طلب مي نمايد جواهر گونه آن بهره را به زيور مي آرايد. عباراتي ديگر با همين مضمون به منظور بهره مندي از اين زيور گنجينه طلب مي نمايد جواهر گونه آن بهره را به زيور مي آرايد. عباراتي ديگر با همين مضمون بهره مندي از اين زيور گنجينه را زينت بخش نوشتارمان قرار مي دهيم. ... به همه ابعادي كه زا براي انسان هست.
انسان، خود انسان، عبارت از اين صورت ظاهر كه مي خورد و مي آشامد و عرض مي كنم كه ساير كارهايي كه ساير حيوانات هم انجام مي دهند، اين قدر نيست، با ساير حيوانات فرق ها دارد. اين مقداري كه مي بينيد كه انسان در عالم طبيعت زندگاني مي كند، ساير حيوانات هم، ساير موجودات طبيعي هم، همه در اين عالم طبيعت، آنهايي كه زندگي حيواني دارند، زندگاني حيواني مي كنند و با انسان مشترك اند و آنهايي كه زندگيشان نباتي و كمتر از اوست همه اين زندگي را دارند. در ميان همه موجوداتي كه دراين طبيعت موجود هستند، انسان اختصاصاتي دارد كه ساير موجودات ندارند. يك مرتبه باطن، يك مرتبه عقليت، يك مرتبه بالاتر از مرتبه عقل، در انسان بقوه هست. از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعت سير بكند تا برسد به آنجايي كه و هم ما ها نمي تواند برسد. و همه اينها محتاج به تربيت است. همان طوري كه تربيت هاي مناسب با طبيعت هست، تربيت هاي مناسب با مراتب ديگرش هم هست كه بعضي اش را بشر مي تواند مطلع بشود و بعضي اش را و بيشترين را، بشر نمي تواند مطلع بشود. اطلاع را خداي تبارك و تعالي دارد و بعث انبيا براي اين است كه اين بشر اين چيزهايي را كه اطلاع ندارد، آن مراتب از انسانيت را كه خود بشر مي تواند مطلع نيست و كيفيت تربيت را، تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمي شود معالجه كرد. انبياء آمدند تا اين انسان را آن مراتب تربيت بدهد و نمو و ارتقاء بدهد. تمام علماي طبيعت به هر مرتبه اي كه برسند آخر ادراكاتشان ادراكات همين خصوصيات عالم طبيعت است. از عالم طبيعت به ماوراي اين عالم طبيعت، كه آن عالم با اين عالم در موجوديت شبيه اند و الا در مرتبه وجود آنجا خيلي بالاتر از اينجاست و ما الان خواب هستيم و آنجا را الان با اين چشم طبيعي نمي توانيم ببينيم چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسي نيست كه اين نحو تربيت را از انسان بكند، خداي تبارك و تهالي انبيا را مامور فرموده است كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزي كه درآن قابليت هست فعليت پيدا بكند و تربيت يك تربيت الهي بشود ... اين عباداتي كه انبيا آورده اند و شما را به آن دعوت كردند، مثل نماز، مثل روزه، مثل حج، اين طور چيزها، اين ها يك اموري هستند كه، نسخه هايي هستند از طبيعت هاي واقعي كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه هاي كمالي كه همان طوري كه از طبيعت استفاده مي كنيد مادامي كه در طبيعت هستيد، وقتي كه نفوس شما از اين طبيعت بيرون رفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت، آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد و يك زندگاني كاملاًً سعادتمند شما داشته باشيد. ... من به گوشم اينجا مي خورد كه بعضي از اين جوانهاي ما نسبت به اين احكام ظاهري اسلام مثل نماز، كه بسيار در اسلام اهميت دارد، اينها خيلي همچو تمام و تام عمل نمي كنند و اين مسئله مسئله اي است كه اسباب تأسف ماست كه شما جوان هاي مسلم به اين نسخه هايي كه اطباي روح داده اند عمل خداي نكرده نكنيد و بعد در عاقبت يك وقت پشيماني براي شما پيدا بشود كه آن وقت دستتان ديگر كوتاه باشد. اسلام مثل مسيحيت نيست كه فقط يك حهت را ملاحظه كرده باشد؛ اسلام تمام جهاتي كه انسان به آن احتياج دارد. برايش احكامي دارد ... هر مقداري كه انسان احتياج دارد، احتياج به طبيعت دارد، احكام طبيعي هست؛ اين احتياجات به ماوراي طبيعت كه من و شما الان از آن غافل هستيم انسان دارد، آن هم احكام دارد اسلام براي اينكه آن احتياجات را رفع بكند و به عبارت ديگر براي اينكه آن احتياجات را رفع بكند و به عبارت ديگر براي اينكه تربيت كند ما را و ما را سعادتمند كند(كوثر، 1: 655ـ 654).
از نگاه و زاويه اي ديگر به انسان تربيت شده مد نظر امام خميني(ره) كه به تمام جوانب وجودي او توجه شده است و به عبارتي تربيت جامع نگر؛ نكته اي كه جلب توجه مي نمايد تربيتي است كه سعادت دنيوي و اخروي انسان را تضمين مي نمايد كه در اين جهان مسافري بيش نيست و كشتكاري است كه مزرعه اش دنيا است و ثمره ي اين كشت و اين زراعت را در جهاني كه وعده داده شده آن خالق و مربي بي همتا و رسولان و فرستادگان و جانشينان خلف آنها است نصيبش خواهد شد. امام خميني(ره) بعنوان يكي از خوبان خلف در توجه به اين نكته مي فرمايند: همه پيغمبرها كه تشريف آوردند، براي تربيت اين بشر به همه ابعادش غير انبيا نمي توانند به همه ابعاد تربيت بكنند. اگر چنانچه تربيت مرد صالحي هم باشد. يك اشخاص صالحي هم باشند. آن قدر يكه مي توانند تربيت كنند، تربيت براي همين زندگي دنياست. اين زندگي دنيا را اداره كند و خوب اداره كند و چه بكند؛ اما از اين كه گذشت، ورق دوم را كه بعد از اين است، ديگر بشر دستش به او نمي رسد تا اينكه بچه اش را بخواهد تربيت كند براي آن طرف. اين ديگر به عهده انبيا است و غير انبيا از آنها نمي آيد. اين انبيا هم راجع به جنبه دنيايي كه آمدند، تربيت هايي مي كنند؛ دستورهايي مي دهند قوانيني دارند و هم نسبت به جنبه هاي معنوي و اخروي يك دستورهاي زيادي و يك راه هايي به بشر آموخته اند(كوثر، 1: 498ـ 497). تأكيد لزوم بهره مندي از تعاليم انبياء براي تربيت همه جانبه انسان از ديدگاه امام خميني(ره) را در بسياري موارد ديگر نيز مي توان دريافت. از جمله: اينكه احتياج به انبيا ما داريم براي اينكه انسان مثل حيوانات نيست كه يك حد حيواني داشته باشد و تمام بشود. انسان يك حد ما فوق حيواني و يك مراتب مافوق حيواين، مافوق عقل، تا برسد به مقامي كه نمي توانيم از آن تعبير كنيم و آن آخر مقام مثلاً تعبير مي كنند«فنا» تعبير مي كنند «كالا لوهيه». يك تعبيرات مختلفي چون كه تربيت انسان به همه ابعادش، هم تربيت جسمي و هم روحي و هم عقلي و هم مافوق آن نمي شود در عهده بشر باشد براي اينكه بشر اطلاع ندارد از احتياجات انسان كيفيت تربيت انسا نسبت به ماوراء طبيعت، تمام قواي بشر را روي هم بگذاريد همين طبيعت را و خاصيت طبيعت را مي تواند بفهمد منتهي باز هم خاصيتهاي طبيعت براي بشر هم كشف نشده است؛ تا حدودي كشف شده است(كوثر، 2: 8).
از جمله مواردي كه درتعاليم تربيتي متصل به وحي و پيامبران الهي و تالي تلو آنان و همچنين علماي دين كه امام خميني(ره) يكي از مصاديق بارز آنان به حساب مي آيد و بجز از اين طريق هيچ راه و روزنه اي به منظور وصول به آن نمي توان تصور كرد قيامت است كه بار تربيتي وزيني مترتب بر آن است؛ ياد قيامت و جزا و پاداش آن كه ذره ذره ي اعمال و رفتار انسان آنرا تعيين مي كند قطعاً مي تواند جنبه تربيتي و سازندگي فراواني براي انسان در بر داشته باشد؛ در اين خصوص امام خميني(ره) اينگونه از اين وسيله تنبيه و تذكر استفاده نموده و مي فرمايد: درست تفكر كن عزيزم! قرآن ـ نعوذبالله ـ كتاب قصه نيست. شوخي با شما نيم كند. ببين چه مي فرمايد؟ اين چه عذابي است كه عزيز ما را از ياد مي برد. حامله را بي بار مي كند. آيا چه عذابي است كه خداوند تبارك و تعالي كه عظمت او حد و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهي ندارد، توصيف به شدت و عظمت كند، آيا چه خواهد بود؟ خدا مي داند عقل من و تو و فكر همه بشر از تصورش عاجز است. اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بيت عصمت و طهارت كني و تأمل در آن ها نمايي مي فهمي كه قضيه عذاب آن عالم، بجز از اين عذاب هايي است كه فكر كردي. قياس به عذاب اين عالم كردن، قياس باطل غلطي است(چهل حديث، 1368: 21).
از ديگر موارد كه در تربيت اسلامي و ديني كه نظر تربيتي امام خميني(ره) نيز نشات گرفته از آن است و از جمله مواردي است كه جامعيت تربيت ديني را به اثبات مي رساند، توجه به تربيت انسان پيش از تولد و حت يپيش از انعقاد نطفه ي اوست. در تربيت اسلامي شروع و مبناي بحث تربيت به پيش از اين مراحل بر مي گردد و شرايط و ضوابطي كه جهت انتخاب همسر در دين اسلام مد نظر است در همين راستا است و همچنين بحث آخرت كه در تربيت اسلامي و مورد نظر امام خميني(ره) مطرح است و پيش از اين نيز در اين خصوص بحث شد و اينك به نمونه اي ديگر از كلام و پيام امام خميني(ره) بهره مند مي شود براي زن چه شوهر انتخاب بشود، براي شوهر چه جور زني انتخاب بشود. و بعد هم كه ازدواج واقع شده رد حال ازدواج هم تكاليف هست و اينها همه براي رشد آن ثمره اي است كه بايد بيايد. آن وقتي كه بناست انعقاد نطفه بشود، آداب دارد؛ چيزهايي در آن هست. همه بار ياينكه رشد پيدا بشود. آن وقتي كه وقت حمل مادر است كه آبستن است مادر به بچه، اين هم آدابي دارد. آن وقتي كه بچه مي آيد به دنيا، تربيت همان بچه كوچولويي كه تازه متولد شده، كيفيت معاشرت مادر با آن بچه، و تكاليف اين مادر نسبت به آن بچه، باز يك چيز دارد. هر چه بچه بزرگ مي شود، تكاليف پدر و مادر نسبت به او زيادتر مي شود، و تا آن اندازه كه پدر و مادر مي توانند تربيت كنند(كوثر، 1: 498 ـ 497).
در خصوص همين مباحث و در كلامي ديگر بطور نسبتاً مفصل و مشروح امام خميني(ره) مي فرمايند: ما جوانهايمان را لازم داريم كه تربيت بشوند و به تربيت انساني، يعني تربيت اسلامي. انسان بار بيايند؛ نه يك كسي كه هر چه شد شد! ديگر هر چه، هر چه بار آمد، شهون و نمي دانم هر چه. ما يك مملكتي مي خواهيم كه مملكت انساني اسلامي. اسلامي يعني انساني؛ قرآن كتاب انسان سازي است؛ اسلام مكتب انسان سازي است ـ انسان را به همه ابعادي كه دارد. اگر يك كسي مكتب اسلام را آن طوري كه هست در خودش پياده كرد، محال است كه خطا بكند؛ محال است كه كار غلط بكند ـ عمداً ؛ البته محال است كه خيانت به برادرش بكند(كوثر، 1: 554ـ 553). و اما گفتار امام خميني(ره) در خصوص خانه و خانواده و بحث ازدواج و مسائل و موارد مربوط به آن: اسلام قبل از اينكه ازدواج بشود بين دو نفر، به او مي گويد چه جور آدمي را انتخاب كن؛ به او مي گويد چه جور شوهري انتخاب كن. چه جورش را آنجا مي گويد. چرا؟ براي اينكه اين شوهر و زن مبدأ يك فرد است يا فردها، اسلام مي خواهد اين فرد را كه به جامعه مي خواهد تحويل بدهد صالح تحويل بدهد. قبل از اينكه اينها ازدواج كنند، زن چه جور بايد باشد؛ شوهر چه جور بايد باشد؛ اخلاقش چه باشد، اعمالش؛ در چه خانواده اي تربيت شده باشد؛ بعد از اينكه ازدواج شد؛ چه جور معامله كنند اين دو نفر با هم، بعد از آنكه براي حمل پيدا شدند، چه آدابي هست؛ براي زمان حمل چه آدابي هست؛ براي زاييدن چه آدابي هست، براي بچه داري چه آدابي هست. همه اينها براي اين است كه اين موجودي كه مي خواهد از اين دو موجود حاصل بشود، اين يك موجود صالح در اين جمعيت پيدا بشود تا صلاحيت در همه عالم پيدا بشود. اسلام اينكار است. اسلام انسان مي خواهد درست كند؛ و از قبل از اينكه ازدواج بشود شروع كرده است؛ از آنجا شروع كرده است، دستور داده است كه چه كن، چه كن، چه كن؛ تا آنجايي كه بچه به دنيا آمده: زمان شير خوردن بايد چه بكند؛ بعد در دامن پدر و مادر بايد با اين چه جور عمل بكنند؛ بعد در اين مكتبخانه هاي كوچك، در اين دبستانها، چه بايد بكند، بعد در دبيرستانها و معلمها چه جور اشخاصي بايد باشند؛ مربي اطفال چه اشخاصي بايد باشند. بعد كه رسيد به آنجايي كه مستقل شد، خودش با خودش سروكار دارد، كه چه جور بايد باشي؛ چه اعمالي بايد بكني؛ چه اعمالي بايد نكني. اين براي اين است كه مي خواهد يك افرادي در يك جامعه اي پيدا بشوند، همه صالح باشند، صحيح باشند(واحد تحقيقات مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، 1372: 136 ـ 135).
امام خميني(ره) با اشاره به جامع بودن احكام و مقررات و نظام اجتماعي باز پيرامون موضوع بحث و ارتباط آن با تربيت و انسان مهذب كه پيش از اين بطور نسبتاً مشروح مطرح گرديد مي فرمايند:
احكام شرع حاوي قوانين و مقررات متنوعي است كه يك نظام كلي اجتماعي را ميسازد ... براي قبل از انجام نكاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور مي دهد كه نكاح چگونه صورت بگيرد و خوراك انسان در آن هنگام يا موقع انعقاد نطفه چه باشد، در دوره شيرخوارگي چه وظائفي بر عهده پدر و مادر است و بچه چگونه بايد تربيت شود و سلوك مرد و زن با همديگر و با فرزندان چگونه باشد. براي همه ي اين مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربيت كند. انسان كامل و فاضل. انساني كه قانون متحرك و مجسم است و مجري داوطلب و خودكار قانون است. معلوم است كه اسلام تا چه حد به حكومت و روابط سياسي و اقتصادي جامعه اهتمام مي روزد تا همه ي شرايط به خدمت تربيت انسان مهذب و با فضيلت در آيد(ولايت فقيه، ؟ : 29 ـ 28).
در انتهاي اين بخش كه به جمعيت نظام تربيتي امام خميني(ره) اختصاص يافت ياد آوري اين نكته ضروري است كه بسياري از مباحث موضوعيت طرح در اين بخش را داشت مجال طرح آن ها نبود. به همين لحاظ در يك جمع بندي كلي از كلام اطمينان بخش امام خميني(ره) بعنوان شاگرد واقعي پرورش يافته ي مكتب اسلام در يابيم و بارو داشته باشيم كه: اسلام و قرآن كريم آمده است كه انسان را به همه ي ابعادي كه انسان دراد بسازند او را؛ تربيت كنند او را(كوثر، 2: 7).
اصول تربيت در نگاه تربيتي امام خميني(ره) كدامند؟
اصل به ريشه و بيخ و بن هر موضع اشاره دارد و در هر مبحثي زمينه ي آن را مي توان در ريشه اش جستجو كرد و آن را معادل حقيقت آن موضوع در نظر گرفت. بعد از تربيت در هر نظام تربيتي و قبل از تعيين اهداف كه به واسطه ي روش هاي تربيتي محقق مي شود مي بايست اصول مربوط به آن را معين نمود.
اصول تربيتي همان معيارها، قواعد و مفاهيم پذيرفته شده در هر مكتبي است كه از جهان بيني و مباين فكري و اعتقادي آن مكتب سرچشمه مي گيرد. جهان بيني الهي و توحيدي، ايمان به مبدأ و معاد هدف داري حيات و فطرت، كرامت انسان و نظاير اينها از جمله مفاهيمي است كهع اصول تربيتي از آن مايه مي گيرد و خط و مشي تعليم و تربيت را مشخص مي كند(رهبر، 1389: 49).
در اين بخش به چند اصل تربيتي امام خميني(ره) اشاره مي شود.
1ـ اصل جت خدا محوري تربيت
بايد آموزش و پرورش مردم توأم باشد. پرورش، پرورش انساني، پرورشي كه به درد انسان برسد، آموزشي كه براي انسان باشد، جهت دار باشد، اسم رب در آن باشد. توجه به خدا باشد(صحيفه نرو، 13: 230).
برنامه اين است كه قرائت كه اول رشد انساني است قرادت تنها نباشد ... در آيه مي فرمايد:«اقرء باسم ربك» قرائت كن به اسم رب، قرائت كن با اسم رب شروع كن به قرائت، .... بايد به اسم رب باشد و با توجه به خدا باشد(صحيفه نور، 6: 11).
2ـ اصل ضرورت و نياز تربيت انسان
همه جمعيت دنيا احتياج به تعليم و تربيت دارند هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه من ديگر احتياج ندارم به اينكه تعليم و تربيت بشوم. رسول خدا تا آخر هم احتياج داشت، منتهي احتياج او را خدا رفع مي كرد ما همه احتياج داريم(صحيفه نور، 17: 152).
3ـ اصل كمالِ مطلق طلبي
در تمام فطرت ها بلا استثنا ـ تمام فطرت ها بي استثنا ـ عشق به كمال مطلق است(صحيفه نرو، 14: 137).
4ـ اصل آزادي
خداوند با دشاتن قدرت و حكمت خاص و مطلق خود حتي پذيرش درين خودش را براي بشر آزاد دانسته «لا اكراه في الدين» (قرآآن كريم/ بقره/256). و اختيار و آزادي او را سلب نكرده است. پس در امر تربيت كه جزئي از برنامه زندگي انسان است رعايت آزادي او اصلي اساسي به حساب مي آيد. خداوند پس از مطرح كردن الهام فجور و تقوي به نفس انساني مي فرمايد:«قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها» هر كه در پاكي نفس كوشيد به فلاح رسيد هر كه در پليدي اش فرو پوشيده تباه و نوميد شد. در اين آيات كوشش و جوشش فرد اساس رشد و كمال يا سقوط ضلال معرفي شده است. اصولاً معني تربيت جز اين نيست كه تمام زمينه ها فراهم شودتا فرد خود را شكوفا سازد(سنگري، 1385: 16).
آزادي يكي از اموري است كه اول حقي است كه بشر دارد، حق ابتدايي است كه بشر دارد كه بايد آزاد باشدو در آرائش آزاد باشد در اعمالش آزاد باشد.«(كوثر، 1: 595)» خدا آزادي داده به مردم اسلام آزادي داده به مردم(كوثر، 1: 395).
.... همه بايد آزاد باشند در محلشان، در سكني آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشي شان بايد آزاد باشند(كوثر، 1: 374). انسان به حسب فطرت، عاشق حريت و آزادي است كه هر چه بخواهد يكند حتي اراده ي او نيز نافذ باشد؛ به طوري كه رد مقابل سلطنت و قدرت او مدافع و مزاحمي نباشد(زمان پور به نقل از امام خميني، 1380: 88).
5ـ اصل انطباق لا فطرت انساني
بايد بر پايه و اساس فطرت انساني استوار باشد اگر چنين نباشد فطرت انساني آن را بر نيم تابد و تربيت بي حاصل خواهد شد و لذا بي توجهي به فطرت بي توجهي به اصل تربيت است.
فطرت انساني اين طور است كه مطلبي را همين طوري قبول نيم كند تا هر چه گفته فوراً قبول كند. اين طور نيست بلكه اگر مطلبي به او تبليغ كردند يا مطلبي را گفتند اين دليل مي خواهد كه به چه دليل شما يك همچو مطلبي را مثلاً مي گوييد(كوثر، 2: 143).
6ـ اصل تقدم اصلاح خود بر اصلاح ديگران
انسان اگر مي خواهد كلامش تأثير گذار و حرفش خريدار داشته باشد اول خودش بايد عامل به عملش باشد معروف است كه هر سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند لذا مربي مي بايست اول خودش را اصلاح كند تا قادر باشد به اصلاح ديگران بپردازد. انسان اول از خودش شورع كند ببيند خودش چه اعوجاجاتي دارد هر انساني لا محاله رد خودش نقصهايي مي بيند، كم است كسي كه نقص نبيند در خودش و اگر كسي نقص در خودش نمي بيند اين خودش يك نقصي است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود بايد به تزكيه تربيت بشود و انسان از خودش بايد شروع كند از خانواده ي خودش بايد شروع كند. و شما از خودتان خانواده هايتان، خودتان همه شروع كنيد تا به خارج برسد(صحيفه نور، 13: 264). بايد كساني كه مي خواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، بايد قبلاً خودشان تزكيه شده باشند(صحيفه نور، 14: 254)
7ـ اصل تقدم تزكيه بر تعليم
اگر تزكيه و تعليم را به مثابه ظرف و مظروف در نظر بگيريم، لازم است تزكيه به عنوان ظرف، پاك و پاكيزه باشد تا مظروف آن يعني تعليم نيز امكان پاك و پاكيزه بودن را داشته باشد پس از پاكيزگي ظرف، مقدم و لازمه ي پاكيزگي مظروف است.
مسأله ي تربيت بالاتر از تعليم است. در آن آيه شريفه هم تلاوت آيات قرآن را يعني رساندن آن تعليماتي كه در راه تربيت و تعليم است بعد از اينكه اين را مي فرمايد بعد «ويزكيهم» را مي فرمايد. از اين ممكن است استفاده بشود كه مسائله ي تزكيه و مسأله ي تزكيه ي نفس اهميتش بيشتر از مسأله ي تعليم كتاب و حكمت است، مقدمه از براي اين است كه كتاب و حكمت در نفس انسان واقع بشود، اگر تزكيه بشود انسان تربيت بشود به تربيت هايي كه انبياء(ع) براي بشر هديه آوردند، بعد از تزكيه، كتاب و حكمت هم در او به معني حقيقي خودش در نفس انسان نقش مي بندند و انسان به كمال مطلوب مي رسد (صحيفه نور، 13: 266).
مهم تربيت است. علم تنها فايده ندارد، علم تنها مضر است، گاهي اين باران كه رحمت الهي است وقتي به گلها مي خورد بوي عطر بلند مي شود، وقتي به جاهاي كثيف مي خورد بوي كثافت بلند مي شود. علم هم همينطور است كه اگر در يك قلب تربيت شده علم وارد مي شود عطرش عالم را مي گيرد و اگر در يك قلب تربيت نشده يا فاسد بريزد، عالم را فاسد مي كند(صحيفه نور، 14: 32).
اگر تمام انبياء عظام جمع بشوند در يك شهري و در يك كشوري، هيچ گاه با هم اختلاف نمي كنند براي اينكه آنها تزكيه شده اند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتاري همه ما براي اين است كه ما تزكيه نشده ايم، تربيت نشديم. عالم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شده اند، تربيت نشده اند، تفكراتشان عميق است، لكن تربيت نشده اند و آن خطري كه عالم از عالمي كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است و بر بشر وارد مي شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غايت بعثت اين تزكيه است، غايت آمدن انبياء اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم. اگر نفوسي تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهي، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سياست، در هر صحنه اي كه وارد بشود اشخاصي كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطل رها نشدند، خط اينها بر بشر خطرهاي بزرگ است(صحيفه نور، 14: 245).
8ـ اصل گزينش علوم نافع تر براي تربيت
عمر كوتاه و علوم دانش هاي فراوان. ايجاب مي كند كه مفيدترين اين علوم به گونه اي گزينش شوند كه زمينه ي تربيت مطلوب و سعادت را فراهم آورند. انسان عاقل پس از آنكه فهميد كه با اين عمرهاي كوتاه و وقت كم و موانع و حوادث بسيار نمي تواند جامع جميع علوم و حائز همه فضائل شود بايد فكر كند كه در علوم، كدام يك به حال او نافع تر است و خود را به آن مشغول كند و تكميل آن نمايد. و البته در بين علوم، آنچه كه به حال حيات ابدي و زندگي جاويدان انسان نافع است بهتر از همه است و مهمتر از جميع آن هاست(چهل حديث، 1368: 336).
9ـ اصل تأثير حكومت بر فرآيند تربيت اسلامي
يكي از اهداف اساسي رسالت انبياء و اولياء الهي برپايي حكومت به منظور اجراي احكام و شريعت الهي است، كه در پرتو آن تربيت الهي نيز بستر مناسب خود را بيابد. طرح ولايت فقيه كه نحوه ي اداره ي حكومت اسلامي و همچنين فلسفه ي علمي فقه را در بر دارد معطوف به همين اصل مي باشد. هيچ رژيمي مثل حكومت اسلامي نمي تواند انسان را و ملتهاي انساني را آنطوري كه بايد اداره كند و تربيت(صحيفه نور، 8: 1). به نظر مي رسد مبناي اين طرح اين است كه هيچ موضوع حياتي نيست كه اسلام تكليفي براي آن مقرر نداشته و حكمي در مورد آن نداده باشد(ولايت فقيه، بي تا : 9).
اهداف تربيت از نظرگاه امام خميني(ره) كدامند؟
از تأمل در معاني لغوي واژه هايي نظير«هدف» ، «قصد» و «غايت» بر مي آيد كه جملگي در بردارنده ي مفهوم «نهايت و سرانجام» كار هستند(پژوهشكده ي حوزه و دانشگاه، 1383: 3).
هدف هاي ايماني و اخلاقي (آموزش و پرورش) شامل، شناخت خدا و كليه ي تكاليفي كه در اين رابطه به عهده ي انسان است. هدف هاي اخلاقي شامل، شناخت بُعد الهي و كرامت انسان، تزكيه و رشد معنوي و كسب فضايل است(شكاري، 1383: 31). به نظر مي رسد اهداف، چراغ هاي راهنمايي هستند كه آن چه كه هست را به آن چه كه بايد باشد نزديك كرده يا مي رسانند. بر اين اساس اهداف در تربيت پل ارتباط بالقوه ها به بالفعل ها است. در نظام تربيتي امام خميني(ره) بشر عادي با تعيين اهداف تربيتي به طرف انساني الهي هدايت مي شود. برخي از اين اصول را در ذيل مورد اشاره قرار مي دهيم:
1ـ ساختن انسان الهي
همه زحمت هاي انبيا و همه كتب آسماني و همه دعوت هاي اوليا و انبيا براي اين بوده است كه اين موجودي كه اگر به خودش واگذار بشود ازتمام حيوانات بدتر است و از تمام شياطين شيطان تر است، اين را هدايت و به صراظ مستقيم دعوت كنند و الهي كنند. انسان الهي كنند.(صحيفه نور، 13: 132).
2ـ تربيت معنوي انسان
انبيا آمده اند كه ما را از اين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقداري كه مربوط به تربيت هاي معنوي است به ما بفرمايند يه وحي «من الله تعالي» تا ما گه اگر انبيا نباشند يك حيواني هستيم كه هر چه هست، همين طبيعت بيشتر از اين ادراك نداريم، ما را ببرند به آن عالم و تقويت كنند كه ما وقتي از اين عالم منتقل به يك عالم ديگر شديم، زندگي آن عالم هم يك زندگي سعادتمند باشد(كوثر، 2: 11).
3ـ شكوفايي فطرت انساني
از جمله ي خصوصيات انسان برخوردار بودن از فطرتي پاك و الهي است. همه ي انسان ها برفطرت پاك و الهي خلق مي شوند و هيچ انساني در بدو خلقت فاسد نيست و هدف تربيت بايد شكوفا ساختن اين فطرت پاك و الهي باشد.
4ـ اصلاح و تهذيب انسان
خودتان را اصلاح كنيد، دنبال اين باشيد كه تهذيب كنيد خودتان را(كوثر، 2: 555).
5ـ وصل انسان به كمال مطلق
كمال مطلق آرزوي انسان است ... تا آنجا نرسيد هي مي خواهيد. دنبال چيزي شما هستيد(صحيفه نور، 14: 28)
اين تربيت ها ست كه يا همين فطرت را شكوفا مي كنند و يا جلوي شكوفايي فطرت را مي گيرند(صحيفه نور، 14: 28)
غايت تربيت از نظر امام خميني(ره)
... غايت تربيت، حركت در صراط مستقيم است، و منتهي اليه اين صراط مستقيم، كمال مطلق است، الله است. دعوت شده است كه ما تحت تربيت انبياء برويم و تحت تربيت بزرگتم از اولياء واقع بشويم تا آنها ما را هدايت كنند به راه مستقيم(صحيفه نور، 14: 103).
روش هاي تربيتي در نظام تربيتي امام خميني(ره) كدامند؟
روشهاي تربيتي عيني و عملي انديشه ها، اصول و اهداف تربيت هستند كه در تربيت اسلامي و همچنين در نظام تربيتي امام خميني(ره) هدف آرماني تبديل بشر طبيعي به انساني الهي بواسطه ي بكارگيري اين روش ها محقق مي گردد. روش هاي تربيتي امام خميني(ره) كه برخاسته از انديشه ها، آثار و سيره ي عملي ايشان است فراوان مي باشد، كه به مرور برخي از آنها مي پردازيم.
1ـ تفكر و نگرش انتقادي
تفكر ويژگي خاصي است كه خداوند رحمان به انسان كه اشرف مخلوقاتش مي باشد عطا فرموده است. مربي شايسته مي تواند اساس برنامه ها و فعاليت هاي تربيتي خود را بهره مندي از اين عطيه ي الهي قرار داده و زمينه ي انديشيدن متربي خود را فراهم آورد. آيا تمام اين بساط براي همين حيات حيواني و اداره كردن شهوات است كه با تمام حيوانات نزديك هستيم يا مقصود ديگري در كار است؟ ! ... اگر انسان عاقل لحظه اي فكر كند مي فهمد كه مقصود از اين بساط چيز ديگري است(چهل حديث، 1368: 6).
در اينجا به نمونه اي عيني در استفاده از اين روش توسط امام خميني(ره) در جلسات درس اشاره مي شود: از ديگر خصوصيات درسي حضرت امام(ره) تحقيق بود. كه در طلبه ها ايجاد مي كرد و امام در اين مطلب بسيار مصر بودند كه طلبه اي كه در ردس ايشان شركت مي كند طوري باشد كه تنها حالت ضبط صوتي را نداشته باشد و فقط مطلب را بگيرد و بقهمد. نه، امام سعي بر آن داشتند كساني كه در پاي ردسشان حاضر مي شوند غير از اين كه بفهمند خودشان هم صاحب نظر باشند و آن چه را كه از استاد شنيده اند به تحليل ببرند و بررسي كنند(وجداني به نقل از زنجاني، 1372: 136).
از جمله ي روش هاي تربيتي كه مربي با بهره گيري از آن فرد را براي حضوري فعال و مسئولانه در زندگي آماده مي سازد ايجاد نگرش منتقدانه ي زمينه ساز برخورد صحيح با مسايلي است كه انسان با آنها برخورد مي كند. امروزه كساني كه به دوره يپست مدرنيزم اعتقاد دارند بر اين باورند كه شهروند خوب در اين دوره كسي است كه داراي نگرشي انتقادي باشد. در اينجا فقط با اين انگيزه و هدف كه روشن سازيم نكات كشف ناشده ي فراواني در انديشه و رفار امام خميني(ره) وجود دارد كه امروز و فردا و در همه ي زمانها مي توان از آن بهره برد، به ذكر كار بست اين روش در مباحث كلاس درس امام خميني (ره) كه در زماني نسبتاً دور برگزار شده است، اشاره مي شود:
... يك بار امام در درس فرمودند كه اين جا مجلس روضه خواني نيست كه همه سكوت كرده ايد و گوش مي دهيد، اين جا درس است خاصيت درس اين است كه يكي اشكال كند ايراد بگيرد اظهار نظر بكند و بارها و بارها امام از اين كه درس حالت يكنواختي داشته باشد يك جانبه باشد و فقط استاد حرف بزند اظهار نگراني مي كردند(وجداني به نقل از زنجاني، 1372: 139).
2ـ تكريم شخصيت
باور داشت توانائي ها و استعدادها زمينه ساز رشد و تعالي است و تكريم شخصيت باورساز اسن مجموعه است تكريم شخصيت ايجاد بالندگي مي كند و از جمله ي روش هاي تربيت ي است. شما جوانان تحصيل كرده مردان آتيه و فردا و رجال و شخصيت هاي آينده ي اجتماعيد، بايد به هوش و بيدار باشيد(كوثر، 1: 228). در اينجا با ذكر خاطره اي ييبه سيره ي عملي امام خميني(ره) دراين خصوص اشاره مي كنيم:
از آنجا كه درس و روش تدريس استاد تحقيقي بود، شاگرد پس از يكي دو سال در جريان تحقيق قرار مي گرفت و با سؤال هاي خصوصي قبل يا بعد از درس خيلي زود مسير اجتهاد را تشخيص مي داد و راه را آغاز مي كرد. نزديك به ده سال كه سعادت شركت در درس معظم له براي بنده پيش آمده بود هيچ گاه به خاطر نمي آورم كسي را پيش شاگردان كوچك شمرده باشد و به اصطلاح تحقيرش نموده باشد بلكه هر چه بود شخصيت دادن بود. گاهي از شاگردان خود تعبير به الافاضل مي نمود شاگردي نظرجديدي بر خلاف نظر استاد ارائه داده بود ولي حضرت استاد آن نظر را قبول نداشت مي فرمود» بعضي الافاضل(بعضي از دانشمندان) ديروز چنين فرمودند و مطلب را رد مي كرد(وجداني، به نقل از زماني، 1372: 85).
3ـ تذكر و تكرار آگاهانه
تذكر به معناي ياد آوردن است(فرام البستاني، 1377: 172). و تكرار چند باره گويي يك مطلب. تذكر در زمينه هاي فراوان كاربرد تربيتي داشته و به عنوان يك روش مي توان از آن نام برد و استفاده نمود. همچنين تكرار آگاهانه ي مطلب به عنوان يك روش تعليمي و تربيتي مي تواند كاربرد داشته باشد. نگاه الهي امام خميني(ره) به استفاده از اين روش بدينگونه است: شما مي دانيد كه قرآن كتاب معجزه است و در عين حال در قرآن راجع به مسائل، تكرار زياد است، البته در هر تكراري مساولي مطرح شده است اما براي اينكه براي رشد مردم قرآن آمده است و براي انسان سازي، مسائلي كه براي ساختمان انسان است نمي شود يك دفعه بگويند و از آن رد بشوند، بايد هي بخوانند، توي گوشش مكرر كنند. تلقين است، تلقين با يك دفعه درست نمي شود. بايد اگر بخواهيد يك بچه اي را شما تربيت بكنيد بايد يك مسأله را چندين دفعه با چند زبان، با چند وضع به او بخوانيد. مطلب يكي باشد ليكن طرز بيانش اينها به طوري كه در قلب او نقش ببندد(صحيفه نور، 9: 153). و اما نمونه ا ي از سيره ي عملي امام خميني(ره) در رابطه با استفاده از تذكر: از خصوصيات درس حضرت امام(ره) كه بر جذابيت درس ايشان مي افزودند تذكرات اخلاقي اي بود كه در موقع شروع درس و يا در ايامي كه منجر به تعطيلات مي شد مي فرمودند. گاه اين تذكرات آنچنان نافذ و مؤثر واقع مي شد كه بعضي ها در درس اما به گريه مي افتادند و بعضي ها هم از حال مي رفتند(وجداني به نقل از زنجاني، 1372: 136).
4ـ عبرت آموزي
حوادثي كه در طول تاريخ اتفاق مي افتد با تأمل و تفكر در نتايجي كه ببار مي آورد مي تواند ابزار و وسيله اي براي تنبه، تذكر و تربيت باشد. امام خميني(ره) اين گونه به اين روش اشاره مي فرمايد:
عبرت بگيريد، عبرت بگيريد از اين حوادث تاريخ. تاريخ معلم انسان است. تعليم بگيريد از اين حوادثي كه در دنيا واقع مي شود .... از اينها يك قدري تعليم و تعلم پيدا كنيد(صحيفه نور، 15: 32). در اين قسمت به نمونه اي از استفاده ي امام خميني(ره) از اين روش در جلسات درس اشاره مي شود:
در عين اين كه حضرت استاد به هنگام نقل مطالب از راويان گاهي اشاره به سرگذشت آنان نتيجه مي گرفت. قبل از تعطيل شدن درس هم به شاگردان خود نصيحت مي فرمودند(وجداني به نقل از زماني، 1372: 89).
مقوله هاي تربيتي ديگر از نظر امام خميني(ره)
1ـ نقش خانواده و مادر در تربيت كودك
خانواده اساسي ترين واحد اجتماعي است كه كودك در دوران آغازين زندگي، رشد چند جانبه خود را در آن تچربه مي كند وعمده شخصيت او در تعاملات خانوادكي شكل مي گيرد. بدلايل گوناگون خصوصاً از بعد عاطفي مادر بيشترين نقش را در پرورش و شكل گيري شخصيت و تربيت كودك ايفا مي كند. مكتب غني و انسان ساز اسلام كه پايه هاي معرفتي آن بر منبع زلال و بيكران وحي استوار است و همه ي جوانب و زمينه هاي مربوط به رشد و تعالي انسان را مورد نظر قرار مي دهد توجهي خاص و ويژه به خانواده و بالاخص به مادر بعنوان مؤثرترين عامل در تربيت كودك نموده است با توجه به اين دلايل در انديشه ها و آثار تربيتي و همچنين سيره ي عملي امام خميني(ره) كه برگرفته از چنين مكتبي است توجه و عنايت به خانواده و خصوصاً مادر تموج دارد. در اين بخش پاره اي از اين موارد اشاره مي شود. شما [بانوان] سهم بزرگي در نهضت انقلاب اسلامي ما داريد، شما در آيته باري مملكت ما پشتوانه هستيد. از شماست كه مردان و زنان بزرگ تربيت مي شود، در دامن شما مردان و بانوان بزرگ تربيت مي شود. شما ها عزير ملت هستيد، پشتوانه ي ملت هستيد. شماها در تحصيل كوشش كنيد كه براي فضايل اخلاقي ، فضايل اعمالي مجهز شويد. شما براي آتيه مملكت ما جوانان نيرومند تربيت كنيد، دامان شما يك مدرسه اي است كه در آن بايد جوانان بزرگ تربيت بشود. شما فضايل تحصيل كنيد تا كودكان شما در دامان شما به فضيلت برسند(تبيان، 1378: 284).
دامن مادر بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آن تربيت مي شود، آنچه كه بچه از مادر مي شنود غير از آن چيزي است كه از معلم مي شنود(كردلو به نقل از امام خميني، 1373: 398).
اول مدرسه اي كه بچه دارد دامن مادر است. مادر خوب بچه ي خوب تربيت مي كند و خداي نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرون مي آيد و چون بچه ها آن علاقه اي كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند و دامن مادر كه هستند تمام چيزهايي كه دارند، آرزوهايي كه دارند خلاصه مي شود درمادر و همه چيز را در مادر مي بيند، حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر دربچه ها اثر دارد.«(صحيفه نور، 6: 157)» مربي انسان ها زن است. سعادت و شقاوت انسان ها بسته به وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مي كند و با تربيت صحيح خودش كشور را آباد مي كند. مبدأ همه ي سعادت ها از دامن زن بلند مي شود)صحيفه نور، 6: 186).
بخش اهميت خانواده و مادر در تربيت كودك را با تبرك و تيمن بخشيدن اين گفتار زيباي امام خميني(ره) در خصوص خانه ي كوچك فاطمه(س) به پايان مي بريم. خانه اي كه علي رغم كوچك و محقر بودن ظاهري و با تعداد نفرات به حسب ظاهر كم، ظهور تمام نماي تجلي حق كه به تصور بشر نيايد، بودند. يكي از نكات ظريف اين گفتار انتساب خانه به فاطمه(س) است. برخلاف آنچه مرسوم بوده و هست كه خانه را منسوب و منتسب به مرد خانواده مي دانند، برداشت تربيتي ظريفي از اين كلام امام خميني(ره) مي تواند اشاره به نقش ويژه ي مادر در تربيت اهل خانواده و خصوصاً كودكان باشد.
اين خانه ي كوچك فاطمه (سلام الله عليها) و اين افرادي كه در آن تربيت شدند، كه به حسب عدد چهار پنج نفر بودند و به حسب واقع تمام حق تعالي را تجلي دادند(كردلو به نقل از امام خميني(ره)، 1373: 398).
2ـ نقش معلم در تربيت
در فرهنگ علم پرور اسلام، معلم، شأن و منزلتي بالا و والا دارد و داراي نقش بسزايي در نظام اجتماعي بصورت عام و نظام تعليم و تربيت بصورت خاص مي باشد. رابطه تغييرات اجتماعي و سياسي با تعليم و تربيت، به ويژه با تأكيد بر نقش معلم، همواره مورد توجه محققان و صاحب نظران بوده است(مرزوقي، 1380: 94). در بيان جايگاه رفيع معلم در فرهنگ اسلامي همين نكته كافي است كه كار معلمان در راستاي كار انبياء عظام (ع) قرار دارد و معلمي شغل انبيا است. بعثت پيامبر مكرم اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) ظهور مقام معلمي آن شخصيت عالي مقام و بزرگوار است.
و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبياء است. انبياء هم معلم بشر هستند، نقش بسيار حساس و مهمي است و مسئوليت بسيار زيادي دارد. نقش مهمي است كه همان نقش تربيت است كه «اخراج من الظلمات الي النور» است. آنهايي كه «الله ولي الذين آمنو يخرجهم من الظلمات الي النور» همين سمت معلمي است(صحيفه نور، 8: 239).
فرهنگي ها كه با فرهنگيان علوم قديمه در صف واحد هستند يعني علماي اسلام، معلمين علوم اسلامي با فرهنگي ها كه شغلشان شغل واحد است، اين شغل شريف ترين شغل ها و پر مسئوليت ترين شغل هاست. شريف ترين شغل هاست براي اين كه شغل انسان سازي است، همان شغي است كه تمام انبيا براي همين معنا آمدند(صحيفه نور، 6: 236). معلم است كه انسان ها را يا مهذب بار مي آورد، متعهد بار مي آورد و يا انگل بار مي آورد و وابسته، همه از مدرسه ها بلند مي شود، همه ي سعادت ها و همه ي شقاوت ها انگيزه اش از مدرسه هاست و كليدش دست معلمين است. بايد معلمين توجه داشته باشند اولاً به شغل شريف خودشان كه شغل انبياست و ثانياً به مسؤليت خودشان كه همان مسؤليت انبياست. انبايء مسؤلند لكن درست آنها عمل مي كنند، از مسؤليت درست بيرون مي آيند، از امتحان درست بيرون مي آيند. آنها مأمور به تربيت هستند و تربيت مي كنند و آن قدري كه از عهده شان بر آند عمل كردند. شما هم همان مسؤليت را داريد و همان شرافت را، كانه فرهنگ سايه اي است از نبوغ و فرهنگي ها سايه اي هستند از نبي. اين سايه بايد عمل كند به آن طوري كه ذي ظل عمل كرد(صحيفه نور، 6: 327).
اگر چنان چه معلم، يك معلمي باشد كه دعوت به نور بكند، دعوت به صلاح بكند، دعوت به اسلام بكند، دعوت به اخلاق صالحه بكند، دعوت به ارزش هاي انسانس بكند، آن ارزش هايي كه عندالله ارزش است، اگر معلم اين كار را بكند، همان طوري كه انبيا مردم را از ظلمات به نور مي كشانند، اين معلم هم اين بچه ها را از ظلمات به نور وارد مي كند و همين شغلي است كه شغل انبياست(صحيفه نور، 13: 268). شما ها معلم نسلي هستيد كه در آتيه همه مقدرات كشور به آن نسل سپرده مي شود. شما امانتدار يك همچو نسلي هستيد و تربيت شما و تعليم شما بايد همراه هم باشد. فقط اين هم وظيفه نيست براي معلم ديني، اين وظيفه است براي تمام معلمين در هر رشته هستند و تمام اساتيد دانشگاه در هر رشته هستند(صحيفه نور، 14: 29)
نتيجه نظام تربيت امام خميني(ره)
كار آمدي هر نظام و تربيت را مي توان از طريق محصول و نتيجه اي كه مي دهد شناخت. براي پي بردن به عظمت و ابعاد تعليم و تربيت اسلامي بايد به انسان هايي انديشيد كه با تربيت اسلامي پرورش يافته اند. رسول مكرم اسلام بارزترين پرورش يافته ي اين مكتب است كه در اوج و معراج در «قاب قوسين او ادني» است و پس از آن بزرك مربي عالم، مولا علي(ع) و شاگردان اين بزرگواران چن ابوذر و سلمان و ... محصول شاخص اين مكتب در عصر حاضر را مي توان امام خميني(ره) نام برد و محصول انديشه ها و روش هاي تربيتي ايشان را مي توان در شاگرداني چون استاد شهيد مرتضي مطهري جستجو كرد كه شالوده فكريشان از زلال معرفت امام خميني(ره) تغذيه شد و همين شالوده فكري اساس و مبناي فكري و ايدئولوژيكي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را فراهم آورد.
نتيجه گيري:
در بخش هاي مختلف اين مقاله كما بيش نتايجي از مباحث مطرح شده درون يا پايان آنها به صورت مختصر بيان شده است در اين بخش سعي بر اين است كه به يك جمع بندي و نتيجه گيري كلي دست يابيم.
در عصر حاضر نام امام خميني(ره) با انقلاب اسلامي ايران شناخته مي شود به همين سبب كساني كه از اين زاويه و نگاه، امام خميني(ره) را مي شناسند او را ابر مردي مي دانند كه به عنوان يك رجل سياسي رهبري اين انقلاب بزرگ را به عهده داشت و در پيروزي آ نقش بسزايي ايفا نموده است در نگاهي آشنا و جامع تر امام خميني(ره) شخصيت بزرگي است كه خصوصيات و ويژگي هايي را دارا است كه ابعادي بسيار وسيع تر از يك سياستمدار را به خود اختصاص مي دهديكي از اين ابعاد كه بنا به تناسب موضوع مقاله به بررسي آن پرداخته شده است، بُعد تربيتي است كه بررسي انديشه ها و آثار آن مربي بزرگ الهي را در بر دارد.
اگر اين نظامي كه امام خميني(ره) مؤسس و معمار آن محسوب مي شود را از جهت كاربردي در نظر داشته باشيم، بايد توجه نماييم كه:
1ـ طرح و بهره مندي از مباحث تربيتي امام خميني(ره) زماني مفيد خواهد بود كه در يك نظام بينشي و ارزشي جامع، معين و به هم پيوسته مد نظر قرار گيرد. واقعيت اين امر اين است كه نظام پايه گذاري ده توسط امام خميني(ره) برگرفته از انقلاب عظيم نبوي و حكومت كوتاه مدت اما پر بركت علوي است نظامي كه در مناسبات سياسي اجتماعي فرهنگي در عصرها و نسل هاي متمادي غريب و به حاشيه رفته، بلكه اصول اساسي آن كنار گذاشته شده بود؛ و امام خميني (ره) با مشي روشنگرانه ي خود آن را بازشناسي و جاني تازه بخشيد.
2ـ بررسي و بهره گيري انديشه ها و آثار تربيتي امام خميني(ره) بدون در نظر گرفتن ساير جوانب و مؤلفه هاي نظامي كه مطلوب امام خميني(ره) است خصوصاً استفاده ي عملي و كاربردي ازآنها كاري است كه نتيجه ي مطلوب و ايده آل از آن حاصل نمي شود. در اينجا به بيان ويژگي هاي نظام تربيتي امام خميني(ره) مي پردازيم:
در اين نظام اساس همه ي امور خدا محوري است و درباب تربيت نيز بنا بر اين است كه بوسيله ي تربيت، انسان به مقام قرب الهي رسيده و تاج عبوديت و بندگي خالق و رب خويش را بر سر نهد و به شكرانه ي كسب اين فيض و فضل، پيشاني وجود به تعظيم درگاه ربوبيش فرود آورد و اين امر مهيا نگردد مگر با ياد و نام خدا در همه احوال و اقوال. از نظر امام «عالم محضر خداست» و خد اوند، عليم و خبير از نهان و آشكار است با اين باور و اعتقاد كه ذره ذره ي اعمال و رفتار در محضر قادر بصير، ثبت و ضبط شده و به حساب آنها رسيدگي مي شود آن مقام قرب حاصل مي شود و تربيت ناشي از اين خداباوري و خدامحوري است كه سعادت همه جانبه و كامل انسان را در بردارد. در نظام تربيتي امام خميني(ره) به بينش ناشي از اين بينش حاصل مي شود توجهي خاص شده است. در قرآن كريم آمده است:«ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا». اي اهل ايمان اگر خداترس و پرهيزگار شويد خدا به شما قوه ي تميز حق ازباطل بخشد.(قرآن كريم/ انفال/ 29). «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» ، و آنان كه در راه ما جهد ما كوشش كردند محققا آن ها را به راه خويش هدايت مي كنيم.(قرآن كريم/عنكبوت/ 69) بر اساس اين آيات تربيت كه نتيجه ي هدايت است با شناسايي و پيمودن طريق حق و صواب حاصل مي شود و آن هم بدست نمي آيد مگر با تقوا پيشگي و خدا را در نظر داشتن در همه ي احوال و به عنوان شاهد مطلب و مصداقي از اين فيض الهي و همچنين نمونه اي از تربيت يافته ي اين نظام تربيتي، شخص امام خميني(ره) بود كه با الطاف ويژه ي الهي و بصيرت خدادادي در امور دين و دنيا افقهايي بسيار بالاتر و والاتر از نگاه عادي بشري را مشاهده كرد و بيان نمود ؛ از جمله اينكه در جريان مبارزات در اوايل دهه 1340 ياران خود را كودكاني معرفي مي كند كه در گهواره اند و يا سالها بعد، در جريان فروپاشي نظام كمونيستي را پيش بيني مي كند كه ديري نپاييده و به وقوع مي پيوندند؛ و به عنوا دو مورد شاخص در تاريخ ثبت شده است. همچنين در ساير زمينه ها مي توان نمونه هايي آورد از جمله مسائل خاص مربوط به انسان مثل مسائل اخلاقي و تربيت يكه پرداختن به همه ي آنها خود موضوعي است بس مفصل كه مقاله يا مقاله هايي اين گونه را يم تواند به خود اختصاص دهد.
3ـ در نظام تربيتي امام خميني(ره) توجه به انسان و ارزش هاي معنوي و به كمال رساندن انسان با پاسداري از اين ارزشها جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص مي دهد و مبناي آن هم بر اساس آموزه هاي ديني اين است كه اگر به واسطه ي تعالي بخشيدن و تربيت، حيات معنوي يك فرد انساني حاصل شود همانند اين است كه نوع بشر حيات واقعي پيدا كرده و درك تعاملات و مناسبات انسان ها تصور اين امر را آسان مي سازد.
4ـ انديشه ها و آثار تربيتي امام خميني(ره) از جامعيت برخوردار است. در اين نگاه جامع بين نقطه ي آغاز دغدغه ي تربيت دوران طفوليت و حتي دوران انعقاد نطفه نيست. بلكه اين دغدغه از زمان انتخاب همكسر آغاز مي شود. اين انتخاب، انتخاب شريك و مشاور و عامل تربيت كودك به حساب مي آيد، بنا بر اين ملاك انتخاب همسر شايسته، تنها همسري خوب نيست بلكه مادري خوب و با كفايت است عمده ي وظيفه ي تربيت كودك بدست او سپرده مي شود. از ديگر نكات مربوط به جامعيت تربيت در نظام تربيتي امام خميني(ره) توجه به آموزه هاي ديني در زمينه حيات اخروي است. از اين نگاه به دو جنبه مي توان توجه نمود:
1ـ يكي اينكه تربيت بايد به گونه اي باشد كه سعادت دنيوي و اخروي تنيده ي در هم و در ارتباط كامل با هم ديده شوند، به طور يكه تربيت شده ي اين نظام تربيتي هم سعادت دنيا و هم سعادت آخرت را نصيب خود سازد و بهره ي آخرتي خود را از مزرعه ي آباد دنيايي خويش بردارد.
2ـ اينكه ياد آخرت و قيامت در كلام الهي و قرآن كريم و همچنين پيامبران و رسولان خداوندكه براي هدايت و تربيت همه ي جانبه انسان ماموريت داشته اند، همواره به عنوان يك عامل تذكر، تنبه و «تربيت» مورد نظر بايد قرار گيرد. كه اين ويژگي در نگاه تربيتي امام خميني(ره) به عنوان يك شاخصه به وضوح مشاهده مي شود و اين مطلبي است كه در مباحث تربيتي معمولاً به آن وقعي نهاده نمي شود.
و نكته ي قابل تأكيد اين كه : نظامي كه امام خميني(ره) با درايت و حكمت خدادادي پايه گذاران و رهبري نمود نظامي جامع است كه بر انديشه هاي والاي ايشان پايه گذاري شده و هر بخش از آن بنا بر نياز و شرايط خاص در همه ي زمان ها و در همه ي مكان ها و در همه ي سنين و در همه ي زمينه هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، و ... مي تواند مورد بررسي قرار گيرد كه به تناسب موضوع، اين مقاله به قدر وسع به جنبه ي تربيتي آن اشاره شده است. در اين جا به طرح پرسشهاي اصلي و ÷اسخ آن ها به اجمال اشاره مي نماييم:
سؤال اول: مباني تربيت از نظر امام خميني(ره) چيست؟ و رد بحث انسان شناسي به كدام مقوله توجهي خاص شده است؟
ـ هستي شناسي خدا محور و ديدگاه مرجع الهي مدار امام خميني(ره) در اين بحث مطرح شده و از ديوان شعر امام خميني(ره) نيز بنا به تناسب موضوع مدد گرفته شده است.
انسان شناسي كمالِ مطلق طلب و بي نهايت خواه كه ضمن بيان ديدگاه امام خميني(ؤه)، بحث فطرت به عنوان يك مقوله ي خاص مورد نظر واقع شده است.
معرفت شناسي كه از تزكيه در كنار فطرت پاك، به عنوان علت العلل دريافت حقايق و حكمت ها از آن نام برده شده و همچنين به ديگر عوامل كسب معرفت شامل: عقل، عبوديت، شهود باطني و وحي و كتب الهي اشاره شده است.
سؤال دوم : شاخص هاي نظام تربيتي امام خميني(ره) كدامند؟
تزكيه و تهذيب نفس كه جايگاه ويژه اي را در قلمرو مباحث تربيتي امام خميني(ره) به خود اختصاص داده است. در اين قسمت نيز بخشهايي از ديوان شعر امام خميني(ره) ياري مان نموده است.
جامعيت تربيت در نظام امام خميني(ره) كه به دو نمونه از آن اشاره شده است كه شامل موارد زير مي باشد:
ـ استفاده از جنبه هاي تربيتي قيامت و جزا و ÷اداش مربوط به آن و حيات جاويد اخروي كه ادامه ي حيات دنيوي و نتيجه و عاقبت آن است.
ـ توجه به مقوله ي تربيت پيش از ظهور حيات ظاهري، بدين معنا كه در نظام تربيتي امام خميني(ره) به تأسي از مكتب غني اسلام بحث تربيت فرزند از زمان انتخاب همسر آغاز مي شود و از جمله ي معيارهاي انتخاب همسر خوب و شايسته توجه به جنبه ي مادر بودن اوست، چرا كه وظيفه ي اصلي تربيت همانگونه كه در بخشي از اين مقاله به آن اشاره شده است به عهده ي مادر مي باشد.
سؤال سوم: اصول تربيت در نگاه تربيت امام خميني(ره) كدامند؟ رد پاسخ به اين سؤال اصول نه گانه ي ذيل مورد بررسي قرار گرفته اند.
1ـ اصل جهت خدا محوري تربيت 2ـ اصل ضرورت و نياز به تربيت
3ـ اصل كمال مطلق طلب 4ـ اصل آزادي
5ـ اصل انطباق با فطرت انساني 6ـ اصل تقدم اصلاح خود ب راصلاح ديگران
7ـ اصل تقدم تزكيه بر تعليم 8ـ اصل گزينش علوم نافع تر براي تربيت
9ـ اصل تأثير حكومت بر فرآيند تربيت اسلامي
سؤال چهارم : اهداف تربيت از نظرگاه امام خمينب(ؤه) كدامند؟
1ـ ساختن انسان الهي 2ـ تربيت معنوي انسان
3ـ شكوفايي فطرت انساني 4ـ اصلاح و تهذيب انسان
5ـ وصل انسان به كمال مطلق
سؤال پنجم: روش هاي تربيتي در نظام تربيتي امام خميني(ره) كدامند؟
1ـ تفكر و نگرش انتقادي 2ـ تكريم شخصيت
3ـ تذكر و تكرار آگاهانه 4ـ عبرت آموزي
در قسمت بعد به مقوله هاي تربيتي ديگر از نظر امام خميني(ره) شامل: نقش خانواده و مادر در تربيت كودك و همچنين نقش معلم در تربيت اشاره شده است و در پايان بحث تربيت، نتيجه ي نظام تربيتي امام خميني(ره) بيان گرديده است.
و اما نكته ي پاياني اين كه، كار آمدي بخشي و كلي اين نظام تربيتي، بستگي به كار بست تمام و كمال اين انديشه ها دارد و عدم توفيق در بهره مندي كامل از آنها را مي بايست در عدم به كارگيري همه جانبه ي آنها و زاويه انحراف از انديشه هاي آن بزرگ مربي الهي جستجو كرد. چنانچه به انديشه ها و رهنمودهاي تربيتي امام خميني(ؤه) توجه كافي نموده و راهكارهيا متناسب با آنها را اكتشاف نماييم در زمينه هاي فراوان تربيت يافتگاني به منصه ي ظهور خواهند رسيد كه مايه ي سعادت خود، يك ملت بلكه جهان بشريت خواهند بود. آن بزرگوار با عمل به آنچه اعتقاد و باور داشت خود به گونه اي زيست كه با دلي آرام و و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به سوي جايگاه ابدي سفر كرد و سعادتمند گرديد و ملت خويش بلكه جهان بشريت را فيض بخشيده و مسير تاريخ را به مسيري الهي قرين ساخت تا زمينه اي باشد براي برقراري حكومت عدل توسط آن مطلح كل، صاحب العصر و الزمان (عج).
پيشنهادات:
الف ـ پيشنهادات اجرايي
1ـ پيشنهاد مي شود انديشه هاي امام خميني(ره) به طور عام و انديشه هاي تربيتي ايشان به طور خاص و به دور از جنبه ي سخن پروري و شعاري كه بعضاً اتفاق مي افتد زير نظر كميته اي به صورت نظام مند و نهادينه در مراكز مربوطه، ساري و جاري سازند.
2ـ عملياتي كردن ديدگاه هاي تربيتي امام خميني(ره) در كليه ي مراكز آموزشي از كودكستان تا دانشگاه با توجه به مقاطع سني و تحصيلي و تأليف و تدوين كتب درسي بر اساس آنها.
3ـ پيشنهاد مي گردد سيره ي عملي امام خميني(ؤه) خصوصاً در رابطه با كودكان در قالب قصه و داستان كودكانه و با رعايت ظرائف محتوايي و هنري به صورتي جذاب مورد استفاده قرار گيرد. بديهي است در اين خصوص دانشجويان رشته هاي هنري و ادبيات به لحاظ ارتباط موضوع، بيشتر مورد خطاب مي باشند.
ب ـ پيشنهادات پژوهشي:
به نظر مي رسد پژوهش هاي با موضوع كلي تحت عنوان نظام تربيتي امام خميني(ره) و عناوين مشابه شامل بررسي مباني، اصول، اهداف و خصوصاً روش ها به مقدار كفايت صورت گرفته لذا توصيه مي شود در تحقيقات مشابه بعدي انديشه ها و آثار تربيتي امام خميني(ره) دقيق تر و ريزتر و با درنظر داشتن مؤلفه هايي خاص بويژه در ابعاد كاربردي مورد بررسي قرار گيرد تا عمق و غناي آن مؤلفه ها روشن شده و نتايج كاربردي اين يافته ها در متن جامعه ساري و جاري گردد.
مآخذ و منابع
1ـ قرآن كريم
2ـ افرام البستاني، فوداد.(1377). المنجد الطلاب(چاپ يازدهم). ترجمه محمد بندر ريگي. تهران انتشارات اسلامي.
3ـ آشتياني، محمدرضا و همكاران.(1353). تفسير نمونه(جلد دوم). تهرا : دارالكتب الاسلاميه.
4ـ اكرمي، سيد كاظم. (1373). امام خميني، فيلسوف بزرگ تربيتي با تأكيد بر روشهاي تربيتي آن حضرت. مجموعه مقالات كنگره آثار و انديشه تربيتي حضرت امام خميني(س)، ص 189 ـ 188
5ـ امام خميني، روح الله.(1357).مبارزه با نفس يا جهاد اكبر (از سخنان آموزنده و سازنده ي امام خميني(س)). نجف اشرف:؟.
6ـ ـــــــــــــ. (1383). تفسير سورۀ حمد. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ؤه).
7 ـ ــــــــــــ . (1368). چهل حديث. تهران : نشر رجا.
8ـ ــــــــــ . (1360). سر الصلوه (صلوه العارفين و معراج السالكين). تهران : پيام آزادي.
9ـ ـــــــــــــــ . (1368). صحيۀ انقلاب(وصيت نامه سياسي ـ الهي رهبر كبير انقلاب اسلامي و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت آيه الله العظمي امام خميني قدس سره).تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
10 ـ ـــــــــــ . (1372). ديوان امام خميني(س). تهران : مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره).
11 ـ ـــــــــ . (1368). آداب الصلوه، تهران : انتشارات ناصر.
12 ـ ـــــــــ . (؟). وليت فقيه. قم : انتشارات آزادي
13 ـ پژوهشكدۀ حوزه و دانشگاه. (1383). اهداف تربيت از دديگاه اسلام. تهران : انتشارات سمت
14ـ تبيان.(1378).جوانان از ديدگاه امام خميني(چاپ ششم).تهران مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س) با همكاي دبيرخانه شوراي عالي جوانان.
15ـ رهبر، محمد تقي و رحيميان، محمدحسن.(1380). اخلاق و تربيت اسلامي(چاپ دوم). تهران : سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها(سمت).
16ـ زمان پرو، مجيد.(1380). لطايف عرفاني برگرفته از آثار امام خميني(ره). تهران : پازينه.
17ـ سنگري، محمدرضا.(1385). در آفاق تربيت. تهران : خورشيد ياران.
18ـ طباطبايي(علامه)، سيد محمد حسين. تفسير الميزان(جلد بيستم). ترجمه، سيد محمد باقر موسوي همداني. قم : دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه علميه قم.
19ـ عبادي، رحيم.(1372). تعليم و تربيت فرزندان شاهد از ديدگاه حضرت امام خميني (س). مجموعه مقالات كنگره آثار و انديشه تربيتي حضرت امام خميني(س)، ص 420.
20ـ كاموس، مهدي.(13849. نيايش نسل سرخ. شيراز : انتشارات نويد شيراز.
21ـ كردلو، منيره.(1373). تربيت كودكان و نوجوانان از ديدگاه حضرت امام (س). مجموعه مقالات كنگره آثار و انديشه تربيتي امام خميني(س)، ص 398.
22ـ گواهي، زهرا.(1373). تعليم و تربيت از ديدگاه امام خميني(ره). مجموعه مقالات كنگره آثار و انديشه تربيتي حضرت امام خميني(س)، 398.
23ـ مرزوقي، رحمت الله. (1380). تربيت اسلامي(كاوش در رهنمودهاي تربيتي امام خميني(ره)). تربيت اسلامي، شماره 5. ص 94.
24 ـ مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي .(1362). صحيفه نور(مجموعه رهنمودهاي امام خميني (س)) (جلد اول). تهران : انتشارات شركت سهامي چاپخانه وزارت ارشاد اسلامي.
25 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد سوم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
26ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد ششم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
27ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد هفتم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
28ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد هشتم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
29 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد نهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
30 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد دهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
31ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد دوازدهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
32ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد سيزدهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
33 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلدچهادرهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
34 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلدپانزدهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
35 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد هفدهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
36ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد هجدهم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
37ـ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.(1371). كوثر (مجموعه سخنرانيهاي امام خميني(س)(جلد اول). تهران : مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره).
38 ـ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (جلد دوم) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
39 ـ شفيعي مازندراني، سيد محمد. (1385). درسهايي از وصيتنامه امام خميني(ره) (چاپ سي و سوم). تهران : نشر صدف.
40 ـ ندايي، هاشم.(1382). بررسي اصل تقدم تزكيه(تربيت) بر تعليم در پرتو ديدگاه هاي حضرت امام خميني(س). مصباح (تعليم و تربيت اسلامي)، سال دوازدهم ، شماره 49. ص 94.
41 ـ مطهري، مرتضي. (1362). تعليم و تربيت در اسلام. تهران : انتشارت الزهرا.
42ـ طباطبايي(علامه)، سيد محمد حسين. تفسير الميزان(جلد بيستم). ترجمه، سيد باقر موسوي همداني. قم : دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسيت حوزه علميه قم.
43ـ شكاري، عباس.(1383). مسايل آموزش و پرورش ايران و راه كارهاي آن. تهران: انتشارات عابد.
44ـ واحد تحقيقات مؤسسه فرهنگي قدر ولايت.(1372). ابواب معرفت(گردآوري و تنظيم موضوعي از بيانات امام خميني(ره)). تهران : مؤسسه فرهنگي قدر ولايتو
45 ـ وجداني، مصطفي.(1372). سرگذشت هاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني(قدس سره شريف) (به روايت جمعي از فضلا) (جلد پنجم) ( چاپ سيزدهم). تهران : انتشارت پيام آزادي.
نوشته : سيد محمد رضا زرند زاده
كارشناس ارشد علوم تربيتي
نظر شما