پيوند بين جامعه شناسي كه مقوله اي وارداتي است با ايثار و شهادت كه مقوله اي اسلامي است يك ديالكتيك فكري است كه روشنفكران متعهد بايد زيركانه اين پيوند را برقرار كنند . ايثار و شهاد ت مفاهيمي آن جهاني است كه داراي اهدافي هر دو جهاني است . در مقابل عقلانيت ابزراي مدرن كه هدف از انسان و آفرينش او را ماده مي داند عقلانيت ايثاري انسان را خلاصه در اين جهان تصور نمي كند ، بلكه به دنبال ايجاد جامعه اي است كه سعادت هردو جهان انسان را تامين كند با تاكيد بر سعادت آن جهاني كه باقي و ماندگار است. هدف از عقلانيت يثاري ايجاد جهاني امن مبتني بر برابري بين انسان ها، عدالت مهر و محبت، داشتن حزب اسلامي، مبارزه با شرك و كفر در هر شكل آن و در نهايت رسيدن به مدينه فاضله است . مدينه فاضله جامعه اي است مبتني بر اصول مسلمه اسلام كه كنشگران آن همه خود را در محضر خداوند مي بينند و قادر است سعادت هر دو جهاني انسان را تامين كند . امروزه رشد موج اسلامگرايي در جهان به خوبي پيداست . اين مسئله با درخشش انقلاب اسلامي كه بر پايه ايثار و شهادت شكل گرفت و بعد از آن پيروزي هاي درخشان رزمندگان حزب الله لبنان در جنگ هاي مختلف بخصوص جنگ 33 روزه سال 2006 ك در قلب هژموني كفر انجام شد باعث شد كه مقوله ايثار و شهادت بار ديگر براي امت اسلامي گشود شود .

پيوند بين جامعه شناسي كه مقوله اي وارداتي است با ايثار و شهادت كه مقوله اي اسلامي است يك ديالكتيك فكري است كه روشنفكران متعهد بايد زيركانه اين پيوند را برقرار كنند . ايثار و شهاد ت مفاهيمي آن جهاني است كه داراي اهدافي هر دو جهاني است . در مقابل عقلانيت ابزراي مدرن كه هدف از انسان و آفرينش او را ماده مي داند عقلانيت ايثاري انسان را خلاصه در اين جهان تصور نمي كند ، بلكه به دنبال ايجاد جامعه اي است كه سعادت هردو جهان انسان را تامين كند با تاكيد بر سعادت آن جهاني كه باقي و ماندگار است. هدف از عقلانيت يثاري ايجاد جهاني امن مبتني بر برابري بين انسان ها، عدالت مهر و محبت، داشتن حزب اسلامي، مبارزه با شرك و كفر در هر شكل آن و در نهايت رسيدن به مدينه فاضله است . مدينه فاضله جامعه اي است مبتني بر اصول مسلمه اسلام كه كنشگران آن همه خود را در محضر خداوند مي بينند و قادر است سعادت هر دو جهاني انسان را تامين كند . امروزه رشد موج اسلامگرايي در جهان به خوبي پيداست . اين مسئله با درخشش انقلاب اسلامي كه بر پايه ايثار و شهادت شكل گرفت و بعد از آن پيروزي هاي درخشان رزمندگان حزب الله لبنان در جنگ هاي مختلف بخصوص جنگ 33 روزه سال 2006 ك در قلب هژموني كفر انجام شد باعث شد كه مقوله ايثار و شهادت بار ديگر براي امت اسلامي گشود شود .
مقدمه
فرهنگ ايثار و شهادت و جامعه شناسي (نگاهي متناقض اما راهبردي) :
بررسي مباني جامعه شناسي ايثار و شهادت نگاهي پيچيده و متناقضي را مي طلبد . اما در عين حال اگر بدرستي به طرح موضوع و تعريف آن پرداخته شود ، مي تواند نگاهي راهبردي براي نجات انسان امروز كه گرفتار گستره خشن مدرنيته و تفكر مدرن شده تلقي شود. جامعه شناسي كه برگردان واژه Sociology مي باشد يك مبحث وارداتي است و زاويه ديد نويني است كه زمينه ها و گستره مرزهاي فكري آن ابتدا در دنياي غرب و بخصوص از قرون هجده به بعد رقم خورد. هر چند اعتراف جامعه شناسان غربي بر اين است كه ابن خلدون مسلمان را بنيانگذار جامعه شناسي مي دانند و اين ابن خلدون بود كه براي نخستين بار و در حدود هفتصد سال پيش سخن از تغيير و تحول جوامه به ميان آورد (جورج ريتزر ) ، اما جامعه شناسي به معناي متداول و تئوريزه شده آن تفكر ويژه دنياي غرب و نتيجه روشنفكري رنسانس مي باشد. بدين لحاظ اگر جامعه شناسي را علم شناخت جوامع و بررسي مراحل تحول و تكامل آن تعريف كنيم، بايد بگوييم كه جامعه شناسي موجود كه در نتيجه جنبش روشنگري و در واقع عليه آن در دنياي غرب بوجود آمد ، علمي است كه بيشتر به جنبه مادي و فيزيكي انسان و جوامع انساني توجه دارد تا ابعاد متافيزيك آن .
يكي از بيشترين تاكيدات دنياي روشنفكري غرب ، تاكيد بر رد متافيزيك و حاكميت آن بر انسان و جوامع انساني بود. با گذر زمان و با گسترش حوزه هاي مختلف علمي اين نفي متافيزيك در تمامي حوزه هاي علمي دنياي غرب رسوخ پيدا كرد و يك علم سكولار را تحويل جامعه بشري داد كه جامعه شناسي هم از آن بي بهره نماند . بنيانگذاران علم جامعه شناسي همچون ماكس وبر (1864- 1920 آلمان ) ، كارل ماركس (1818-1883تريوپروس) و اميل دوركيم (1858-1916 فرانسه) كساني اند كه اكثرا از يك زاويه ديد صرفا مادي به انسان و جوامع انساني مي نگرند . دوركيم به مذهب به عنوان يك مبحث متافيزيك نگاه نمي كند و به طور كلي جامعه را عامل مولد مذهب معرفي مي كند . در نگاه دوركيم اين يك اشتباه معرفت شناختي است كه مذهب را پديده اي متافيزيك معرفي كنيم ، بلكه مذهب در واقع همان قواعد و قوانين موجود در يك جامعه است كه كنشگران انساني موظف به انجام آن هستند . در يك چنين نگاهي جوامع توليد كننده مذاهبند و مذهب يك پروژه ارائه شده از سوي خداوند نيست . اما در نگاه ماركس به انسان ، نگاهي كاملا مادي و اقتصادي را مي توان مشاهده كرد . ماركس معتقد است كه در نبرد ميان ماده و شعور بشري در طول تاريخ ، ماده بر شعور تقدم دارد (رفيع پور-1381) و با حفظ عامليت ماده و مسائل اقتصادي ، ماركس به تحليلي تاريخي از جوامع مختلف در طول تاريخ مي رسد و چهار مرحله تارخي براي جوامع انساني معرفي مي كند كه عبارتند از باستاني ، فئودالي ، بورژوازي و شيوه توليد آسيايي .
ماكس وبر يكي ديگر از مهمترين جامعه شناسان غربي است كه از يك طرف به نقش پروتستانتيزم مسيحي در رشد جامعه غربي مي پردازد و از طرف ديگر تلاش دارد تا نقش عقلانيت و خردمحوري در دنياي غرب را مورد كاوش قرار دهد . هر چند وبر زمينه رشد دنياي غرب را در پروتستانتيزم مسيحي مورد تاكيد قرار مي دهد ، ولي اين نگاه نگاهي است كه تصويرش از دين ارائه تصوير صرفا اين جهاني است و وبر هيچ كاري به مسائل و نقش آن جهاني دين ندارد . به نظر وبر يكي از مهمترين دريچه هاي ورود به دنياي مدرن ، عقلانيت محوري و خردورزي انسان غربي بود و هر چند اين عقلانيت افراطي باعث بوجود آمدن چمبره اي به نام "قفس آهنين Iron Cag" شده است ، اما حذف خرافه هاي ديني ، خود يكي از مهمترين دلايل اين خردمحوري مي باشد كه در آن از دين و مسائل ديني افسون زدايي شد . با نگاهي به مسائل مطرح شده فوق درمي يابيم كه در نگاه بانيان جامعه شناسي هيچ اثري از توجه به ابعاد متافيزيك و در واقع نيمه ديگر انسان كه نيمه خدايي اوست وجود ندارد. بدين ترتيب جامعه شناسي به عنوان علمي كه به تبيين مسائل صرفا مادي دنياي غرب مي پردازد به پا مي خيزد و با ادعاي نجات جواع بشري به عنوان يكي ازعلوم غالب خود را وارد گستره مجامع علمي مي كند .
اگوست كنت نيز كه بنيانگذار لغت جامعه شناسي است فلسفه اثباتي را طراحي مي كند كه در يك چنين نگاهي تمام علوم بايد جنبه اثباتي و تجربي داشته باشد و هر علمي كه فاقد يك چنين جنبه اي باشد علم نيست . كنت معتقد است دانش اثباتي خود كفاست و به تاييد هستي شناختي چه واقع گرايانه و چه مابعد الطبيعي نياز ندارد (توسلي-1380).جامعه شناسان بعدي نيز به عنوان پيروان زبردست ، نيز در يك چنين راهي قدم برداشتند و كمتر جامعه شناسي در دنياي غرب پيدا شد كه به مسائل آن جهاني انسان نيز توجه كند هر چند مي توان در اين ميان از افرادي همچون مارتين هايدگر فيلسوف آلماني هم نام برد كه تلاش زيادي كرد تا اين نقيصه علم غربي را با نگاهي معرفت شناسانه برطرف كند اما نگاه غالب سكولاريزم علمي غرب و بخصوص جامعه شناسي نگاهي صرفا اين جهاني و مادي به انسان و جوامع انساني است .
اما اگر خواسته باشيم به ايثار و شهادت و مفاهيم عميق آن بپردازيم با مقوله اي برخورد مي كنيم كه ريشه در مباني عميق و عظيم فلسفه و حكمت خداوند دارد كه انسان را آفريد و او را خليفه خود بر روي زمين معرفي كرد . ايثار و شهادت كمال دل بريدن از ماديات و نگاهي اين جهاني و نهايت دل سپردن به متافيزيك و نگاهي آن جهاني است . نگاهي كه حوزه فكري آن بيشتر تعالي و رشد و كمال انسان و جوامع انساني است . در تمامي اديان ابراهيمي كم و بيش به مفهوم ايثار و شهادت اشاره شده است و البته اين موضوع در دين اسلام به كاملترين شكل معرفي شده است و به مقام و منزلت كساني كه در راه خداوند و جهاد در راه او كشته شده اند بارها اشاره شده است . ايثار و شهادت مفهومي است عميق كه نه تنها ريشه در زيربناهاي وجودي انسان دارد ، بلكه از هر نظر قادر است او را طوري بار بياورد كه او و جامعه اش مسير رشد و تعالي را بپيمايند و همين جا نقطه تلاقي دين و جامعه است . به طور قطع تاثير فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه موجود جهاني مي تواند راهگشاي بسياري از بن بست هايي باشد كه جهان بيني مدرن پيش روي انسان قرار داده است .
به طور خلاصه بايد گفت كه با توجه به تفاصيل ارائه شده فوق ، ميان جامعه شناسي به عنوان يك علم سكولار غربي و ايثار و شهادت به عنوان يك مفهوم متافيزيك و اسلامي ، تناقضي بزرگ وجود دارد كه نگاه درست به اين دو مفهوم و از منظر انديشمندان متعهد قادر خواهد بود از ميان اين ديالكتيك ، يك رهگذار براي عبور از بحران هاي موجود را فراروي انسان قرار دهد . در حالي كه جامعه شناسي نگاهي اين جهاني دارد ، ايثار و شهادت نگاهي آن جهاني و رو به كمال دارد . راهبردي ترين فكر در پيوند دادن اين تضاد بزرگ به روشنگري خاصي مي رسد كه همان جامعه شناسي ايثار و شهادت است . جامعه شناسي ايثار و شهادت يك نگاه راهبردي است كه در دنياي امروز و بخصوص در كشور ما كه روشنفكري غربزده بر آن است تا به هر نحوي كه شده ايثار و شهادت را جزء مقولات سنتي ، كهنه و متجرانه معرفي كند ، بسيار مهم و حياتي است . به طور يقين روشنفكر متعهد قادر خواهد بود كه با پيوند دادن صحيح اين دو مقوله و نگاهي عميق و زيركانه به يك جمع اضداد دست پيدا كند كه اثبات بزرگ و راهبرد تعالي و رشد انسان وجوامع انساني است .
***



تعريف فرهنگ ايثار وشهادت :
ايثار و شهادت مفهومي آن جهاني و لاهوتي است كه داراي اهدافي هردو جهاني يعني هم لاهوتي و هو ناسوتي است كه البته اهدافي تكامل دهنده و متعالي هستند. دكتر شريعتي پيرامون كلمه ثار چنين اشاره مي كند كه در عرب جاهلي زماني كه يكي از افراد قبيله اي فردي از قبيله ديگر را به قتل مي رساند و يا مشكلي اساسي بين دو قبيله وجود داشت مي بايست يك نفر از قبيله خاطي به قتل مي رسيد تا مناقشه حل شود ، لذا راه حل مفاهمه و رفع اختلافات بين اين دو قبيله آن بود كه يك فرد از قبيله خاطي اعلام آمادگي كند و خود را براي كشته شدن در راه اين تفاهم آماده كند . بدين ترتيب و با كشته شدن فرد مذكور تمامي مناقشات و اختلافات حل مي شد و مصالحه و تفاهم از سر گرفته مي شد . فرد مذكور در عرب جاهلي "ثار"لقب مي گرفت (نقل به مضمون ازعلي شريعتي). اين تعريف كوچكي از ثار است . اما بايد گفت كه "ثار" با ظهور اسلام و گسترش مرزها و حوزه هاي فكري آن تبديل به بكي از بي بديل ترين كلمات نه در تاريخ عرب كه در تاريخ نوع بشر مي شود و اين لغت با لغت عميق تري به نام "ايثار" گره مي خورد و يكي از عالي ترين تعابير را به وجود مي آورد . ثار در دين اسلام كسي است كه فقط و فقط در راه خداوند و در هنگام جهاد در راه او كشته مي شود و اين عمل كشته شدن در راه خداوند ايثار نام مي گيرد . و همچنين كسي كه در راه خدا كشته مي شود "ثارالله" مي شود . آنچه كه امام حسين در عالي ترين تعريف به ما ارائه مي كند ، آن است كه ما او را با با صفت "ثارالله " مي شناسيم ، يعني عالي ترين تعبير و مضمون در مورد عالي ترين كنش ممكن انسان در تاريخ . بدين ترتيب "ثار"، "ايثار" و "ثارالله" تبديل به بزرگترين مفاهيم در تاريخ اسلام و جوامع اسلامي مي شوند و راهبرد بسياري از مسائل پيش روي جهان اسلام را به او مي نمايانند .
اما مي توان فرهنگ ايثار و شهادت را مجموعه اي از باورهاي مادي و معنوي يك گروه ، قوم ، طايفه يا مذهب از دين اسلام معرفي كرد كه توانسته اند با تكيه بر اين فرهنگ به بسياري از مسائل پيرامون خود و جامعه خود معناي عميقي بدهند . فرهنگ ايثار و شهادت بالذاته مفهومي لاهوتي است ، چرا كه عالي ترين مرتبه از مقام يك انسان را به عنوان خليفه الله به او مي نماياند ، اما با اين وجود داراي مفاهيم ناسوتي نيز مي باشد . در اين فرهنگ ناسوت زيرمجموعه لاهوت است و با دريافت درست و صحيح از لاهوت مي توان ناسوتي درست را برنامه ريزي كرد . بر خلاف گمان عامه كه ايثار و شهادت را نتيجه رياضت نفس يك كنشگر مي دانند و تنها بهره بردار از اين رياضت نفس را خود كنشگر مي دانند، بايد گفت كه بهره برداران بزرگ ايثار و شهادت و فرهنگ آن انسان و جوامع بشري و انساني است و نه يك شخص خاص به نام مجاهد يا شهيد . در تعريف فرهنگ ايثار و شهادت بايد گفت كه اين فرهنگ دربرگيرنده عالي ترين و غني ترين مضامين متعالي است كه در بطن خود و در متن خود مجموعه اي از باورهاي مادي و معنوي را داراست كه راه سعادت انسان و جوامع انساني را به طور كل در برمي گيرد . در فرهنگ ايثار و شهادت عالي ترين نمونه انساني به كسي گفته مي شود كه خود را مدام در محضر خداوند حاضر ببيند و رسالت و دين خود از زيستن را مجاهدت در راه او ببيند . مجاهدتي كه فارغ از از نيازهاي اين دنيا داراي بعدي آن جهاني براي شخص كنشگر مي باشد و در عين حال نتايج بزرگ هردو جهاني براي جوامع انساني دب بر دارد .

چرا جهاد و ايثار و شهادت :
با نگاهي به اديان ابراهيمي در مي يابيم كه در هيچ كدام از آنها آن گونه كه در قرآن كريم به مقوله جهاد پرداخته شده ، مورد تاكيد قرار نگرفته است . پيغمبر اسلام (ص) نيز بدون هيچ نگاه و استمدادي از معجزات متافيزيك نظير اژدها شدن عصاي موسي و يا زنده كردن مردگان توسط عيسي و يا گلستان شدن آتش بر ابراهيم ، به مبارزه اي عيني و مستقيم با مشركان و كافران زمان خود به نام جهاد دست زد . براستي چرا خداوند همان معجزاتي را كه در اختيار پيامبران پيشين بود به او عطا نكرد ، ولي با ارائه بيانيه بزرگ نهايي يعني قرآن كريم و با اشاره موكد به يكي از بزرگترين كنش هاي انساني يعني جهاد او را به مبارزه عليه باطل مي فرستد ؟ براستي رمز شاكليد جهاد در چيست كه پيغمبر اسلام با توجه به دستورات خداوند آن را به عنوان يكي از مهمترين تكاليف لازم به پيروان خود معرفي مي كند ؟ پاسخ بدين سوالات هر چند بغرنج و پيچيده است و در اين مورد بايد از نظر متالهان و انديشمندان بزرگ مدد جست ، اما به نظر راقم سطور جهاد يك راهبرد حفاظتي بزرگ از دين اسلام است .
از آنجا كه اسلام به عنوان دين جاويد نبايد به سرنوشت ديگر اديان ابراهيمي منتهي مي شد و مي بايد از هرگونه تحريفي به دور مي ماند ، در كنار اراده خداوند مبني بر حفظ اين دين كامل و كليد رستگاري ، وسيله اي كه با توسل بدان مي توان اين دين بزرگ را در پيچ و خم هاي تاريخ حفظ كرد فرهنگ جهاد و ايثار است . در واقع مي توان گفت كه از آنجا كه اراده خداوند بر حفظ اين دين در طول تاريخ بنا شده است ، لذا اين مجاهدان بزرگ هستند كه رسالت اين صيانت تاريخي را به عهده دارند . جهاد تنها و در عين حال عالي ترين نوع كنش در دفاع از مباني اصولي اين دين جهاني است . اصولا يكي از مباني توسعه اي دين اسلام در ابتداي ظهورش در كنار ابعاد بزرگ فكري و فرهنگي آن كه كل تاريخ را مقهور خود كرده است ، مقوله جهاد است . پيغمبر اسلام در خانه ننشست تا اين دين صرفا با تكيه بر توانايي هاي خود به راهش ادامه دهد ، بلكه شمشير جهاد را برداشت و به نبرد با قيصرهاي زمان خود كه ابوسفيان ها را تشكيل مي دادند رفت . در دوران حضرت عيسي كار قيصر به قيصر واگذار شد ، اما در دوران پيغمبر اسلام نه تنها كار ابوسفيان ها به خودشان واگذار نشد بلكه كار و بار كج آنها تنها با شمشيرهاي مجاهدان بزرگ كه پيامبر اسلام پرچمدار آن بود درست مي شد . و بر اين اساس است كه در جاي جاي قرآن كريم بر جهاد و مبارزه و به جايگاه بلند مجاهدان بزرگ اشاره شده است و تاكيد شده كه "ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون " . حضرت علي (ع) نيز در جنگ جمل به سپاهيان خود مي فرمود كه اگر در ميدان جنگ (جهاد) كشته نشويد در بستر مرگ خواهيد مرد"(نهج البلاغه ) و اين تفاوت ميان دو نوع مردن است كه در قرآن كريم بارها اشاره شده است و از تفاوت بين دو نوع انسان پرده برمي دارد . مجاهدين و قائدين در اسلام تصويري جالب و ماندگار از دو نوع انسان است كه خداوند مي فرمايد " و فضل الله المجاهدين علي القائدين فوزا عظيما " . نتيجه آنكه يكي از مهمترين دلايلي كه در اسلام بر جهاد و مبارزه در راه خدا تاكيد شده است ،همين بعد حفاظتي و صيانتي آن از اين دين كل و كامل مي باشد .

عقلانيت ابزاري و عقلانيت ايثاري :
از جريان رنسانس اروپا به بعد مباحثي چون Rationalism يعني خردمحوري و عقل سالاري مورد تاكيد قرار گرفت و مبناي كار بر اين گذاشته شد كه كار و كنشي كه با مباني عقلي و مادي و نه متافيزيك سازگار است ، قابل طرح و عرضه شدن در اجتماع موجود و رو به سوي مدرن شدن مي باشد . با اين حال همچنانكه تمامي جنبه هاي فكري روشنگري از رنسانس به بعد يك جهت ضد متافيزيك به خود گرفت و لاهوت و مسائل حول و حوش آن را قابل طرح شدن با عقل و مباحث عقلي نمي دانست ، لذا نگاه عقل محور روشنگري نيز نگاهي بود كه در آن فرايند هاي فكري بشر مي بايستي صرفا با ماده و فيزيك مطلق پا مي گرفت و به جريان مي افتاد . بر اين اساس تعريف عقلانيت و خرد محوري در نگاه مدرن چنين بسط و گسترش يافت كه كار ، كنش و تفكري عقلاني است كه موقعيت صرفا اين جهاني انسان را در اين جهان صرفا مادي حفظ يا تثبيت كند و يا ارتقاء بدهد . بر اين اساس اگر خواسته باشيم به مباني ايثار و شهادت بپردازيم ، مي بينيم عقلانيت در اين دو فرهنگ دو رويكرد متضاد و مخالف دارد .
لذا اگر خواسته باشيم به تعريفي منسجم از عقلانيت در فرهنگ ايثار و شهادت بپردازيم بايد بگوييم كه عقلانيت در اين فرهنگ ، تفكر و كنشي است كه جهتي آن جهاني دارد در حالي كه اهداف و نتايج آن هر دو جهاني است . اهداف آن بخصوص در مورد خود كنشگر يعني مجاهد ، اصلا با اهداف مادي سازگار و قابل مقايسه نيست .ايثار گر كسي است كه در درجه نخست جان خود را در طبق اخلاص مي گذارد و در جهاد في سبيل الله حاضر مي شود و آمادگي كامل دارد تا از اين جان ناچيز خود بگذرد تا به اهدافي هر دوجهاني برسد . يك چنين كنشي با نگاه راسيوناليزم مدرن ناسازگار است و طبيعي است كه بايد متضاد باشد . مسئله جالب توجه اين است كه روشنفكران بعد از رنسانس و همچنين روشنفكري غربزده در جهان اسلام تلاش دارد كه از اين تضاد سوء استفاده بزرگي كند كه تاكنون كرده است و اين تضاد را چنين توجيه كنند كه از آنجا كه فرهنگ ايثار و شهادت در قاموس راسيوناليزم مدرن نمي گنجد ، لذا فرهنگ ايثار و شهادت فرهنگي كهنه ، نحيف ، دست و پاشكسته و قابل تجديد نظر است . آقايان مبنا را راسيوناليزم مدرن قرار مي دهند و سپس بر اساس اين مبنا به بررسي كاملا سطحي مفهوم بزرگ و عميق ايثار و شهادت مي پردازند و همينكه به تضاد فوق مي رسند ، صوررت مسئله را معكوس جلوه مي دهند و چنين وانمود مي كنند كه در قاموس خردمحوري مدرن ، ايثار و شهادت مفهومي سنتي و متحجرانه است . اين در حالي است كه عقل سالاري تك بعدي مدرن قادر نيست به مفهوم عميق و هردو جهاني ايثار و شهادت برسد . نگاه درست و راستين آن است كه مبنا را عقلانيت ايثاري قرار بدهيم و سپس از آن زاويه به عقل سالاري مدرن نگاه كنيم . آن وقت است كه به كاستي هاي بي حدو حصر و غيرقابل جبران عقل ابزراي پي مي بريم . عقلي كه نتوانست بشر را سعادتمند كند ، بلكه با كاناليزه شدن و مورد سوء استفاده قرار گرفتن ، باعث بزرگترين بلاياي قرن نوزدهم و بيستم شد .
براي بررسي دقيق تر موضوع به عالي ترين نمونه فرهنگ ايثار و شهادت در تاريخ بشري يعني امام حسين (ع) و نقش او در عملي كردن فرهنگ ايثار و شهادت مي پردازيم . از ديدگاه علم تاريخ و عقل ابزاري مدرن ، امام حسين (ع) دست به كنشي زد كه از هيچ انسان عاقلي برنمي آيد . در زاويه ديد آقايان كنش امام يك كنش عاطفي احساسي ناشي از يك رابطه عارفانه بود و در روايتي ديگر يك كنش احساسي ناشي از جوششي ايدئولوژيك بود و البته در روايت هاي ديگر نيز اين مسئله را يك خودكشي ايدئولوژيكي قلمداد مي كنند . همچنين بنا به روايت علم تاريخ نيز در كربلا اين يزيد و يزديان بودند كه پيروز ميدان بودند و نه امام حسين (ع) و يارانش . امام حسين (ع) دست به يك عمل انتحاري زد كه در آن تمام اعضاي خانواده اش نيز شركت داشتند و آنها نيز قرباني يك نگاه بي فايده آن جهاني امام شدند . اما از زاويه ديد فرهنگ ايثار و شهادت ، كنش امام حسين (ع) و يارانش بر مبناي عالي ترين مباني اصيل اسلام ناب و پيرامون ايثار و شهادت دور مي زند . جايي كه يك شخصيت به همراه عده اي از بهترين شخصيت هاي انساني نه در يك برهه از تاريخ ، بلكه در تاريخ تمدن بشري نمونه عالي يك انسان مجاهد براي ايجاد عدالت ايدئولوژيك و نبرد با سكولاريزم ، حاضر به نبرد با كفر و شهادت در راه اسلام مي شوند و در اين راه همه شهيد مي شوند . بر خلاف علم تاريخ ، از حكمت تاريخ كه اراده و اداره آن در دست خداوند حكيم است چنين مستفاد مي شود كه پيروز بزرگ ميدان كربلا ، امام حسين (ع) مي باشد و اين يعني عقلانيت ايثاري . جايي كه يك انسان پيروزي مادي در يك لحظه را نمي خواهد و آن را فداي پيروزي خود در تاريخ بشري مي كند . امروز كه در جريان انقلاب اسلامي كه خود بر اساس انقلاب بزرگ عاشوراي حسين اتفاق افتاد دقيق مي شويم ، بهتر مي توانيم به توانايي هاي تاريخي عقلانيت ايثاري پي ببريم . عقلانيت در فرهنگ ايثار و شهادت يعني كنشي كه در ادامه خود يك فرايند و جريان تاريخي بر مبناي صراط مستقيم را راه اندازي مي كند . عقلانيت در فرهنگ ايثار و شهادت يعني يك جريان دائمي و مدام در حال فراوري كه قادر است تا آخرين لحظه تاريخ به هدف و راه خود ادامه بدهد و اين يك راه تاريخي و ماندگار است .
درست در ادامه رد فرهنگ ايثار و شهادت امروز بسياري از غربزدگان كشور ما روحيه بسيجي و حزب اللهي در كشور و در زمان جنگ را زير سوال مي برند كه بر مبناي عقل ابزاري دست به كنش نمي زدند . واقعيت آن است كه كنشگران فرهنگ ايثار و شهادت خود را وعمل خود را بر اساس يك عقلانيت صرفا مادي هماهنگ نمي كنند. نتيجه آنكه عقلانيت مدرن بر اساس يكسري از مشخصه هاي صرفا مادي قابل تعريف است كه فقط بعد مادي انسان را مي بيند ، در حاليكه عقلانيت ايثاري عقلانيتي هر دو جهاني است كه در كنار بعد جسماني ، بعد روحاني بشر را نيز در نظر مي گيرد و در جهت تعالي و تكامل اين بعد و در واقع هردو بعد انسان نهايت تلاشش را عملي مي كند .
بر اساس دو نوع تعريف از عقلانيت به دو تعريف از اهداف هم مي رسيم . هر كدام از نگاه هاي عقلاني فوق داراي اهداف ويژه اي است كه در گستره نوع تعريف از عقل و عقلانيت طرح و تفسير مي شود . عقلانيت ابزراي مدرن داري اهدافي است كه صرفا در گستره مسائل مادي و بعد جسماني انسان دور مي زند . به طور خلاصه اگر خواسته باشيم اهداف عقلانيت ابزراي را در نگاه عقل سالاري مدرن بررسي كنيم به ابعاد زير مي رسيم :
الف : هدف نخست از عقلانيت ابزاري رسيدن انسان به دانش و علم مطلق مادي و تجربي بدون هيچ گونه دست آويز غير مادي مي باشد و بر اين اساس رسيدن انسان به دانش مطلق ، مي تواند به بسياري از بن بست هاي فكري او پاسخي قاطع و گريز از بن بست بدهد و لذا انسان در گستره عقلانيت محوري خود قادر است به يك جهان كامل و تام صرفا مادي دست پيدا كند كه به تمام نيازهاي او پاسخ مي دهد . بايد متذكر شد كه دانش مطلق دست خداوند است و انسان با همه توانايي هايش آفريده اوست و علم خود را از آن گستره لايتناهي مي گيرد . همچنان كه در سوره علق خداوند اشاره كرده است خداوند انسان را كه هيچ نمي دانست آموختن آموخت . تمام تلاش هاي بشري زير سايه عقلانيت اين جهاني قادر نيست حتي ذره اي دانش به معناي حقيقي آن را به بشريت ارائه كند . زماني عقلانيت در اين تعريف قادر است دريچه اي نوين به بشريت ارائه كند كه خود را به اهداف متعالي و لاهوتي نيز مجهز كند . لذا يك چنين ادعايي كه با نگاه و ايمان به خردمحوري مي توان به دانش مطلق دست يافت ادعاي گزاف و بيهوده است .
ب: هدف دوم از عقلانيت ابزاري در نگاه روشنگري مدرن ارائه راههاي جديد براي هر چه بهتر شدن وضع زندگي انسان است . انقلاب صنعتي در قرن هجدهم و انقلاب ارتباطات در قرن بيستم محصول اين نگاه است كه به عنوان خدمت به بشريت مي توان تلقي كرد. اما از آنجا كه اين عقلانيت صرفا مادي و فاقد بعد آن جهاني بود ، در خدمت نظام بورژوازي قرار گرفت و در كنار خدماتش ، بزرگترين جفا را به نوع بشر در تاريخ تحميل كرد . ميليون ها كشته و معلول و خرابي هاي بي حد و حصر حاصل تجهيزات جديدي است كه عقل مدرن در خدمت نظام بورژوازي قرار داد . در كنار آن علوم بيولوژيك مدرن و علوم هسته اي نيز بزرگترين ضربه ها را به نسل هاي انساني زد . نسل هايي كه در اثر علم سوگيري شده دچار جهش ژنتيكي شدند و نمونه بارز آن را در بازماندگان هيروشيما مي بينيم . بنا بر اين اگر خواسته باشيم مواهب علم و عقل مدرن را كه براي خدمت آمده بود با مضراتش مقايسه كنيم ، شايد گزاف نباشد كه بگوييم مضراتش بيشتر از مواهبش بوده است كه اين البته نتيجه عقلانيت ابزاري ، افراطي و سوگيري شده است .
اما اگر خواسته باشيم به اهداف عقلانيت ايثاري بپردازيم به گستره وسيعي از اهداف هردوجهاني مي رسيم كه به طور خلاصه مي توان به موارد زير اشاره كرد :
الف- اهداف اين جهاني :مهمترين هدف اين جهاني فرهنگ ايثار و شهادت فروپاشيدن مظاهر شرك و بت پرستي نظير انواع بت و نمرود و فرعون و ... است تا انسان در سايه توجه و ياد خدا به عالي ترين درجه آرامش برسد كه "الا بذكرالله تطمئن القلوب". هدف ديگر تلاش در جهت اجراي عدالت و توسعه روابط متعالي انساني در تاريخ است . مسلم است كه در اين جهان هيچ چيز شيرين تر از عدالت براي انسان نيست و بر اين اساس رسيدن به جهاني به دور از ظلم و استعمار هدف ديگر اين جهاني فرهنگ ايثار است . بر خلاف آنكه نظم نوين جهاني مبتني بر عقلانيت ابزاري به دنبال نظام و جهاني است كه با تكيه بر بي عدالتي در آن عده اي كدخداي دهكده باشند و ديگران بردگان اين گروه معدود ، در فرهنگ ايثار و شهادت همه انسان ها در برابر خداوند و در برابر يكديگر با هم برابرند . تنها مبناي تفاوت بين آنها تقوايشان نزد خداست . فرهنگ ايثار و شهادت فرهنگ نوع دوستي و برابري و برادري بين انسان هاست . بر خلاف عقلانيت ابزاري كه خشن ترين نوع عقلانيت است ، عقلانيت ايثاري در متن جهادپرور خود ، نوعي دگر خواهي و برابري را ترويج مي كند كه در نوع خود بي نظير است. گسترش علم و دانش و توسعه توانايي هاي علمي انسان و همچنين قدم برداشتن در جهت ايجاد جامعه اي متعالي كه فيلسوفان مسلمان از آن به عنوان مدينه فاضله ياد مي كنند ، تمام تلاش فرهنگ ايثار و شهادت در جهت توسعه اين جهاني انسان و جوامع انساني است .
ب:اهداف آن جهاني : اهداف آن جهاني اين فرهنگ عميق و اصيل كه خود مشخص و مسلم است و پي ريزي جهاني ابدي در بهشت را كه تعاريف آن در آيات كريمه قرآن به كرات آمده است و در سطح عالي تر آن رسيدن به لقاءالله از اهداف عاليه آن جهاني اين فرهنگ مي باشد . ايثار و شهادت فرهنگي مبتني بر اين مسئله نيست كه اين جهان منزل جاويد است ، بلكه تمام طرح و برنامه هايش براي آن منزلگه جاويد است كه البته در كنار آن به مسائل اين جهاني انسان نيز به طور ظريف اشاره شده است .



مباني جامعه شناسي فرهنگ ايثار و شهادت :
با توجه به تفاصيل و تعاريف فوق الذكر برمي گرديم به مباني جامعه شناختي اين دكترين بزرگ . مسلم است كه دكترين جامعه شناسي فرهنگ ايثار و شهادت در نوع جهان بيني خاص و طرز تفكرش نسبت به مسائل جاري جهان وهمچنين نوع عقلانيت آن كه همان عقلانيت ايثاري است ، نهفته است . اين مقال تلاش دارد تا بين دو مفهوم متضاد جامعه شناسي كه مفهومي وارداتي است و ايثار و شهادت كه مفهومي عميق و اصيل اسلامي است ، رابطه اي درخور و شايسته برقرار كند . رابطه اي كه از ويژگي هاي اصلي مفهومي ايثار و شهادت نكاهد . جامعه در تفكر اسلامي تشكيل شده است از دو ركن اساسي حاكميت و خلق الله . هر دوي اين اركان مكلفند در نوع عملكرد و كنش خود و همچنين منش ساختاري شان بر مسير صراط مستقيم حركت كنند . مدينه فاضله اي كه انديشمندان مسلمان از آن دم مي زنند ، مدينه اي است ترسيم شده بر اساس ديدگاه هاي اصولي اسلام و فرهنگ ايثاري. جامعه اي كه در آن انسان هم به مقاصد اين جهاني اش مي رسد و هم مي تواند در نوع نگاه و جهان بيني ايثاري مقاصد آن جهاني خود را دنبال كند .
صراط مستقيم منشور و مسير سعادت و رستگاري انسان و جامعه انساني است و منشوري ايدئولوژيكي و اخلاقي است كه مباني جامعه اسلامي بر اساس آن استوار است . براي نيل بدين منشور رستگاري بايد دور ركن حاكميت و خلق الله تلاش خود را در جهت حركت بر مسير صراط مستقيم و گشتن حول اين منشور نهايي ، صد چندان كنند . ايثار و شهادت عالي ترين نوع كنش و تفكر رهبران و خلق الله موجود در جامعه اسلامي است كه قادر است به تمام آنچه كه اسلام از جامعه اسلامي توقع دارد ، جامه عمل بپوشاند . مسلم است كه مهمترين علت بن بست فكري و عملي انسان معاصر دور شدن او از اصل و افتادنش هم از اصل و هم از اسب است . براي پيوستن به تنها راه نجات ، جامعه بشري بايد در جهت دستيابي به سوي يك منشور اجتماعي درست و راهبردي همچون اسلام دست نياز خود را دراز كند و از مفاهيم عميق و سازنده اين منشور نهايت استفاده را ببرد. گسترش گرايش به سوي اسلام و ايدئولوژي اسلامي امروز در تمامي جوامع بشري به خوبي پيداست و اين مسئله نويد آن را مي دهد كه در آينده اي نه چندان دور بشريت ، به طور كل به گرد اين ايدئولوژي بزرگ در آيد و در مقابل ايدئولوژي هاي اين جهاني موجود قد علم كند . بنابر اين بايد مدعي شد كه مفاهيم و اهداف جامعه شناسي ايثاري همان مفاهيمي است كه در نقطه مقابل تفكر سكولار موجود در جهان امروز قرار دارد . بدين ترتيب به مباني جامعه شناختي فرهنگ ايثار و شهادت مي پردازيم .
الف – ايجاد عدالت ايدئولوژيك : مهمترين مفهومي كه در اين دكترين جامعه شناختي دنبال مي شود پرستش توحيدوار خداوند توسط انسان و جامعه انساني است . جايي كه در آن تمام اجزاء يك جامعه از حاكميت گرفته تا خلق الله به دنبال پرستش خداوند است و منش و روش خود را نخست در پرستش خداوند و در جهت برپايي توحيد در اين جهان متمركز مي كند. بر خلاف آنكه ما عدالت را صرفا در ابعاد اجتماعي از قبيل تقسيم درست بيت المال دنبال مي كنيم بايد گفت كه عدالت راستين در بحث ايدئولوژيك دنبال مي شود . عدالت ايدئولوژيك آن نوع طرز تفكر يا عملي است كه نخست به دنبال فروريختن كاخ حاكميت انواع بت و نمرود و فرعون است كه در همان "لا"ي شهادت بزرگ نهفته است . "لا" در لا اله الا الله يعني نبرد با تمام حاكميت هاي طاغوتي درطول تاريخ . بعد از اين مرحله است كه اثبات بزرگ ايجاد مي شود يعني توحيد و پرستش خدايي كه بايد پرستش شود . در اينجاست كه كنشگر فقط و فقط به پرستش آن ذات لايزال مي انديشد و بعد از نفي شرك به اثبات توحيد مي رسد . اين عدالت ايدئولوژيك است كه اگر درست برپا شود شرط لازم و كافي براي برپايي يك جامعه اصولي را رقم زده ايم و نخستين هدف اسلام و جامعه اسلامي است . بر خلاف جامعه شناسي ماركسيستي كه دين را افيون توده ها قلمداد مي كند و جامعه شناسي ليبرال سرمايه داري كه دين را آن هم با ارفاق پروژه اي مربوط به حوزه خصوصي مي داند ، در جامعه شناسي اسلامي دين و ايدئولوژي اساس و بن همه مسائل آدمي در هر دو جهان است . در يك چنين جامعه شناسي است كه انسان حتي براي نفس كشيدن خود نيز ايدئولوژي و حد و حدود دارد . ايدئولوژي اسلامي نگاهي توحيدوار نسبت به جهان موجود دارد كه با اراده محكم خداوند واحد اداره مي شود . لذا شرط زيربنايي جامعه شناسي ايثاري ايجاد جامعه اي بر اساس توحيد و خداپرستي مي باشد . امروز كه حاكمان دنياي ليبرال سرمايه داري با اعمال خود انسان را به ياد حاكميت فرعون ها و نمرودها مي اندازند ، بيشتر از همه تاريخ بايد به مباني جامعه شناختي ايثار و شهادت توجه كرد تا بتوان با تكيه بر آن بر اين حاكميت شوم شوريد و جهان و ملت هاي آزاده را به سوي پرستش خدا رهنمون شد . حاكميت موجود ليبرال سرمايه داري در متن خود نوعي شرك تاريك را بر جهان معاصر غالب كرده است كه فقط عقلانيت ايثاري قادر است اين شرك مدرن را تشخيص و به مبارزه با آن برخيزد .
ب – عدالت اجتماعي : هدف دوم بعد از عدالت اجتماعي ايجاد و برقراري عدالت اجتماعي است كه خود مبتني بر مباني عدالت توحيدي مي باشد . عدالت اجتماعي يكي از مسائلي است كه در قرآن كريم و سيره پيامبر اعظم (ص) و ائمه اطهار زياد بر آن تاكيد شده است . جامعه علوي كه در طرز تفكر اسلام شيعي سمبل عدالت خواهي است ، ريشه در همين اصل اساسي دارد كه تمام اعضاي جامعه اسلامي در برابر يكديگر برابر و مساوي هستند و هيچ كس حق برتري جويي بر ديگري ندارد و اين خود ريشه در مباني اصيل عدالت توحيدي دارد . خداوند در چندين آيه از قرآن كريم به طور صريح بر اجراي عدالت تاكيد مي كند و اين نشان مي دهد كه عدالت در تفكر اسلامي يك بعد زيربنايي دارد . حضرت علي (ع) كه نمونه عالي از حاكميت عدالت محور در طول تاريخ تمدن بشري است ، با تكيه بر مفاهيم اسلام ايثاري دست به پي ريزي همين تفكر بزرگ مي زند . تفكري كه نه تنها پيروان او و يا مسلمانان ، بلكه براي كل بشريت از هر فرقه و آئيني كه در جهان باشد ، شيرين و قابل پيگيري است .
ج- توجه به حقوق انسان : امروز در جهان پر از ايدئولوژي هاي افراطي ، سخن از حقوق بشر زياد به ميان مي آيد و رسانه ليبرال سرمايه داري يكي از گردنه هاي مهمي است كه تلاش مي شود با سوء استفاده از قدرت آن، كه خواست حاكميت سكولار است ، حقوق بشر اين جهاني را به انسان تفهيم كنند . در ظل يك چنين حقوق بشري لشكر كشي هاي بزرگ نظامي انجام مي شود و ميليون ها انسان بي خانمان ، كشته يا معلول مي شوند . در ظل يك چنين شعاري به ابعاد حيواني انسان بال و پر داده مي شود و بي حدو حصر بودن روابط جنسي در جهان ، همجنس بازي ، تغيير جنسيت و راه اندازي شبكه هاي بزرگ رسانه اي سكس و تبليغ آن انجام مي شود . در ظل يك چنين شعار موهومي هر كه از ليبرال سرمايه داري نيست ، بر ليبرال سرمايه داري است و مخالف حقوق بشر معرفي مي شود و به پيروان اديان مختلف بزرگترين اتهام ها زده مي شود . در ظل يك چنين حقوقي توهين و هتك حرمت به پيامبران بزرگ خداوند به نام آزادي بيان مجاز شمرده مي شود و... . در مقابل حقوق بشر غربي و سرمايه داري اسلام از حقوق بشر حرف نمي زند بلكه از "حق الناس " سخن به ميان مي آورد . حق الناس در اسلام شامل احترام به تمامي ابعاد انسان و جامعه انساني است . اين حق قابل تقليل ، تغيير يا دستبرد نيست . سخن از حق الناس در جامعه شناسي ايثاري خود مبحثي طويل مي طلبد كه در اين مقال نمي گنجد ولي بايد متذكر شد كه اين حق تمام اعضاي جامعه از حاكمان گرفته تا ديگر عموم مردم را شامل مي شود و هيچ كس نمي تواند در آن قصور كند .
د – توجه به نظام شورايي در اسلام و نه تكيه بر دموكراسي سكولار : امروز در جهان چنين تفهيم مي شود كه در آزمايشگاه هاي تعيين عالي ترين نوع حاكميت در تاريخ ، ليبرال سرمايه داري عالي ترين نوع آن و مجراي آن دموكراسي موجود است . مسلم است كه دموكراسي موجود ، وهم و وهن زيادي دارد كه به بشريت معرفي نشده است . نازيسم آلمان با آن همه جنايت با دموكراسي سر كار آمد و نظام موجود ليبرال سرمايه داري كه ميليون ها انسان را در گستره خشن خود به كام مرگ مي كشاند ، نيز با دموكراسي سر كار آمده است . در نظام اسلامي مبنا شورا است كه نمونه بارزآن را در حاكميت مبتني بر ولايت فقيه تجربه شده در ايران مي توان ملاحظه كرد . در يك چنين نظامي هدف از حاكميت رسيدن به منافع دنيوي و شهرت و سرمايه نيست بلكه هدف اصلي خدمت به خلايق خداوند است . علم و آگاهي ، عدالت و اجتهاد و درايت از مهمترين ويژگي هاي رهبري در جامعه اسلامي است . حاكم در اين نظام شخصي است كه به دنبال منافع اين جهاني نيست ، بلكه بر هواي نفس خود غالب شده و به جاي يك نظام ماكياوليستي به دنبال يك جامعه متعالي و تكامل يافته است . در مردمسالاري ديني اين دين است كه راهبردهاي رهبران جامعه را مشخص مي كند و تمامي منش و روش رهبران بر اساس دين طراحي و اجرا مي شود .
ح- نگاه حزبي در اسلام : بر خلاف ادعاهاي روشنفكران غربزده در ممالك اسلامي كه اسلام را ديني معرفي مي كنند كه هيچ توجهي به حزب نشان نداده است ، بايد متذكر شد كه در زماني كه اجداد آقايان حتي از حزب چيزي نمي دانستند و حتي چندين نسل قبل از رنسانس اروپا ، اسلام حزب را تعريف كرده است . با اين وجود براي حزب گرايي نيز منشور مشخصي ارائه كرده است و آن اين است كه "الا ان حزب الله هم الغالبون " و اين آيه منشور نهايي اسلام و ديدگاه اسلام به حزب و حزب گرايي است . حزب الله در واقع همان ايثارگران و مجاهدان بزرگ
هستند كه هدف از حزب را رسيدن به منافع و مطامع اين جهاني نمي دانند ، بلكه هدف راستين آنها برگرداندن حقوق انسان به او مي باشد . حزب الله عالي ترين نمونه هاي انساني در تاريخ اسلام هستند كه از الگوي بزرگ حزب اللهي در تاريخ اسلام كه شخص پيامبر اسلام (ص) پيروي مي كنند . حزب الله يك گروه وابسته به فلان سرمايه دار يا فلان گروه سياسي نيست بلكه يك گروه از وارستگان انساني اند كه بدون توجه به نتيجه عمل و كنش خود فقط به فكر انجام رسالت انساني و تكليف خود هستند. بر خلاف احزاب ليبرال سرمايه داري كه جامعه محل نبرد ميان شيران و روباهان است ، در تفكر حزب اللهي جامعه محل نبرد براي قدرت نيست بلكه محل خدمت به نوع بشر است .
ر- مهرورزي و محبت به ديگر انسان ها : اسلام دين مهر و محبت است و جامعه اي كه بر اساس اسلام بنيان شده است ، در كنار توجه به بسياري از مسائل اساسي به مهر ورزيدن به ديگران نيز به عنوان يك زيربناي جامعه اسلامي توجه كرده است . توجه به مهرورزي در اسلام و در سيره پيامبر و همچنين روش و منش ائمه اطهار (عليهماسلام) بخوبي پيداست و در اين موارد اگر خواسته باشيم به حديث و روايت روي آوريم چندين كتاب مي توان تحرير كرد . اسلام در عالي ترين تعريفش از مهرورزي بين مسلمانان از "رحماء بينهم " سخن به ميان مي آورد كه نشان از اهميت موضوع در نظر اسلام دارد . نوع برخورد پيامبر اسلام با خانواده ، دوستان ، پيروان ، و حتي دشمنان و اسراي جنگي خود نشان مي دهد كه مهرورزي در اسلام همانقدر اهميت دارد كه عدالت . توجه به صله رحم در روايات اسلامي بسيار مورد تاكيد قرار گرفته است . اين نوع نگاه در مقابل نگاه سرمايه داري قرار مي گيرد كه در آن انسان هاي جامعه را درجه بندي مي كنند و به درجه يك و دو و سه تقسيم بندي مي كنند و طبقات پايين جامعه را كساني مي دانند كه مقهور قهر خداوندگاري اند .
ز- مدينه فاضله : ماحصل تمامي تفكرات جامعه شناختي فوق به جامعه اي مي رسد به نام مدينه فاضله . اين جامعه نهايت تفكرايثاري است . بر خلاف اتوپياي موهوم در نگاه روشنفكران غربي كه شهري مبهم و با ويژگي هايي متفاوت و بنا به سليقه نويسنده آن ارائه مي شود ، مدينه فاضله در اسلام جامعه اي است كه بر مبناي تفكر ايثاري و فرهنگ جهادي ساخته شده است و قادر است سعادت هر دو جهان جامعه اش را تضمين كند . مدينه فاضله ماحصل تلاش ايثار گران و مجاهدان بزرگ است كه براي تشكيل آن به وظيفه خود عمل كردن و از هيچ چيز در اين راه دريغ نكردند و در اين راه شهيد شدند . شهيداني كه هدف از زيستن را رستگاري مي دانستند نه رسيدن به مطامع دنيوي ، شهيداني كه هدف از اين جهان فاني را ساختن درست جهان باقي مي دانند و در نهايت بايد گفت شهيداني كه با تكيه بر قرآن و سنت پيغمبر و ائمه اطهار راه آنها را رفتند و از اينكه رسالت و انجام رسالت شان باعث كشته شدنشان شود ناراضي نيستند بلكه از اين بابت نيز شكرگزار خداوند كريم هستند .
لذا در مي يابيم كه جامعه شناسي ايثار و شهادت قادر است انساني را كه گرفتار گستره خشن مدرنيته و ايدئولوژي هاي افراطي آن شده را از اين رنج و بدبختي نجات بدهد .

جهاد و شهادت مقوله اي گرد گرفته اما در حال بيداري :
انقلاب اسلامي ايران ايجاد كننده موجي در جهان بود كه باب مقوله ايثار و شهادت را دوباره براي امت اسلامي گشود . پيروزي هاي درخشان
رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس گواهي اين مدعاست . اين مسئله با پيروزي هاي درخشان حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه و در قلب هژموني كفر و در آغازهزاره سوم قوت و قدرت بيشتري به خود گرفته است . در حاليكه در جهان امروز تلاش مي شود مقوله بزرگ و عميق جهاد را با مقولات سطحي و متضاد ترور و خشونت مرتبط كنند ، مسائل فوق نشان از ايجاد روحيه اي دوباره در بين امت
اسلامي است كه عليه نظام هاي طاغوتي مدرن و فرامدرن بشورند . مجله تايم در يكي از شماره هاي اخير خود در سال 2006 در مقاله اي تحت عنوان " خادمان الله"به بحث رشد اسلامگرايي در غرب مي پردازد كه به عنوان زنگ خطري در مقابل يهود و مسيحيت راديكال است .
بر همين اساس كه رشد اسلامگرايي در اسلام رو به فزوني است و به علت روحيه عصيانگري كه جهاد و شهادت در متن خود دارد تا عليه نظام ظلم و جور بشورد ، دنياي ليبرال سرمايه داري امروز با يكي از بزرگترين چالش هاي زمان خود يعني جهاد اسلامي روبروست . پيروزي هاي حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه باعث شد تا اين روحيه قدرت و قوت بيشتري به خود گرفته است . به همين دليل است كه رسانه تولاليتر غرب تلاش دارد تا اسلام را دين ترور و خشونت معرفي كند . امروز ايثار و شهادت باعث شده كه نور اميد ديگري در بطن جوامع اسلامي و حتي جوامع به بن بست رسيده فكري غير اسلامي دميده شود . لذا امروز توجه به نقش اساسي فرهنگ ايثار و شهادت بيشتر از هر كجاي تاريخ مورد نياز است. امروز مجاهدان بزرگ هستند كه پرچمدار جهاد و مبارزه عليه چندين قرن ظلم و زورگويي به امت اسلامي هستند . مجاهداني كه عقلانيت آنها نه بر اساس عقلانيت كوته بينانه اين جهاني بر كه بر اساس عقلانيت ايثار و بلند هر دو جهاني استوار است .

منابع و مأخذ :
1- ريتزر – جورج – نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر –ترجمه محسن ثلاثي – انتشارات علمي -1374
2- رفيع پور – فرامرز- كند و كاوها و پنداشته ها – شركت سهامي انتشار – چاپ چهاردهم – 1381
3- توسلي – غلامعباس – نظريه هاي جامعه شناسي – انتشارات سمت – 1380
4- شريعتي – علي – حسين وارث آدم - شركت سهامي انتشار - 1380

نويسنده:احمد كلاتي ساداتي كارشناس پرستاري
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده