نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نماز شروع شد، نمازي که بچه ها رابهشتي کرد. حاجي حمد وسوره را مي خواندوبچه ها گريه مي کردند. وقتي که حاجي به سجده رفت ديگر صداي گريه همه بلند بود وسجاده ها تر، ذکر سجده، گريه شده بود.
کد خبر: ۴۰۴۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۸

کتاب «مادر» که به خاطرات عبد‌الحمید رحمانیان، از آزادگان جنگ تحمیلی می‌پردازد، رنج‌های مادر این آزاده دوران جنگ تحمیلی را نیز روایت می‌کند.
کد خبر: ۴۰۴۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۸

مادر! باید از همین سن نماز بخوانم و روزه بگیرم تا عادت کنم و بعد از سن تکلیف احساس تنبلی نکنم.
کد خبر: ۴۰۴۶۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۸

ساعت دو نصف شب بود که فرمانده آمد گفت: بلند شويد آماده باش، صد در صد قرمز، بچه ها در محاصره هستند شما اين جا خوابيده ايد...
کد خبر: ۴۰۴۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷

پدر در یک سفر کربلا، از خداوند می خواهد که فرزندی به او عطا کند تا غلام اربابش باشد پس از گذشت یک سال در روز مولود کعبه خداوند پسري به او عطا کرد که نامش را غلامِ حسين گذاشتند و پس از گذشت سالها سرانجام مولا غلام خویش را پذيرفت و در روز شهادت مولایمان علی(ع) به دیدار معبود شتافت.
کد خبر: ۴۰۴۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۸

پاسداشت شهدای مدافع حرم (38)
پسرک داستان ما که حالا جوانی 25 ساله شده، در کنار دیگر نیروهای مردمی در اطراف سامرا مشغول مبارزه بود. 26 بهمن 1393 روزی بود که این جوان پاک و مخلص، به آرزوی دیرینه ی خود رسید. شهادت در کنار حرمین عسکریین.
کد خبر: ۴۰۴۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷

خاطرات شهید سید علی اصغر جوادی آملی / درخصوص حجاب
عده ای برای دفاع از ناموس و کشورشون توی جبهه می جنگن و شهید می شن، یک عده هم با بی حجابی به خون شهیدان، بی احترامی می کنن
کد خبر: ۴۰۴۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷

رضایت پدر و مادر را مقّدم بر همه چیز می دانست و می گفت: اگر آنها از من راضی باشند، خدا شهادت را روزی ام می کند.
کد خبر: ۴۰۴۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۶

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
من از سال 58 عضو بسیج پایگاه امامرضا شدم و اولین بار 22 سالم بود که در سال 59 از بسیج به جبهه اعزام شدم. در همان بدو تأسیس بسیج، قبل از این که جنگ آغاز شود، ما در پایگاه شصت کلا آموزش نظامی دیدیم. در همان سال 58، به کوه های چهارباغ کردستان رفتیم که در آن جا کمین و ضدکمین را تمرین می کردیم
کد خبر: ۴۰۴۵۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۶

در يک فصل تابستان به اتفاق آقا حميد و دو فرزندم به مسافرت رفتيم . حمید بسيار خوش مسافرت و با متانت بودند و در بين راه مرتبا حرف از جنگ و جبهه و دلاوريهاي رزمندگان اسلام مي زدند .
کد خبر: ۴۰۴۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵

شهید خرداد ماه
شهید آیت الله گل بلاغی فرزند نصرت الله در سال 1339 در زنجان چشم به جهان گشود. او در تاریخ 26/3/66 در منطقه عملیاتی شلمچه ندای حق را لبیک گفته و به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۰۴۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵

نامه و دلنوشته
احمد جان تو در این دنیا فانی هم شهید و آگاه بودی که تمام مسائل مادی را به هیچ می گرفتی. عزیز پدر! من اگر بخواهم نام تمام کسانی را که در مجالس سوگواری و یادبود تو شرکت داشتند، برایت بنویسم، طومارها پر می شود. امیدوارم خداوند با وساطت تو و امثال تو به همه اینها اجر خیر عنایت فرماید...
کد خبر: ۴۰۴۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵

شهید اصغر اردستانی
شهید اصغر اردستانی فرزند علی در سال 1347 چشم به جهان گشود. او در تاریخ 31/3/66 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۴۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
در آن سال ها، گهگاه مرخصی های کوتاه مدتی می گرفتیم و به داخل شهر مریوان می آمدیم. نمی شد انسان عادی را از ضد انقلاب تشخیص داد، امنیت به هیچ عنوان وجود نداشت. آن ها مسلح بودند و هر آن امکان حمله آن ها به رزمندگان وجود داشت.
کد خبر: ۴۰۴۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵

ماه مبارک رمضان فرا رسیده بود. به جز عده‌ معدودی که سخت مریض بودند، همه روزه می‌گرفتند. بچه‌ها تمام شب را به دعا و مناجات می‌پرداختند. شب زنده‌داری‌های ماه مبارک، اجر ویژه‌ای هم داشت و آن شانس بیرون رفتن از آسایشگاه بود.
کد خبر: ۴۰۴۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴

شهید مرتضی احمدی نیا
شهید مرتضی احمدی نیا فرزند علی اکبر در سال 1351 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 2/3/67 در محور حلبچه به مقام والای شهادت رسید.
کد خبر: ۴۰۴۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴

به همراه تیمسار بابایی در قرارگاه امام حسین (ع) هویزه بودیم، روزی یکی از ناخداهای نیروی دریایی به قرارگاه آمده بود. بابایی با لباس بسیجی و سرتراشیده در کناری سر به زیر انداخته بود و ناخدا او را زیرچشمی نگاه می کرد.
کد خبر: ۴۰۴۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴

سيد آقا پدر شهيد ملک حسين در حالي که قليان مي کشيد . از صبر و استقامت صحبت مي کرد و منافقين را محکوم مي کرد . يکي سيگار مي کشيد و دودش را در هوا پراکنده مي کرد . يکي تسبيح مي گرداند . يکي زانوهايش را بغل گرفته بود...
کد خبر: ۴۰۴۴۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴

ادامه ی عملیات کربلای 5 در شلمچه، نزدیک کارخانه ی پتروشیمی مستقر بودیم. قرار بود گروهان ما در همین قسمت عمل کند، ولی از بس فرماندهان گروهان و دسته، بچه ها را در این چند روز، این طرف و آن طرف کشاندند، بچه ها حسابی خسته و درمانده بودند.
کد خبر: ۴۰۴۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴

خاطره
خاطره شهيد تاريوردي فتاح زاده
کد خبر: ۴۰۴۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۳