نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
شاید اگر بود الان یکی از نوابغ عصرحاضر وکشور ما بود . به دانشگاه نرفته بود و مهندس هم نبود، اصلاً وقت این که به دانشگاه برود را نداشت، هفده ساله بود که جنگ شروع شد و او با شنیدن صدای جنگ حتی منتظر خانواده اش نشد و دست به کار شد و راهی این سفر شد.
کد خبر: ۴۶۸۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

خلاقیت و ابتکارات مهدی هیچ مرزی نداشت . این که می گویند شرایط سخت مادر اختراع است در مورد او درست و صادق بود . وقتی به مشکلی برمی خوردیم مهدی به فکر فرو می رفت که برای حل این مشکل از چه راهی باید وارد شود
کد خبر: ۴۶۸۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

بسیار متواضع و مهربان بود، هیچ وقت به نیروهای تحت فرمانش فشار نمی آورد، می ایستاد و حرف دل آنان را می شنید و حتی نظرات و پیشنهادهای آنها را در زمینه کارها گوش می داد .
کد خبر: ۴۶۸۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

مي‌خواهم براي شما از كوچه‌هاي حلبچه بگويم از كوچه‌هايي كه در يك لحظه ازتحرك ايستاد و شهر را به گورستان تبديل كرد. مي‌خواهم از كودكاني كه در حال نوشيدن شير در يك چشم برهم زدن به خوابي عميق و جاودان فرو رفتند، و از تبلور حقوق بشر در حلبچه بگويم.
کد خبر: ۴۶۸۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

در بخشي از كتاب فرار از حلبچه مي خوانيم: ما هر شب مي‌بايست در جلسه‌اي كه در مقر تيپ برگزار مي‌شد، شركت كنيم، فرمانده تيپ كه يك سرهنگ ستاد تكريتي بود، معمولاً در اين جلسات، تحولات جبهه و وظايف تيپ را برايمان تشريح مي‌كرد. آن شب ـ برخلاف معمول ـ هر چه انتظار كشيديم، سرهنگ نيامد. كم كم مي‌خواستيم جلسه را ترك كنيم.
کد خبر: ۴۶۸۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

اوایل جنگ چند تن از پرسنل نظامی در باشگاه بدون غذا و مهمات به محاصره گروهک ها درآمده بودند. شهید "مهدی افروشه" با نفرات برای کمک به برادران خود شتافت و با همه این ایثارگری ها بود که بعد از گذشت 14 روز از محاصره، باشگاه آزاد شد.
کد خبر: ۴۶۸۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

شهید "مهدی افروشته" 6 ماه در اسارت کموله ها به سر برد. در این مدت پدر شهید بارها به دیدن او رفته بود. بار اخر به او گفتند به همراه مادر شهید به دیدارش بروند. 20 روز پس از این دبدار او را به شهادت رساندند.
کد خبر: ۴۶۸۰۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

کتاب «در مسیر بهشت» روایتی از 58 روز دست نوشته‌های سرگذشت و خاطرات شهید "علیرضا نظری" طی عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس بوده که در یک هزار نسخه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۶۸۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

زمستان سال 64 بود، سرما از راه رسیده بود و باران های شدید و گاه و بیگاه رفت و آمد در جزیره را سخت تر کرده بود. برای واحد مخابرات که در هر شرایط آب و هوایی باید ارتباط را برقرار می کرد شروع زمستان سنگینی وظایف را بیشتر می کرد .
کد خبر: ۴۶۸۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

فکر این که روزی از راه برسد و مهدی نباشد نمی گذاشت یک خواب راحت داشته باشیم. از همان روزهایی که درگیر کارهای انقلاب شد هرجا می رفت دنبالش می رفتم، دلم آرام نمی گرفت از او دور بمانم.
کد خبر: ۴۶۸۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

یک چیز را باید بدانی و آن هم این است که ( دستش را به علامت عدد دو بالا آورد و ادامه داد) تو خیلی خوشبخت باشی دوسال بیشتر شوهرداری نمی کنی وارد سومین سال اگر بشی بدون که دیگه خیلی خیلی خوشبختی که در کنار منی.
کد خبر: ۴۶۸۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

در طول خدمتم در منطقه حاج مهدی یکی از افراد نادری بود که با دغدغه و پشت کار برای انجام هر کاری تفکر و برنامه ریزی می کرد و دست به ابتکارات و خلاقیت هایی می زد که باعث شگفتی می شد . با آن که او هیچ آموزشی ندیده بود اما استعداد بالایی داشت و تخصص اش در واحد مخابرات واقعاً عالی و مثال زدنی بود .
کد خبر: ۴۶۸۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

پسرم گفت مادر از بس برایم آیت‌الکرسی خوانده‌ای، من مانده‌ام و همه‌ی دوستانم شهید شده‌اند. گفتم مگر حتما باید شهید بشوی؟ تو بمان و شاهد باش. گفت مادر، شهادت یک لذت دیگری دارد...
کد خبر: ۴۶۷۹۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

غروب بيست و هفتم اسفند 1366 در دره «احمد آوا» غروب غم انگيز و دردناكي بود. مردم مظلوم خرمال و حلبچه سوار بر مركب‌هاي خود به دره‌ها، كوههاي اطراف پناه مي‌آورند. از دور در هر گوشه نوركم سوي فانوس را مي‌ديديم و صداي ضج و ناله بچه‌ها و آه مادرها و شيون همسران كه عزيزي را از دست داده بودند ضجه‌هايي كه دل‌ها را به درد مي‌آورد.
کد خبر: ۴۶۷۹۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۸

شهيد "عباس بابايی" با آن آب، سرش را شست و شو داد. او معتقد بود که تاول‌های سرش مداوا خواهد شد. چند روز از ماجرا نگذشته بود که همه تاول‌های سرش مداوا شد...
کد خبر: ۴۶۷۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۵

خانواده شهید "حسن ابراهیم دولابی" از سخنان دلنشین این شهید می گویند؛ سخنانی که از روحیه میهن پرستی او نشأت می گرفتند. آخرین کلام شهید این بود که بیایید به فکر دینمان یعنی اسلام عزیز باشیم.
کد خبر: ۴۶۷۸۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۵

تکاور
شهید صادق شیبک، هفتمین شهید مدافع مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران در سوریه هنگام دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید. این شهید والامقام اواخر اسفندماه سال 94 برای مبارزه با تکفیری ها اعزام شده بود. شهید شیبک یک نیروی نظامی ورزیده بود که اکثر دوره های سخت نظامی را با جدیت و دقت بالا طی کرده بود و به واقع یک نیروی توانمند و ارزشمند بود. شهید شیبک در سوریه بسیاری از نیروها را نجات داد.
کد خبر: ۴۶۷۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۳

روایت خانم "نصرتی" از همسر شهیدش "محمد طالبیان"/قسمت هشتم
پیکان گرد و خاک گرفته اش توی حیاط منتظرش بود. با دوستانش که همیشه دور و برش بودند، سوار شدند و رفتند. پس از چند روز برگشت؛ در حالی که لباس تکاوری تنش بود و دو تا اسلحه ژ3 به دست داشت.
کد خبر: ۴۶۷۷۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۳۰

روایت خانم "نصرتی" از همسر شهیدش "محمد طالبیان"/قسمت هفتم
ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و مورد بی مهری بعضی اقوام قرار گرفتیم. چاره ای نبود؛ باید دست به کمر خودم می گرفتم و در نبود همسرم خرج خود و بچه هایم را در می آوردم.
کد خبر: ۴۶۷۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۹

روایت خانم "نصرتی" از همسر شهیدش "محمد طالبیان"/قسمت ششم
اشک توی چشم هایش پر شده بود. گفت: فکر می کنم برایم حبس ابد بریده اند. تو فقط سی سال داری و خیلی جوانی، نمی خواهم به پای من پیر بشوی. طلاقت میدهم، برو به زندگی خودت برس.
کد خبر: ۴۶۷۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸