نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر دانش آموز شهید «محمد نوري» می گوید: پسرم آرزوی شهادت داشت و بارها می گفت شهدا امروز تاریخ اسلام را زنده نگه داشته اند، همانطور که امام حسین(ع) چراغ اسلام را روشن و زنده نگه داشت، پس ما باید راه شهدا را ادامه دهیم و ادامه دادن راه شهدا سعادت می خواهد. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۰۴۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۰

قسمت دوم گفتگو با مادر و خواهر شهید «مجید رضاکاظمی»؛
شهید «مجید رضاکاظمی» متولد شهرستان سمنان از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ خواهر گرامی این شهید گرانقدر نقل می‌کند: «من و مجید نخستین نماز شب را باهم خواندیم. او همیشه ما را به داشتن حجاب کامل تشویق می‌کرد.» این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت دوم این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۰۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۱

زندگینامه شهید «سعید افتاده هرسینی»؛
خواهر شهید «سعید افتاده هرسینی» در بیان خاطرات برادرش می گوید: او در دوران كودكی ده تومان از یک نفر قرض كرده بود و در جبهه به هم‌رزمانش گفته بود كه به پدرم بگویید ۱۰ تومان را پس دهد.
کد خبر: ۵۳۰۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۱

خاطره شهید «حسن نوابی» به نقل از برادرش؛
برادر شهید «حسن نوابی» در بیان خاطرات ش می گوید: در زمان تشییع حسن، مادرم رو به خدا گفت؛ خدایا این هم قربانی من برای راه تو، این شهید مرا قبول کن که شفاعتم کند.
کد خبر: ۵۳۰۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۲

«ای پرستوی مهاجر که از این دنیا مهاجرت کردی و به جای خوش آب و هوا رفتی که بهترین چیز‌ها در آنجا است یعنی بهشت، رسیدی. دست مرا بگیر و به همان مسیری که خودت رفتی ببر ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۰۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۹

کتاب «شیر شکار» حاوی زندگینامه و خاطرات سردار رشید اسلام، شهید «مرتضی ساده میری» قائم مقام فرمانده گردان ۵۰۲ امام حسین (ع) از تیپ یکم امیرالمؤمنین (ع) لشگر ۴ بعثت سپاه پاسداران به نقل از یاران و همرزمانش به قلم یاسر بابایی و توسط نشر نشتیمان در سال ۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است.
کد خبر: ۵۳۰۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۸

خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
سید عبدالله فرزند شهید «سید موسی حسینی» که پس از شهادت پدر متولد شده می گوید: آنگونه که من از خانواده شنیدم پدرم آگاهانه و آزادانه و با عشقی که به وطن داشته این راه را انتخاب کرده است. پس وظیفه ماست ادامه دهنده راهشان باشیم.
کد خبر: ۵۳۰۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۸

مادر شهید «لطف‌الله امیرشریفی» نقل می‌کند: «لطف‌الله روزی به من گفت: موقع خنده، روی صورت دوتایی‌مون گود می‌شه؛ برای من به خاطر خاری که توی دوران بچگی به صورتم رفت، اما برای شما خداییه. به او نگاه کردم. گفت: اگه بذاری به جبهه برم با این نشانی، همیشه به یاد شما هستم تا وقتی که شما دعا کنی و من شهید بشم.»
کد خبر: ۵۳۰۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۸

«شدت شلیک گلوله‌ها و مقابله به مثل آن‌ها به حدی بود که گردان ما زمین گیر شد. در همین لحظات به دنبال نیرویی می‌گشتم، تا تعدادی از بچه‌ها را جمع کرده، برای شکستن خط جلو بروند و معبر را برای عبور سایر بچه‌ها آماده کنند، که چشمم به مجیدآقا افتاد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۰۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۸

خواهر شهید «محمدعلی تک» می‌گوید: «خواب دیدم جنازه محمدعلی خانه پدرم است. می‌خواستند جنازه را ببرند. مردی داخل جمعیت آمد و رو به حاضرین گفت: صبر کنین! امام زمان (عج) باید بیاد و بر جنازه این شهید نماز بخونه.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطرات ی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۰۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷

خاطرات شفاهی والدین؛
پدر شهید محمد شیخ الاسلامی گفت: ۱۳ سال منتظر بودیم تا بازگردد و در نهایت پس از سال‌ها انتظار چند تکه استخوان سهم ما از محمد شد.
کد خبر: ۵۳۰۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷

رئیس بنیاد مراغه:
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران مراغه عنوان کرد: ثبت و انتقال فرهنگ ایثار و مقاومت کاری ارزشمند است و خاطرات والدین معظم شهدا سندی برای انتقال پیام شهدا به نسل‌های آینده است.
کد خبر: ۵۳۰۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر گرامی شهیدان والامقام «شیرخانی» می گوید: هر دو پسرم به فاصله کمتر از یکسال به شهادت رسیدند، افتخار می کنم که فرزندانم در این راه رفته اند و می دانستم که فرزندانم در راه وطنشان به شهادت می رسند. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۰۱۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷

«حاج‌آقا کی تشریف آوردید که من شما را ندیدم؟ گفتند: پسرم چرا روی چمن‌های یخ‌زده خوابیده‌ای؟ نمی‌گویی که ممکن است مریض بشوی؟ نمی‌گویی که ممکن است افراد گروهک بیایند و اسلحه‌ات را ببرند؟ ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۰۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷

خاطرات شفاهی پدر و مادر و برادر شهید «حمیدرضا صباغی»
پدر شهید صباغی: «بار آخر که می‌خواست به جبهه برود به من گفت؛ پدر جان من دیگر برنخواهم گشت و این بار آخری است که هم را می‌بینیم. در قطار با دو تا از رفقایش عکسی یادگاری گرفت و رفت و دیگر بازنگشت.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶

خاطرات شفاهی پدر و مادر شهید «غلامحسین شفیعی»؛
پدر شهید شفیعی در خاطره گویی از فرزندش گفت: «اینها دوازده رفیق بودند که به سربازی رفتند. همه سربازی خود را به پایان رساندند ولی غلامحسین مجدد به عنوان بسیجی به جبهه بازگشت. از سختی جبهه و جایی که بود چیزی نمی‌گفت تا مادرش نگران نشود. میگفت ما باید برویم تا خستگان جنگ پیش خانواده‌های خود بیایند.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶

خاطرات شفاهی پدر و مادر شهید «حسن خاجی»؛
مادر شهید از اخلاق حسن، شهید گمنامش و چشم انتظاری آنها برای بازگشت فرزندشان گفت: «ما همچنان منتظریم تا بیایید ولی هنوز خبری از او نشده بود. او سیار مومن بود و به کسب علم و دانش اهمیت زیادی می‌داد و سفارش می‌کرد که مساجد را خالی نگذارید.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶

خاطرات شفاهی پدر و مادر شهید «عباس پور ابراهیمی»؛
مادر شهید «عباس پور ابراهیمی» در خاطره گویی از فرزند شهیدش گفت: «به من از لحظه شهادت عباس گفتند که به پایش تیر خورده و نتوانسته بود به عقب برگردد. پسرخاله‌اش همراه او بوده ولی عباس او را مجبور کرده که به عقب بیاید و خودش آنجا مانده بود.»
کد خبر: ۵۳۰۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶

خاطرات شفاهی پدر و برادر شهید «علی اصغر امیری»؛
پدر شهید «علی اصغر امیری» در خاطره گویی از فرزند شهیدش و داوطلب شدن او قبل از رسیدن موعد سربازی‌اش گفت و اینکه در 14 سالگی راهی جبهه گردید.
کد خبر: ۵۳۰۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶

«با خنده گفت توی این دوره زمونه کم پیدا می‌شه عروس و مادرشوهر ۳ سال در یک خانه با هم زندگی کنند. حالا راستشو بگو شما اخلاقت خوبه یا عروست، گفتم: والا من که خودمو می‌شناسم می‌دونم اخلاق خوبی ندارم. هر چی هست از خوبی پسر و عروسمه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات مادر شهید مدافع حرم «ذکریا شیری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۰۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۵