نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - زندگینامه و خاطرات
خاطره ای از مادر شهید حسن قاسم پور؛
برادر شهید حسن قاسم پور از مادر زبان مادر نقل می کند: «روز قبل از رفتن، حسن با من خلوت کرد و در خصوص شهادت حرف زد؛ من تکانی خوردم ولی او خیلی مطمئن صحبت کرد و از من خواست در شهادتش بی قراری نکنم که این لیاقتی هست که نصیب هرکس نمی شود زیرا که عزتمندانه ترین مرگ است و من اطمینان کامل به شهادت حسن پیدا کردم».
کد خبر: ۵۲۴۹۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸

خاطره ای از شهید علی قزی؛
مادر شهید علی قزی در خاطره ای در مورد شهید نقل می کند: «بعد از ماه ها به خانه آمده بود... ناگهان چشم پسرم به تلویزیون افتاد... تمام توجه او به تصاویر تلویزیون و بیانات امام بود... همان شب علی به جمع آوری وسایلش پرداخت. ما فهمیدیم که صبح می خواهد به جبهه برود گفتم این چه آمدنی بود. او گفت چون امام این چنین گفت اگر شاهرگم را بزنید هیچ کس نمی تواند جلوی من را بگیرد.».
کد خبر: ۵۲۳۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

نوید شاهد - شهید علیرضا آبافت، دانش آموز سال آخر دبیرستان، امتحانات نیمه دوم را نیمه تمام گذاشت تا برای آزمون غیرت سنگ تمام بگذارد؛ دبیرستان را تمام نکرد اما با مهر قبولی شهادت، دبیرستانی اکنون به نام اوست و صدها و شاید هزاران دانش آموز با یادو خاطره او تحصیل کردند و او الگویی ماندگار برای دانش آموزان شد.
کد خبر: ۵۲۰۳۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۵

پوستر | شهید ناجا علی اکبر اکبری
نوید شاهد - به مناسبت گرامیداشت هفته نیروی انتظامی بخشی از زندگی نامه شهید على اکبر اکبری از شهدای والامقام مرزبانی ناجا در شهرستان رشتخوار در قالب عکس نوشته منتشر شد.
کد خبر: ۵۱۸۱۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۰

روایتی از زندگی شهید محمد الوانی؛
نوید شاهد - همرزم شهید محمد الوانی نقل می‌کند: «محمد بسیار شجاع و دلیر بود... خودش تعریف می‌کرد که با آن‌ها سر یک سفره غذا خورده و بعد از صرف غذا به سراغ یخچال رفته و از مواد غذایی آن برداشته و به سنگر خود برگشته بود».
کد خبر: ۵۱۶۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۳۱

خاطره‌ای از پدر شهید «علی اکبر شعبانی»
نوید شاهد - پدر شهید علی اکبر شعبانی در خاطره ای از خبر شهادت فرزند خود و خوابی که دیده است نقل می کند. در ادامه مطلب این خاطره را مطالعه خواهید کرد.
کد خبر: ۵۱۵۵۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴

روایتی از زندگی شهید مهدی قزازانی؛
نوید شاهد - پدر شهید مهدی قزازانی در توصیف فرزند شهیدش روایت می کند: «مهدی بسیار قانع بود. با اینکه من خودم خیاط بودم، وقتی برایش لباس نو می‌دوختم تا زمانی که لباس قبلی اش قابل استفاده بود، لباس جدید را نمی‌پوشید و آن را به دوستان بی‌بضاعت هدیه می‌داد».
کد خبر: ۵۱۵۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴

زندگی نامه شهید حسن دمور؛
نوید شاهد - شهید حسن دمور از شهدای والامقام شهرستان فیروزه، عضو بسیج روستای نصر آباد بود و مسئولیت تدارکات و تبلیغات بسیج را به عهده داشت و در آبادانی روستا بسیار می‌کوشید. او در روز اعزام به جبهه تا ساعت ۱۲ ظهر در ساخت مسجد روستا کمک می‌کرد. اولین آجر مسجد را او به دست بنّا داد و در حالی که با همگی وداع می‌کرد به اهالی سفارش نمود که کار بنای خانه خدا را رها نکنید.
کد خبر: ۵۱۵۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

شهید "رستم نوری" :
نوید شاهد – شهید "رستم نوری" در آذرماه 1339 در زابل متولد شد، نظامی بود، پس از رشادت‌های فراوان در شهریور 62 در منطقه شرهانی به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به درجه شهادت نائل آمد. در ادامه قسمتی از خاطرات شهید معزز را از زبان همسرش میخوانیم.
کد خبر: ۵۱۵۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

نوید شاهد - «شهید علی ضمیری» از شهدای والامقام شهرستان طرقبه و شاندیز است که زندگی آسوده خود را برای دفاع از میهن اسلامی عزیزمان ایران ترک گفت و به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت.
کد خبر: ۵۱۵۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

انتشار به مناسبت روز گرامیداشت شهدای مدافع حرم؛
نوید شاهد - شهید مدافع حرم علی زاده اکبر از شهدای شهرستان کاشمر در سیر زندگانی خود همواره به امور فرهنگی توجه داشت و در کنار سابقه کار در بسیج و بنیاد شهید، تجربه در نانوایی و سپاه را نیز کارنامه خدمت خود داشت؛ برای او خدمت به مردم و انقلاب ملاک بود نه میز و منسب.
کد خبر: ۵۱۲۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۸

انتشار به مناسیت ایام دستگیری و اسارت؛
نوید شاهد - زندانی سیاسی «اسعد شریعت زاده» در خاطراتش از زندان های پهلوی به عدم رعایت قوانین حقوق بشر توسط حکومت پهلوی اشاره می کند و از چهره دروغین این خاندان روایت می کند.
کد خبر: ۵۱۲۱۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۶

نوید شاهد - پدرم مي خواست براي گرفتن وضو به سر چشمه اي كه نزديك منزلمان بود، برود. همان لحظه كه پدر از خانه بيرون رفت صداي توپ باران بعثي ها به گوش مي خورد . زماني كه پدرم مشغول خواندن نماز عشا بود، يك توپ به چشمه اصابت كرد و همان لحظه پدرم به شهادت رسيد. متنی که خواندید خاطره ای بود از دختر شهید «حسین محمودزاده» که نوید شاهد آذربایجان غربی شما مخاطبان عزیز را برای مطالعه این خاطره زیبا دعوت می کند.
کد خبر: ۵۰۹۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۵

نوید شاهد - من به ایشان می گفتم که تو در این روستا تنها به تظاهرات می روی، خطرناک است، کم برو، چون همه مخالف هستند. می گفت که این حرف را به من نگو. پس من نروم، تو نروی، چه کسی برود؟ متنی که خواندید خاطره ای بود از همسر شهید «کریم جمالی» که نوید شاهد آذربایجان غربی شمارا برای مطالعه ی این خاطره زیبا دعوت میکند.
کد خبر: ۵۰۸۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۱

زندگی نامه و خاطرات شهید علی رضا عربی آیسک؛
نوید شاهد - برادر شهید علی رضا عربی آیسک روایت می کند: «شهید با عصا توی خط راه می رفت. ولی جبهه را ترک نکرد. برادران می گفتند: ما او را می‌دیدیم که چهار دست و پا راه می رفت. او از این سنگر به سنگر دیگر می رفت و خط را رها نمی کرد.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰

زندگی نامه و خاطرات شهید مصطفی شاکری منظری؛
نوید شاهد - مادر شهید مصطفی شاکری منظری روایت می کند: «گاهی وقتها از شهید سؤال می‌کردم که تو این قدر به جبهه می روی، آنجا چه کار می‌کنی؟ می‌گفت: گرد و غبار پای بچه های بسیجی را جارو می کنم. تواضع و اخلاص شهید تا این حد بود.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰

زندگی نامه و خاطرات شهید حسین سبحانی کوهسرخی؛
نوید شاهد - فرزند شهید حسین سبحانی کوهسرخی می گوید: «هفت ساله بودم که چشمم به بالای تپه افتاد و دیدم که جنازه‌ی پدر را به سمت گلزار شهدا می آورند. احساس غرور و افتخار کردم. احساسی ناشی از این که فرزند یک شهید هستم.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰

زندگی نامه و خاطرات شهید محمدباقر حصاری؛
نوید شاهد - شهید محمد باقر حصاری از شهدای والامقام نیشابور، در زندگانی خود به گونه ای خالصانه و جسورانه قدم به قدم انسانیت و بندگی را به حد کمال رساند که حتی برای شهادت حتی لحظه ای درنگ نکرد.
کد خبر: ۵۰۷۸۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰

روایت هایی از زندگانی شهید حسین پور؛
نوید شاهد - همسر برادر شهید علی اکبر حسین پور برزشی نقل می کند: «خواب دیدم که سر کوچه ی منزل ما میزی است و شهید سریع دفترها را امضا می کند و عده ای در آن جا رژه می روند. سه روز بعد که خبر شهادت ایشان را به ما دادند، همان صحنه هایی که در خواب دیدم تعبیر شد. عده ای پاسدار رژه می رفتند و سرود می خواندند.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰

زندگی نامه و خاطرات شهید محمد اصغریخواه؛
نوید شاهد - همسر شهید محمد اصغریخواه فتیده روایت می کند: «قبل از عملیات کربلای ۵ ایشان به من گفتند: بیایید تا علایم خاص را به شما نشان بدهم چون ممکن است طوری شهید شوم که قابل شناختن نباشم. [...] پس رمزی بین ما باشد؛ این ساعت که در دست من هست به بیسیمچی می‌دهم و وصیت میکنم روی انگشتش آویزان کند و به نزد شما بیاید وقتی او را برای شما آورد، اگر سرش پایین بود بدان که من شهید شدم. در روز موعود بیسمچی را دیدم که ساعت روی انگشتش آویزان سرش پایین بود، به او گفتم: پیامت را دریافت نمودم.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰