نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - یا مهدی
نوید شاهد: بعد از آن همه مقاومت سرسختانه ای که به خرج می داد با کمال تعجب دیدم آمد و گفت: من دیگر مخالفتی ندارم. منتها به من گفت: مادر حالا که برایم خواستگاری می کنید اول به خانواده دختر بگویید این پسر قرار است شش ماه دیگر شهید شود، ببینید چه عکس العملی نشان می دهند.
کد خبر: ۳۸۷۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: یك شب مهدی به خانه آمد و با خوشحالی و شور و شعف عجیبی به من گفت: ننه، دیشب كه بچه ها داشتند كشیك می دادند، حضرت امام وارد حیاط منزل شد تا قدم بزند، بعد رفت سر وقت یكی از بچه ها و به اوگفت: پسرم می شود اسلحه ات را به من بدهی تا به جای تو نگهبانی بدهم!؟
کد خبر: ۳۸۷۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: یک روز با مهدی نشسته بودیم و صحبت می کردیم . قرار بود قبل از غروب آفتاب نیروهای باقیمانده گردان را بنه تدارکاتی به طرف خط حرکت دهیم .
کد خبر: ۳۸۷۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: در ایام سوگواری خامس آل عبا خودش در رأس دسته های عزاداری مردم ریجاب حاضر می شد و با صدای خوشی که داشت برایشان مرثیه های حماسی عاشورا را می خواند.
کد خبر: ۳۸۷۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: اواخر آبان ماه 1357 بود که یک روز مهدی به من گفت : آبجی ، بچه های همکلاسی ام را در میدان ازگل جمع کردم و رفتم بالای سکویی تا برای آنها درباره جنایتهای شاه وکشتار دانشجوهای دانشگاه تهران سخنرانی کنم .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: از همان روزها در ریجاب ، همین طور که مهدی پشت میزکارش در سپاه ریجاب نشسته بود مردی از عشایر منطقه توی اتاق مهدی مؤدب و گرم به او سلام کرد در عوض دیدیم او پیش آمد جلوی مهدی زانو زد و ناگهان به صدای بلند شروع کرد به گریه .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: بچه هایی که قرار است شهید بشونداز چند روز قبل حرکات و رفتارشان طور دیگری می شود ، البته طوری نیست که من بتوانم تفسیرش کنم ، یعنی قابل بیان نیست بلکه باید با اینها برخورد کرد، باید اینها را دید و عوالم شان را درک کرد .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: دوره آموزشی اش که تمام شد ، لباس فرم سپاه را تحویل گرفت و به خانه آمد . حال و هوایی عجیبی داشت .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: خانواده در آتش اشتیاق دامادی او می سوختند ، و دست بردار نبودند . از همین رو مرا به منطقه فرستادند..
کد خبر: ۳۸۷۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: آبان ماه سال 1362 بود و ما در محل قرارگاه تاکتیکی لشکر در مریوان مستقر بودیم . نیمه های شب بود که مهدی آمد سراغم و به من گفت : شنیده ام شما حدیثی را برای بچه ها نقل کرده اید دوست دارم آن حدیث را برای من هم بگویید .
کد خبر: ۳۸۷۴۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: چند سال بعد از شهادت مهدی، یك روز برای دیدن دوستهای او به جماران رفتم. پاسدارها دورم حلقه زدند و گفتند: حاج آقا آیا شما خبر داشتی امام به جای پسر شما پاسداری داده بود؟
کد خبر: ۳۸۷۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: من جزء نیروهای گروهان شهید بهشتی گردان مقداد بودم . آن شب مهدی که معاون گردان بود همراه گروهان ما حرکت می کرد .
کد خبر: ۳۸۷۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: گرما گرم عملیات والفجر 1 به گمانم روز دوم یا سوم بود و داشتیم توی خط به اوضاع رسیدگی می کردیم . توپخانه سپاه چهارم ارتش بعث هم مثل ریگ روی سر بچه ها آتش می ریخت . رفته بودیم سمت بچه های گردان مقداد
کد خبر: ۳۸۷۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: قرار بود گردانهای مقداد و عمار یاسر به شکل ستون کشی از منطقه صعب العبوری عبور کنند و به مناطق از پیش تعیین شده خودشان برسند ، هدایت این ستون با برادر عزیزمان مهدی خندان معاون تیپ یکم عمار بود.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود. ستون بچه ها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: شنیدم یک روز اهل محل می گویند : نمی دانیم شبها چه کسی می آید توی حمام ، توی مسجد و توی کوچه های ده ،اعلامیه های ضد انقلابی می ریزد و مثل جن غیبش می زند . مهدی به محض این که این خبر را شنید..
کد خبر: ۳۸۷۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: تابستان سال 1358 لواسانات شده بود بازار مکاره گروههای ضد انقلاب آن روزها بازار بحث جمعی خیابانی درباره سیاست هم خیلی داغ بود . همه جور آدمی را می شد در آن محافل دید .
کد خبر: ۳۸۷۴۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: از فردای پیروزی انقلاب تمام زندگی مهدی خلاصه شده بود در کتاب و کتاب و کتاب. خیلی به کتابهای شهید مطهری علاقه داشت. مخصوصاً وقتی بعد از شهادت ایشان امام گفت که من تمام آثار او را تأیید می کنم. البته بیشتر از تمام کتابها به قرآن علاقه داشت.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: یکی از بازدید کنندگان در میان انبوه جمعیت شب گذشته، مادر شهید مهدی خندان بود او که حضور در شب آفتابی را برای خود سعادت می داند، گفت : «آنهایی که در زمان جنگ بودند و دیدند، باید دانسته های خود را به جوانان انتقال دهند.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶

نوید شاهد: آنچه در تصاویر می بینید دست نوشته ها و یادادشت های شهید مهدی خندان در دوران جنگ می باشد که از خود به یادگار گذاشته است.
کد خبر: ۳۸۷۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶