پدر شهید «موسی بیکمحمدی» نقل میکند: «پسرم میگفت: زندگی توی جبهه خیلی شیرینه! اونجا همه نسبت به هم مهربانن. همه به فکر خدا و به یاد او هستند. در هر کاری توکل به خدا دارند.»
کد خبر: ۵۶۲۳۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
قسمت سوم خاطرات شهید «محمد خراسانی»
برادر شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «محمد آخرین خاطرات شیرین کودکی را مرور کرد و مانند کسی که میخواهد به سفری دور برود، با من حرف زد. بین بچهها معروف بود که هر کس بخواهد شهید شود، نور بالا میزند. آن شب حال و هوای محمد حکایت از رفتن داشت.»
کد خبر: ۵۶۲۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۰
مادربزرگ شهید «بابک ابراهیمی» نقل میکند: «لباس رزمش را پوشیده و در راهروی خانهام ایستاده بود. آمد داخل اتاق کنار من. با اشتیاق نگاهش کردم. بلند شد و رفت. من همینطور با چشمهایم او را بدرقه میکردم که از خواب پریدم.»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
قسمت نخست خاطرات شهید «بابک(رسول) ابراهیمی»
مادر شهید «بابک ابراهیمی» نقل میکند: «دو تا پایش را توی یک کفش کرده بود و گفت: الا و بلا باید من رو هم بفرستین مدرسه. به او گفتم: رسولجان! تو هنوز کوچکی، مدرسه راهت نمیدن. قبول نمیکرد. موقع امتحانات، ما به اشتباهمان اعتراف کردیم.»
کد خبر: ۵۶۱۳۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
برادر شهید «حسین ریاحی» نقل میکند: «حسین چهارده پانزده سال بیشتر نداشت. در تظاهرات شرکت میکرد. میگفت: داداش! نکنه طرف مردم تیراندازی کنی. دست از شاهدوستی بردار و بیا با مردم باش. شاه باید گورش رو گم کنه و بره. اگه دنیا و آخرت رو میخوای، بیا به طرف امام و مردم.»
کد خبر: ۵۶۱۱۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۳۰
قسمت نخست خاطرات شهید «غلامحسین کردینسب»
مادر شهید «غلامحسین کردینسب» نقل میکند: «گفت: این قدر سَرت رو با این قابلمهها بند نکن. برو امامزاده ببین چه جوونهایی آوردن و زیر خاک میکنن. همه بهخاطر ما رفتن. با این حرفها میخواست رضایت دهم برای رفتنش و آمادهام کند برای شهادتش.»
کد خبر: ۵۶۰۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۵
همایش بازیهای بومی، محلی و تجلیل از مدالآوران شاهد و ایثارگر شهرستانهای استان تهران در ورامین برگزار و از ۲۵ ورزشکار و مدالآور ایثارگر تجلیل شد. کلیپ این همایش را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۶۰۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۴
همایش بازیهای بومی، محلی و تجلیل از مدالآوران شاهد و ایثارگر شهرستانهای استان تهران در ورامین برگزار و از ۲۵ ورزشکار و مدالآور ایثارگر تجلیل شد.
کد خبر: ۵۶۰۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
اولین رویداد فرهنگی بازیهای بومی، محلی و تجلیل از مدالآوران ورزشی عرصههای ملی و بینالمللی شاهد و ایثارگر شهرستانهای استان تهران در روستای بوم گردی خاوه ورامین برگزار و از مدالآوران و برترینهای این رویداد تجلیل شد. گزارش تصویری این مراسم را در نوید شاهد مشاهده میکنید.
کد خبر: ۵۶۰۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
قسمت دوم خاطرات شهید «سید علی شعنی»
شهید «سید علی شعنی» نقل میکند: «پیرزن آهی کشید و گفت: خدا را شاکرم که پیش جدم حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) شرمنده نیستم. فرزندم ذریه حضرت فاطمه (س) را تنها نگذاشت. پای رکابش با دشمن اسلام جنگید. روسفیدم کردی مادرجان! روسفید شدم!»
کد خبر: ۵۵۹۸۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
مدیرکل حفظ آثار استان زنجان گفت: بازی موبایلی «راه سرخ» با موضوع رشادت رزمندگان تهیه و تولید و در بازار عرضه شد.
کد خبر: ۵۵۸۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
قسمت نخست خاطرات شهید «یحیی حیدری»
دوست شهید «یحیی حیدری» نقل میکند: «ماشین تدارکات آماده رفتن به نقاط آزاد شده گردید. قبل از برخورد با مین بچهها فوراً خود را به بیرون پرت کردند و گرفتار رگبار نیروهای کومله شدند و به شهادت رسیدند.»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴
مادر شهید «حمیدرضا اکرم» نقل میکند: «گفتم: امروز حمیدرضا اذیتت نکرد؟ گفت: نه خالهجون! اول رفتیم بهشت زهرا امام رو اونجا دیدیم. این بچه از اشتیاق داشت پر درمیآورد. اصلاً روی پاهاش بند نبود.»»
کد خبر: ۵۵۸۵۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲
قسمت دوم خاطرات شهید «مهدی بهرامی»
پدر شهید «مهدی بهرامی» نقل میکند: «هنگام نماز خیلی نزدیک او نمیشدم؛ آخه در قنوت نمازهایش همیشه از خدا شهادت را طلب میکرد. ما به او میگفتیم: مهدی! این قدر این دعا رو نخون! موهای تنمون سیخ میشه!»
کد خبر: ۵۵۸۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵
اولین جشنواره بازیهای بومی و محلی ویژه همسران و فرزندان شهدای شهرستان قزوین برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۸۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۶
اولین جشنواره بازیهای بومی و محلی ویژه همسران و فرزندان شهدای شهرستان قزوین برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۸۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۶
ویژه همسران و فرزندان شهدا؛
اولین جشنواره بازیهای بومی و محلی ویژه همسران و فرزندان شهدای شهرستان قزوین برگزار میشود.
کد خبر: ۵۵۷۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۳
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدرضا طوسی»
برادر شهید «محمدرضا طوسی» نقل میکند: «پرسیدیم: از فلانی چه خبر؟ شنیدیم که با موتور تصادف کرده و الحمدلله به خیر گذشته! گفت: آره! موتورش داغون شده؛ ولی خودش طوری نشده. باباش فکر کرد، به بهانه موتور خریدن جبهه نمیره! خیال میکنن مُردن فقط توی جبهه است!»
کد خبر: ۵۵۷۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۱
استاد شهید «محمدرضا خسروی» نقل میکند: «محمدرضا دوازده ریال را پیش رویم گذاشت و گفت: حاجی! اینا رو زیر کیسه قند پیدا کردم! دیگر به او اطمینان کامل داشتم.»
کد خبر: ۵۵۷۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۰
قسمت دوم خاطرات شهید «حسن یحیایی»
پدر شهید «حسن یحیایی» نقل میکند: « آخرین باری که حسن میخواست به جبهه برود، من او را در آغوش گرفتم و به من الهام شد که اگر حسن برود، شهید خواهد شد. حسن جوان حرف گوش کنی بود. هر کاری میخواستم انجام میداد. حالا رفته است و منِ پدر باید جنازه او را ببینم. جز تسلیم در برابر امر الهی چاره چیست؟ الهی با شهیدان کربلا محشور شود!»
کد خبر: ۵۵۷۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۷