نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب بی نشان
«حمید دوست داشت هر شب مهمان داشته باشیم و با هم رفت‌وآمد کنیم و گفت مهمان حبیب خداست. این رفت‌وآمد‌ها محبت ایجاد می‌کنه. در خونه ما به روی همه بازه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «حمید سیاه‌کالی‌مرادی» است که همزمان با سالروز ولادت این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۴

تازه‌های نشر؛
کتاب «مأموریت ساعت 12» روایت‌هایی از زندگی و شهادت سردار شهید «محمد منتظرقائم» منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۲۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۴

به کوشش انتشارات سوره سبز منتشر شد
کتاب «رنج‌نامه» نوشته «محسن صادق‌نیا» به کوشش انتشارات «سوره سبز» منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۲۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳

در آئین اختتامیه نمایشگاه بزرگ کتاب، قرآن و محصولات فرهنگی استان مازندران از مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران این استان تقدیر به عمل آمد.
کد خبر: ۵۵۲۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۲

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران در بازدید از نمایشگاه بزرگ کتاب، قرآن و محصولات فرهنگی مازندران اعلام کرد که ناشران فعال در حوزه ایثار و شهادت حمایت می‌شوند.
کد خبر: ۵۵۲۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۱

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران از عرضه ۱۴۰ اثر حوزه ایثار و شهادت در نمایشگاه بزرگ کتاب، قرآن و محصولات فرهنگی مازندران خبر داد.
کد خبر: ۵۵۲۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۱

برگی از خاطرات شهید دانشجو «سیاه‌پوش»؛
«بیکار نمی‌موند. هر وقت فرصت‌گیر می‌آورد یک کتاب می‌گرفت دستش. باید چند بار صداش می‌کردی تا متوجه بشه و بیاد توی باغ! ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاه‌پوش» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۲۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۱

برگی از خاطرات شهدا؛
«موقعی که اذان ظهر یا مغرب گفته می‌شد، چون معمولاً شهید «رجایی»، دایم‌الوضو بود، منتظر بقیه می‌شد تا وضو بگیرند و در نماز جماعت حاضر شوند ...» ادامه این خاطره از شهید «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۲۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۰

به کوشش انتشارات کتاب جمکران منتشر شد
کتاب «سید لری» نوشته «صدیقه شاهسون» به کوشش انتشارات «کتاب جمکران» با مشارکت «ستاد کنگره ملی شهدای استان قم» منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۲۴۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۰

از تولیدات فرهنگی و هنری بنیاد شهید و امورایثارگران مازندران در حوزه ایثار و شهادت در نمایشگاه بزرگ کتاب، قرآن و محصولات فرهنگی مازندران رونمایی شد.
کد خبر: ۵۵۲۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۰

«مرا برای شکنجه به اتاقی بردند که یک سروان جلو آمد و با فشار دست بر روی سینه‌ام، مرا روی زمین خواباند. یک نفر مچ پاهایم را به هم بست. لحظه‌ای بعد حس کردم دو چیزی همانند گیره به دو لاله گوشم وصل کردند. از سیمی که به زخم گردنم کشیده شد احتمال دادم باید وسیله برقی باشد ...» همزمان با روز ارتش، ادامه این خاطره از خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۲۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

کتاب «دختر بابا» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده که به صورت گزیده‌ای از خاطرات دختران شهدای استان هرمزگان می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۲۴۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۴

به کوشش انتشارات «سوره سبز» به چاپ بیستم رسید
«جیغ بلند بچه، مامان شاهی را از پای حوض پراند. مامان‌شاهی نفهمید پله‌های بلند و باریک را چه‌طور دویده و به اتاق رسیده است. احمدِ یک‌سال و نیمه روی زمین افتاده و جیغ می‌کشید. مامان‌شاهی بچه را از زمین بلند کرد. احمد جیغ می‌کشید و نفس نفس می‌زد. مامان‌شاهی بچه را برگرداند و محکم به پشتش کوبید. زن‌های همسایه به اتاق ریختند. مامان‌شاهی رو به صدیقه فریاد زد: حواست به بچه نبود.» کتاب «من زنده‌ام» اینگونه آغاز می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

برگی از خاطرات شهید ارتش «بابایی»؛
«فرمانده دسته اول من بودم و عباس هم در دسته من پرواز می‌کرد. باید بگویم که رژه در حضور شاه برگزار می‌شد. از شروع پرواز چند دقیقه‌ای می‌گذشت و ما در حال نزدیک شدن به فضای جایگاه بودیم. آرایش هواپیما‌ها از قبل هماهنگ شده بود و چشمان حاضران و خبرنگاران در جایگاه در انتظار مانور ما بر فراز جایگاه بودند که ناگهان صدای عباس در رادیو پیچید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۴۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

نمایشگاه «قرآن، کتاب و محصولات فرهنگی استان» در مجتمع فرهنگی و هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مازندران افتتاح شد.
کد خبر: ۵۵۲۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«شهر کم‌کم داشت از دست می‌رفت و بچه‌ها یکی‌یکی بال و پرهایشان باز می‌شد و این برای اولین بار خبری در دلم به وجود آورده بود. خبر که نه یک سوال. نمی‌دانستم پا‌بند چه شده‌ام که بال‌هایم باز نمی‌شوند ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

به کوشش انتشارات «حماسه یاران»
«اکنون نوبت من است» حاوی پانزده داستان از زندگی سردار شهید مدافع حرم «محمدرضا علیخانی» است که برای نوجوانان تهیه شده است، منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۲۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۸

با حضور مسئولان تاکستان؛
غرفه دائمی کتاب با موضوع ایثار و شهادت با حضور سرپرست فرمانداری، رئیس بنیاد و جمعی از مسئولان شهرستان تاکستان در سالن اداری بنیاد تاکستان افتتاح شد.
کد خبر: ۵۵۲۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

کتاب «دو رگه» نوشته سالومه اسماعیلی نویسنده خوش ذوق توسط نشر سرو منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۵۲۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷

به کوشش انتشارات سرو موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
کتاب «از زمانی که ابراهیم سوخت» روایت موازی از زندگی دو همسر شهید است. یکی همسر شهیدی از مدافعان حرم و دیگری همسر شهید دفاع مقدس و رنجی که هر کدام از آنها بعد از شهادت همسرانشان به دوش کشیده‌اند.
کد خبر: ۵۵۲۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۷