همسر شهید «موسی محسنی» میگوید: «در غروب یکی از روزهای ماه رمضان ۱۳۶۱ موسی زودتر از همه روز به منزل آمد و گفت: هر چه برای افطار آماده کردهای در سبدی بگذار تا به جایی ببرم، من نیز افطاری که آماده کرده بودم در سبدی گذاشته و با هم حرکت کردیم و به خانه محقری که فقر و تنگدستی از آن میبارید، رفتیم.»
برادر شهید «باباعلی امین چورته» میگوید: «یکی از روزها فرمانده ایشان به آنها گفت: آقای امین عجب کاری کردید. گفت چرا؟ گفت وقتی اذان میگویی در این منطقه اسم حضرت علی (ع) را میآوردی؟ ایشان در جواب گفت: حضرت علی را که به شهادت رساندند من هم دوستدار علی هستم، مرا هم شهید کنند.»
خواهر شهید «سیدیحیی ساداتی» میگوید: «پدرم گفت بلند شو پسرم ما باید دشمن را ذلیل و خار کنیم امروز جبهه به شما جوانان نیاز دارد ایشان با شنیدم این حرف از رختخواب بلند شدند و پیشانی و صورت پدر را بوسید و به این طریق رضایت پدر و مادر را برای رفتن جلب کرد.»
حافظ کل قرآن و فرزند جانباز مازندرانی از شهرستان بابلسر «مجتبی محسنی» گفت: در آغاز ماه مبارک رمضان، به همه توصیه میکنم از قرآن فاصله نگیرند، خداوند هم به قرائت روزانه توصیه میکند که این خواندن باید با توجه به معانی و تدبر در قرآن همراه باشد.
مادر شهید «محمد آهنگری دارابی» میگوید: «کمک به دیگران خصوصا کمک به رزمندگان، شوخ طبعی او و لبهای همیشه خندان او با مردم، نقش آفرینی کردند و از او یک شخصیت بی نظیر و متفاوتی ساختند.»
برادر شهید «عبدالحسین پورصدیقی» میگوید: «یک بار بعد از مجروحیت ایشان وقتی از جبهه آمد موقع نشستن مقداری معذب میشدند، مادر از ایشان دلیلش را خواست که ایشان در جواب گفتند دو سه تا ترکش کمپوت آلبالو گیلاس خوردم که مادر متوجه حرفشان نمیشد، ولی ما متوجه شدیم و از او خواستیم تا برایمان توضیح دهد.»