اندیشمند نواندیش حوزه علمیه قم از «پیاده روی اربعین» تا شهادتگاه منا
نویدشاهد: نویسنده توانمند حوزه علمیه قم، شهید آیت الله مسلم قلی پورگیلانی (عارف) در سوم شهریور ۱۳۴۳ در شهرستان رودسر استان گیلان به دنیا آمد. در سال 1360 همزمان با تاسیس مرکز مدیریت حوزه علمیه قم وارد حوزه شد. دروس سطح را در دو مدرسه مرحوم آیتالله گلپایگانی و مدرسه رضویه در کمتر از شش سال به اتمام رساند. همزمان با تحصیل درس خارج فقه و اصول به تحصیل در رشته حقوق دانشگاه مفید پرداخت و دروس خارج را نزد بزرگانی همچون مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی و آیت الله العظمی وحید خراسانی تلمذ نمود. آثار او در میان طلاب و اساتید حوزه های علمیه شناخته شده و محبوب است و بیش از ۸۰ مجلد کتاب از تألیفات سودمند از وی برجای مانده است.
ایشان یکی از چهره های شاخص شهدای حادثه دلخراش منا، آیت الله مسلم قلی پور گیلانی است. آنچه می خوانید مروری بر سیره حیات این محقق پرتلاش به روایت فرزند شهید (محمدحسین قلی پور) است. در اتاق مطالعه و کتابخانه آن شهید برای گفت و گو مقابل فرزندش نشسته ام. نگاهم مدام دور می زند به میان قفسه کتابها و میز مطالعه ساکن و سردی که همگی فضای غریب و غمگینی ساخته اند از فقدان مردی که کتابخانه اش مملو از منابع طراز اول «فقه»، «اصول»، «فلسفه» و «حقوق» است. به یاد روزها و شب هایی که او اینجا غرق در پژوهش و عبادت بوده است همراه می شوم با خاطرات و حیات روحانی معلم پرتلاش حوزه علمیه آیت الله مسلم قلی پور گیلانی.
از سالهای جوانی و خواستگاه فکری پدر چه می دانید؟
می دانم که پدر از دوران جوانی اهل مطالعه و تفکر بوده اند. در خانواده پدری ما کسی تحصیلات حوزوی نداشته است. پدر بزرگم کاسب بود. اما پدر از طریق تعدادی از روحانیون برجسته منطقه به حوزه علاقه مند شده بودند و راه حوزه را انتخاب کردند. به همین دلیل نیز عموها را به همراه خودشان به قم بردند و با مراقبتی که داشتند همه برادران که تحت اشراف ایشان بودند موفق به کسب مدارج عالیه دانشگاهی در رشته پزشکی شدند. آنچه بستگان برای ما بسیار نقل کرده اند اینکه؛ ایشان از هوش بسیار بالایی برخودار بوده اند، مثلا کلاس اول و دوم و سوم ابتدایی را نخواندند و مستقیم به کلاس چهارم ابتدایی رفتند. بعد از پایان دبیرستان فرصت پذیرش و ادامه تحصیل در رشته ی پزشکی و اعزام به خارج برایش پیش آمده بود. ولی چون علاقه به حوزه داشتند، مصمم بودند در حوزه بمانند. تحصیلات سطح را که معمولا ده ساله تمام می شود، 5-4 ساله گذراندند و در همین دوره هم مرتب در حال مباحثه و تدریس بودند. از نوجوانی مسائل فلسفی و اخلاقی و آثار شهید مطهری و سایر بزرگان را بارها مطالعه کرده بودند و با مکاتب فکری مختلف در دانشگاه ها مناظره می کردند. از حدود بیست سالگی در قم بودند. در ایام انقلاب نیز یک بخشی را در گیلان و بخشی را هم در اصفهان بودند.
می دانیم که آن شهید عمر شریفشان را بر سر پژوهش و دانش علوم دینی گذاشتند، این سیره در زندگی شان چطور جاری بود؟
مهمترین مسئله ای که همیشه ایشان بر روی آن تمرکز داشتند، مسئله علم بود. به ما توصیه نمی کردند که در چه رشته ای تحصیل کنیم مثلا به دانشگاه برویم یا حوزه. نظرشان این بود که شما هر رشته ای را انتخاب می کنید باید مقید شوید و تبدیل به یک «چهره ی علمی» بشوید. این گونه نباشد که مدرک بگیرید و جایی بروید کارمند بشوید. همیشه به ما توصیه می کردند که راه علم را انتخاب کنید.
تابستان ۹۴ بعد از اینکه درس های حوزه تمام شد روی تکمیل آثارشان متمرکز بودند، که بتوانند تعدادی را تمام کنند و شهریور ماه به چاپ برسد. به همین دلیل در آن تابستان مانند سایر تعطیلاتِ، ایشان بسیار پرکار بودند. تنها یک سفر به مشهد مقدس و یک سفر کوتاه هم به گیلان برای دیدار با بستگان رفتیم. تا روز جمعه ای که عازم سفر حج بودند، فرصت خداحافظی از اقوام را هم نداشتند. من ایشان را به فرودگاه بردم و بدرقه کردم. اما شب قبل از آن تا نماز صبح بیدار بودند و کتاب های آماده انتشار را ویرایش می کردند. در نهایت نیز طبق معمول نزدیک به هزار صفحه پرینت نوشته هایشان را هم برای ویرایش و تصحیح با خود بردند.
چند ساعت در شبانه روز صرف نوشتن و مطالعه می کردند؟
روال کار اینطور بود که از حدود 5 صبح تا 11 شب همیشه متمرکز روی درس بودند. استراحت های کوتاهی داشتند. ما خیلی کم ایشان را در منزل می دیدیم. یک سری برنامه های ثابت داشتند. به ورزش مقید بودند و یک ساعت هم پیاده روی شبانه می کردند .
درباره سیره اخلاقی و شخصیت دینی پدر بزرگوارتان بفرمایید:
به آیت الله حسن زاده خیلی علاقه داشتند. به آیت الله فاضل و حضرت آیت الله بهجت عشق داشتند. از اساتیدشان با احترام یاد می کردند . به دلیل حسن خلق و اینکه در خانواده شان فرزند بزرگ بودند، برای عمه ها و عموها هم حکم پدری داشتند و همه ایشان را بزرگ خانواده می دانستند. از خیلی از مسائل به راحتی می گذشتند و می گفتند: «بزرگی خرج دارد .» شهادت شان هم برای همه سنگین بود. گویی پناهگاهی را از دست داده اند. از آنجا که خیلی نسبت به حل مشکلات مردم مقید بودند و همیشه سعی داشتند در دسترس باشند که اگر کسی گرفتاری ای داشت بتواند کمک کند. این یکی از ویژگی های بارز ایشان بود.
توصیه های اخلاقی به فرزندانشان داشتند؟
جمله معروفی داشتند که؛ «اگر شما به اندازه ی یک دکترا برای این دنیا تلاش می کنید، حداقل به اندازه فوق دیپلم برای آخرتتان هم تلاش کنید ». به دعا و زیارت مقید بودند . از سال ۱۳ ۷۶ تا پايان عمر شريف واصل آي تالله شيخ علي پهلواني )سعاد تپرور( به صورت مستمر در اخلاق و سلوک عرفاني خدمت ايشان کسب فيض نمودند.
مقید بودند که هر سال به «پیاده روی اربعین» مشرف بشوند. به ما توصیه می کردند که همیشه چند دعا را روزانه بخوانیم. خیلی مراقب بچه ها و برادرها بودند. سال 93 وقتی از حج برگشتند، به پیاده روی اربعین مشرف شدند. به همه هم اطلاع می دادند که اگر می خواهند همراهشان بروند. معمولا تعداد زیادی هم با ایشان همراه می شدند.
شهید قلی پور گیلانی نامی آشنا برای طلبه های دوره سطح است. و در بین طلاب طرفداران سرسختی دارد از آثار و نوشته های تخصصی شان هم توضیحاتی بفرمایید:
در حوزه همیشه در کمیسیون های علمی حضور داشتند، به خصوص در بحش های نوین آموزشی خیلی فعال بودند. اولین دوره کتب شان در حوزه از اواسط دهه هفتاد منتشر شد.موضوعات کتاب ها فقهی، زندگی نامه و سیره نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) بود . به طور کلی بر روی فقه، اصول، تفسیر و فلسفه متمرکز بودند. ۸۰ جلد کتاب دارند. این هشتاد جلد حدود ۴۵ جلد تا لحظه شهادتشان به چاپ رسیده بود.
ایشان با آثارشان در حوزه علمیه شناخته شده بودند. بعد از شهادت ایشان چهار جلد از کتابهایشان منتشر شده و حدود ۱۵ جلد دیگر هم تا مهر ماه امسال چاپ خواهد شد.عنوان بندی کتب درسی، تالیف کتاب اصول فقه امام خمینی ره، طراحی شیوه نوین در تدوین رساله های عملیه تنها بخشی از یادگار های علمی ایشان است و البته «شرح نهایه» که شهادتشان در منا اجازه اتمام این کار را نداد...
ماجرای معرفی شان به عنوان کاندیدای مجلس خبرگان رهبری چه بود؟
ایشان می دانستند اوایل شهریور ماه اعزام می شوند. عضو کاروان بعثه مراجع بودند و در آخرین سفر حج به دعوت بعثه مرجع عاليقدر حضرت آيتالله العظمی سيد محمدسعيد حكيم عازم بیت الله الحرام شدند. یک شب قبل از رفتن، ایشان خدمت حضرت آیت الله العظمی هاشمی شاهرودی رسیده بودند. آیت الله شاهرودی به ایشان گفتند که: به حج نروند چون ایشان را به خبرگان گیلان معرفی کرده بودند، و گفتند که؛ مشغول بحث انتخابات شوند. اما پدر گفتند می روند و زمانی که برگشتند کارها را پیگیری می کنند. ایشان جامعه مدرسین در خبرگان گیلان معرفی شده بودند.
گفتید خودتان بدرقه اش کردید، آخرین تماس با ایشان چه زمانی بود؟
بله و آخرین تماس ما روز قبل از شهادت، یعنی روز عرفه بود. ما بعد از دعای عرفه با ایشان صحبت کردیم.
روز عرفه كه پدرم تصوير خود را از تلگرام ارسال كردند، پرسيدم بابا چرا چهره شما اينقدر سرخ شده است؟ گفتند: دماي هوا در صحراي عرفات خيلي بالاست و از شدت گرما روي صورتم يخ مي گذارم تا بتوانم اعمال را انجام بدهم. بعدها دوستان و هم كارواني ها گفتند كه ؛پدرم آن روز حال بسيار منقلبي در دعا داشتند و صداي بلند گريه ايشان همه كاروان را متعجب كرده بود.
و بعد از حادثه تا یازدهم دی ماه ایشان مفقود بودند و حدود یکصد روز اینگونه گذشت. خانواده در استرس و فشار زیادی بودند. موضوعی که خیلی ملموس بود، اینکه با اینکه می دانستیم فراقشان خیلی سخت و غیرقابل تحمل است، ولی ایشان به گونه ای در خواب ما و بستگان می آمدند. بارها در خواب به خواهرم و دیگران گفته اند که من هستم و تصور نکنید که من حضور ندارم. به همین دلیل یک مقداری برایمان راحت تر است.
شهید در عالم خواب خواهرتان چه گفته بودند؟ هنوز حضورمعنوی پدر در کنار خانواده هست؟
سوال هایی که از ایشان می پرسیم را به ما پاسخ می دهند . به عنوان مثال راجع به کیفیت شهادت و حادثه (خواهرم) پرسیده بودند که مرگ برای شما چگونه بود سخت بود؟ ایشان لبخند زده و گفته اند که خیلی شیرین بود
پس هنوز حضور پدر در کنارتان حس می کنید؟
بله ما و بستگان و دوستان در خیلی موارد در مشکلات به ایشان متوسل بودیم و ایشان هم راه گشا بوده اند. یکی از بستگان، ایشان را در یکی از حرم ها می بینند، پدر گفته بودند جایی مقیم هستند و هر کسی در آنجا مقیم نیست.
شهید قلی پور گیلانی تنها شهید فاجعه منا است که رهبر معظم انقلاب در شهادتش به طور خاص پیام تسلیت دادند. دلیلش را می دانید؟
بحمدالله مقام معظم رهبری اشراف بسیار خوبی از حوزه و مسائل آن دارند. نمایندگانی را هم برای سرکشی به منزل ما فرستادند. پدرم قرار بود نماینده )وکیل( مقام معظم رهبری در امریکا بعد از سفر حج شوند. قبل از اینکه پیکر ایشان شناسایی شود در یک جلسه ای به ما اطلاع دادند که مقام معظم رهبری از ایشان اسم برده بودند.
بعد از شهادت پدر دیداری با رهبری داشتید؟
بیستم دی ماه 94 خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. تشییع پیکر شهید یازدهم دی انجام شده بود. پیکرش اواخر پاییز شناسایی شد. شناسایی شهیدمیرانصاری هم همزمان با ایشان و در یک زمان بودند. یک هفته قبل از آن هم شهید رکن آبادی شناسایی شده بود.
برای آزمایش و شناسایی پیکرشان به عربستان سفر کردید؟
بله، متاسفانه در آنجا پیکرها را دفن نکرده بودند و در مکانی که اسمش «مقبره الشهدا» است، پیکر ها را در محفظه های سیمانی در عمق دو متری زیر زمین قرار داده بودند و رویشان خاک نرم ریخته بودند به علت اینکه کشورها به خصوص جمهوری اسلامی ایران خواستار شناسایی پیکرها بودند. پیکر ایشان را خیلی دیر به ما تحویل دادند و فقط یکی دو روز مانده بود ما برگردیم تصویری از ایشان به ما نشان دادند. زمانی که ایشان شناسایی شده بودند ما زمانی برای بیرون آوردن ایشان نداشتیم. و متاسفانه نتوانستیم ایشان را ببینیم. ولی پزشک قانونی به ما گفتند که این پیکر، به پیکر سه ماهه نمی خورد. یکی از دوستان صمیمی پدر هم تکرار کردند که این پیکر سه ماهه نیست.
در پایان از مراسمات شهید پس از بازگشت پیکرشان هم بفرمایید:
پيکر مطهر شان پس از گذشت قريب به 100 روز از فاجعه منا، در روز جمعه 11 دي ماه 1394 در مراسم باشکوهي با حضور مراجع عظام، بزرگان حوزه، شاگردان و آحاد مردم شريف کشورمان تشييع شد و در بارگاه ملکوتي کريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه س (حجره 35 صحن امام رضا ع) آرام گرفت.
در مراسم پدر هم علما حضور داشتند. آیت الله جوادی آملی، آیت الله هاشمی شاهرودی، آیت الله خرازی در نامزشان حضور داشتند و نماز را هم آیت الله محفوظی خواندند و به دلیل اینکه آیت الله محفوظی ایشان را از همان جوانی که وارد حوزه شده بودند می شناختند. حتی واسطه ی ازدواج پدر و مادرم هم ایشان بودند. زمانی که این رابه ایشان داده بودند، آیت الله خیلی ناراحت شده بودند و علاقه بسیاری بینشان وجود داشت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 144