«آنچه در فاو گذشت» را در یک کتاب بخوانید
به گزارش نوید شاهد، انتشارات «دارخوین» مدتی است که مجموعه ای با عنوان «آنچه در ... گذشت» منتشر می کند که هر جلد آن به یک شهر اختصاص دارد. نگارش این مجموعه را «محمود نجیمی» از تیپ «8 نجف اشرف» (تیپ احمد کاظمی) که شاهد عینی در این شهرها بوده، برعهده گرفته است. کتاب «آنچه در فاو گذشت» جلد پنجم این مجموعه است که به تازگی منتشر شده و روایتی کامل از وقایع فاو را دارد.
در نگاهی کلی این کتاب به موضوعات اصلی عملیات والفجر 8، فتح فاو، مستندات آزادی فاو، سومین عملیات آبی خاکی سپاه پاسداران (نبرد با گارد ریاست جمهوری عراق)، همراه باخاطرات محمود نجیمی (نویسنده اثر) پرداخته است.
این اثر مستند و مصور در پنج فصل «روایت فرماندهان
از نبرد فاو»، «جنگ تمام عیار- معرکه کمرشکن»، «درگیری با گارد ریاست جمهوری صدام»،
«فاو به روایت کالک و اسناد» و «فاو به روایت تصویر» گردآوری شده است.
در صفحه 41 کتاب، روایتی خواندنی از سردار سرلشکر پاسدار دکتر غلامعلی رشید، فرمانده وقت عملیات سپاه پاسداران از فتح فاو، آورده شده که بخشی از آن را می آوریم:
«ما سال 1369رفته بودیم پاکستان یک مانوری بود، تحت
عنوان مانور ضرب مومن.]ارتشبد[ اصلان بیک فرماندۀ ارتش پاکستان ما را دعوت کرده بود رفته بودیم آنجا، یک رودخانۀ
معمولی گرفته بودند که عمقش دو متر بیشتر نبود. می خواستند از این عبور کنند، ما با
اصلان بیک رفته بودیم کنار رودخانه، یک گردان نیرو که سوار قایق بود آمد. اینها تلاش
می کردند با پارو به آن سوی رودخانه بروند؛ و هیچ مانع های هم نبود. نه استحکاماتی،
نه دشمنی، من با آن فرمانده لشکر یک خورده بحث کردیم و گفتیم: دشمن فرضی شما اینجا
چی دارد؟ گفتند: «هیچی» گفتیم: حالا اگر اینجا استحکامات بود، اگر فلان بود. گفتند: «آقا اصلا مگر می شود عبور کرد.» گفتیم: اگر رودخانه عمقش اینقدر بود. گفت: «اصلا حرفش را نزنید.»
خلاصه به تنگ آمد به همین لفظ فارسی من را خطاب داد و گفت: «بابا اینجا یک اسمی دارد نمی دونم رودخانۀ چی هست. اینجا اروندرود نیست که شما عبور کردید. آنجا شما کار بزرگی کردید! ما نمی توانیم این کار را بکنیم.»
بعد در سال 70 یا 71 آمد ایران گفت: «من را ببرید کنار فاو. » بردیمش آنجا 45 - 50 دقیقه این رودخانه را نگاه می کرد. بعد گفت: «رودخانه اروند این است؟» گفتیم: بله. گفت: «کشتی داخلش حرکت می کند؟!» بعد ادامه داد: «اینها که از اینجا عبور کرده اند، انسا نهای عجیبی بودند.» عرض 800 - 1000 متر یک رودخانۀ قابل کشتیرانی. خوب ما به این نتیجه رسیدیم که این عملیات فرمولش غواص است. عبور از اروند یعنی غواص. خواهران و برادران در ارتشهای دنیا ]نیروی دریاییشان[ هفتاد الی هشتاده غواص یا نهایت صد تا غواص دارند. نیروی دریایی خودمان در زمان شاه در اوج قدرتش اینقدر بود.
ما اینجا گفتیم: هر لشکری حداقل صد تا غواص، یعنی آمار می گیریم باید دو سه هزار غواص داشته باشیم. یعنی نیروی تکورما ]رزمنده ما[ که تو زمین می خواهد با آن تفنگش حمله کند و خط را بشکند، اینجا
باید غواص بشود. این روح بزرگ بسیجی ها، این نوع ابتکارات را تحمل می کرد و می پذیرفتند و می گفت: «ما هستیم » و تبدیل می شد به غواص و توی رودخانه های بهمن شیر، کارون، بندر عباس و یک جاهای دیگر آموزش می دیدند. در دو الی سه ماه غواصها آماده شدند. عراقی ها هم نمی دانستند. تمهیداتی برای غافلگیری عملیات بخرج دادیم و آنچنان غافلگیری را رعایت کردیم که بین آمریکایی ها و عراقی ها در عملیات دعوا شد. عراقی ها فحش می دادند به آمریکایی ها و می گفتند: «شما می دانستید ایرانی ها از کجا می خواهند به ما حمله کنند؛ ولی به ما نگفتید.» وزیر دفاع عراق رسما به آمریکایی ها فحش می داد.
ما آمدیم در همان منطقۀ هورالعظیم ]منطقۀ عملیاتی بدر و خیبر[ از تحرکاتمان دست برنداشتیم و آنجا خودمان را نشان دشمن می دادیم. طوری که ارتش عراق تصور می کرد ما آنجا می خواهیم بجنگیم. بعد آمدیم تو این نخلستان های کنار اروند و حداکثر استتار و اختفا را رعایت کردیم. این شد عملیات والفجر 8.
کتاب «آنچه در فاو گذشت» نوشته محمود نجیمی با شمارگان 1000 نسخه به تازگی از سوی انتشارات دارخوین روانه بازار نشر شده است.