شهید حمید درخشی: خدمت در بسیج همه چیز من است
شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۳
شهید حمید محمدی درخشی ششم اسفند ماه 1362 در حالی که در محاصره دشمن قرار گرفته بودند به شهادت رسید. شهید درخشی می گفت: من خادم اسلام هستم و خدمتي بالاتر از خدمت در بسيج سراغ ندارم پس در بسيج باقي مي مانم زيرا خدمت در بسيج همه چيز من است و من خاك پاي بسيجي ها هستم .
نوید شاهد: شهید حمید محمدی درخشی در 28 ارديبهشت 1335 ه ش در شهرستان مراغه به دنيا آمد . درخانواده كم درآمدي شد. دوران كودكي حميد بدون حادثه سپري شد .
تحصيلات ابتدايي را در مدرسه بدر و راهنمايي را در مدرسه اوحدي با موفقيت به پايان رساند . سپس تحصيلات متوسطه را در هنرستان صنعتي مراغه پشت سر گذاشت و موفق به كسب ديپبم شد .
گرايش هاي مذهبي حميد در دوران هنرستان افزايش يافت و فراگيري قرآن مجيد را از اين دوران آغاز كرد و نماز را اول وقت به جا مي آورد . دوران نظام وظيفه او با حوادث انقلاب اسلامي مصادف شد . پس از شش ماه خدمت در خرم آباد لرستان به بندرعباس اعزام شد . در طول سربازي به تأسيس كتابخانه در پادگان اقدام كرد و براي پخش اعلاميه هاي امام خميني بارها بين شهرهاي بندرعباس ، تبريز ، قم ، مشهد رفت و آمد كرد . نقل است كه در يكي از سفرها به بندرعباس تعدادي از اعلاميه هاي امام را در ساك پنهان كرده و سوار هواپيما شده بود كه مأموران امنيتي سر مي رسند و به بازرسي مي پردازند . وي نيز به جدّ حضرت امام متوسل مي شود . وقتي مأموران به سراغ اعلاميه ها مي روند جز برگه هاي سفيد چيزي نمي بينند . پس از رفتن مأموران به سراغ ساك مي رود تا ببيند آيا واقعاً آنها كاغذ سفيد هستند يا اعلاميه ها و مي بيند كه اعلاميه ها در ساك هستند.
در سالهاي 1358 و 1359 به مناطق آشوب زده بوكان ، مياندوآب و مهاباد اعزام شد و به همراه جمعي از دوستانش سپاه مراغه را تأسيس كرد و عليه ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران در كنار عضويت در شوراي فرماندهي سپاه مراغه به سمت فرماندهي بسيج مراغه منصوب شد و سازماندهي و اعزام نيروهاي بسيجي به جبهه اقدام كرد . در همين زمان به خاطر فعاليتهاي شبانه روزي ، محبوبيت زيادي در بين مردم مراغه به دست آورد تا جايي كه از او خواستند كانديداي نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي ولي به هيچ وجه زير بار نرفت .
مي گفت: من خادم اسلام هستم و خدمتي بالاتر از خدمت در بسيج سراغ ندارم پس در بسيج باقي مي مانم زيرا خدمت در بسيج همه چيز من است و من خاك پاي بسيجي ها هستم .
در سالهايي كه مسئوليت بسيج مراغه را به عهده داشت به طور جدي با گروهكها و منافقين مبارزه مي كرد ؛ به همين خاطر چندين بار مورد سوء قصد قرار گرفت اما توانست جان سالم به در ببرد .
همزمان با ايفاي مسئوليتهاي پشت جبهه در موقع لزوم از جمله به هنگام آغاز عملياتهاي مهم عازم جبهه مي شد . اولين عملياتي كه در ابتداي جنگ در آن شركت داشت در منطقه سرپل ذهاب بود كه با پشتيباني هوايي خلبان سروان علي اكبر شيرودي انجام شد . در اين عمليات نيروهاي دشمن به قصد تپه اي كه نيروهاي ايراني در آن استقرار داشتند ، در زير آتش باري ، اقدام به پيشروي كردند و نيروهاي خودي را به محاصره درآوردند . در اين حين چند تن از نيروهاي خودي مجروح و چند نفر به شهادت رسيدند . علي رغم اين كه يكي از نيروها موفق به خروج از حلقه محاصره شدگان شده بود و مقداري فشنگ براي محاصره شدگان مي رساند ، اما اين اقدام زياد ثمربخش نبود و تنها دو عدد نارنجك و قريب پانزده عدد فشنگ براي آنان باقي مانده بود . با وجود اين مقاومت تا صبح ادامه يافت . عراقي ها در دامنه تپه آرايش جنگي گرفته و محاصره شدگان را به تسليم شدن مي خواندند . در اين حال حميد درخشي از طريق يكي از شيارهاي تپه به پايين رفت و پس از كشته شدن چند تن از نظاميان عراقي بقيه را كه قريب به نود نفر بودند به تسليم واداشتند و به همراه ساير رزمندگان به پشت جبهه منتقل شد .
يكي از همرزمانش در مورد حضور او در جبهه آبادان در اوايل جنگ مي گويد :
اوايل جنگ ، زماني كه آبادان در محاصره كامل دشمن قرار داشت ، شبي قرار شد كه جهت زدن خاكريز با چند نفر از برادران سپاهي به نزديكي دشمن برويم و خاكريز بزنيم . دشمن متوجه حركات نيروهاي خودي شده و به شدت منطقه را زير آتش گرفته بود . گلوله هاي منور دشمن لحظه اي قطع نمي شد . در اين ميان حميد محمدي درخشي آرام و مطمئن در ميان آتش سنگين دشمن حركت مي كرد و نيروها را به صبر و پايداري فرامي خواند و آيات جهاد را تلاوت مي كرد .
از خصوصيات برجسته حميد محمدي درخشي بشاشيت ، خوش خلقي ، خطرپذيري و اخلاص و توكل بود . روحيه اي كه سبب مي شد در بسياري از عملياتها بر خطرات فائق آيد .
حميد در گيرودار جبهه و جنگ با پيشنهاد خانواده و براساس سفارشهاي امام خميني مبني بر ازدواج جوانان ، با خانم صابره عليياري ازدواج كرد . در دوران كوتاه ازدواج ، حميد كمتر فرصت مي يافت به خانواده اش رسيدگي كند به اين جهت سرپرستي خانواده او بر عهده پدرش قرار داشت . در آن زمان پدر حميد نيز از بسيجياني بود كه اغلب در جبهه هاي نبرد بود .حميد در سال 1362 دوره فرماندهي را گذراند و پس از بازگشت به جبهه در لشكر 31 عاشورا فرماندهي تيپ و محور عملياتي به وي محول شد . در مدت حضور در جبهه چندين بار مجروح شد كه هر بار پس از التيام نسبي به مناطق عملياتي بازمي گشت .
سرانجام ، پس از چهل و هشت ماه حضور در جبهه ها در عمليات خيبر در جزيره مجنون در روز يكشنبه 6 اسفند 1362 در حالي كه در محاصره دشمن قرار گرفته بودند به شهادت رسيد . شهيد مهدي باكري درباره نحوه شهادت حميد در پاسخ پدرش كه از حال وي پرسيده بود چنين جواب داده است :
حميد ، دويست و پنجاه اسير عراقي آورد و تحويل داد و در حالي كه از ناحيه شانه زخمي شده بود هر چه اصرار كرديم كه برگردد تا زخمهايش پانسمان شود گفت : « بچه ها زير آتش هستند و بايد بروم . » تا مدتي با من با بي سيم تماس داشت و در آخرين تماسش به من گفت : « سلام ما را به امام برسانيد , ما مثل امام حسين (ع) جنگ كرديم و مثل او مظلوم واقع شديم و ديگر صدايي از او نشنيدم . »
سه سال پس از شهادت حميد ، برادرش علي در تاريخ 28 دي 1365 در عمليات كربلاي 5 در منطقه شلمچه در اثر اصابت تركش به پاهايش به شهادت رسيد . سيزده سال بعد در 2 مرداد 1376 با عمليات گروه هاي جستجوي مفقودين در منطقه عملياتي جزيره مجنون بقاياي پيکرمطهر حميد محمدي درخشي كشف شد و پس از تشييع در گلشن زهرا (س) شهرستان مراغه به خاك سپرده شد . از شهيد حميد درخشي فرزندي به نام مهدي به يادگار مانده است كه در هنگام شهادت پدر ، چهل و پنج روز بيشتر نداشت .
منبع: پرونده فرهنگی شاهد، سرنوشت پژوهی، کارگزینی شاهد
نظر شما