شهید راه وطن، سرهنگ مرتضی خسرو تاش
زندگینامه شهید مرتضی خسرو تاش
مرتضی خسرو تاش در سال 1316 در خانواده مذهبی و ارتشی، به دنیا آمد و از همان کودکی با روحیه نظامی آشنا شد. تحصیلات آن مرحوم در دوران ابتدایی در شهرستان های مختلف و در دوران متوسطه در مدرسه دارالفنون تهران سپری شد. شهید مرتضی خسرو تاش پس از گرفتن دیپلم وارد دانشکده افسری شد..
خلاصه ای از زندگی امیر تیمسار شهید مرتضی خسروتاش (از زبان همسر: فاطمه مافی دبیر بازنشسته آموزش و پرورش)
«در سال 1345
با شهید مرتضی خسروتاش در تهران ازدواج کردیم و در سال 1346 اولین فرزند ما به دنیا آمد. (مصادف
با روز تولد حضرت محمد)، در سال 1348 دومین فرزندمان به دنیا آمد. سومین فرزند ما در سال53 و در سال 58 خدا دختری به نام مریم به ما داد
مرتضی خسروتاش صدیق و درستکاربود.
افسری پاک و شریف با رشادت و شجاعت بی نظیر ،با قلبی پر از محبت نسبت به خانواده و امام و میهن و هم میهنانش بود.
فرزندی مهربان برای پدر و مادر، برادری مهربان؛ پدری دلسوز و فداکار برای فرزندان شایسته و لایق ترین همسر بود.
با شروع جنگ از همان ابتدا به جبهه رفت.
اواخر اسفند سال شصت بود که برای مرخصی چند روزه به تهران آمد. پس از گذشت یک روز از مرخصی از جبهه تلفن شد . برای آغاز عملیات فتح الفتوح فتح المبین به جبهه احضار شد. و در این رفتن بازگشتی نبود. در سوم خرداد سال 61 که خبر شهادتش را آوردند.»
عملیات فتح الفتوح
اول فروردین 61 عملیات فتح الفتوح آغاز شد. در این عملیات بنا به فرمایشات امیر سرتیپ حسنی سعدی (فرمانده لشگر بیست و یک حمزه)، مرتضی خسرو تاش فرمانده گرد ان 141 ، با گردان خود جلوتر از همه در منطقه ای که باید حمله آغاز می شده حضور داشته است.
سربازی که برای نیل به درجه شهادت خاک عطرآگین خوزستان را درنوردید و با اعتقاد کامل به مبانی اسلامی در بیابان های شوش مسجد ساخت، عباس وار در دشت عباس جنگید و تا مرز دوسلک پیش رفت و افتخار آفرید و پس از فتح شوش و دزفول برای آزاد سازی جاده خونین شهر، اهواز از دارخوین حسین وار جنگید. با آب کارون وضو گرفت و در خرمشهر فتح شده نماز خواند.
بعد از رسیدن به آرزوی دیرینه خود یعنی فتح خرمشهر با ترکش کاتیوشا در خاک خونین شهر بخون خود غلتید و همزمان با سالروز ولادت سرور شهیدان در خاک بهشت زهرا آرمید و مصیبتی بزرگ با افتخار شهادت در راه میهن اسلامی بجا گذارد.
وصیت نامه شهید
ستایش می کنم خدای را که رشته آفرینش و امور هستی بر منوال تدبیرش صورت گرفته.
شهادت می دهم به یگانگی خدا چون داوری جز او نیست گواهی می دهم، سرور ما محمد مصطفی (ع) بنده و فرستاده اوست و پیکر شریفش به زیور خاتم النبیین آراسته است.
این چند خط وصیت نامه را زیر یک پل؛ نزدیک خرمشهر و در زیر آتش شدید دشمن تهیه می کنم.
از اینکه تا کنون وصیت نامه من تأخیر افتاده حقیقت این است که موازنه قدرت بین این جنگ نمی بینم.
و ترس از آن داشتم در مقابل ملت ایران شرمنده شوم، نظر به اینکه من یک سرباز در کسوت افسری هستم و یکی از تعهدات من در مقابل ملت؛ شهادت برای پیروزی می باشد.
اکنون با اینکه دشمن پنجاه درصد آمادگی جنگی بیشتر دارد، ولی او را شکست خورده می بینم.
با اینکه شراره های آتش صدامیان امان نمی دهد و این گردان ارتش و سپاهی و بسیجی ادغام گردیده و ایمان به خدا و عشق به ولایت و فرمان رهبری؛ باعث گردیده یکی پس از دیگری در آتش دشمن می سوزند یا در اثر ترکش شهید می شوند، ولی پیشروی بسیار عالی است، چون کلیه عوامل دشمن، بیگانه از عقل و ایمانند.
شجاعت در مقابل این رزمندگان، سرافکنده و چرخ دنده معکوس می زند، زیرا چهره پرسنل در جنگ برافروخته و دید امیدشان به سوی پروردگارشان دوخته است.
آرزو دارم بعد از من فرزندانم بخوبی تربیت شوند، انسان هایی کامل و معتقد به مبانی اسلام، پاک و متقی، پرهیزکار و صدیق و همگی دارای تحصیلات عالی گردند و زود تشکیل زندگی مشترک دهند.
دل نوشته ای در وصف شهید مرتضی خسروتاش
در آن هنگام که اذان را بر سر گلدسته بلندترین ارتفاع خرمشهر گفتند، در پی تکبیرة الاحرام صدای توپ و بدنبال قد قامت صدای هواپیماها که دیوار صوتی می شکنند تو نیز مثل تمام رادمردان عاشق دنیای جنگ به نماز ایستادی، و هنگامی که قامت پرچم الله اکبر را بر خونین شهر فتح شده برافراشتی خود در محراب عشق سجده شهادت کردی و ترکش کاتیوشایی بر جانت نشست شاید خیال می کرد که نمازت شکست، غافل از اینکه تو خود عمیق ترین صلاة مصلای عشق گشتی.
زمانی که وضو به خون خود گرفتی، چون پیکر لباس رزمت به خون آغشته گشت، ارتش ایران به عزا در نشست.
سرداری در استحکام چون کوه، در سادگی چون سرباز، در جنگ جزئی از حسین، در مروت شمه ای از علی او مرتضی بود که به سوی خرمشهر رفت، پس از فتح بوسه بر حجرالاسود زد و در عمیق ترین صلاة مصلای ابدیت گشت.
انتهای پیام/