محمد جعفر نصر اصفهانی به روایت همسر شهید
شهید نصر اصفهانی به روایت همسرشهید:
شهید محمد جعفر نصر اصفهانی متولد 1339 در اصفهان دیده به جهان گشود و تحصیلات متوسطه را در اصفهان به پایان رساند.
مبازرات انقلابی وی زمینه خاصی داشت.
چنانکه من بعدها مطلع شدم، محمد جعفر در زمینه عکاسی فعالیت داشت. او دیپلم عکاسی گرفته بود و تصاویر حضرت امام خمینی(ره) را در تاریک خانه ای که در منزل پدری اش ساخته بود ، تکثیر و میان مردم پخش می کرد.
****
انقلاب که به پیروزی رسید، محمد جعر به خدمت سربازی رفت.
دوران سربازی را در اصفهان و چند ماه آخر را که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی بود در منطقه جنوب و غرب حضور داشت و در همان زمان بود که در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا به شدت مجروح شد.
شهید نصر اصفهانی در طول خدمت با شهید والامقام امیر سپهبد صیاد شیرازی آشنا شد و با ایشان دوستی و همکاری نزدیکی داشت و این دوستی و همکاری هر روز بیشتر می شد.
"شهید صیاد شیرازی خیلی به محمد جعفرعلاقه داشت".
شهید صیاد شیرازی فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران را عهده دار شدند و شهید نصر اصفهانی هم از اصفهان به تهران آمد و در دفتر ایشان خدمت می کرد.
البته دوران خدمت سربازی اش به پایان رسیده بود و بصورت افتخاری در ارتش خدمت می کرد
****
در سال 1361 بود که من با شهید نصر اصفهانی آشنا شدم و آن زمان او هنوز بصورت رسمی وارد نیروی زمینی ارتش نشده بودند.
در همان سال با شهید نصر اصفهانی عقد ازدواج بستم و بعد از آن با همفکری یکدیگر به این نتیجه رسیدیم که او در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کند.
این پیشنهاد را دوستان شهید بویژه شهید صیاد شیرازی به ایشان دادند.
و محمد جعفر نصر اصفهانی در حالی که خدمت سربازی را تمام کرده بود، به تشویق شهید صیاد شیرازی وارد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شدند.
****
و ما سالیان بسیار سختی را گذراندیم. او در طول دوره دانشجویی هم بارها به منطقه اعزام می شد.
سال 1363 محمد جعفر افسرشده بود و من مادر
و او برای همیشه به جبهه رفت.
او از روحیه و شهامت فوق العاده ای برخودار بود. در عین اینکه شجاعانه در مقابل دشمن می ایستاد، قلب رئوفی در محبت ورزیدن به دوستان و همرزمانش داشت.
در آن دوران سخت و دلهره آور او به جنگ می رفت و ماهها در منطقه بود و ما تنها از طریق نامه در ارتباط بودیم.
خدا می داند هر نامه ای که از طرف او بدستم می رسید،انگار که دوباره متولد شده باشم.
****
در عملیات مرصاد در یک نبرد تن به تن در منطقه مریوان به شدت مجروح شده بود.
ترکشی داشت که تا لحظه شهادت در بدنش مانده بود و دائم در گردش بود حتی بگونه ای بود که از کمر درد توان بلند شدن و نشستن را نداشتند و خیلی برایش مشکل ساز شده بود که پزشکان ترجیح داده بودند به خارج برای مداوا بروند اگر در ایران درمان می شد احتمال قطع نخاع وجود داشت.
اما مهمترین موضوع این بود که همسر مجروح من شیمیایی شده بود و این رنج مضاعفی برایش بود.
آن ترکش ها درد و رنجی که داشت باعث شده بود که پزشکان به شیمیایی شدن ایشان توجه نکنند.
از طرفی علایم خاص و مشهودی هم بر روی بدن وجود نداشت.
در حدود سه الی چهار سال قبل از شهادت،علایم درونی ظاهر شد و روز به روز بیشتر وخیم تر می شد.
او چندین مرتبه تحت عمل جراحی قرار گرفت و متاسفانه بهبودی حاصل نمی شد.
در روزهای آخر جسمشان نحیف شده بود و داروها دیگر تاثیر نمی گذاشت.
شیمی درمانی دیگر جواب نمی داد و پزشکان اعلام کردند که ایشان را به منزل ببرید.
- متاسفانه داروها دیگر جواب نمی دهند-.
و امیر سرتیپ محمد جعفر نصر اصفهانی در روز 19 آبان سال 1375 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
در ساعت 16:30 عصر به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود نائل آمد.