تاریخ شفاهی مصدومین شیمیایی؛ سرفه های خردلی
دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۰۳
مردم سردشت، ناگفته های بسیاری دارند از جان هایی که گرفته شد، چشم هایی که دیگر نمی بیند، گوش هایی که نمی شنود، حنجره هایی که نمی خواند و پوست هایی که تاول زده.
نوید شاهد: تاريخ شفاهي، یکی از معتبرترين اسناد روايي است كه قابلیتهاي بسیاری دارد. استفاده از روایت های شفاهي، نه تنها در عرصه تاريخ نگاري و وقايع نويسي، بلكه اصولاً در تاريخ هرجامعه، به مثابه انتقال بخشي از فرهنگ شفاهي، از سهم معيني برخوردار است. تاريخ شفاهي به دليل بيان بسياري از واقعیت هاي نانوشته و يا آنچه که گوينده نتوانسته بنويسد و يا فرصتي براي نوشتن آن پيدا نكرده است، داراي اهميت فراوانی است.
یکی از عرصه هایی که در تاریخ جنگ تحمیلی کشورمان، مستعد این است که به روش تاریخ شفاهی بدان پرداخته شود، بمباران شیمیایی شهر سردشت است. مردم سردشت، ناگفته های بسیاری دارند از جان هایی که گرفته شد، چشم هایی که دیگر نمی بیند، گوشهایی که نمی شنود، حنجره هایی که نمی خواند و پوست هایی که تاول زده.
در این بخش، گفتگوی کوتاهی را با هیرو یگانه ،یکی از قربانیان بمباران شیمیایی شهر سردشت، به عنوان نمونه ای از صدها موردی که می تواند سوژه ی بررسی از طریق تاریخ شفاهی قرار گیرد، می خوانیم.
هفتم تير ماه هر سال در چند صفحه از روزنامه ها مظلوميت مردم سردشت را می خوانيم، از اولين شهر غيرنظامی جهان که مورد اصابت بمبهاي شيميايي قرار گرفت، مي شنويم که سردشت را خواهرخوانده هيروشيما ناميده اند و نماد مظلوميت ملتي و خونخواري ديکتاتوري. در ميان سطرهاي نوشته، دخترک و پيرمردي را می بينيم که ريتم دويدن و فرارکردن شان کند و کندتر می شود، کندتر و میميرند. اما نخوانديم از دوست دخترک که تکه پارچه خيسي را به صورت خود پيچيد و زنده ماند، نمرد اما ديگر نتوانست بخوابد. پزشکان اولين خواب او را سلام قاطعي به مرگ اعلام کرده اند. آن ديگري که 20 سال است به زور کپسول اکسيژن زنده مانده و هزاران آ نهايي که اکنون از زندگی طبیعی محرومند. 18 مهر 59 ، هجده روز پس از شروع جنگ، اولين حمله ناپالمی(نوعي بمب) به سردشت صورت گرفت. این حمله جان 36 نفر از شهروندان را گرفت. حملات به سردشت ادامه داشت، تا این که تيرماه سال 66 ، سردشت به عنوان اولين شهر غيرنظامی جهان که مورد حمله شيميايي واقع شده، در تاريخ ماند. سردشت مسموم شد. عوامل اعصاب و خردل، در 5 بمب به پنج نقطه شهر اصابت کرد که به دليل حساسيت این مناطق، آمار آسيب ديدگان به مراتب بالاتر رفت. نيمی از بمب ها به منبع تامين آب شهر و بقیه به جاده خروجي، که محل فرار مردم بود
اصابت کردند و باعث چندين برابر شدن تلفات شدند. از ديگر سو، بازگشت دوباره مردم در روزهاي پس از حادثه به شهر و استفاده از مواد موجود در مغازه ها، در بالارفتن آمار مصدومان بسيار موثر بود.
طبق اظهارات شاهدان حادثه شرایط جوی مناسب از نظر درجه حرارت و جریان ملایم هوا، آلودگی را به تدریج تا کیلومترها دورتر از کانون های انفجار گسترش داده بود. بیمارستان و نقاهتگاه شهر نیز در مسیر جریان هوای آلوده قرار گرفته و برخی از پزشکان و پرستاران، پس از چند ساعت به دلیل آلوده شدن، مجبور به ترک آنجا شده بودند. برق و مخابرات قطع و کلیه فعالیت های خدماتی شهر فلج شده بود؛ زیرا اکثر کارکنان محلی مصدوم شده بودند.کادر پزشکی بهداری سپاه، با کمک نیروهای محلی توانستند از دو حمام شهر، بهعنوان دو ایستگاه رفع آلودگی جهت زن ها و مردها استفاده کنند. ماشین های آتش نشانی نیز، مسوولیت تدارک آب حمام های شهر را عهده دار بودند. سالن ورزشی شهر، به عنوان یک نقاهتگاه 150 تخته مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به ماهیت اثر گاز خردل (برخلاف گاز اعصاب که ناگهان همه بیماران در همان ساعت اول مراجعه میکنند)، هر ساعت بر تعداد مصدومین افزوده می شد. در نقاهتگاه درمان های اولیه انجام گرفته و مصدومین پس از پایدارشدن نسبی علائم حیاتی، به شهرهای دیگر اعزام میشدند .یک روز پس از حادثه، مصدومین بدحال با چندین پرواز از ارومیه و تبریز به تهران منتقل شدند. کودکانی در سنین مختلف، که برخی از آ نها در حال اغما بودند و بعضی با چشم های ورم کرده، به سختی مینالیدند و تقلا میکردند از مادران خود دور نیافتند .یکی از این کودکان، هیر ویگانه بود.
هیرو، متولد 10 خرداد 1365 است .یک سال بعد از تولدش، شهر او، سردشت، مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. بعد از این حمله، هیرو که دچار مصدومیت شدید شیمیایی شده بود، به بیمارستانی در وین(اتریش) فرستاده شد و در آ نجا توسط دکتر" گرهارد فرایلینگر"، مورد معالجه قرار گرفت.
اکنون، هیر ویگانه زن جوانی است که اغلب مردم نمیتوانند تصور کنند ا ویک قربانی سلا حهای شیمیایی با % 40 صدمه به پوست، چشم ها، ریه ها و اعصاب میباشد، زیرا با وجود این ناتوانی ها، هیرو توانسته به تحصیلات خود ادامه داده و در رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور سردشت تحصیل کند. هیرو امیدوار است که بتواند با علم خود کمکی هر چند کوچک برای درمان دیگر زنان قربانی سلاح های شیمیایی فراهم آورد. در مهر ماه 1386 ، در سمینار بین المللی "عواقب کاربرد سلاحهای شیمیایی علیه ایران" در تهران، هیرو توانست دکتر فرایلینگر، پزشکی که او را در اتریش درمان کرد، را دوباره ملاقات کند و از طرف هم هی قربانیان سلاح های شیمیایی که توسط او درمان شده بودند، به وی هدی های تقدیم کرد. دکتر فرایلینگر، در میان حاضرین در سمینار این ملاقات را بسیار تأثیر گذار خواند، که در آن توانست هیرو، همسرش و فرزند آ نها را ببینید. دکتر فرایلینگر هم چنین، ناراحتی خود را از دیدن مشکلات تنفسی مزمن او ابراز کرد و از این که پس از 20 سال، او از تنگی نفس و سرفه رنج میبرد، اظهار تأسف نمود.
سطور پیش رو، گفتگوی کوتاهی است با هیرو، کودک دیروز و مادر امروز که با وجود سرفه های بی امانش، صبورانه به سوالات ما پاسخ میدهد.
لطفا خودتان رو کامل معرفی کنید؟
هیر ویگانه، متولد خرداد 1364 ، فرزند چهارم خانواده. دانشجوی روانشناسی.
خانم یگانه شما یکی از جانبازان بمباران شیمیایی سردشت هستید. روز حادثه دقیقاً چند سال داشتید و آیا تصویر و خاطره ای از آن روز دارید؟
من دو سالم بود وخوشبختانه هیچ خاطره ای از آن روزهای شوم ندارم.
بکاربردن کلمه خوشبختانه، هم دردناک بود و شاید هم باعث خوشحالی.
برای ما از عوارض استنشاق گازهای شیمایی، از دو سالگی تا امروز بگویید لطفا.ً
ازعوارض بارز این گازها میتوانم به بیماری های عدیده ای ریوی، مشکل در تنفس راحت، انواع حساسیت های پوستی و چشمی، ضعف در دید و مشکلات اعصاب اشاره کنم.
و کدا میک از این عوارض شما را بیشتر عذاب داده و هنوز میدهد؟
به نظر من فردی که با گاز خردل وسایر گازهایی که بر سردشت فرود آمدند وبرخی هنوز هم ناشناخته باقی ماندند، مسموم ومصدوم میشود، تمام این عوارض را درخود تجربه می کند، شاید با درصدی بیشتر یا کمتر از دیگران. من هم از این امر مستثنا نیستم، اما بیشترین رنجم، از چشم ها واعصاب است.
آیا به یاد دارید که این مشکلات جایی از مسیر زندگی، راه شما را برای داشتن یک زندگی عادی بسته باشد، و اگر نه چرا؟
اینکه ما مصدوم هستیم یک حقیقت است، ولی اینکه در بالفعل کردن توانایی ها و استعدادهایمان ناتوان هستیم ،یک تلقین تلخ است. هستند کسانی که معلول جسمی هستند، ولی در المپیک نام آور و مدال آور بودند، چون به خودشان وتوانایی هایشان، ایمان داشته اند وبالعکس. هرچند خیلی وقت ها، افرادی هستند که به من یادآور می شوند که تویک مصدوم شیمیایی هستی، اما این امر باعث نشده که من دست از حرکت بردارم. شاید یک وقت هایی حرکتم کند شده، ولی متوقف نشدم.
خانم یگانه، آیا از نزدیکان شما کسی در این حادثه شهید شد؟
در خانواده نه؛ ولی از نزدیکان بله.
شما اولین بار کی مورد معاینه پزشکان بنیاد قرار گرفتید و هماکنون چند درصد جانباز هستید؟
باور بفرمایید که بنده حافظه ی خوبی ندارم، ولی اولین باری که به یاد می آورم، ارومیه بود ومن اصلاً خاطره ی خوبی از آن کمیسیون ندارم، متاسفانه پزشکان رفتار خیلی بدی با ما داشتند، میگفتند که ما به خاطر گرفتن درصد جانبازی تمارض میکنیم، درحالی که من واقعا نمیدانستم درصد جانبازی به چه دردی میخورد!
به عنوان یک قربانی غیر نظامی سلاح های کشتار جمعی، چه چیز بیشتر شما را دلگیر میکند؟
دیدن بی پناهی کودکان بیگناه، دیدن مادران جگر سوخته، آوارگی ها و دربه دری هایی که مادرم برایم تعریف میکند، دلم میسوزد از اینکه بازی های کودکانه ی بچه های شهرم، شد جمع کردن لاشه و آهن پاره های کوچه هایشان. از اینکه اگر مادرم با یک نشانه کوچک مرا نمیشناخت، من هم همراه اجساد، دفن میشدم. دلگیر میشوم وقتی میشنوم زجری را که مادرم، از دیدن بدن سوخته و تاول زده ی من کشیده.
پس هنوز پای صحبت مادرتان مینشینید؟
با اینکه خیلی با مرور کردن آن روزهای سیاه موافق نیستم، ولی خیلی وقت ها خواسته و ناخواسته بحث پیش میآید، مثل الان. از اینکه شاید با بیاد آوردن آن روزهای سخت، باعث ناراحتی شما شدم، از شما عذرخواهی میکنم، اما شاید همین به یاد آوردن های دردناک، جلوی اتفاقات مشابه را در آینده بگیرد.
برای آخرین سوال، هیرو یگانه، جانباز 40 درصد بمباران شیمیایی سردشت، چه افقی برای آینده دارد؟
من دوست دارم که سردشت مظلوم به دنیا شناسانده شود، غیرت و مقاومت مردم سوخته ی این شهر زبانزد شود، وتمام تلاشم را برای تحقق این امر خواهم کرد، مخصوصا از دو سال پیش، که بهعنوان "سفیر صلح" به شهر لاهه ی هلند سفر کردم و دیدم که بسیاری از سران کشورهای مختلف، هیچ اطلاعی از بمباران شیمیایی شهرم، سردشت نداشتند و حتی نمیدانستند که این شهر کجای این کره خاکی قرار دارد، برای شناساندن پایداری جانبازان ایران و سردشت تلاشم را دو چندان کردم.
گزارشی از کژال امینی بهنام رضازاده
ویژه نامه همایش علمی تاریخ شفاهی ایثار و شهادت
مرکز اسناد ایثارگران
یکی از عرصه هایی که در تاریخ جنگ تحمیلی کشورمان، مستعد این است که به روش تاریخ شفاهی بدان پرداخته شود، بمباران شیمیایی شهر سردشت است. مردم سردشت، ناگفته های بسیاری دارند از جان هایی که گرفته شد، چشم هایی که دیگر نمی بیند، گوشهایی که نمی شنود، حنجره هایی که نمی خواند و پوست هایی که تاول زده.
در این بخش، گفتگوی کوتاهی را با هیرو یگانه ،یکی از قربانیان بمباران شیمیایی شهر سردشت، به عنوان نمونه ای از صدها موردی که می تواند سوژه ی بررسی از طریق تاریخ شفاهی قرار گیرد، می خوانیم.
هفتم تير ماه هر سال در چند صفحه از روزنامه ها مظلوميت مردم سردشت را می خوانيم، از اولين شهر غيرنظامی جهان که مورد اصابت بمبهاي شيميايي قرار گرفت، مي شنويم که سردشت را خواهرخوانده هيروشيما ناميده اند و نماد مظلوميت ملتي و خونخواري ديکتاتوري. در ميان سطرهاي نوشته، دخترک و پيرمردي را می بينيم که ريتم دويدن و فرارکردن شان کند و کندتر می شود، کندتر و میميرند. اما نخوانديم از دوست دخترک که تکه پارچه خيسي را به صورت خود پيچيد و زنده ماند، نمرد اما ديگر نتوانست بخوابد. پزشکان اولين خواب او را سلام قاطعي به مرگ اعلام کرده اند. آن ديگري که 20 سال است به زور کپسول اکسيژن زنده مانده و هزاران آ نهايي که اکنون از زندگی طبیعی محرومند. 18 مهر 59 ، هجده روز پس از شروع جنگ، اولين حمله ناپالمی(نوعي بمب) به سردشت صورت گرفت. این حمله جان 36 نفر از شهروندان را گرفت. حملات به سردشت ادامه داشت، تا این که تيرماه سال 66 ، سردشت به عنوان اولين شهر غيرنظامی جهان که مورد حمله شيميايي واقع شده، در تاريخ ماند. سردشت مسموم شد. عوامل اعصاب و خردل، در 5 بمب به پنج نقطه شهر اصابت کرد که به دليل حساسيت این مناطق، آمار آسيب ديدگان به مراتب بالاتر رفت. نيمی از بمب ها به منبع تامين آب شهر و بقیه به جاده خروجي، که محل فرار مردم بود
اصابت کردند و باعث چندين برابر شدن تلفات شدند. از ديگر سو، بازگشت دوباره مردم در روزهاي پس از حادثه به شهر و استفاده از مواد موجود در مغازه ها، در بالارفتن آمار مصدومان بسيار موثر بود.
طبق اظهارات شاهدان حادثه شرایط جوی مناسب از نظر درجه حرارت و جریان ملایم هوا، آلودگی را به تدریج تا کیلومترها دورتر از کانون های انفجار گسترش داده بود. بیمارستان و نقاهتگاه شهر نیز در مسیر جریان هوای آلوده قرار گرفته و برخی از پزشکان و پرستاران، پس از چند ساعت به دلیل آلوده شدن، مجبور به ترک آنجا شده بودند. برق و مخابرات قطع و کلیه فعالیت های خدماتی شهر فلج شده بود؛ زیرا اکثر کارکنان محلی مصدوم شده بودند.کادر پزشکی بهداری سپاه، با کمک نیروهای محلی توانستند از دو حمام شهر، بهعنوان دو ایستگاه رفع آلودگی جهت زن ها و مردها استفاده کنند. ماشین های آتش نشانی نیز، مسوولیت تدارک آب حمام های شهر را عهده دار بودند. سالن ورزشی شهر، به عنوان یک نقاهتگاه 150 تخته مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به ماهیت اثر گاز خردل (برخلاف گاز اعصاب که ناگهان همه بیماران در همان ساعت اول مراجعه میکنند)، هر ساعت بر تعداد مصدومین افزوده می شد. در نقاهتگاه درمان های اولیه انجام گرفته و مصدومین پس از پایدارشدن نسبی علائم حیاتی، به شهرهای دیگر اعزام میشدند .یک روز پس از حادثه، مصدومین بدحال با چندین پرواز از ارومیه و تبریز به تهران منتقل شدند. کودکانی در سنین مختلف، که برخی از آ نها در حال اغما بودند و بعضی با چشم های ورم کرده، به سختی مینالیدند و تقلا میکردند از مادران خود دور نیافتند .یکی از این کودکان، هیر ویگانه بود.
هیرو، متولد 10 خرداد 1365 است .یک سال بعد از تولدش، شهر او، سردشت، مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. بعد از این حمله، هیرو که دچار مصدومیت شدید شیمیایی شده بود، به بیمارستانی در وین(اتریش) فرستاده شد و در آ نجا توسط دکتر" گرهارد فرایلینگر"، مورد معالجه قرار گرفت.
اکنون، هیر ویگانه زن جوانی است که اغلب مردم نمیتوانند تصور کنند ا ویک قربانی سلا حهای شیمیایی با % 40 صدمه به پوست، چشم ها، ریه ها و اعصاب میباشد، زیرا با وجود این ناتوانی ها، هیرو توانسته به تحصیلات خود ادامه داده و در رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور سردشت تحصیل کند. هیرو امیدوار است که بتواند با علم خود کمکی هر چند کوچک برای درمان دیگر زنان قربانی سلاح های شیمیایی فراهم آورد. در مهر ماه 1386 ، در سمینار بین المللی "عواقب کاربرد سلاحهای شیمیایی علیه ایران" در تهران، هیرو توانست دکتر فرایلینگر، پزشکی که او را در اتریش درمان کرد، را دوباره ملاقات کند و از طرف هم هی قربانیان سلاح های شیمیایی که توسط او درمان شده بودند، به وی هدی های تقدیم کرد. دکتر فرایلینگر، در میان حاضرین در سمینار این ملاقات را بسیار تأثیر گذار خواند، که در آن توانست هیرو، همسرش و فرزند آ نها را ببینید. دکتر فرایلینگر هم چنین، ناراحتی خود را از دیدن مشکلات تنفسی مزمن او ابراز کرد و از این که پس از 20 سال، او از تنگی نفس و سرفه رنج میبرد، اظهار تأسف نمود.
سطور پیش رو، گفتگوی کوتاهی است با هیرو، کودک دیروز و مادر امروز که با وجود سرفه های بی امانش، صبورانه به سوالات ما پاسخ میدهد.
لطفا خودتان رو کامل معرفی کنید؟
هیر ویگانه، متولد خرداد 1364 ، فرزند چهارم خانواده. دانشجوی روانشناسی.
خانم یگانه شما یکی از جانبازان بمباران شیمیایی سردشت هستید. روز حادثه دقیقاً چند سال داشتید و آیا تصویر و خاطره ای از آن روز دارید؟
من دو سالم بود وخوشبختانه هیچ خاطره ای از آن روزهای شوم ندارم.
بکاربردن کلمه خوشبختانه، هم دردناک بود و شاید هم باعث خوشحالی.
برای ما از عوارض استنشاق گازهای شیمایی، از دو سالگی تا امروز بگویید لطفا.ً
ازعوارض بارز این گازها میتوانم به بیماری های عدیده ای ریوی، مشکل در تنفس راحت، انواع حساسیت های پوستی و چشمی، ضعف در دید و مشکلات اعصاب اشاره کنم.
و کدا میک از این عوارض شما را بیشتر عذاب داده و هنوز میدهد؟
به نظر من فردی که با گاز خردل وسایر گازهایی که بر سردشت فرود آمدند وبرخی هنوز هم ناشناخته باقی ماندند، مسموم ومصدوم میشود، تمام این عوارض را درخود تجربه می کند، شاید با درصدی بیشتر یا کمتر از دیگران. من هم از این امر مستثنا نیستم، اما بیشترین رنجم، از چشم ها واعصاب است.
آیا به یاد دارید که این مشکلات جایی از مسیر زندگی، راه شما را برای داشتن یک زندگی عادی بسته باشد، و اگر نه چرا؟
اینکه ما مصدوم هستیم یک حقیقت است، ولی اینکه در بالفعل کردن توانایی ها و استعدادهایمان ناتوان هستیم ،یک تلقین تلخ است. هستند کسانی که معلول جسمی هستند، ولی در المپیک نام آور و مدال آور بودند، چون به خودشان وتوانایی هایشان، ایمان داشته اند وبالعکس. هرچند خیلی وقت ها، افرادی هستند که به من یادآور می شوند که تویک مصدوم شیمیایی هستی، اما این امر باعث نشده که من دست از حرکت بردارم. شاید یک وقت هایی حرکتم کند شده، ولی متوقف نشدم.
خانم یگانه، آیا از نزدیکان شما کسی در این حادثه شهید شد؟
در خانواده نه؛ ولی از نزدیکان بله.
شما اولین بار کی مورد معاینه پزشکان بنیاد قرار گرفتید و هماکنون چند درصد جانباز هستید؟
باور بفرمایید که بنده حافظه ی خوبی ندارم، ولی اولین باری که به یاد می آورم، ارومیه بود ومن اصلاً خاطره ی خوبی از آن کمیسیون ندارم، متاسفانه پزشکان رفتار خیلی بدی با ما داشتند، میگفتند که ما به خاطر گرفتن درصد جانبازی تمارض میکنیم، درحالی که من واقعا نمیدانستم درصد جانبازی به چه دردی میخورد!
به عنوان یک قربانی غیر نظامی سلاح های کشتار جمعی، چه چیز بیشتر شما را دلگیر میکند؟
دیدن بی پناهی کودکان بیگناه، دیدن مادران جگر سوخته، آوارگی ها و دربه دری هایی که مادرم برایم تعریف میکند، دلم میسوزد از اینکه بازی های کودکانه ی بچه های شهرم، شد جمع کردن لاشه و آهن پاره های کوچه هایشان. از اینکه اگر مادرم با یک نشانه کوچک مرا نمیشناخت، من هم همراه اجساد، دفن میشدم. دلگیر میشوم وقتی میشنوم زجری را که مادرم، از دیدن بدن سوخته و تاول زده ی من کشیده.
پس هنوز پای صحبت مادرتان مینشینید؟
با اینکه خیلی با مرور کردن آن روزهای سیاه موافق نیستم، ولی خیلی وقت ها خواسته و ناخواسته بحث پیش میآید، مثل الان. از اینکه شاید با بیاد آوردن آن روزهای سخت، باعث ناراحتی شما شدم، از شما عذرخواهی میکنم، اما شاید همین به یاد آوردن های دردناک، جلوی اتفاقات مشابه را در آینده بگیرد.
برای آخرین سوال، هیرو یگانه، جانباز 40 درصد بمباران شیمیایی سردشت، چه افقی برای آینده دارد؟
من دوست دارم که سردشت مظلوم به دنیا شناسانده شود، غیرت و مقاومت مردم سوخته ی این شهر زبانزد شود، وتمام تلاشم را برای تحقق این امر خواهم کرد، مخصوصا از دو سال پیش، که بهعنوان "سفیر صلح" به شهر لاهه ی هلند سفر کردم و دیدم که بسیاری از سران کشورهای مختلف، هیچ اطلاعی از بمباران شیمیایی شهرم، سردشت نداشتند و حتی نمیدانستند که این شهر کجای این کره خاکی قرار دارد، برای شناساندن پایداری جانبازان ایران و سردشت تلاشم را دو چندان کردم.
گزارشی از کژال امینی بهنام رضازاده
ویژه نامه همایش علمی تاریخ شفاهی ایثار و شهادت
مرکز اسناد ایثارگران
نظر شما