سه‌شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۵:۳۴

ساربانا ز اشتران بگشاي بار
لحظه اي ما را به حال خود گذار
اين كه بيني سرزمين كربلاست
خاك او آغشته با خون خداست
در حريم قدسي صحراي دوست
بشنو اين گلبانگ، اين آواي اوست
ني نوا، در نينواي راستين
مويه ها دارد، زناي اربعين
ناله آتش بال در پرواز بين
هم طراز آه گردون تا زمين
درد، جان سوز و، فضاي سينه تنگ
پاي،ماند از شتاب و از درنگ
اشك مي ريزد، زچشم كائنات
در عزاي تشنه كامان فرات
رود را شرمنده بينم سر به پيش
پاي در زنجير،در زندان خويش
زآتش دل شرمگين در پيچ و تاب
شعله كي ديدي كه برخيزد در آب؟
تن دريد و جام در صحرا شكست
سينه و سربر سر خارا شكست
رشته هاي جان خود را از هم گسيخت
در كوير تشنه هر سويي گريخت
باد را پيچيد ه بينم در غبار
ابر را در چشم باران ، اشكبار
مي شناسم نغمۀ آواره اش
كز چه مي گريد دل صد پاره اش
مهر خون آلود در سوز و گداز
سر فرود آورده اينجا در نماز
بر شكسته آسمان طاق و رواق
شب فروزي ني درين نيلينه طاق
نخل ها در نخل ها بي برگ وبار
سرفرود آورده در دامان خار
خاك، گلگون بينم و آسيمه سر
ريختند اينجا مگر خون حسين؟
سرور آزادگان، نور دو عين!
آن كه پيش دشمنان سر خم نكرد
چهره از زخم سنان در هم نكرد
باخت جان تا دفتر نيرنگ بست
لشكر بيداد را در هم شكست
كشته شد عباس و عونو جعفرش
اصغرش در خون تپيد و اكبرش
از شرار شعلۀ بيدادها
سروها افتاد با شمشادها
آن جوانمردان كوي سرمدي
باده پيمايان جام احمدي
آن سرافرازان كه سرانداختند
تن رها كردند و جان را باختند
آن بلاجويان كه تا بزم حضور
راه پيمودند با سامان نور
از شراب بي خودي ساغر زدند
باده از خمخانۀ كوثر زدند
سرخوشان وادي دشت بلا
دامن افشان لاله هاي كربلا
رايت توحيد از اينان پايدار
ماند و مي ماند به دور روزگار
گر فرات اينجا چو دريا خون گريست
ني عجب، خورشيد بر هامون گريست!



منبع:كتاب السلام عليك يا ابا عبدالله /گزيده اشعارشب هاي عاشوراي شيراز/به انتخاب سيداكبرميرجعفري
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده