کرامات شهیدان؛(8)سجده بر آب
شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۵
در اين لحظات ناگهان مشاهده كرديم از سه طرف، نيروهاى گشتى عراقى در حال حركت به طرف ما هستند و با قايق هاى تندروى خود هر لحظه به ما نزديكتر مى شوند تا ما را اسير كنند...
نوید شاهد: شهيد مرتضى بشارتى نقل میكرد و میگفت: در شب 21 ماه مبارك رمضان سال 62 براى شناسايى مواضع دشمن بعثى داخل هور شديم و تا نزديكى سنگرهاى دشمن جلو رفتيم.
در آنجا با كمال تعجب ديديم در دو سنگرى كه روبروى ما بودند، در يك سنگر براى شهادت حضرت على(ع) عزادارى و گريه و زارى میكردند و در سنگر ديگر جشن و شادى و پايكوبى داشتند و صداى تند موسيقى عربى بلند بود.
در اين لحظات ناگهان مشاهده كرديم از سه طرف، نيروهاى گشتى عراقى در حال حركت به طرف ما هستند و با قايق هاى تندروى خود هر لحظه به ما نزديكتر مى شوند تا ما را اسير كنند. هرچند احساس میكردم چند لحظه بيشتر با اسارت فاصله ندارم اما نگران لو رفتن منطقه اى بودم كه در آينده براى عمليات در نظر گرفته شده بود. دلم خيلى شكست. همانطور كه داخل قايق نشسته بودم، سرم را خم كردم و روى آب به حالت سجده قرار گرفتم و زير لب آيه شريفه «وجعلنا من بين ايديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم فهم لايُبصرون » را زمزمه میكردم كه اسير دشمن نشويم.
وقتى سرم را بالا آوردم تا ببينم جريان از چه قرار است، احساس كردم گويى زمان كاملاً متوقف شده است. چون نه تنها هيچ صدايى به گوش نمى رسيد بلكه هيچ كس هم در اطراف ما ديده نمى شد. بلافاصله و به سرعت پاروزنان خودمان را حدود سيصد متر به عقب كشانديم. بعد از لحظاتى دوباره سر و صداى بلند عراقى هاى بلند شد ولى به لطف الهى و نصرت حضرت حق از محاصره آنها خارج شده بوديم.
___________________________________
1. شهيد مرتضى بشارتی در سال 1345 در زاهدان متولد شد. بارها به عنوان بسيجى به جبهه رفت و سرانجام در سن 20 سالگى در عمليات كربلاى 5 در مورخه 15 / 12 / 65 در منطقه عملياتى شلمچه به شهادت رسيد.
راوی: مهرداد راهداری
منبع: لحظه هاي آسماني كرامات شهيدان (دفتر اول)، غلامعلی رجائی 1389
در آنجا با كمال تعجب ديديم در دو سنگرى كه روبروى ما بودند، در يك سنگر براى شهادت حضرت على(ع) عزادارى و گريه و زارى میكردند و در سنگر ديگر جشن و شادى و پايكوبى داشتند و صداى تند موسيقى عربى بلند بود.
در اين لحظات ناگهان مشاهده كرديم از سه طرف، نيروهاى گشتى عراقى در حال حركت به طرف ما هستند و با قايق هاى تندروى خود هر لحظه به ما نزديكتر مى شوند تا ما را اسير كنند. هرچند احساس میكردم چند لحظه بيشتر با اسارت فاصله ندارم اما نگران لو رفتن منطقه اى بودم كه در آينده براى عمليات در نظر گرفته شده بود. دلم خيلى شكست. همانطور كه داخل قايق نشسته بودم، سرم را خم كردم و روى آب به حالت سجده قرار گرفتم و زير لب آيه شريفه «وجعلنا من بين ايديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم فهم لايُبصرون » را زمزمه میكردم كه اسير دشمن نشويم.
وقتى سرم را بالا آوردم تا ببينم جريان از چه قرار است، احساس كردم گويى زمان كاملاً متوقف شده است. چون نه تنها هيچ صدايى به گوش نمى رسيد بلكه هيچ كس هم در اطراف ما ديده نمى شد. بلافاصله و به سرعت پاروزنان خودمان را حدود سيصد متر به عقب كشانديم. بعد از لحظاتى دوباره سر و صداى بلند عراقى هاى بلند شد ولى به لطف الهى و نصرت حضرت حق از محاصره آنها خارج شده بوديم.
___________________________________
1. شهيد مرتضى بشارتی در سال 1345 در زاهدان متولد شد. بارها به عنوان بسيجى به جبهه رفت و سرانجام در سن 20 سالگى در عمليات كربلاى 5 در مورخه 15 / 12 / 65 در منطقه عملياتى شلمچه به شهادت رسيد.
راوی: مهرداد راهداری
منبع: لحظه هاي آسماني كرامات شهيدان (دفتر اول)، غلامعلی رجائی 1389
نشر: شاهد
نظر شما