چند روز بعد به سنگر ما در جزيره مجنون آمد و گفت: آمده ام با تو خداحافظى كنم و در حالى كه با من روبوسى میكرد، گفت: فلانى! من شهيد مى شوم مرا حلال كن...


لبيّك نور

نوید شاهد
: شهيد على اصغر بربرى در سال 1345 متولد شد. از اعضاى فعال بسيج محل خود بود و در مأموريتهاى مبارزه با قاچاقچيان حضور فعال داشت. پس از دوران آموزشى با عنوان هاى آر.پى.جی زن و تخريبچى به جبهه رفت و در مورخه 28 / 1/ 63 در ادامه عمليات خيبر در جزاير مجنون به شهادت رسيد. خاطره ای کوتاه از این شهید بزرگوار را مرور می کنیم:

شهيد على اصغر بربرى در مقطع دوم دبيرستان تحصيل میكرد كه از شهرستان زابل براى حضور در جبهه اعزام شده بود.
يك روز كه او را در خط مقدم جزيره مجنون ديدم پرسيدم: چه خبر؟
گفت: يك خمپاره 81 ميلیمترى درست بين دوپاى من به زمين خورد و منفجر شد ولى به من هيچ آسيبى نرسيد. خنديدم و به او گفتم: حالا كارت به جايى رسيده كه مرا هم دست مى اندازى؟ گفت: نه؛ باور كن! تا صداى سوت خمپاره را شنيدم فرياد زدم يا صاحب الزمان(عج)! ناگهان طنين صداى لبيكى را شنيدم. پس از اين صدا آسمان روشن شد. من كه فكر میكردم دارد مطالبى را از خودش مى بافد به چهره اش لبخندى زدم و از او جدا شدم، در حالى كه حرفهايش برايم باورنكردنى مینمود.
 چند روز بعد به سنگر ما در جزيره مجنون آمد و گفت: آمده ام با تو خداحافظى كنم و در حالى كه با من روبوسى میكرد، گفت: فلانى! من شهيد مى شوم مرا حلال كن. من باز احساس كردم دارد با من شوخى میكند. چون اين حرفها خيلى به او كه تازه به جبهه آمده بود نمى آمد.لذا با او شوخى كردم. پس از لحظاتى با من خداحافظى كرد و از سنگر خارج شد و رفت.
هنوز چند قدم از سنگر دور نشده بود كه صداى سوت خمپاره اى آمد. سراسيمه از سنگر بيرون آمدم. ديدم «على اصغر بربرى » غرق در خون بر روى زمين افتاده و به شهادت رسيده است.



راوی: مهرداد راهداری
منبع: لحظه هاي آسماني كرامات شهيدان (دفتر اول)، غلامعلی رجائی 1389
نشر: شاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده