نگاهی بر زندگینامه و وصیت نامه شهيد علي امراللّهي پورشيرازي + دست نوشته شهید
نام پدر: عباس
شمارة شناسنامه: 301
صادره: رفسنجان
محل تولد: رفسنجان
تاريخ تولد: 1341
سال ورود به دانشگاه: 1362
رشتة تحصيلي: معارف اسلامي و علوم سياسي
تاريخ و محل شهادت: 18 / 10 / 1365 شلمچه
عمليات: كربلاي 5
وصيت نامة شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
رَّبِّ أدَخِْلنْيِ مدُْخَلَ صِدْقٍ وَأخَْرِجْنيِ مخُْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعلَ ليِّ منِ لدَُّنكَ سُلطَْاناً نصَِّيرًا
إلِهَيِ قلَبْيِ محَْجُوبٌ وَ نفَسِْي معَيْوُبٌ وَ عَقلْيِ مغَلْوُبٌ وَ هوََائيِ غَالبٌِ
وَ طَاعتَيِ قلَيِلٌ وَ معَصِْيتَيِ كثَيِر وَ لسَِانيِ مقُرِ باِلذُّنوُبِ فكََيفَْ حِيلتَيِ ياَ سَتاَّر العْيُوُبِ
وَ ياَ عَلامَ الغْيُوُبِ وَ ياَ كَاشِفَ الكُْرُوبِ اغْفرِْ ذنُوُبيِ كُلهََّا بحُِرْمهَِ محَُمدٍَّ وَ آلِ محَُمدٍَّ
بار معبودا! در لحظاتي به سر می برم كه يادت «تطمئن القلوب » است. بارالها! تو را شاهد می گيرم بر آ نچه كه نزد تو مضبوط نهاده ام و اقرار به اینکه چيزي جز اثم و معصيت انباشته ندارم.
خداوندا! مقرّم به اینکه نتوانستم اخلاصي را در اعمال و رفتارم پياده كنم. خدايا! در راستاي خودسازي كه در پيش داشتم، قادر نبودم خود را با آ نچه الگو قرار داد هاي وفق دهم و در نهايت بايد بگويم زبان از بيان و قلم از نگارش مأيوسند. پس راستي چه بايد كرد؟ مگر نه اینکه نااميدي گناه كبيره است؟ آيا نمي توانم به رحمت و بخشش تو دل ببندم و اگر نمي توانستم، گوشت در بدن خشك مي شد و زبان در كام فرو مي رفت.
كلام آخرين را خدمتتان عرضه مي دارم. در حالي كه اقرار به وحدانيت خداوند و اینکه پيامبر مكرم خاتم انبيا (ص) و علي مظلوم (ع) ولي خداوند متعال می باشد، و آ نچه بر زبان رانده و با دست كتابت مي شود، در صحت كامل وجود است؛ با هزاران سلام و صلوات محضر مبارك ولي زمان (عج) و آرزوي زيارت وجود مقدسش و سلامتي نايب بر حق ايشان امام امت رحمت و مغفرت تمامي شهداي اسلام از صدر تاكنون، كلامي چند به عنوان وصيت عرض مي كنم:
-1 ابتدائاً از تمامي مستمعين گفتة حقير سراپا تقصير تقاضاي عفو و گذشت دارم. نسبت به آ نچه كه از من ديده يا شنيده ايد، بزرگواري كنند و از او تبارك و تعالي تقاضاي رحمت كنند، باشد كه شامل بخشش او قرار گيرم.
-2 بندة حقير عاجزانه تقاضامندم كه لحظه اي از خدا غافل نباشيد و ذكر او را فراموش نكنيد. تابع قرآن و ائمه صلوات الله عليهم باشيد.
-3 مبادا لحظ هاي از ولايت فقيه غفلت كنيد وگرنه عقابي عظيم در انتظارتان خواهد بود و پشتيبان روحانيت آگاه باشيد و گول اين و آن را نخوريد.
4 - تقواي الهي را پيشه كنيد و نسبت به هم با مدارا باشيد كه خداوند با متقين است.
-5 مبادا به قدرتي كه دست خداوند بالاي آن است، مغرور شويد كه باعث خواري و ذلت امت هاست.
در نهايت همگي شما را به خداي بزرگ مي سپارم. خداوند پشت و پناه شما باشد.
پدر عزيز، مادر مهربان و ننه جا ن (مادربزرگ) دلسوزم! اميدوارم مرا ببخشيد. حق به گردن من زياد داريد. اميدوارم باعث رنجش شما نشده باشم. اسلام عزيز از همگي ماست و اقتضا مي كرد به جبهه بيايم و دين خود را به اسلام و مسلمين ادا كنم. من احساسات دلسوزانة شما مادر عزيز را درك می کنم. تنها نصيحت حقير اینکه هيچ گاه ياد خدا را فراموش نكن و دل جريحه دارت را تنها با خلوت با او شاد گردان.
مادر عزيز! سرافراز قدم بردار كه شهادت فخر اولياست.
پدر عزيزم! مبادا لحظه اي در خود ترديد راه دهي كه ما بر حق هستيم، اگر خداوند قبول كند، توانسته اي تنها ذره اي دين خويش را به اسلام ادا كرده باشي.
همه چيز ما در گرو اوست.
پدر جان! زحم تهاي شما را با زبان و قلم نمي توان جبران كرد، اي كاش مي توانستم از بهترين سرمايه هاي وجود سرمايه مي گذاشتم. پدر و مادر عزيز! اين را بدانيد كه به حق پدر و مادر خوبي بوديد. سرافرازي كنيد به اين فرزنداني كه هي چگاه جبهه ها را ترك نكردند و ناصر اسلام بودند و با خون خويش اسلام را بيمه كردند.
ننه (مادربزرگ) جان مهربانم! كه به يادت اگر مي توانستم گريه مي كردم كه سخت بغض گلويم را مي فشرد، من به خود مي بالم كه اين چنين مادربزرگي داشتم.
اخلاص شماهاست كه زمينة مساعدي براي رشد اسلام مرا فراهم كرد. ا نشاءالله همگي شما در اجراي احكام الهي از هيچ كوششي دريغ نكنيد.
خدمت برادران عزيزم! اميدوارم كانون گرم خانواده را همواره حفظ كنيد و از كدورت ها جداً پرهيز كنيد و فرزنداني كه لايق خدمتگزاري براي اسلام باشند، تربيت كنيد. نماز را هيچ گاه سبك نشماريد. فرصت را غنيمت مي شمرم و تقاضاي عفو و بخشش از تمام بدي هايي كه نسبت به شما قايل شده ام، دارم.
تنها كلامم در آخر اینکه راهتان راه اسلام باشد و حرفي جز همان چيزي كه قبلاً به شما تذكر داد ه ام، نيست.
اگر در اين وقت بسيار كم با عجله نوشتن و خط خوردگي داشت، بايد ببخشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
دست نوشته هاي شهيد
با ياد آ نكه نامش آرامش قلب هاست و ذكرش شفاي دردهاست، خداوند قهار، توانا ، عظيم و بلندمرتبه ، رحمان و رحيم. قلمم ياراي بيان صفات او را ندارد، با ياد آن كه أعلي عليين از آن اوست.
قلم تاب و تحملش را روي كاغذ از دست داده و لرزان به حركت خود ادامه مي دهد و لقلقة زبان را با خون سياه رنگ مغزش به نگارش درمي آورد. تنها چيزي كه خاطرم را آسوده مي كند، ياد او بر زبان است. به اسماءالحسني قسم اگر ياد او نبود، هرگز چنين دلخوش نبودم.
خدايا لحظه ها مثل برق از دم تيغ زمان مي گذرد. عمر مي گذرد، شايد هم تلف مي شود؛ ولي تمام مي شود. هر چه باشد اميدوارم با سعادت تمام شود.
خدايا پروردگارا اي رب عزيز و ودود!
- تو را به حقيقت اسلام و قرآن،
- تو را به آخرين قطره خوني كه در دم آخر از بدن رزمندة مجروح بيرون مي آيد،
- تو را به اشك نيمه شب سنگرنشينان و مادران شهيد داده،
- تو را به آه جانگداز فرزندان يتيم،
- تو را به ناله هاي مادران و پدران شهيد داده و به دردهاي دل زينب(س)؛
سوگند مي دهم كه اي خدا همة اين رزمندگان كه عاشق ديدار قبر ابي عبدالله الحسين(ع) و فرج بقيه الله الاعظم(عج) هستند را ياري كن.
خداوندا!
اميد اين اميدوارانت را نااميد مگردان و ياور و ناصر در جبهه هايشان تو باش.
منبع: نغمه های سرخ/ یادنامه شهدای دانشگاه امام صادق (ع)/ / نشر شاهد/ 1392