سه‌شنبه, ۰۹ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۴۸
شهید بهزاد شیوا در روز دوازدهم خرداد ماه 136 در منطقه عملیاتی کردستان و در موقعیت قوچ سلطان در میدان مین، حین خنثی سازی مین با انفجار مین به شهادت رسید.
مروری بر زندگی نامه شهید بهزاد شیوا

نوید شاهد: بهزاد سومین فرزند خانواده « شیوا» در روز بیست و پنجم خرداد ماه سال 1334 در شهرستان رشت در خانه خودشان به دنیا آمد. او دارای یک برادر بزرگتر و دو خواهر بود. خانواده شیوا خانواده ای تحصیل کرده و فرهنگی بودند.

« اکرم» خانم مادر بهزاد، دبیر آموزش و پرورش و پدرش « علی» آقا پزشک عمومی بود.آنها با مهر و محبّت و تلاش فراوان در تربیت بهزاد و دیگر فرزندانشان می کوشیدند. شرایط اقتصادی خانواده هم خوب بود و زندگی آنها به آرامی می گذشت.

بهزاد پنج سال از دوران کودکی اش را در شهرستان رشت گذراند. پس از این دوران بود که خانواد شیوا از شهر رشت به تهران مهاجرت کرده و در خیابان مرتضوی ساکن شدند. بهزاد با فرا رسیدن زمان تحصیلات ابتدایی در همین محلّه به مدرسه رفت.

دوران تحصیلات ابتدایی برای بهزاد همراه با موفقیت گذشت. او شاگردی مؤدب و درس خوان بود و تمامی معلّمان و اولیاء مدرسه از او رضایت داشتند. بهزاد شش سال در محلّه خیابان مرتضوی زندگی کرد، سپس با نقل مکان خانواده، به محلّه جدید در عباس آباد رفت . او برای ادامه تحصیل در دبیرستان هدف ثبت نام شد. در این دوران نیز بهزاد تحصیلات متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت و بالاخره مدرک دیپلم خود را در رشته ریاضی گرفت.

او در کنار کتاب های درسی به مطالعه کتب اجتماعی و تاریخی نیز علاقه داشت و ورزش یوگا را با علاقه دنبال می کرد. بهزاد با پایان یافتن تحصیلات متوسطه در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته کامپیوتر در مدرسه عالی کامپیوتر که در آن زمان به تازگی راه افتاده بود، پذیرفته شد.

او فردی با استعداد و درس خوان بود که به تحصیل علاقه و اهتمام داشت .بهزاد در دوران تحصیلات دانشگاه همراه خانواده از محلّه عباس آباد به خیابان پاسداران نقل مکان کردند بیشتر اوقات بهزاد به فراگیری دروس و تحصیل می گذشت و با پشتکار و همّت توانست در رشته کامپیوتر تحصیلات خود را تا پایان دوره کارشناسی ادامه دهد.

بهزاد در اواخر دوران تحصیلات دانشگاه با اوج گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، وارد فعالیت های اجتماعی شد. او با دوستان و سایر مردم در راهپیمایی ها شرکت می کرد و اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) را پخش می کرد و هر بار نسخه ای از اعلامیه های رهبر انقلاب اسلامی را برای آگاهی اعضای خانواده به خانه می آورد و برای آنها می خواند.

او با تلاش و کوشش خود در پیشبرد اهداف قیام مردمی و رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی مشارکت داشت و همین تلاش ها و فعالیت ها بود که موجب دستگیری او از سوی مأموران امنیتی رژیم پهلوی شد. اوّلین بار بود که شرایط زندان را تجربه می کرد. او را چهار روز نگه داشتند و نهایتاً از بازداشت نیروهای امنیتی آزاد شد.

بهزاد با اعتقاد به اصول دینی و احکام شرعی در انجام فرایض کوشا بود. او از ریا و خودنمایی دوری می جست و از افراد متظاهر و ریاکار پرهیز داشت. رفتار او با اعضای خانواده و خصوصاً پدرو مادر، همراه با ادب و تواضع و احترام بود، اما وجودش همواره موجب شعف و شادی اعضای خانه می شد. برخوردهای صمیمانه او با دوستانش مثال زدنی بود .

زمانی که بهزاد تحصیلات دانشگاهی را در مقطع کارشناسی پایان بخشید. زمان انجام خدمت سربازی وی فرا رسید. سال 1358 بود که به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. او به دلیل تحصیلات، دوره سربازی را به عنوان سرباز وظیفه در وزارت کشاورزی ( سابق ) گذراند.

بهزاد از زمانی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. برای خدمت به مردم و روستاییان به روستاها رفت و همراه دوستانش در کار کشاورزی مانند درو محصول و سایر عملیات کشاورزی به کمک روستاییان و کشاورزان می پرداخت. او بارها به روستاهای مختلف رفت تا کشاورزان را یاری کند.

مدتی از حضور بهزاد در وزارت کشاورزی نگذشته بود که با حمله وحشیانه و غافل گیرانه ارتش بعثی عراق از مرزهای غرب و جنوب کشور، انقلاب اسلامی نوپای مردم ایران، درگیر جنگی همه جانبه شد.

جنگ تحمیلی همه نیروهای انقلابی و مردم را متوجه جبهه های نبرد و دفاع ساخت. با فرمان امام خمینی (ره) مردم به سوی جبهه های جنگ شتافتند تا مانع پیشروی نیروهای دشمن شده و به مردم جنگ زده یاری رسانند. بهزاد که در آن دوران خدمت سربازی را می گذراند، با شروع جنگ تحمیلی عازم میادین جنگ شد. او به جبهه های غرب کشور و به منطقه کردستان رفت. بهزاد در واحد تخریب فعالیت داشت و به خنثی سازی مین می پرداخت. او چند بار پس از آن نیز به جبهه رفت و تجارب او در مناطق عملیاتی موجب دلگرمی و راهنمایی سایر رزمندگان و سربازان می شد.

بهزاد برای آخرین بار در اواخر زمستان 1359 عازم مناطق عملیاتی کردستان شد و در مناطق مختلف عملیاتی به جهاد پرداخت.

روز دوازدهم خرداد ماه سال 1360، بهزاد مثل روزهای دیگر در منطقه عملیاتی و در موقعیتی به نام قوچ سلطان مشغول انجام مأموریت بود. دامنه کوهها هنوز از لاله های وحشی و سرخ بهار خالی نشده بود. بهزاد آن روز حال و هوای دیگری داشت.

او در میدان مین مشغول خنثی سازی مین بود که ناگهان با انفجار مین، پهنه سبز رنگ اطراف او با خون گرمش سرخ رنگ شد. ترکش های فراوانی بدن او را نشانه رفته و قامت استوارش را غرق در خون ساخت. یک پای او قطع شده و خون ریزی شدید توان ایستادن را از او گرفت. بهزاد بر اثر برخورد ترکش به ناحیه سر و بدن و قطع پا و خون ریزی زیاد بر خاک کردستان به شهادت رسید و همرزمانش پیکر او را به پشت جبهه منتقل کردند.

پس از تماس تلفنی یکی از دوستان بهزاد که شهادت وی را به خانواده وی اطلاع داد، پیکر پاکش به تهران رسید و روز 16/ 3/ 1360 در آغوش خانواده اش قرار گرفت. آن روز همه همکاران و دوستان، مردم محلّه و کارکنان وزارت کشاورزی برای آخرین دیدار و وداع با شهید بهزاد شیوا به خانه او آمده بودند. مراسم تشویق پیکر پاکش با شکوه فراوان انجام شد و در بهشت زهرا در قطعه 24 شهدا، ردیف 18 شماره 23 به خاک سپرده شد ولی نام و یاد شهید بهزاد شیوا با فداکاری و شهادتش در تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ماندگار شد و روح پاکش به جوار رحمت الهی و زندگی جاوید پیوست.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده