رزمندگان دفاع مقدس با شجاعت و از خودگذشتگی خطرها را به جان خریدند و به پیشواز مرگ سرخ رفتند. ترس از مرگ و اشتیاق به زنده ماندن، با روح جنگ جویی و رزمندگی ناسازگار است و آنانی که در میدان دشوار نبرد دغدغه زنده ماندن و جان سالم به در بردن دارند، نمیتوانند پیروزی را رقم بزنند.
فکر کردیم راه خانه را فراموش کردهاند، اما دقیقا روز شهادت آنها به حیاط خانه آمدند، یک دور زدند و رفتند، در واقع آنها خبر شهادتش را آورده بودند. شاید برادرم آنها را فرستاده بود تا خبر دهند که او پرواز کرده است.
«معصومه مهراد» فرزند جانباز ۳۵ درصد نقل میکند: پدرم جانباز بود، رنج کشید، صبوری کرد، جنگید و در سکوت رفت. ایثارگریها، رشادتها، جانفشانیهای پدرم در جنگ تحمیلی، بهعنوان اسطورهی صبر، استقامت، ایثار، شجاعت و دلاوری در دفتر خاطرات من ثبت شده و دختر این اسطوره بودن مایه افتخار و سربلندی من است.
«مرضیه ادیبان» فرزند شهید «داوود ادیبان» نقل میکند: همه همرزمان پدرم از خطرات عملیات فتح المبین واقف بودند و میدانستند که هر کس در این عملیات شرکت کند زنده برنخواهد گشت اما پدر موافقت نکرده و گفت: الان باید در میدان باشم، بیشتر از همیشه به حضورم نیاز هست و باید تا آخرین قطره خون پای تعهدات و وطن ایستاد.
همسران جانبازان، بانوان ایثارگری هستند که سالیان متمادی با عشق، ایثار و با آرامشبخشی به جانبازان، به اسطورههای مقاومت تبدیل شده و با الگوگیری از صبر بانوی قهرمان کربلا، پای در مسیر ایثارگری همسران خویش گذاشتهاند.
مطمئن شد که این فرد فریب افراد شیاد سازمان منافقین را خورده و با نظر به این که ایشان و خانواده اش با جانباز همسایه بودند، تصمیم گرفت از ایشان گذشت کند و به او در هدایت شدن کمک نماید؛ لذا با ایشان صحبت زیادی کرد و او را تا حد ممکن روشن ساخت و ماهیت ناپاک سران سازمان منافقین را برای او تشریح و روشن نمود. خوشبختانه کلام ایشان در او تأثیر بسیار فراوانی گذاشت تا حدی که ۵۰ نفر از افراد غافل و فریب خوردهی دیگر سازمان منافقین را به او معرفی کرد.