خرمشهر؛ جغرافیا یا تاریخ؟
نوید شاهد: اصولاً هر واقعه تاریخی، در روند شکلگیری خود، به نماد و سمبلی دست مییابد که مخاطب با دیدن یا شنیدن نام آن نماد، رخداد مورد نظر برایش تداعی میشود. برای مثال به محض اینکه کسی نام «کورههای آدمسوزی» را بشنود، خواسته و ناخواسته یاد جنگ جهانی و دیکتاتوریهای هیتلر میافتد، همانگونه که با نام «عاشورا» یاد سیدالشهدا و با نام «رند خراباتی» یاد حضرت حافظ. گمان میکنم پس از سال شصت هجری خورشیدی، اغلب ما ایرانیها با شنیدن نام «خرمشهر»، یاد جنگ و هجوم ناجوانمردانه عراق و دفاع جوانمردانه مردم این سرزمین میافتیم. از این رو خرمشهر به نماد و سمبلی تبدیل شده است که دیگر فقط شهری در جنوب ایران و بخشی از جغرافیای ما نیست؛ بلکه از حوزه جغرافیا گذشته و به ساحت تاریخ پیوسته است.
این باور هرگز به معنای بیرنگی یا کمرنگی مردانگیها و زنانگیهای مردم دیگر شهرها و روستاها نیست. مگر میشود فداکاریهای مردم ایلام تا سرپل ذهاب، مهران، چزابه، مینو، سوسنگرد و بقیه را فراموش کرد؟! مگر همراهیهای مردم شهرها و روستاهای دور و نزدیک فراموش شدنی است؟! اما به هر دلیل ـ چه بخواهیم و چه نخواهیم ـ خرمشهر این ظرفیت را داشته و دارد که چنین نماد افتخاری بر جبینش ثبت شود.
نکته دیگری که درخصوص نمادگرایی در این شهر باید گفت، «مسجدجامع» است. این مکان، قبل از جنگ، مسجدی بود همچون مساجد دیگر ایران، اما بعد از جنگ تبدیل به یک نماد شد. نمادی که مسجد را از یک مرکز نماز، ترحیم و تجمعهای مرسوم، به سمبلی از همدلی و همراهی تغییر داد. این تغییر و تطور باعث شد همانگونه که نام خرمشهر به سمبل دفاع هشت ساله مردم ایران تغییر یافت، مسجد جامع نیز به مرکز همراهیها و درد و داغ مردم حاضر در جنگ شناخته شود. برهمین اساس اگر گرافیست یا داستاننویسی دنبال نشانهشناسیهای زمان جنگ در خرمشهر بگردد، اگر اولین نشانهایش مسجد جامع نباشد (که هست)، بیشک یکی از آن سمبلها خواهد بود.
ما در جنگ ایران و عراق (از جمله در خرمشهر)، شاهد فداکاریها و از خودگذشتگیهایی بودیم که گمان میکنم درتاریخ جنگهای عالم بینظیر بود. این را، کوچکی میگوید که هم برای نوشتن «نخلهای بی سر» از نزدیک شاهد وقایع خرمشهر بوده و هم بنا بر حرفهای که دارد، از چند و چون جنگهای دنیا خیلی بیاطلاع نیست. یقین دارم اگر این رویدادها در کشوری اتفاق میافتاد که «فرهنگ» مسئله مهم سرزمینش بود و نقش و تاثیر فرهنگ را به خوبی میدانست، چه تجلیلها که از آن مردانِ مرد و زنانِ زن نمیکرد و چه راهها و بسترها که برای نویسندگان و هنرمندان برای تصویر و تثبیت آن وقایع هموار نمیشد.
این درحالی است که برخی مسئولین فرهنگی ما برای این مهم نه تنها راهگشا نبودند که اغلب «راه گسل» هم بودند. نه تنها از درک و اهمیت گسیل کردن اهل ادب و هنر برای ضبط وقایع و ثبت تاریخ محروم بودند که اگر هنرمندی به تشخیص خود و حتی با هزینه شخصی عازم آن دیار میشد، مانع هم بودند. نتیجه این شده است که امروز اسم سیدصالح موسوی (صالی) که میآید، کمتر کسی با این قهرمان ملی آشنایی دارد. نوجوانی که میز و صندلی مدرسه را ناچار ترک میکند، آرپی جی به دست میگیرد؛ جلوی تانکهای عراقی لخت میایستد و لقب «شکارچی تانک» میگیرد! کمتر عزیزی از قهرمانیهای محمد نورانیها، رضا موسویها، فرهاد دشتیها، عبود زادهها و... خبر دارد.
مردم بیشتر با جهانآرای نازنین، بهنام محمدی عزیز، شیخ شریف فراموشنشدنی و حسین فهمیدهای آشنایی دارند. ما هنوز به این واقعیت نرسیدهایم که درتاریخ جنگ این سرزمین (از جمله خرمشهر) آنقدر وقایع قابل دفاع و قابل افتخار داریم که اگر جسورانه و شجاعانه به واکاوی یک واقعه کوچک مشکوک بپردازیم و حقیقت را برای مردم و تاریخ روشن کنیم، نه تنها از افتخارات این دوره تاریخی کم نخواهد شد، که اتفاقاً به روشنگری شجاعانه تاریخ پرداختهایم و این رویکرد شفافسازی باعث خواهد شد باور مردم به گفتههای ما بیشتر شود.
چه ایرادی دارد شجاعانه و منصفانه دست به پژوهشی بزنیم و دیدگاههای موافقین و مخالفین ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر را کارشناسانه و حرفهای واکاوی کنیم؟ یقین بدانیم هیچ گردی بر قداست و فداکاریهای مردم این سرزمین نخواهد نشست. ضمن اینکه اعتراف به اشتباه (اگر واقعاً اشتباهی در کار باشد)، شأن و جایگاه معترف را بالا خواهد برد.
به هر روی، خرمشهر و آنچه در این «عشقآباد» روی داد، جزو اسناد درخشان تاریخ این سرزمین ثبت شده و هرچه با ماهیت وقایع بیشتر آشنا شویم، به این دوره تاریخی و مردم دخیل در این وقایع، بیشتر افتخار خواهیم کرد. مسائل پیش گفته باعث شد حتی بندهای که در سالهای اخیر در جشنوارههای جنگ دولتی شرکت نمیکردم و نمیکنم، با شنیدن نام خرمشهر و به یاد دلاوریهای بیبدیل مردم سرزمینم، تغییر رویه بدهم و دبیری علمی جشنواره «یوسف» را به عهده بگیرم. جشنواره یوسف (همان طور که احتمالا میدانید)، محورش داستانهای کوتاه و مضمونش جنگ هشت ساله است. وجه تسمیه یوسف هم استفاده از نام نویسنده شهید عزیز «یوسف ملکشامران» است که در خرمشهر به شهادت رسید. در چهلمین سال آزادسازی خرمشهر پیشنهاد شد که این جشنواره در خود خرمشهر برگزار شود. خوشبختانه با این پیشنهاد موافقت کردند و قرار شد جشنوارۀ امسال در این شهر و با حضور یادگاران جنگ برگزار شود. امیدواریم ذرهای از بزرگیها و دلاوریهای مردم سرزمینمان، در این مراسم بازتاب یابد. آمین!