خانواده شهیدان کارگر انتظاری جز تامین رفاه کارگران ندارند
مجید زیادی، برادر شهید «زیادعلی زیادی» از شهدای کارگر به مناسبت روز کارگر به خبرنگار نوید شاهد اظهار میکند: برادرم در زمان جنگ سرباز ارتش بود. او در سال ۱۳۶۰، بیست ساله بود که به شهادت رسید. با آنکه معافیت سربازی داشت، اصرار میکرد که به سربازی برود.
وی ادامه میدهد: خانوادهام با تصمیم «زیادعلی» مخالف بودند. خیلی با او صحبت کردند که منصرفش کنند. با اصرار زیاد به سربازی رفت. در «پلدختر» دوره آموزشیاش را گذراند. وقتی بازگشت، خانواده باز هم اصرار کردند که بماند. او در جواب گفت که نمیتواند منتظر بماند و بیحرمتی دشمنان به ناموس را تماشا کند. میگفت شما آنجا نیستید و نمیدانید که دشمن چه بلایی سر مردم مناطق غرب کشور میآورند.
برادر شهید زیاد درباره نحوه شهادت او میگوید: در منطقهای که برای عملیات حضور یافته بودند، تپهای بود که رزمندگان برای عبور از آن باید مینهایش را خنثی میکردند. او اولین نفری بود که داوطلب شد. ناگهان یکی از مینها منفجر شد و برادرم را با شدت به سمت مواضع عراقیها پرت کرد. خونریزی برادرم خیلی زیاد بود. او را بعد از سه روز خونریزی توانستند به بیمارستان برسانند. او از ناحیه هر دو پا به شدت مجروح شده بود. ما آن زمان در منزل تلفن نداشتیم و از ماجرا بیخبر بودیم. از طرف بیمارستان به کارخانهای که برادرم در آن کار میکرد زنگ زدند که اگر خانواده میتوانند برای اهدای خون به آنجا بروند. اما متاسفانه آن زمان تعطیلات تابستانی بود و شرکت تعطیل بود. در نهایت برادرم پس از سه روز ماندن در بیمارستان، به دلیل خونریزی زیاد، به شهادت رسید.
وی تعریف میکند: «زیادعلی» پیش از آنکه به سربازی برود، به همراه من و برادر دیگرم در کارخانه «پوشینه بافت» کار میکرد و کارگر نمونه شده بود. در خانه شخصیتی آرام و متین داشت و در محله، سعی میکرد کمک حال همه باشد. یادم می آید یک روز که از محل کار برمیگشتیم، سه نفر که در شهر ما غریب بودند، از ما تقاضای پول کردند. گویا وقتی زیادعلی خواست که مبلغی پول به آنها بدهد، کیف پول و کوپنها (برگه یارانه) او از جیبش افتاد. آن غریبهها ما را پیدا کردند و خواستند که کیف پول برادرم را به او برگردانند اما زیادعلی امتناع میکرد. هیچ دلبستگی به مال دنیا نداشت. همیشه به مردم احسان و محبت میکرد.
برادر شهید زیادی که خودش از قشر کارگر است، میافزاید: وقتی زیادعلی به شهادت رسید، یک نوزاد ۹ ماهه داشت. پس از شهادتش سرپرستی خانواده او را برعهده گرفتم. الان فرزند شهید داماد و عروس دارد و من از این بابت خیلی خوشحالم. در روستای ما همه شهید زیادعلی زیادی را میشناسند اما هنوز برای مردم شهر قزوین چندان معرفی نشده است.
وی اظهار میکند: شهیدان کارگر، علیرغم همه مشکلاتی که این قشر دارند، از جان خود گذشتند تا مردم در آسایش و امنیت باشند. متاسفانه کارخانه «پوشینه بافت» بعد از مدتی تعطیل شد. من پس از ۱۶ سال کار در آن کارخانه «از کارافتاده» شدم. حقوقی که به یک کارگر اختصاص میدهند، کفاف زندگی او را نمیدهد. ما همواره با جان از خون پاک شهیدان دفاع کردهایم. واقعیت این است که اکنون قشر کارگر با مشکلات معیشتی روبه روست و حقوق زیر ۲ میلیون تومان نمیتواند خانواده او را تامین کند. انتظار ما به عنوان خانواده یک شهید کارگر از مسئولان، تامین رفاه و آسایش همه خانوادههای کارگر است.