عروسی که در آسمان ها برگزار شد
نوید شاهد: حبيبالله مهديزاد طالعي فرزند حسين،22 ديماه 1330 ه .ش در شهر تبريز، در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد. مادرش نام زيباي حبيبالله را بر نوزاد خود نهاد، و نه تنها حبيبِ پدر و مادرش شد بلكه خداوند به واسطه شهادت، او را برگزيد و محبوب فرشتگان ساخت.
از كودكي با تعاليم اسلامي آشنايي پيدا كرد به طوري كه قبل از رسيدن به سن تكليف نمازش را مرتب ادا ميكرد. او هم چنين در ماههاي مبارك رمضان افطار خود را به نيازمندان ميبخشيد و خود با اندك غذايي بر سر سفره ضيافت الهي مينشست.
دوران ابتدايي را در مدرسه ايرانشهر و دبيرستان را در آموزشگاههاي ثقهالاسلام و فردوسي تبريز گذراند. او در دروس رياضي و زبان و ادبيات انگليسي متبحر بود. در سال 1350 ه . ش در آزمون رشته رياضي دانشكده مديريت و اقتصاد كرج پذيرفته شد.
در دوران تحصيل همواره سعي ميكرد، روي پاي خود بايستد. بنابراين شبها به تدريس خصوصي ميپرداخت و با اندك پولي كه به دست ميآورد ،هزينه تحصيل و خريد كتابهاي دانشگاهياش را تأمين ميكرد.
در سال 1354 ه . ش موفق به اخذ مدرك تحصيلي كارشناسي شد و پس از مدتي عازم خدمت سربازي گرديد و با درجه ستوان دومي در واحد اداري و كامپيوتري نيروي دريايي ارتش خدمت خود را سپري كرد.
شهيد مهديزاد طالعي و مبارزه عليه طاغوت
شهيد مهديزاد طالعي در دوران دانشجويي و همزمان با اوجگيري مبارزات ضد رژيم ، با اندوختههايي كه در سايه مطالعه قرآن و نهجالبلاغه فراهم كرده بود، خيلي سريع جذب انديشههاي امام راحل شد. او هم چنين آثار و نوارهاي سخنراني شهيد آيتالله استاد مطهري را تهيه و با بررسي در آن، خود را براي ايفاي يك نقش مهم در كنار ساير مردم آماده ميكرد.
انگيزه مبارزاتي وي پس از واقعه 17 شهريور سال 1357 و حمله دژخيمان پهلوي به مردم بيدفاع، قوت بيشتري گرفت. در ماههاي آخر خدمت سربازي هنگام تردد به پادگان محل خدمت خود، با برداشتن كلاه و پوشيدن كت بر روي اونيفورم، به صف انقلابيون ميپيوست و مردم نيز كه ميديدند يك افسر ارتشي در كنار آنان بر ضد ظلم و ستم شعار ميدهند، انگيزه بيشتري پيدا ميكردند. او يك مرتبه در راهپيمايي توسط مأموران دژبان مركز ارتش شاهنشاهي شناسايي شد اما توانست از آن منطقه بگريزد.
او همچنين در تهيه اعلاميههاي حضرت امام خميني (ره) و انتشار آن و نيز جمعآوري كمك مالي براي اعتصابيون شركت نفت آبادان نقش مؤثري ايفا كرد.
در روزهاي آخرحيات منحوس رژيم پهلوي در تسخير پادگانها خيلي فعال بود و در يازدهم بهمن سال 1357 تا نيمههاي شب در كميته استقبال از حضرت امام انجام وظيفه نمود و نيمههاي شب پس از بازگشتن به خانه، با راز و نياز وتضرع، از درگاه خدوند متعال، مسئلت نمود تا رهبر و مقتدايش صبح دوازدهم به سلامت وارد وطن شود.
شهيد مهديزاد طالعي پس از پيروزي انقلاب اسلامي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مدتي در كميته انقلاب اسلامي جمشيد آباد فعاليت ميكرد. سپس به جهادسازندگي رفت و همراه دوستانش عازم استان آذربايجانشرقي شد و با توجه به شناختي كه به منطقه داشت،مشغول خدمت به روستائيان مناطق محروم گرديد . پس از آغاز فعاليتهاي حزب جمهوري اسلامي، به عضويت اين حزب درآمد و در بخش تبليغات مشغول به خدمت شد. پس از مدتي با جديتي كه از خود نشان داد به عنوان مسئول امور استانهاي حزب، منشاء خدمات فراواني گرديد. او به شهيد دكتر بهشتي علاقه زيادي داشت و هميشه از صداقت و جذبه ايشان به نيكي ياد ميكرد. شهيد حبيبالله مهديزادطالعي، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي،تصميم گرفته بود براي ادامه تحصيل به خارج از كشور برود، اما بعد از به ثمر نشستن نهال انقلاب،از اين تصميم خود منصرف شد و ميگفت: «در چنين موقعيتي خارج شدن از ايران، لايق يك فرد مسلمان متعهد نيست».
او هميشه آرزوي شهادت داشت و افسوس ميخورد كه چرا در جبهه نيست. حبيبالله چند ساعت قبل از فاجعه تروريستي هفتم تير سال 1360 ،وقتي كه با مادرش دربارهي تشكيل خانواده سخن ميگفت از او خواسته بود تا روز سهشنبه 1360/4/9 با خانواده دختري كه مادرش به او پيشنهاد كرده بود براي آشنايي بيشتر و صحبت مراسم عروسي قرار بگذارد اما گويا دست تقدير چنين بود كه عروسي وي در آسمانها برگزار شود. سرانجام حبيبالله مهديزادطالعي شامگاه هفتم تير سال 1360، در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به دست منافقين كوردل با پيكري پاره پاره به سوي معبود شتافت.
بصيرت و آگاهي ويژگي بارز شهيد
شهيد مهديزادطالعي بسيار هوشيار و زيرك بود. با بصيرتي كه داشت خيلي سريع ميتوانست حق را از باطل تشخيص دهد. همواره به دوستانش توصيه ميكرد با تيزبيني و تأمل مسير خود را انتخاب كنند و براي اينكه در دام گروههاي منحرف فكري گرفتار نشوند، در كلام و انديشه آنان بيانديشند. او در برابر توطئههاي دشمنان انقلاب اسلامي ، بسيار با فراست عمل مينمود و تا جايي كه مطلع ميگشت، پرده از نقاب پر از تزوير آنان برميداشت.
ششم تيرماه سال 1360 و يك روز قبل از شهادتش، هنگامي كه خبر ترور نافرجام حضرت آيت الله العظمي خامنهاي (مدظلهالعالي) در مسجد ابوذر تهران منتشر شد از اينكه برادران نتوانسته بودند، توطئهي دشمنان را كشف كنند، بسيار اندوهگين بود. او اخبار و وقايع داخلي و خارجي را با دقت دنبال مينمود و معتقد بود، برادران و خواهران همواره بايد ضمن حفظ روحيه انقلابي و جهادي خود، از اصول و مباني اعتقادي اسلام و انقلاب اسلامي حراست و پايداري كنند.