دست از امام و روحانیت برندارید
نوید شاهد: غلامرضا اثني عشري، فرزند حيدر و گوهر، در دهم شهريور ماه 1340در عيسي آباد شهرستان زرند كرمان به دنيا آمد.
در دوران كودكي براي آموختن قرآن به مكتب خانه رفت.
از 6 سالگي به مدرسه رفت.
در اوقات فراغت در كار كشاورزي به پدرش كمك مي كرد.
دوره ي متوسطه را در دبيرستان امام خميني (فعلي ) گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد.
به فوتبال علاقه داشت. در اوقات فراغت فوتبال بازي مي كرد.
فردی با تقوا بود و با اعضای خانواده رابطه صمیمی داشت و در پرداخت خمس بسیار حساس بود
به مطالعه ي كتاب هاي مذهبي و علمي علاقه داشت.
با تمام اعضاي خانواده رابطه ي صميمي داشت و در كارهاي منزل به مادرش كمك مي كرد.
در زمان انقلاب در راهپيمايي ها شركت مي كرد و اعلاميه هاي امام خميني را پخش مي كرد.
فردي با تقوا بود و شركت در نماز جماعت را برخود فرض مي دانست و ديگران را نيز به اين امر سفارش مي كرد.
بعد از پيروزي انقلاب، در سال 1357 وارد بسيج شد و بعد از مدتي وارد سپاه پاسداران گرديد.
در پرداخت وجوهات شرعي (خمس و زكات) بسيار دقيق و منظم بود و اقوام و اطرافيان را نيز سفارش به آن مي كرد و گاهي در مورد نزديكان، خودش وجوهات آنها را حساب مي كرد.
علاقه زیادی به حوزه علمیه داشت و اموال بیت المال را به هیچ عنوان هدر نمی داد
در رعايت نحوه مصرف اموال بيت المال بسيار حساس بود . و تا جايي كه امكان داشت به اندازه ذره اي از بيت المال را هدر نمي داد و اگر نيروهاي تحت امرش نيز در اين رابطه كوتاهي مي كردند. آنان را برحذر مي داشت.
او علاقه ي زيادي به حوزه علميه و روحانيت داشت.
پس از ورود به سپاه پاسداران سريع در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شركت كرد و تا زمان شهادت در جبهه حضور داشت چندين بار درعمليات هاي مختلف مجروح شد بخصوص در ابتداي سال 1361 از ناحيه شكم جراحت شديدي برداشت و در سال 1365 در اثر شكستگي زانو مجبور شد مدتي را به استراحت بپردازد و پس از بهبودي نسبي سريع به جبهه مراجعه مي كرد.
از اینکه افراد در مسئولیت خود کوتاهی می کنند بسیار ناراحت می شد
هدف و انگيزه ي وي از رفتن به جبهه دفاع از انقلاب و اسلام و لبيك به نداي حضرت امام خميني(ره) بود. در هنگام رويا رويي با مشكلات توكل داشت.
زماني كه مي ديد فردي در مسئوليتي كه به عهده دارد كوتاهي مي كند، ناراحت مي شد و خودش هميشه در كارها پيش قدم بود.
از غيبت و تهمت پرهيز مي كرد و اطرافيان را نيز به پرهيز از غيبت سفارش مي كرد و اجاره نمي داد كسي در حضورش غيبت نمايد.
با همسرش بسیار مهربان و خیلی به فکر خانواده اش بود
در 24 سالگي با خانم بتول محمدي ازدواج كرد. براي فراهم نمودن حداقل رفاه زندگي براي خانواده اش بسيار تلاش و كوشش مي كرد و در مدت كمي كه از جبهه به مرخصي مي آمد شخصاً براي ساخت منزل مسكوني كار مي كرد و به همسرش مي گفت: مي خواهم اگر شهيد شدم محلي براي سكونت داشته باشيد و به رنج و زحمت نيفتيد.
با همسرش بسيار مهربان بود و در انجام امور منزل با او همكاري داشت. حاصل اين ازدواج يك دختر به نام زينب (متولد 1367) است.
مسئوليت او در جبهه معاونت واحد مهندسي رزمي و فرماندهي گردان بود. همواره آرزو داشت به شهادت برسد.
موقع نماز دست از کار می کشید برای نماز جماعت و به هیچ عنوان عصبانی نمی شد
در موقع عصبانيت خودش را كنترل مي كرد و اگر فردي در كاري پيش قدم نمي شد، او آن مسئوليت را به عهده مي گرفت و كار را به نحو احسن انجام مي داد.
به نماز اهميت زيادي مي داد. هنگام اذان دست از كار مي كشيد و سريع خود را به نماز جماعت مسجد مي رساند.
در كارهاي جمعي سعي مي كرد مشكل ترين كار را بر عهده بگيرد و به ديگران نيز روحيه مي داد تا كارها را خوب انجام دهند.
در اوقات فراغت به ديدن خانواده هاي مستضعف مي رفت و به آن ها كمك مي نمود و اگر مشكلي داشتند آن را حل مي كرد.
می گفت چه افتخاری بالاتراز اینکه انسان خونش را در راه خدا بده به خانواده اش توصيه مي كرد كه پيرو خط امام باشند و از انقلاب پاسداري كنند.
او براي پدر و مادر و خانواده اش احترام زيادي قايل مي شد.
در مورد شهادت مي گفت: خون من از خون علي اكبر(ع) و علي اصغر(ع) رنگين تر نيست، و چه افتخاري بالاتر از اين كه انسان اين خون ناقابلش را در راه خدا هديه كند.
ماشاء الله اثني عشري، برادرش، مي گويد:«در يكي از عمليات ها در منطقه ي شلمچه، عراق انبار مهمات ما را زده بود و گلوله هاي توپ يكي بعد از ديگري منفجر مي شدند و به هوا مي رفتند. غلامرضا با لحن خاصي مي گفت: ببينيد اين گلوله ها چطور به آسمان مي روند مثل اينكه نيروي خاصي آنها را از ما دور مي كند تا ما آسيب نبينيم و به اين صورت به رزمندگان روحيه مي داد.»
به برپایی نمایشگاه کتاب می پرداخت و نماز شبش ترک نمی شد
از مهم ترين فعاليت هاي علمي، فرهنگي، هنري وي قبل از حضور درجبهه و اوايل انقلاب مي توان به برپايي نمايشگاه هاي كتاب، اجراي برنامه هاي فرهنگي و مذهبي در سطح شهر و روستاها اشاره كرد.
او اغلب اوقات نماز شب مي خواند ديگران را به اين امر سفارش مي كرد و در اوقات فراغت به خواندن قرآن مشغول مي شد و مي گفت: ما هر چه داريم از قرآن و كتاب خدا داريم.»
غلامرضا اثني عشري در تاريخ 1367/3/4 در منطقه ي شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر و سينه، به درجه ي شهادت نايل گشت.
شهيد در وصيت نامه اش مي گويد: از همه ي ملت ايران مي خواهم دست از امام و روحانيت برنداريد و همانطور كه تاكنون در صحنه بوده ايد باز هم فعال تر و مقاوم تر حضور داشته باشيد.»
پيكر مطهرش در شهرستان زرند، در بهشت زهرا(س) به خاك سپرده شد.
پي نوشت ها
-1 پرونده كارگزيني شاهد- كپي شناسنامه
-2 اثني عشري، حيدر- سرگذشت پژوهي، ص 4
-3 همان، ص 5
-4 همان، ص 7
-5 همان، ص 4
-6 همان، ص 8
-7 همان، ص 8
-8 همان، ص 10
-9 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص 1
-10 اثني عشري، ماشاء الله - سرگذشت پژوهي، ص 30
-11 همان، ص 30
-12 محمدي، بتول- سرگذشت پژوهي
-13 پرونده كارگزيني شاهد- كپي شناسنامه
-14 پرونده فرهنگي شاهد- مشخصات شهيد
-15 اثني عشري، ماشاء الله - سرگذشت پژوهي، ص 4
-16 همان، ص 30
-17 همان، ص 30
-18 همان، ص 31
-19 محمدي، بتول- سرگذشت پژوهي، ص 16
-20 اثني عشري، ماشاء الله- سرگذشت پژوهي، ص 27
-21 همان، ص 27
-22 اثني عشري، رمضان- سرگذشت پژوهي
-23 اثني عشري، ماشاء الله- سرگذشت پژوهي، ص 31
-24 پرونده فرهنگي شاهد
-25 اثني عشري، ماشاء الله- سرگذشت پژوهي، ص 31
-26 پرونده فرهنگي شاهد- وصيت نامه
-27 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص2
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان کرمان