شهید احمد صمیمی ترک؛ شکارچی هواپیماهای دشمن در لشکر 5
سهشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۸
احمد صميمى ترك - فرزند حسين - در 24 فروردين 1344 در شهرستان بيرجن به دنيا آمد. كودكى بسيار مهربان و با گذشت بود. به علّت تغيير محل كار پدر از بيرجند به فردوس نقل مكان كرد. دوره ابتدايى را در سال 1350 در مدرسه غياث الدين كاشانىِ شهرستان فردوس شروع كرد و در سال 1355 به پايان برد.
نویدشاهد: احمد صميمى ترك - فرزند حسين - در 24 فروردين 1344 در شهرستان بيرجند به دنيا آمد. كودكى بسيار مهربان و با گذشت بود.
به علّت تغيير محل كار پدر از بيرجند به فردوس نقل مكان كرد. دوره ابتدايى را در سال 1350 در مدرسه غياث الدين كاشانىِ شهرستان فردوس شروع كرد و در سال 1355 به پايان برد. بار ديگر از فردوس به بيرجند نقل مكان كرد و دوره راهنمايى را در بيرجند گذراند. در اين هنگام - كه هم زمان با اوج گيرى انقلاب اسلامى بود - در پخش اعلاميّه ها و اطّلاعيّه هاى حضرت امام(ره) فعّال بود.
مادرش مى گويد: «روابط بسيار عالى و صميمانه و احترام آميزى داشت و هرگز نمى خواست كسى را از خودش رنجيده خاطر سازد. در عين اينكه آرام بود، وقار خاصّى داشت. فعّال، معاشرتى و پركار بود.»
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به فرمان حضرت امام(ره) با بسيج به همكارى پرداخت و مدّتى كه از حضور ايشان در جبهه هاى حق عليه باطل گذشت، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بيرجند شد كه با خدمت بيش از سه سال در سپاه بيرجند و در پستهاى مختلف، راهى جبهه هاى حق عليه باطل شد. او حضور در جبهه را وظيفه خود مى دانست كه بايد براى دفاع از انقلاب و اسلام و كشور اسلامى انجام مى گرفت.
مادرش مى گويد: «تواضع و فروتنى و محبّت او برجسته تر و جالب توجّه تر بود.» او از جمله شكارچيان هواپيما در لشكر 5 نصر بود كه در اين زمان سمت معاونت گردان پدافند هوايى را برعهده داشت.
ابوالفضل درّانى پور - دوست و همرزم شهيد – مى گويد: «خيلى صبور و شجاع بود. در هنگام عمليّات كه سيل گلوله و باران خمپاره و توپ و راكت بر سر ما مىباريد، شهيد اصلاً روحيّه خود را از دست نمى داد. در عمليّات كربلاى 5 حدود چهار يا پنج تانك دشمن را از ميان نيروهاى دشمن به غنيمت آورد و اين شجاعت خاصّى مى خواست.»
و همچنين مى گويد: «شهيد در گردان ادوات مشغول خدمت بود و به گردان عبداللّه - كه به فرماندهى سردار بزرگ، برونسى در آنجا قرار داشت - مأمور شده بود. در عمليّات مسلم بن عقيل در كنار ايشان بودم. او با يك قبضه خمپاره انداز شصت ميلى مترى انجام وظيفه مى كرد. نحوه شليك خمپاره توسط ايشان خيلى جالب و شجاعانه بود. شهيد با آن كه حدوداً هفده ساله بود، قبضه خمپاره را روى زمين مستقر و محكم نمى كرد و با شهامت و شجاعت آن را در دست نگاه مى داشت و خمپاره ها را شليك مى كرد. اين كار واقعاً صعب و دشوار بود. ديگر اينكه مى توانم بگويم بدون استثنا در شليك هر گلوله اى به طرف دشمن اين آيه را تلاوت مى كرد: و ما رَميتُ اذْ رَميت و لكنَ اللّه رمى.»
همرزم ديگرش – محمّد على سعيدى – مى گويد: «اوّلين بارى كه براى آموزش شنا و غوّاصى و سكّان دارى اعزام شديم، ايشان علاقه وافرى به فراگيرى نشان مى داد و هميشه هم همين طور بود. او اوّلين كسى بود كه به داخل آب مى رفت و آخرين كسى بود كه از آب بيرون مى آمد. با اينكه جثّه لاغر داشت و هوا هم سرد بود.»
او از روحيّه شهادت طلبى خاصّى برخوردار بود و علاقه داشت كه هميشه در خطّ مقدّم قرار داشته باشد و از مشكلات نمى ترسيد. در عمليّات كربلاى 5 - هنگامى كه عراقى ها فرار مى كردند و تانكها را به جا مى گذاشتند - وى با اخلاصى كه داشت و هم تخصّصى كه در مورد هدايت تانك به دست آورده بود، مى رفت و تانكها را سوار مى شد و به عنوان غنيمت مى آورد.
احمد در 29 دى 1365 در عمليّات كربلاى 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به ناحيه كتف به شهادت رسيد.
پيكر مطهّرش به زادگاهش - بيرجند - انتقال يافت و در گلزار شماره 2 بيرجند به خاك سپرده شد.
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان
او از روحيّه شهادت طلبى خاصّى برخوردار بود و علاقه داشت كه هميشه در خطّ مقدّم قرار داشته باشد و از مشكلات نمى ترسيد. در عمليّات كربلاى 5 - هنگامى كه عراقى ها فرار مى كردند و تانكها را به جا مى گذاشتند - وى با اخلاصى كه داشت و هم تخصّصى كه در مورد هدايت تانك به دست آورده بود، مى رفت و تانكها را سوار مى شد و به عنوان غنيمت مى آورد.
احمد در 29 دى 1365 در عمليّات كربلاى 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به ناحيه كتف به شهادت رسيد.
پيكر مطهّرش به زادگاهش - بيرجند - انتقال يافت و در گلزار شماره 2 بيرجند به خاك سپرده شد.
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان
نظر شما