نگاهی به زندگی مسئول مهندسی پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی نجفآباد «شهید کاظم حجتی»
يکشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۷
سردار رشید اسلام، مجاهد فی سبیلالله، شهید کاظم حجتی مسئول مهندسی پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی نجفآباد. شهید کاظم حجتی در سال 1342 در دامان پدر و مادری معتقد به ولایت و عاشق اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بدنیا آمد. خانوادهای فقیر از جهت مادی، اما غنی و ثروتمند از جهات معنوی.
نویدشاهد: شهید کاظم حجتی در سال 1342 در دامان پدر و مادری معتقد به ولایت و عاشق اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بدنیا آمد. خانوادهای فقیر از جهت مادی، اما غنی و ثروتمند از جهات معنوی.
شهید حجتی که از همان ابتداء دارای هوش و استعداد سرشار بود، دوران دبستان را با نمرات خوب و موفقیت کامل به پایان رسانید.
در کودکی فردی مؤدب و متین بود که به خاطر اخلاق حسنهاش بزرگ و کوچک و هم سن و سالهایش او را دوست میداشتند.
از کلاس سوم دبستان فعالیتهای مذهبی خود را با شرکت در کلاسهای قرآن و نمازجماعت که در آن موقعیت اهمیت فراوانی داشت آغاز نمود و در کلاسهای قرآن نیز از شاگردان ممتاز محسوب میشد، چه از جهت یادگیری قرآن و چه نوشتن مقالات و فعالیتهای دیگر و در عینحال در مواقع بیکاری نیز به کارهای کشاورزی مشغول بود.
در اواخر دورة راهنمائی بود که کاظم به مرور وارد ماسئل سیاسی اجتماعی میشد و همراه با شروع زمزمههای انقلاب همگام با دیگر برادران خود: محمدعلی ـ احمد و حاج ابوالقاسم شرکت فعال در حرکت مردمی بر ضد نظام ستمشاهی مینماید و با امکانات کم مادی، خود به تهیه رنگ و چیزهای دیگر جهت نوشتن شعار بر ضد رژیم سفاک پهلوی مینماید و در همین دوران با عدهای از برادران و دوستانش مانند: مرتضی پورقاسمیان، حیدرعلی ابراهیمی، رسول محمدی، مجید ابوترابی و دیگران که برخی از آنها به فیض عظیم شهادت نائل آمدهاند اقدام به تشکیل برنامههای کوهپیمایی و جلسات بررسی کتب شهید مطهری رضوانالله علیه میپردازند.
از کارهای دیگر او شرکت فعالانه در تظاهرات روز عاشورا و پانزده خرداد 56 و اجتماع در حسینیة اعظم بود. کاظم با مظاهر طاغوت از جمله بیحجابیها و مسائل دیگر مبارزه میکرد، همگام با دوستان، مدرسه را به اعتصاب و تعطیلی کشاندند. شرکت فعال در پخش و توزیع اعلامیههای حضرت امام و پخش یکسری شعارهای دستنویس داشت و همچون سایر امت حزبالله تلاش و کوشش فعالانهای در به ثمر رسیدن انقلاب داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد تشکیلات انجمن اسلامی دبیرستان آیتالله منتظری شد و همراه با دوستانش برای محصلین برنامههای سازندهای تدارک میدید و سعی داشت بچهها را مستقل با افکار آزادیخواهی پرورش دهد. شهید مبارزهای گسترده با گروههای ضدخلقی و بنیصدر ملعون خصوصاَ در محیط دبیرستان انجام داد.
با شروع جنگ تحمیلی از ناحیة استکبار، کاظم درصدد اعزام به جبهه بود، ولی بعلت سن کم به او اجازه داده نمیشد تا اینکه بعد از عملیات طریقالقدس در پی شهادت برادرش محمد علی حجتی کاظم میگفت همیشه از خانوادة ما چهارنفر در جبهه بودهاند و اکنون که محمدعلی شهید شده است من باید جای او را بگیرم و مؤفق به شرکت در جبهه شد. و در تیپ زرهی که بوسیلة برادرش محمدعلی پایهریزی شده بود شرکت کرد و آموزش دید و آماده برای شرکت در عملیات فتحالمبین آماده گردید.
پس از آن به جهت ادامة تحصیل به نجفآباد برگشت که با شروع عملیات بیتالمقدس با اصرار فراوان به اهواز رفت ولی چون برادر دیگرش به درجة رفیع شهادت نائل گردید، مسئولین با تلاش زیاد کاظم را به نجفآباد برگرداندند اما برای کاظم و کاظمها، جبههها جای دیدار جمال و جلال خدا و شناخت حقیقی خدا بود، جائی که عشق به خداوند معنی و مفهوم پیدا میکرد...
برای او حضور در جبهه امری واجب به شمار میرفت و همیشه میگفت شرکت در جبهه مانند نمازخواندن واجب است.
شرکت وی در جبهه ادامه داشت تا اینکه در عملیات والفجر مقدماتی مسئولیت یک تیم مهندسی را بعهده گرفت و بعد از پایان عملیات نیز در منطقه شروع به ایجاد راههای ارتباطی نمودند، در عملیات والفجر(4) نیز کاظم و یارانش با وجود نبود هیچگونه امنیتی در منطقه از جهت نیروهای دشمن و ضدانقلاب با تلاش فراوان و کارهای مهندسی قبل از عملیات از خود ابتکاراتی را به نمایش گذاردند.
در منطقة عملیاتی والفجر (5) (چنگوله) نیز کاظم زحمات فراوانی را متحمل گردید و هنوز از آن منطقه فارغ نشده بود که سریعاَ به منطقة عملیاتی خیبر در طلائیه آمد و در اینجا بود که کاظم شجاعت غیرقابل تصور خود را به نمایش گذاشت و همه، دلاوری و مردانگی او را در خط مقدم، برای احداث خاکریز در زیر آتش شدید دشمن، بخوبی مشاهده نمودند و آن لبخند همیشگی بر لبان او هرگز حتی در سختترین لحظات محو نمیگردید.
بعد از عملیات، کاظم نقش مؤثری در احداث جادة سیدالشهداء برای ایجاد خط ارتباطی جزایر مجنون داشت و در پی آن فعالیت گسترده کاظم و یارانش برای احداث پل جزیره ادامه داشت.
بعد از شروع عملیات بدر، بچههای جهاد دستگاههای خود را به آن طرف آب بردند و شروع به ساختن خاکریز نمودند بعد از اینکه نیروها عقبنشینی نمودند، شهید کاظم حجتی و شهید حاج عبدالرضا بیریائی از آخرین نیروهائی بودند که بعد از فرستادن تمام نیروها خود به عقب برمیگردند.
بعد از عملیات بدر نیروهای جهاد به منطقة گرم آبادان برای آمادهسازی منطقه جهت عملیات والفجر(8) میآیند و نقشی که شهید کاظم حجتی بعنوان مهندسی جهاد نجفآباد در آن منطقه داشت بسیار شایان توجه بود و با شروع عملیات به همراه عدهای از برادران جهاد، مأمور به لشگر امام حسین(ع) شد که به کمک سایرین توانست در شمال منطقة عملیاتی، خاکریزهای فراوان احداث کند. که موجب شکست پاتکهای سنگین دشمن بعثی گردید و بعد از آن در محور کارخانة نمک تا حدود 400 متری دشمن بعثی کار خود را ادامه داد.
از خصوصیات بارز شهید کاظم حجتی این بود که هرگز نسبت به غیردشمنان خدا خشمگین نمیشد و براستی که مصداق نام زیبایش، کاظم بود و پیرو مولایش حضرت امام موسی کاظم(ع). نسبت به همه فروتنی خاصی داشت و تمام نیروهایش از وی راضی و خرسند بودند و در اولین برخورد مجذوب اخلاق حسنه و چهرة شاداب و همیشه خندان و برخورد متواضعانهاش میشد.
او روح عبادت را درک کرده بود و عبادت برای او معراج به سوی معبود بزرگ خدایتعالی محسوب میشد. هرگاه به نماز میایستاد، آنچنان غرق در عالم معنویات میگردید و خضوع و خشوع به خرج میداد که گوئی اصلاً خود را فراموش نموده است...
در انجام مستحبات و ادعیة وارده از ائمة معصومین(ع) و خواندن قرآن کریم و تشویق دیگران به این کار اهتمام بخصوصی داشت بطوری که غیرممکن بود کاظم در موقعیتی از مقرهای منطقه باشد و نمازجماعت را برپا نکند و صبحها قرآن خوانده نشود.
از دیگر خصوصیات وی شجاعت بینهایت او بود، و این مطلبی است که همرزمانش که با او در عملیاتها و پاتکهای سنگین دشمن همراهش بودند میتوانند درک کنند که چگونه کاظم حتی خم به ابرو نمیآورد و با روحیة عالی و چهرة خندان خویش باعث ادامة کار بچهها و انجام گرفتن مأموریتهای محوله به نحو احسن میگردید.
برای او انجام کار خیر آنهم با اخلاص، مهم بود و در هرجا و هرچه که بود بخوبی انجام میداد.
در مورد مسائل اجتماعی چه در شهر، چه در جبهه احساس مسئولیت داشت و برای رفع نارسائیها و مشکلات از پا نمینشست. در مورد مسائل اخلاقی در جامعه نیز حساسیت زیادی داشت و امر به معروف و نهیازمنکر را واجب میدانست و خود آمر به آن بود.
کاظم استعداد زیادی چه در برنامهریزی و ادارة کار و چه در تحصیل داشت بطوریکه کنکور را در حالیکه در جبهه حضور داشت و امکان مطالعه برایش کم بود، امتحان داد و در رشتة مهندسی عمران در دانشگاه زاهدان پذیرفته شد...
تا اینکه سرانجام زمان موعود فرا رسید. و در تاریخ 19/4/65 کاظم آن عاشق دلسوخته، آن یار مخلص و وفادار امام و انقلاب و جنگ و آن سردار جبهه، او که چهرهاش همیشه گشاده و قلبش همیشه خاضع در برابر خداوند بود، در حین احداث خاکریز در منطقة عملیاتی والفجر(8) در فاو مورد اصابت تیر خشم سفاکان بعثی قرارگرفت و قامت استوارش بوسهوار به زمین رسید و مزرع آرزوهای خدائیش به ثمر نشست.
منبع:ره یافتگان ج اول
نظر شما