وای اگر پای غزالم به خراسان برسد
عاشق آن نیست به معشوقه اش آسان برسد
«در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی»
وای اگر پای غزالم به خراسان برسد
توس را تا به طبس کن فیکون خواهم کرد
شعر را معرکه ی عشق و جنون خواهم کرد
ای که عطر نفست می وزد از سمت بهار
ای دل انگیزتر از منظره ی شالیزار
بر کویری که دلش لک زده دریا باشد
ابری از سبزترین بوسه ی فیروزه ببار
ای که از چشم تو دریا به هوس می افتد
ماه از جاذبه ی ثقل تو پس می افتد
دو قدم مانده به فردا، شب یلدا ماندم
رد شد از شهر قطار دل و من جا ماندم
در پی ات اشک دویدم، ولی افسوس نشد
نیل در نیل، در این حال زلیخا ماندم
«مرغ باغ ملکوتم نیام از عالم خاک»
هوسِ سیب حوا کردم و اینجا ماندم
ماهی سرخ دلم مُرد و سر آب افتاد
تُنگی از حسرت و دلتنگی دریا ماندم
خواستم از تو... ولی بغض دهانم را دوخت
«مژده ای دل» و رسیدم به مسیحا ماندم
که بیایی و ز انفاس خوشت دل ببری
لنج توفان زدهام را لب ساحل ببری
ای غزل« صحنهی زیبای هنرمندی تو»
ای خدا شیفتهي خال سمرقندی تو
مثل کبریت زدن بر علفی خشکیده
سیلی محکم ساقی به دفی خشکیده
شعله در شعله مرا بین خودت ميسوزی
تو همان عشق همان جاذبهي مرموزی
واکن این موج پریشانی گیسویت را
و برقصان به دلم تیغهي ابرویت را
به کلافی بفرشند و خریداری نیست
یوسفان را تو اگر رو بکنی رویت را
این گدا آمده از دست گلت دشت کند
دست خالی نگذارید که برگشت کند
بگذارید بگویند زبان بازی کرد
بیخودی در پی هم حاشیه پردازی کرد
این زبان یکسره با نام رضا می چرخد
یاکریمست و سر بام رضا میچرخد
کمکم کن شده از دور تماشا بکنم
وسط سینه ی دیوار دری وا بکنم
«رنگ رخساره خبر ميدهد از سرّ درون»
عالمی باخبرند از تو چه حاشا بکنم
ای ملائک همه جلد حرم دستانت
پنجه در پنجه دخیلست دل از دامانت
آرزوم است دمی کفتر بامت باشم
و جوان سالترین پیر غلامت باشم
کاش یک جفت به من بال پریدن بدهی
چشم یعقوب مرا رخصت دیدن بدهی
که از این فاصله تا مرز خدا پل بزنم
روبه رویت بنشینم به تو هی زل بزنم
با تو خالص بکنم نیّت احساسم را
به دل خواجه ی شیراز تفعّل بزنم
«خستگان را چو طلب باشد و قوّت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروّت نبود»
عشق یعنی به لب قافیه هم جان برسد
وای اگر پای غزالم به خراسان برسد
سروده حسین غزالی
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره
ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد
شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.