پنج روایت از جانبازی و شهادت حاج داوود کریمی
به گزارش نوید شاهد سردار شهید داوود کریمی 27 بهمن سال 1326 در تهران متولد شد. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان «رازی» به پایان رساند و دوره متوسطه را در دبیرستان دولتی«علمیه» گذراند. وی مبارزاتش را از 15 خرداد سال 1342 آغاز کرد. حاج داوود به حرفه تراشكاری و قالبسازی اشتغال داشت و 16 شهریور ۱۳۴۹ ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج يك دختر به نام «مريم» و سه پسر با نام هاى «ميثم»، «محمدصادق» و «محمود» است. در جریان مبارزه راهی لبنان شد و در آنجا با شهيد دكتر مصطفى چمران و شهيد محمد منتظرى آشنا شد.
پس از مدتى نيز به سبب استعداد ذاتیاش مربى نيروهاى چريكى شد. اوایل سال 1357 به کشور بازگشت و در كنار دوستان و همراهانش چهار هيات مذهبى در منطقه نازى آباد براى مبارزه با رژيم طاغوت تاسيس و سازماندهى كرد. وقتی انقلاب اسلامي با رهبري امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و فجر انقلاب دميدن گرفت، حاج داوود در همان اولين روزها با كمك ديگر مبارزان، كميته انقلاب اسلامی نازى آباد را راه اندازی کرد و خود هدايت و مسئوليت اين كميته را برعهده گرفت. مدتي بعد عضو هيات مركزى سپاه تهران شد و نظارت بر نحوه شكلگيري سپاه در شهرهاي مختلف كشور را بر عهده گرفت.
پس از فاجعه هفتم تیرماه و هشتم شهریور و بروز ناامنی های ناشی از فعالیت های خرابکارانه گروهکهای مختلف ضد انقلاب در تهران حاج داوود کریمی و یارانش با راه اندازي «گشتهاي ثارالله» و گروه های حفاظت از شخصيتهاي سياسي، امنيت را به پايتخت برگرداندند.
يكي از اقدامات حاج داوود کریمی تشكيل سپاه در شهرهاي كردستان بود. شهرهاي اين استان امنيت نداشت و احزاب مختلفي در آنجا فعاليت مسلحانه ميكردند و توسط نيروهاي خارجي حمايت ميشدند. با اين حال، وي قبول كرد كه اين كار را انجام دهد.
حاج داوود کریمی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه جنوب رفت. او در همين مدت كه تا سال ۶۱ ادامه يافت، برپايه آموختههایش در لبنان مسئول آموزش نظامى سپاه شد.
تشكيل تيمهاي چريكي و حملات شبانه به دشمن در پايگاه «منتظران شهادت» از ايده هاي نظامي حاج داوود بود. اين تيمهاي چريكي در باشگاه ورزشی گلف اهواز مستقر شده بودند و شبها به دشمن حمله مي كردند. با تغيير نام باشگاه به «پايگاه منتظران شهادت»، كانون يك نيروي نظامي قدرتمند در جنوب کشور تشكيل شد.
وی از سال 1364 به عنوان یک بسیجی و رزمنده گمنام در بسیاری از عملیات ها شرکت میکرد. شهید کریمی در عملیات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو شرکت کرد و در گردان هاى مهندسی رزمی جهاد سازندگی خدمات شایسته ای ایفا نمود.
در ميانه عمليات فاو، مزدوران صدام گلوله هايى را فرود آوردند كه با دودى زرد رنگ و بويى آزاردهنده و تهوع آور خبرى مهلك از يك فاجعه مى داد. حاج داوود فرمانده، اين بار مردانگى را در نجات همرزمانش تبلور بخشيد. او تلاش كرد با چهار، پنج ماسكى كه در اختيار داشت برادران همرزم جوانش را نجات دهد. سه چهار ساعت بعد گازهاي شيميايي دشمن سينه او را از خون و درد انباشته نمود. زمانى كه او را براى معالجه به تهران آوردند خون استفراغ مى كرد و نفسش به بوى گوگرد و گازهاى سمى و ميكروبى، آميخته بود.
او تلاش كرد با چهار، پنج ماسكى كه در اختيار داشت برادران همرزم جوانش را نجات دهد. سه چهار ساعت بعد گازهاي شيميايي دشمن سينه او را از خون و درد انباشته نمود. زمانى كه او را براى معالجه به تهران آوردند خون استفراغ مىكرد و نفسش به بوى گوگرد و گازهاى سمى و ميكروبى، آميخته بود.
حاج داوود در نیمه اول سال 1365 به مدت 5 ماه به عنوان مسئول بازرسی بنیاد شهيد انقلاب اسلامي خدمت نمود و پس از آن به مدت یک سال مسئولیت حراست مخابرات کشور را بر عهده داشت. حاج داوود در فاصله سالهاى ۶۵ تا ۶۷ به عنوان مدیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد و برای مبارزه با ورود این مواد افیونی به کشور چندین قرارگاه تاکتیکی تاسیس کرد.
از ۱۵ تيرماه ۱۳۸۲ بيمارى اش شدت گرفت و بسترى شد. اما پزشكان كارى از دستشان برنمى آمد تا آنكه او را حدود 4 ماه به آلمان فرستادند. وی سرانجام پانزدهم شهريور ۱۳۸۳ به شهادت رسید. در قطعه 29 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
در ادامه روایتیهایی از 5 دوست و همرزم شهید سردار داوود کریمی میخوانیم:
غلامرضا حسن علي بيك، دوست شهيد:
در طول 45روزي كه با شهيد كريمي در فاو بودم، چيزهاي زيادي از او آموختم. صبر و پشتكار، ايستادگي در مقابل سختي ها، اخلاق و رفتار نيك و... از جمله محاسن اخلاقي حاج داوود بود كه روي من تاثير زيادي گذاشت. او را به عنوان يك چهره مردمي مي شناختم و دوستش داشتم.
زماني كه رئيس مبارزه با مواد مخدر كشور بود، روزي به طور اتفاقي در خيابان ديدمش . حاجي لباس ساده اي پوشيده بود و با همان روحيه دوران دفاع مقدس، با من احوالپرسي كرد. پست و مقامش نتوانسته بودند اخلاق و رفتار نيكش را تغيير دهند.
هنگامی كه در بستر بيماري بود، به عيادتش رفتم. او با صبر دردش را پنهان مي كرد و تنها نقطه اتكايش به ائمه(ع) بود. حاجي با آن وضعيت جسماني، باز هم به فرمايشات امام علي (ع) اشاره مي كرد. او ماه ها به دليل عوارض شيميايي زجر كشيد و سرانجام به شهادت رسيد. اميدوارم كه در آخرت شفاعت كننده ما باشد.
جعفر كريمي،برادر كوچك شهيد:
چند سال بعد از پايان جنگ، بيماري حاج داود شروع شد. طبق تشخيص پزشكان، شيميايي شده بود. در اين مدت، شخصيت هاي سياسي همچون آقاي «محسن رضايي» به ديدنش رفتند.
وقتی برای معالجه به آلمان اعزام شد، پرسنل بيمارستان آلمان شيفته اخلاق و رفتار خاص حاج داود شده بودند. هر پرستاري كه وارد اتاقش مي شد، با زبان آلماني با آنها سلام و احوالپرسي مي كرد. روزي كه حاجي مي خواست از بيمارستان مرخص شود، تعدادي از پرستاران همان بيمارستان به گريه افتادند.
حاجي 5 ماه بعد از بازگشت از آلمان به شهادت رسيد. قبل از اينكه در بيمارستان ساسان به كما برود، كنارش بودم. به او گفتم درد داري؟در جواب گفت:«الحمدلله...»
چشمان مادرم با ديدن اين صحنه، پر از اشك شده بود. او از مادرم خواست تا گريه نكند. وقتي برادرم را به اتاق سي سي يو بردند، لحظهاي به من نگاه كرد و به كما رفت. آخرين نگاهش هنوز در خاطرم باقي مانده است.
داوود خاني، از دوستان شهید:
بعد از پايان جنگ، او را در جهاد سازندگي تهران ديدم. آن روزها عضو هيئت امناي «شهرك صنعتي بيجين» در شهر ري بود. درهيئت هاي هفتگي رزمندگان جهاد شركت ميكرد. وقتي حاجي را ميديدم، ياد خاطرات دوران دفاع مقدس و خصوصا عمليات فاو ميافتادم.
دو هفته قبل از شهادتش، به عيادتش رفتم. خيلي نحيف شده بود؛ با اين همه، روحيه اش را حفظ كرده بود و لبخند شيريني به لب داشت. در آخرين ديدار از من خواست تا دوباره پيشش بروم. لحظه خداحافظي رو به من كرد و گفت: «الحمدالله همه چيز مرتب است. نگرانم نباش» بعد از مدت كوتاهي، خبرشهادتش را از همكارانم در امور ايثارگران جهاد شنيدم.
وي يك چهره شناخته شده در ميان اقشار مختلف مردم و مسئولان نظام بود. در روز شهادتش، همه در تشييع پيكرش شركت كردند تا يادش را زنده نگه دارند.
اميدوارم نسل هاي جوان امروزي بدانند كه انقلاب ما با فداكاري و از جان گذشتگي شهيداني همچون حاج داوود كريمي شكل گرفته است و بايد پاسدار ارزشهاي اين انقلاب باشند.
محمد باقر بختيار از دوستان شهید:
در عمليات مرصاد، حاج داوود به عنوان يك نيروي داوطلب، به جبهه رفت و در اسلام آباد غرب هنگام مبارزه با منافقين، زخمي شد. ايشان بعد از مدتي، به ايلام رفت. وقتي فهميدم كه او در اين شهر است، به ديدنش رفتم. حاجي را خيلي دوست داشتم.او را در آغوش گرفتم. لحظه اي احساس ضعف كرد. خبر نداشتم كه از ناحيه كمر زخمي شده است. دوستاني كه از مجروحيتش خبر داشتند، موضوع را به من گفتند. حاجي با اينكه خيلي درد داشت، به روي خودش نياورد.
حاج داوود كريمي يكي از مخلصان انقلاب بود. اميدوارم با زنده نگه داشتن ياد شهيداني همچون شهيد كريمي، موجب ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در ميان نسل هاي جوان شويم.
روايت
حسين علايي از دوستان و همرزمان شهید:
در دوران بيماري اش، گاهي به بيمارستان يا خانه اش مي رفتم. او در دوران مريضي ميدانست كه غده هايش قابل درمان نيست و شهيد ميشود، با اين حال، روحيه خوبي داشت. وقتي به عيادتش ميرفتم، لبخند به لب داشت و از چيزي گلايه نميكرد.
در پنجمين سالگرد شهادت حاج داوود در مزارش سخنراني كردم. موقع سخنراني، احساس مي كردم كه هنوز در ميان ماست. حاجي شهيد هميشه زنده برايمان است. او يكي از كساني بود كه در دوره هاي مختلف زندگي اش، هرگز اخلاقش تغيير نكرد. اميدوارم با الگو قرار دادن شخصيت هايي همچون شهيد حاج داوود كريمي، راهشان را ادامه دهيم.