صدام وعده کرده بود بیست و چهار ساعته کل خوزستان را تصرف کند
وقتی ارتش عراق، سی و یک شهریور ماه سال 1359 رسما از مرز شلمچه عبور کند و از مسیر نو به سمت خرمشهر پیش رفت، صدام خودش را آماده می کرد تا چند ساعت بعد وارد خرمشهر شود و با عنوان سردار قادسیه عکس فاتح بگیرد و روز بعد در اهواز سخنرانی کند.
این مطلب وقتی به گوش گروه فدائیان اسلام رسید، غرور ملی شان جریحه دار شد و آن ها را بدجوری آتشی کرد. به همین خاطر دلشان می خواست هر چه زودتر به نبرد خرمشهر برسند.
نزدیک ظهر سوم مهر 1359 گروه فدائیان اسلام به فرماندهی سیدمجتبی هاشمی به خرمشهر رسید. وقتی وارد منطقه شدند، بیشتر طعم تلخ جنگ را چشیدند!
سیدمجتبی زیر گلوله باران شدید دشمن، نیروهایش را سازماندهی کرد. کار بسیار سختی بود. وجب به وجب زمین زیر گلوله باران دشمن قرار داشت، عده ی زیادی از نیروها چون تجربه ای نداشتند- در آن لحظات اولیه- زیر آتش باری بی امان دشمن و بمباران های پی در پی، کپ کرده یا شوکه شده بودند.
اما هر چه زمان سپری شد، به تدریج با فضای موجود خو گرفتند و شدند همان آدم های نترس. طوری که روزهای بعد در بدترین شرایط و زیر حجم سنگین آتش عراقی ها، بی باکانه می جنگیدند. به هر حال آدم هر قدر شجاع باشد، گاهی برخی موقعیت ها و اتفاقاتی را که تجربه نکرده است. او را دچار ترس و تردید می کند. حال آن که فضای وحشت آلود جنگ، شرایط خاص خودش را دارد. واقعا دل شیر می خواست، در آن زمان زیر بارش بی وقفه ی گلوله های دشمن سلاح به دست بگیری و بجنگی.
سیدمجتبی به محض ورود به خرمشهر، با جهان آرا دیدار کرد تا از ایشان کسب تکلیف کند. وقتی برگشت، مشخص کرد گروه فدائیان اسلام در کدام نقطه باید بجنگند. به سرعت نیروهایش را به سمت گمرک و پلیس راه- که به شدت زیر آتش بود- گسیل نمود.
حرکت یک گروه تقریبا صد نفره، زیر باران گلوله، بسیار سخت بود. سید افرادش را به دسته های کوچک تقسیم کرد، بعد با شگردهای پارتیزانی، همه را به منطقه مورد نظر انتقال داد و فورا موضع گرفتند. آن چه موجب نگرانی بود، کمبود سلاح و مهمات بود. طوری که فقط آنهایی که به فنون نظامی آشنایی داشتند، سلاح گرفتند. مابقی در انجام کارهای دیگر مانند؛ بعد سیدمجتبی شبیخون هایی را طراحی کرد و به واسطه ی آن، هم اسیر گرفتند و هم سلاح هایشان را به غنیمت آورده و بین افراد توزیع کردند.
سید با شبیخون های پی در پی توانست در آن اوضاع بد- از نظر کمبود مهمات و تسلیحات- مقادیر زیادی سلاح از عراقی ها غنیمت گرفته و علیه خودشان به کار بگیرد.
هدف، جلوگیری از ورود دشمن به خرمشهر بود. لذا اگر چه یک فرماندهی واحد در کل منطقه نبود، با این حال هر گروهی متناسب با استعداد و توان نظامی اش در گوشه ای از شهر مقابل متجاوزین دفاع می کرد.
گروه ها اعم از ارتشی، سپاهی و مردمی همگی یک هدف را دنبال می کردند؛ دفع تجاوز دشمن و جلوگیری از سقوط خرمشهر.
برای گروه ها مکان خاصی هم تعریف نشده بود. چون خاصیت جنگ های چریکی و نامنظم همین است. گروه ها هر روز جا عوض می کردند. گاهی در یک روز، چند مکان متفاوت در شهر موضع می گرفتند. به خصوص وقتی جنگ با نفوذ دشمن به شهر، به داخل خیابان ها، کوچه ها و خانه ها کشیده شد.
این گونه جنگ، نظم قوای دشمن را در هم شکست و هماهنگی آن ها را مختل می کرد. بدین ترتیب دشمن بعثی که رویای تسخیر کل خوزستان را در بیست و چهار ساعت در سرپرورانده بود، با مقاومت جانانه ی مدافعین غیور، فقط سی و چهار روز در خرمشهر متوقف شد.
منبع: پنجه در پنجه رئیس جمهور/خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی/ جعفر کاظمی/1395