شاعران و 175 شهيد غواص
شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۴۵
يك شنبه دهم خرداد ۱۳۹۴، سالن سوره مهر حوزه هنري ميزبان شعرا، فرهيختگان، جانبازان دفاع مقدس و خانواده شهيدان غواصي بود كه پيكر مطهر آن ها به تازگي تفحص شده است.
نويد شاهد: در اين مراسم، عليرضا قزوه مدير مركز آفرينش هاي ادبي حوزه
هنري، با بيان اين كه مراسم پاسداشت شهداي غواص عمليات كربلاي ۴، با مشاركت
چند نهاد و سازمان تدارك ديده شده، گفت: اين مراسم اداي احترام به مرداني
است كه با دستان باز رفتند شهادت را انتخاب كردند و دستان بسته شان نشان از
اراده بزرگ و شكست ناپذيربودنشان است.
وي ادامه داد: تلاش دشمن اين بود كه وقتي خبر پيدا شدن اين ۱۷۵ شهيد منتشر شد، فرماندهان بزرگ و عظيم ما را تحقير كنند اما حقيقت اين است كه پيروزي در كنار شكست است، تلخي در كنار شيريني است، از صدر اسلام نيز چنين بوده است
قزوه تاكيد كرد: در كنار عمليات موفقيت آميز كربلاي ۵ و والفجر ۸ و ... اين صحنه ها هم وجود داشته، شهدا خودشان به اين پيروزي واقفند، عطر و صداقت خودشان را دارند و كسي نمي تواند اين فضا را خراب كند.
بسياري از شيعيان مظلوم عراق هم با اين وضعيت روبه رو بودند چون شيعه بودند و نمي خواستند روبه روي مردم ما بايستند و بجنگند. ما دشمن واحدي داشتيم به نام صدام و امريكا. مردم ما امروز هم بيدارند و اجازه نمي دهند چنين تفرقه اي ايجاد شود
مدير مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري با بيان اين كه عده اي مي خواهند اين كار را به گردن مردم عراق بيندازند، گفت: بسياري از شيعيان مظلوم عراق هم با اين وضعيت روبه رو بودند چون شيعه بودند و نمي خواستند روبه روي مردم ما بايستند و بجنگند. ما دشمن واحدي داشتيم به نام صدام و امريكا. مردم ما امروز هم بيدارند و اجازه نمي دهند چنين تفرقه اي ايجاد شود، تلاش مي شود بگويند اين افراد را مردم عراق كشتند در حالي كه مردم ما آگاهند، بيدارند، راه شهدا را ادامه مي دهند و مي دانند مسئول اصلي اين حوادث امريكاست. پس از آن عليرضا قزوه شعري در وصف شعرا خواند و همچنين شعراي جوان و شناخته شده ديگر نيز در وصف شهدا و به ويژه شهداي غواص عمليات كربلاي ۴ شعرخواني كردند. همچنين سه نفر از دلاوران دفاع مقدس كه در عمليات گوناگون حضور داشته و از غواصان بودند، به بيان خاطراتي از شرايط عمليات پرداخته و بر رشادت ها، توانايي ها و دليري هاي اين شهيدان تاكيد كردند. آقايان مهدي رضايي، جعفري و كافي، رزمندگاني بودند كه با خاطرات شنيدني از جنگ تحميلي، حاضران را به جبهه هاي نبرد بردند و آن صحنه ها را برايشان به تصوير كشيدند. در انتها نيز، گروه مديحه سرايي محراب، با خوانش اشعار مذهبي و در رثاي شهيدان فضايي معنوي به جمع بخشيدند.
شاعران و مديحه سرايان در اين برنامه اشعار خود را قرائت كردند.
شعرعليرضا قزوه:
در خيابان رودي از رنگين كمان آواز مي خواند
آسمان دف مي زند با هفت دست سبز و پنهاني
مردگان و زندگانش گرم هم خواني
كاش برگردند يك شب
آسمان مردان خاكي پوش
صبح روياني كه در باران آتش چهره مي شستند
كاش برگردند
دستمال خونشان را روي فرق چاك چاك خاك بگذارند
ناگهان در ناگهاني از گل و لبخند باز مي گردند
زخم هاي بي صدا گل مي دهند، تن هاي بي سر،گل
دست ها گل مي دهد پاي برادر، گل...
شعر محسن كاوياني:
با هم كلاسي هاي خود رفت و با خيل مردان شهيد آمد
حالا شبيه روز ميلادش در بين قنداقي سفيد آمد ...
ميلاد عرفان پور ديگر شاعر حاضر در اين مراسم بود كه شعر خود را با اين دو بيت آغاز كرد:
امروز اميد دل تنگي هستي
لبريز عروج سرخ رنگي هستي
آغوش براي اشتياقم وا كن
اي آب! چه تابوت قشنگي هستي
و سپس خواند:
ما سينه زديم بي صدا باريدند
از هر چه كه دم زديم آنها ديدند
ما مدعيان صف اول بوديم
از آخر مجلس شهدا را چيدند
محمدعلي مودب شاعر ديگري بود كه شعر خود را اينگونه خواند:
سكوت وارم و داني كه حرف ها دارم
بسا حكايت ناگفته با شما دارم
پر از شكايتم از كربلاي چار به بعد
و از شكفتن گل هاي بي قرار به بعد
مرا مبين كه چنين آب رفته لبخندم
هنوز غرقه امواج سرد اروندم
هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم
كه از رها شدن دست همرهان خجلم
در اين شبانه كه غواص درد مواجم
به دستگيري ياران رفته محتاجم
اگرچه دور گمانم نبود دير شويد
قرار بود شهيدانه دستگير شويد
جهان هميشه همين است موج از پي موج
گذشتني است شهيدانه فوج از پي فوج ....
سپس سعيد حداديان كه در جلسه حضور داشت شعر خود را خواند:
بايد به درگاهت پناه آورد
درمان ديرين مني اي درد
از زخم هاي كهنه حسرت
بايد لباس نو به دست آورد
با دست بسته گوهر خود را
در باطن اين خاك پيدا كرد
چشم انتظار روز محشر بود
آتش به دل چون خاك هاي سرد
اي يوسف افتاده در چاهم
يعقوب شد فرياد من برگرد ...
در پايان برنامه علي انساني شاعر پيشكسوت آييني، شعر خود را چنين خواند:
مگو بدن، ز تن جبهه جان در آوردند
به جاي اشك، جگر از نهان در آوردند
وطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگين
ز دشت لاله ز بس ارغوان آوردند
شما گروه تفحص به خاك بنويسيد
دُر از خزانه اين خاك دان در آوردند
زمين ز مين پر و اينان ز من سفر كردند
ز آسمان سر از اين آستان در آودند
همين تبار تبري تبر به دوش شدند
دمار از بت و از بتگران در آوردند
حرامشان كه شكم بارگان فرصت جوي
تنور گرم شما بود و نان در آوردند
و من به جيب سر و سر به زير كاين مردان
وي ادامه داد: تلاش دشمن اين بود كه وقتي خبر پيدا شدن اين ۱۷۵ شهيد منتشر شد، فرماندهان بزرگ و عظيم ما را تحقير كنند اما حقيقت اين است كه پيروزي در كنار شكست است، تلخي در كنار شيريني است، از صدر اسلام نيز چنين بوده است
قزوه تاكيد كرد: در كنار عمليات موفقيت آميز كربلاي ۵ و والفجر ۸ و ... اين صحنه ها هم وجود داشته، شهدا خودشان به اين پيروزي واقفند، عطر و صداقت خودشان را دارند و كسي نمي تواند اين فضا را خراب كند.
بسياري از شيعيان مظلوم عراق هم با اين وضعيت روبه رو بودند چون شيعه بودند و نمي خواستند روبه روي مردم ما بايستند و بجنگند. ما دشمن واحدي داشتيم به نام صدام و امريكا. مردم ما امروز هم بيدارند و اجازه نمي دهند چنين تفرقه اي ايجاد شود
مدير مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري با بيان اين كه عده اي مي خواهند اين كار را به گردن مردم عراق بيندازند، گفت: بسياري از شيعيان مظلوم عراق هم با اين وضعيت روبه رو بودند چون شيعه بودند و نمي خواستند روبه روي مردم ما بايستند و بجنگند. ما دشمن واحدي داشتيم به نام صدام و امريكا. مردم ما امروز هم بيدارند و اجازه نمي دهند چنين تفرقه اي ايجاد شود، تلاش مي شود بگويند اين افراد را مردم عراق كشتند در حالي كه مردم ما آگاهند، بيدارند، راه شهدا را ادامه مي دهند و مي دانند مسئول اصلي اين حوادث امريكاست. پس از آن عليرضا قزوه شعري در وصف شعرا خواند و همچنين شعراي جوان و شناخته شده ديگر نيز در وصف شهدا و به ويژه شهداي غواص عمليات كربلاي ۴ شعرخواني كردند. همچنين سه نفر از دلاوران دفاع مقدس كه در عمليات گوناگون حضور داشته و از غواصان بودند، به بيان خاطراتي از شرايط عمليات پرداخته و بر رشادت ها، توانايي ها و دليري هاي اين شهيدان تاكيد كردند. آقايان مهدي رضايي، جعفري و كافي، رزمندگاني بودند كه با خاطرات شنيدني از جنگ تحميلي، حاضران را به جبهه هاي نبرد بردند و آن صحنه ها را برايشان به تصوير كشيدند. در انتها نيز، گروه مديحه سرايي محراب، با خوانش اشعار مذهبي و در رثاي شهيدان فضايي معنوي به جمع بخشيدند.
شاعران و مديحه سرايان در اين برنامه اشعار خود را قرائت كردند.
شعرعليرضا قزوه:
در خيابان رودي از رنگين كمان آواز مي خواند
آسمان دف مي زند با هفت دست سبز و پنهاني
مردگان و زندگانش گرم هم خواني
كاش برگردند يك شب
آسمان مردان خاكي پوش
صبح روياني كه در باران آتش چهره مي شستند
كاش برگردند
دستمال خونشان را روي فرق چاك چاك خاك بگذارند
ناگهان در ناگهاني از گل و لبخند باز مي گردند
زخم هاي بي صدا گل مي دهند، تن هاي بي سر،گل
دست ها گل مي دهد پاي برادر، گل...
شعر محسن كاوياني:
با هم كلاسي هاي خود رفت و با خيل مردان شهيد آمد
حالا شبيه روز ميلادش در بين قنداقي سفيد آمد ...
ميلاد عرفان پور ديگر شاعر حاضر در اين مراسم بود كه شعر خود را با اين دو بيت آغاز كرد:
امروز اميد دل تنگي هستي
لبريز عروج سرخ رنگي هستي
آغوش براي اشتياقم وا كن
اي آب! چه تابوت قشنگي هستي
و سپس خواند:
ما سينه زديم بي صدا باريدند
از هر چه كه دم زديم آنها ديدند
ما مدعيان صف اول بوديم
از آخر مجلس شهدا را چيدند
محمدعلي مودب شاعر ديگري بود كه شعر خود را اينگونه خواند:
سكوت وارم و داني كه حرف ها دارم
بسا حكايت ناگفته با شما دارم
پر از شكايتم از كربلاي چار به بعد
و از شكفتن گل هاي بي قرار به بعد
مرا مبين كه چنين آب رفته لبخندم
هنوز غرقه امواج سرد اروندم
هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم
كه از رها شدن دست همرهان خجلم
در اين شبانه كه غواص درد مواجم
به دستگيري ياران رفته محتاجم
اگرچه دور گمانم نبود دير شويد
قرار بود شهيدانه دستگير شويد
جهان هميشه همين است موج از پي موج
گذشتني است شهيدانه فوج از پي فوج ....
سپس سعيد حداديان كه در جلسه حضور داشت شعر خود را خواند:
بايد به درگاهت پناه آورد
درمان ديرين مني اي درد
از زخم هاي كهنه حسرت
بايد لباس نو به دست آورد
با دست بسته گوهر خود را
در باطن اين خاك پيدا كرد
چشم انتظار روز محشر بود
آتش به دل چون خاك هاي سرد
اي يوسف افتاده در چاهم
يعقوب شد فرياد من برگرد ...
در پايان برنامه علي انساني شاعر پيشكسوت آييني، شعر خود را چنين خواند:
مگو بدن، ز تن جبهه جان در آوردند
به جاي اشك، جگر از نهان در آوردند
وطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگين
ز دشت لاله ز بس ارغوان آوردند
شما گروه تفحص به خاك بنويسيد
دُر از خزانه اين خاك دان در آوردند
زمين ز مين پر و اينان ز من سفر كردند
ز آسمان سر از اين آستان در آودند
همين تبار تبري تبر به دوش شدند
دمار از بت و از بتگران در آوردند
حرامشان كه شكم بارگان فرصت جوي
تنور گرم شما بود و نان در آوردند
و من به جيب سر و سر به زير كاين مردان
نظر شما