پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۳۷

«شهيد دكترآيت در قامت يك پدر» در گفت و شنود شاهد ياران با محسن آيت

در زمان ترور دكتر آيت شما همراه ايشان بوديد. به چه منظور ايشان را همراهي مي كرديد و در صورت امكان در باره واقعه توضيحاتي بفرمائيد ؟
البته من همراه نبودم، بلكه شاهد و ناظر واقعه ترور ايشان بودم. آن زمان پس از حادثه هفتم تير، با توجه به وضع اسفناك حفاظت و تهديدهاي مكرر تلفني، همه نگران و منتظر حادثه اي بوديم. حتي از طريق برخي از آشنايان خبر رسيد كه پس از انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي، عده اي از مخالفان در خارج از كشور شيريني داده اند كه “ديگر فقط حسن آيت باقي مانده و اگر ترور شود كار تمام است.” البته آيت در جلسه حزب حضور داشت، ولي زودتر از انفجار، محل را ترك مي كند و ممكن است تعجب كنيد كه بگويم خوشبختانه! تقدير اين بود كه به تنهايي به شهادت برسد، چون با توجه به طيف گسترده مخالفان سياسي ايشان، اين امكان هم بود كه مثلاً بگويند مي خواستند حزب را منفجر كنند، چون او هم آنجا بود! اين موضوع هم مي توانست قابل طرح باشد، چنانكه در مورد خيلي هاي ديگر هم قابل طرح است. ما شخصيت هاي سياسي داشته ايم كه مثلاً در جريان جنگ جانشان را از دست داده اند. خوب مي توان مطرح كرد كه اتفاقي بوده است. در هر صورت مسئله از شكل تقابل فكري خارج مي شود، ولي در مورد آيت به هيچ عنوان قابل شك نيست، چون آمده و شخصيتي را به واسطه تفكرات و عملكرد سياسي، مستقيماً ترور كرده اند. اين ديگر انكارشدني نيست.
از شما نقل شده كه گفته ايد فرد محاكمه شد،ه همان فرد ضارب نبوده است . آيا اين موضوع را همان موقع پيگيري كرديد ؟ اگر پيگيري داشتيد به چه نتيجه اي رسيديد و اگر پيگيري نكرديد چرا ؟
البته تفاوت هاي ظاهري و موارد مشكوك ديگري وجود داشت، ولي من چنين جمله اي را به طور خاص نگفتم، بلكه گفتم با توجه به برخي موارد مبهم، اگر اين حادثه مثلاً در آمريكا اتفاق افتاده بود، تحقيقات مفصل تري صورت مي گرفت. چون مي دانيد كه هنوز در مورد ترور جان. اف. كندي رئيس جمهور اسبق آمريكا، اما و اگر وجود دارد و هر چند وقت يك بار در باره آن ايده اي مطرح مي شود. ارزش روشن شدن ترور شهيد آيت هم بيشتر از جهت حكومتي است و نه شخصي. ضمن اينكه متاسفانه واقعه در زماني رخ داده است كه كشور در هرج و مرج سياسي و انتظامي بوده و به شواهد و قرائن توجه نشده است. حتي در شرايط فعلي هم كه دستگاه هاي دولتي و انتظامي كشور در وضعيت جاافتاده اي هستند، ترتيبات لازم براي پيگيري چنين مواردي وجود ندارد.
با اين همه، فكر مي كنم آنچه اهميت اساسي دارد، ترور شخصيت شهيد آيت است كه شناخت دلايل و عوامل آن مي تواند به روشن شدن بخشي از حقايق انقلاب اسلامي كمك كند. چون آن اواخر ايشان از چند جهت مورد هجوم بود. از يك طرف بني صدر و حاميان او كه به تازگي از قدرت خلع شده بودند، همه ناكامي خود را متوجه آيت مي دانستند و از طرف ديگر جناح تازه به قدرت رسيده حزب جمهوري اسلامي كه در آن زمان حمايت قاطع سران حزب را پشت سر داشت، وي را مورد حمله قرار مي دادند. وقتي هم از جبهه مقابل با شما مي جنگند و هم از سنگر خودي، شرايط بسيار سختي است.
به عنوان فرزند شهيد آيت ريشه تاكيد ايشان بر برخي نظرات مانند تلاش براي گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسي را در چه مي دانيد ؟
قبل از اينكه به اين سئوال شما جواب بدهم، با توجه به صحبت هايي كه اخيراً مطرح شده و مراجعاتي كه به وقايع ابتداي انقلاب مي شود، لازم است به نكاتي اشاره كنم:
اولا اينكه عده اي مي خواهند شخصيت هاي سياسي گذشته را مطابق ميلشان، اصطلاحاً «به روز» كنند، هم غيرممكن است هم غيراخلاقي، چون در هر صورت امكان ندارد بگوييم اگر فلان شخصيت الان حاضر بود، قطعاً چه نظري داشت؛ به همين علت معمولاً سعي مي شود نظرات خودشان را به آن شخص نسبت دهند كه طبعاً غيراخلاقي و مردود است. البته شايد بشود بسياري اوقات الگوبرداري كرد و گفته هاي آنها را مبناي تحقيقات فعلي قرار داد تا بر اساس آن خودمان تحليل كنيم و شناخت بهتري هم از قضايا پيدا كنيم، ولي اينكه خودمان را جاي آنها بگذاريم و از زبان آنها هرچه ميلمان مي كشد بگوييم، به هيچ عنوان پذيرفتني نيست.
ثانياً شناخت ما از يك شخصيت تنها زماني صحيح و كامل است كه تمام نظرات و عملكرد او را با توجه به شرايط زماني و مكاني بررسي و تحليل كنيم. اينكه مي گويند "حقيقت را بگوييد، تمام حقيقت را بگوييد و چيزي جز حقيقت را نگوييد،" براي چنين مواردي هم هست. بعضي ها دوست دارند براي اثبات عملكرد غلط خودشان، شخصيتي را در اتاق تاريك بگذارند و از جهتي كه منافعشان اقتضا مي كند به صورت او نور بتابانند تا چهره مورد نظرشان ديده شود. يا روزنامه نگاري را مي بينيم كه هنوز 10 صفحه راجع به يك مسئله تاريخي يا سياسي مطلب نخوانده، يك ساعت هم فكر نكرده، بعد مي آيد 10 جمله از يك مقاله برمي دارد، 20 جمله هم از جاي ديگر،آنها را به هم مي بافد و جالب اينكه آخرش هم 30 صفحه تحليل مي دهد و قضاوت مي كند! معروف هم مي شود، عده اي هم حالا باغرض يا بي غرض برايش هورا مي كشند! خوب اين بازي كردن با حقايق تاريخي است براي رسيدن به مقاصد فرصت طلبانه سياسي.
اما در مورد زمينه گنجاندن ولايت فقيه در قانون اساسي بايد اشاره كنم كه پيش از وقوع انقلاب اسلامي دو حركت مهم مردمي در ايران اتفاق افتاده بود: انقلاب مشروطيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت. هر دو حركت بنيان هاي ملي داشتند و متاسفانه در اثر جريان سازي عوامل داخلي و خارجي هيچ كدام به نتيجه مطلوب نرسيدند و در واقع شكست خوردند. بعلاوه، رخداد مهم ديگري كه در سال هاي منجر به پيروزي انقلاب اسلامي، در خاورميانه اتفاق افتاد، شكست جمال عبدالناصر در مقابل اسراييل با تكيه بر انديشه هاي ناسيوناليستي بود. به نظر مي رسد شكست اين سه حركت و در نتيجه سرخوردگي از جريان هاي ملي و از سوي ديگر قوي بودن تعلقات مذهبي مردم ايران، زمينه اصلي براي شكل گيري انقلاب اسلامي را فراهم كرد.
بنابراين انقلاب ايران كه از روز نخست، با صفت اسلامي معرفي و شناخته شده، يك انقلاب مذهب محور بوده و بدون محوريت و رهبري مذهبي امكان ادامه حيات آن وجود نداشته است. از اين لحاظ در مجلس تدوين قانون اساسي سال 1358، ايده گنجاندن ولايت فقيه از سوي شهيد آيت و آيت الله منتظري مطرح مي شود. البته آن طور كه در صورت مذاكرات مجلس خبرگان آمده، آيت اعتقاد داشته ولي فقيه بايد با تاييد مردم انتخاب شود و تاكيد مي كند كه: "البته من خودم طرفدار اين روش هستم كه يك راي گيري هميشه بشود كه مسئله كاملاً محرز شود كه اين عقيده خاص خودم است.” حالا اينكه چه كساني مخالف بودند و چرا موضوع، زمينه تصويب نداشته است، محل تحقيق و بحث است.
بنابراين هدف اصلي از گنجاندن ولايت فقيه در قانون اساسي، جلوگيري از بي ثباتي و ادامه فرآيند شكل گيري يك حكومت مردمي حول يك محور مذهبي بوده است، چون تجربه تحولات قبلي نشان داده بود كه با تكيه بر ارزش هاي صرفاً ملي، اهداف اصلي انقلاب محقق نمي شود. به هر حال با سقوط هر حكومتي عده اي قدرت و منافعشان را از دست مي دهند، عده اي هم مي خواهند از آب گل آلود ماهي بگيرند و در حالي كه حتي يك روز هم سختي مبارزه را تحمل نكرده اند، براي قدرت طلبي يا حفظ منافع ديگران، بيايند حكومت را در دست بگيرند. ايران هم كه سابقه دموكراسي و حتي جمهوري نداشته، خيلي راحت مي شود با جريان سازي هاي جعلي، تبليغات كاذب، زد و بندهاي سياسي و يا يك كودتاي ناگهاني، ورق را برگرداند و قدرت را تصاحب كرد.
به همين دليل است كه مي بينيم همزمان با طرح مسئله ولايت فقيه، آيت تلاش زيادي براي تامين و حفظ اركان حكومت دموكراسي در قانون اساسي مي كند و از جمله اصرار قاطعي بر اصل آزادي مطبوعات بدون قيد “مگر ...” و خيلي قوي تر از آنچه در قانون اساسي آمده، دارد و در اين مورد حتي با يكي ازعلما هم درگيري لفظي پيدا مي كند كه شرح آن خواندني است. به همين ترتيب آيت بر حفظ قدرت مجلس شوراي اسلامي تاكيد مي كند و مي گويد: “اختيار انحلال مجلس به ولي فقيه هم داده نشده و ولايت فقيه حق انحلال مجلس را ندارد.”چون مطابق پيش نويس قانون اساسي، رئيس جمهور حق انحلال مجلس را داشت و سابقه تاريخ معاصر نشان داده بود كه انحلال و حتي تضعيف قدرت مجلس به ديكتاتوري منجر شده است. از اين نظر، تمام تلاش آيت در جهت ايجاد حكومتي بوده كه به قول خودش “مردم دائماً مجبور نباشند مانند گذشته بين بد و بدتر را انتخاب كنند و خوب ها را انتخاب كنند.” البته اين مربوط به قانون اساسي مصوب سال 58 است.

شهيد آيت بعد از انقلاب به عضويت حزب جمهوري اسلامي درآمدند، در حالي كه در مقطعي در قبل از انقلاب نيز در حزب زحمتكشان عضويت داشتند. نقاط اشتراك و افتراق اين دو مجموعه را در چه مي دانيد ؟
آيت به فعاليت تشكيلاتي و حزبي اعتقاد داشت و من فكر مي كنم هر كسي به حكومت دموكراسي معتقد باشد، نمي تواند منكر نقش موثر احزاب در اداره صحيح كشور شود، منتهي احزابي كه مشي سياسي و ضوابط اداري و مالي آنها كاملاً روشن و تحت نظارت باشد؛ در غير اين صورت دائماً با باندهاي سياسي روبرو مي شويم كه براي تصاحب قدرت و ثروت و يا حفظ منافع گروهي تلاش مي كنند.
بنابراين پس از نهضت ملي شدن صنعت نفت در سال 32، آيت در مقطعي با حزب زحمتكشان ملت ايران همكاري مي كند، چون به واقع معتقد بوده اداره كشور نيازمند برنامه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي است كه تهيه و تدوين آنها خارج از توانايي يك فرد است. از اين گذشته فعاليت سياسي نيازمند مخارجي است كه اگر در يك روند قانوني و شفاف و توسط خود مردم تامين نشود، از سوء استفاده هاي مالي تامين خواهد شد و حكومت را به فسادي دچار مي كند كه اصلاح ناپذير خواهد بود.
از اين رو پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز آيت بر تاسيس و شركت در حزب تاكيد دارد و به عنوان دبير سياسي و عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي كه شخصاً از بنيان گذاران آن بوده، فعاليت مي كند. در واقع، اين فعاليت حزبي در كنار نمايندگي مردم اصفهان در مجلس خبرگان قانون اساسي و نمايندگي مردم تهران در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي، نقش برجسته وي را در تحولات انقلاب مشخص مي كند. چون سياست مراتبي دارد و ما بايد قبول كنيم حتي به فرض اينكه در كشور مكرراً انتخابات برگزار شود، ولي اگر قرار باشد تا به انتخابات نزديك مي شويم، باندها، گروه ها و يا احزاب موسمي كه نوعاً پشتوانه هاي مالي نامشخصي براي مردم دارند، شور و غوغا راه بيندازند و با تبليغات شعاري و متمركز، مردم را به اين سو يا آن سو بكشانند و افرادي را روانه شوراها، مجلس و يا مناصب اجرايي كنند، اين بعضي اوقات نتيجه اش از انتصابات بدتر است. بحث آن مفصل است، ولي در اين موارد حتي اگر خوش بينانه فكر كنيم، يا افرادي برنده هستند كه اصول درست و حسابي ندارند و براي دستيابي به قدرت به هر وسيله اي متوسل مي شوند و يا كساني كه صلاحيت و كفايت لازم براي اداره كشور را ندارند. اين مشكل تا زماني كه يك سيستم كارآمد براي شناخت، تربيت و ترقي افراد شايسته وجود نداشته باشد، وجود دارد و تنها راه حل آن، ايجاد و تقويت احزاب با گرايش هاي متنوع و فراهم آوردن زمينه رقابت عادلانه آنهاست.
بنابراين، علت اينكه چرا آيت در دو مجموعه متفاوت يعني حزب زحمتكشان و حزب جمهوري فعاليت داشته است، روشن مي شود. نكته اصلي در فعاليت هدفمند سياسي با توجه به اقتضاي زمان است. در واقع در شرايط زماني ابتداي دهه 40، با توجه به پيشينه و اصول فكري آيت، انتخاب بهتري وجود نداشته است و همكاري او با حزب زحمتكشان تا زماني كه اعتقاد او به تغيير رژيم، در مجموعه حزب اثرگذار است، ادامه مي يابد. اما نقش آيت در حزب جمهوري اسلامي به شرايط پس از پيروزي انقلاب و ضرورت بهره مندي از توان تشكيلاتي و نيروهاي متخصص در جهت اداره كشور مربوط مي شود كه متاسفانه طولاني نيست و با وقايعي كه در سال 60 اتفاق مي افتد، اوضاع كاملاً دگرگون مي شود.
در جايي شهيد آيت را فردي مستقل ناميده ايد، در حالي كه ايشان قبل از انقلاب و همچنين بعد از انقلاب هم در قالب تشكيلاتي و هم به صورت محوريت فردي، خطي مشخص و جناحي را پيگيري مي كردند . آيا معناي خاصي از مستقل بودن در نظر داريد ؟
البته معاني كلمه مستقل متنوع است، اما از يك جهت صفت «مستقل» در مقابل «وابسته» به كار مي رود و دراين مورد منظور عدم وابستگي به تفكر يا خط مشي خاص نيست، چون به هر حال هر شخصيت سياسي تفكر يا روشي را صحيح مي داند و عملاً به آن وابسته است و يا ممكن است عضو حزب و گروهي باشد، بلكه منظور عدم وابستگي به جرياناتي است كه براي تصاحب قدرت، ارتباطاتي اعم از داخلي يا خارجي داشته اند. مثلاً نمونه داخلي آن اينكه مي بينيم جرياني در كانون هاي قدرت از بني صدر حمايت مي كرده و يا از اشخاصي كه بعداً بر سر كار آمده اند، حمايت هايي شده است.
جالب اينكه اين حمايت هاي خطي كه سرنخ بعضي از آنها ممكن است در ارتباطات فاميلي نهفته باشد، هنوز با شدت ادامه دارد و به درگيري هايي در صحنه قدرت سياسي تبديل شده است. اين مسئله به شخص خاصي هم محدود نمي شود و به ويژه در سال هاي اخير ديده ايم كه در نتيجه مراودات اقشاري كه به دليل شكل زندگي نشست و برخاست بيشتري با هم دارند، ايجاد شده و تا اندازه اي ريشه در نوع نظام دارد.
برخي از اعضاي سابق حزب زحمتكشان اصرار شهيد آيت بر ايجاد حكومت اسلامي را عامل اصلي جدايي ايشان از اين حزب عنوان مي كنند . شهيد آيت بعد از فاصله گرفتن از حزب زحمتكشان به كدام يك از گروه ها و جريانات مبارز نزديك شدند؟
حزب زحمتكشان حزبي بود در چارچوب قانون اساسي آن زمان و با انديشه اصلاحي و نه انقلابي. پس از خرداد 42 و خفقان شديد سياسي، اكثر نيروهاي مبارز به روش هاي انقلابي متمايل مي شوند و شهيد آيت هم با ايجاد تشكيلات مخفي كه عمدتاً اعضاي نظامي و دانشگاهي داشته، در جهت تغيير نظام فعاليت مي كرده است. حالا اينكه عامل اصلي جدايي آيت از حزب زحمتكشان را تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي بدانيم، جاي تامل وجوددارد. چون بين اينكه ما محور مبارزه يا حكومت را اسلام بدانيم تا اينكه بخواهيم همه اركان حكومت را مبتني بر قواعد ديني اداره كنيم، تفاوت زيادي وجود دارد. آيت سال هاي پيش از انقلاب و حتي مقارن آن، دروس رشته حقوق و جامعه شناسي را در دانشگاه تدريس مي كرده است و نظرات او در باره سيستم هاي حكومتي موجود است.
اگر خاطره خاصي از پدر داريد، لطفا عنوان كنيد.
خاطرات كه البته بسيار متعدد و متنوع هستند. بعضي از خاطرات در زمان خودش خيلي به چشم نمي آيند، اما بعداً اهميت بيشتري پيدا مي كنند. يادم هست روز رفراندوم قانون اساسي در سال 58، ايشان پياده عازم حوزه راي گيري بودند كه من در عالم نوجواني پرسيدم: «حالا اين قانون اساسي خوب هست؟» و پاسخ اين بود كه: «مي شود به آن راي مثبت داد.»من آن موقع خيلي متوجه ارزش اين «مي شود» نبودم، ولي بعدها فهميدم كه در سياست بعضي اوقات تشخيص اينكه ايده آليست باشيم يا رئاليست، خيلي دشوار است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده