دست نوشته اي از جانباز شهيد مهندس حميدرضا مدني قمصري
سهشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
جانباز (ج- ا - ن - ب - ا - ز) ج: جانم را او داد و سپس با فرمان او بود كه روحي در كالبدم دميده شد و در جهان هستي زندگي ام را شروع كردم.....
ج: جانم را او داد و سپس با فرمان او بود كه روحي در كالبدم دميده شد و در جهان هستي زندگي ام را شروع كردم.
ا: آفريننده اي مهربان كه در تمام مراحل زندگي مرا امتحان هاي مختلف مي كند.
ن: نايب امام زمان (عج) را در زمان خود ديدم و به او عشق ورزيدم و سخنش را به جان و دل خريدم.
ب: با فرمان خدايي و حكم ولايت فقيه به جهاد رفتم و خود را آماده رزم با كفار نمودم.
ا: آشنا بودم كه در راه اين جهاد بايد سختي ها و مشكلات فراواني را تحمل كنم تا بتوانم اسلام ناب محمدي را زنده كنيم.
ز: زحمات رهبرم را نمي گذارم از بين برود، تا پرچم اسلام ناب محمدي توسط حضرت مهدي (عج) در جهان به اهتزاز در آيد.
آيا با اين وجود كه از بند بند (جانباز) اين گونه گوهر مي رويد كه هم از اطاعت الله و ولايت الله است، من بايد در اين مقطع كنوني اسوه مقاومت باشم؟! يا در اين مكان و بلاد كفر تاثيرات فساد و فحشا و ديگر خرابي هاي جامعه غرب مرا در برگيرد و بس. باشد كه به خود آييم و بدانيم كه از كجا آمده ايم، در كجاييم، و به كجا خواهيم رفت و ياد شهيدانمان را زنده نگه داريم كه گفتند: «نماز اول وقت (جماعت بهتر است) قرآن بخوانيد و زيارت عاشورا فراموش نشود».
و شما اي عزيزي كه خود را خدمتگزار جانبازان مي دانيد، آيا در اين مقطع فكر نموده ايد كه در برابر متواضع ترين فرد عالم هستي، ايستاده اي و در خدمت ايشان هستي و هر گونه خدمت به او حسنات بي شمار و هر گونه كوتاهي براي او، عذاب دوزخ را به همراه خواهد داشت.
من و شما از باب امر به معرف و نهي از منكر به خود آييم، تا خداي نخواسته مديون خون شهدا و زجر و درد جانبازانمان نباشيم.
انشاء الله
حميدرضا مدني قمصري
منبع: پرونده فرهنگي شهيد - منطقه 1 بنياد شهيد استان تهران .
انتهاي پيام/ز
نظر شما