از تنگستان مي گفتيد
شنبه, ۱۲ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد:«سيد قاسم ياحسيني» نويسنده و پژوهشگر تاريخ معاصر، در زمينه كاري خودش آدمي شناخته شده است. او همچنين در زمينه قيام جنوب و شهيد رئيس لي دلواري كارهاي زيادي را تهيه و منتشر كرده كه از جمله آن ها مي توان «رئيسعلي دلواري» و «ظهور و سقوط خاندان تنگستاني» را نام برد.
به گزارش نويد شاهد ،در اين گفت و گو، نقش تنگستاني ها، رئيسعلي و اسناد و پژوهشهاي موجود درباره قيام جنوب و نيز خلأهاي مربوط به اين مقوله را از زبان ياحسيني مي خوانيد:
***
تنگستان چه جور جايي است؟
تنگستان، يكي از نقاط جالب ايران است كه دست كم پنج قرن سابقة مبارزات ضد استعماري دارد. اگر 1507 ميلادي آلبوكرك، هرمز را مي گيرد، دقيقاً هفت سال بعد از آن يعني 1514 ميلادي، برادرزاده اش الفونسو آلبوكرك را مي فرستد و او بوشهر را اشغال مي كند و نخستين درگيري هاي نظامي هم از همان زمان آغاز مي شود. در طول اين پنج قرن، همواره بازوي نظامي بوشهر، تنگستاني ها بوده اند. در چالش ها و درگيري ها و منازعاتي كه با قواي بيگانه وجود داشت، يك پاي آن تنگستاني ها بودند و تنگستاني ها حرف اول را در مبارزه مسلحانه مي زدند.
تنگستان حاشيه اي بسيار باريك بين كوه و درياست؛ با جمعيتي بسيار اندك و طبيعت و تاريخي آميخته با ظلم و ستم بسيار وحشتناك. مردماني بسيار شجاع و دلير و سلاح ورز دارد كه جنگ و جدال و خونريزي جزو لاينفك زندگي آنان است.
سلاح ورز يعني چه؟
اصطلاحي است كه من از فارسنامة ابن بلخي اخذ كردم. به مردمان اين منطقه عنوان شرور و سلاح ورز داده اند، اما من شرور آن را به دليل حرمت به مردم امروزي تنگستان عنوان نكردم.
از تنگستان مي گفتيد!
من هشت جلد كتاب دربارة تنگستان منتشر كرده ام. اولين آن ها كتاب «پيشگامان مبارزه با بريتانيا در جنوب ايران» بود كه سال 1373 چاپ شد. بعد از آن كتابچه اي دربارة «احمدخان تنگستاني» چاپ كردم. احمد بيش از شصت سال قبل از رئيس علي مي زيست. بعد از آن چندين كتاب و جزوه و رساله دربارة رئيس علي دلواري منتشر كردم. دو كتاب آخري كه نام بردم، جمع بندي كارهاي قبلي من است كه يك دورة پنج جلدي است و هر جلد آن حدود هفتصد صفحه حجم دارد. از اين مجموعه، سه جلد نوشته شده كه دو جلد آن چاپ شده است. دو جلد باقي مانده نيز به پايان كارهاي مطالعاتي و نوشتاري رسيده و اگر فرصتي حاصل شود، دو سه ماه وقت مي برد تا آمادة چاپ شوند. جلد اول كه انتشارات گلگشت سال 1387 منتشر كرد، مطالعاتي درباره تنگستان است؛ يك كار دائره المعارفي است و هر مطلبي كه به هر زباني در هر جاي دنيا دربارة تنگستان بوده، در آن جمع آوري و منتشر شده است.
به منابع خارجي چگونه دسترسي پيدا كرديد؟
من دوستان خوبي در دانشگاه هاي مختلف دنيا دارم كه لطف مي كنند اسناد را از زبان پرتقالي، لاتين و اسپانيايي ترجمه مي كنند و براي من مي فرستند؛ كاري كه در ايران تقريباً ناشناخته تلقي مي شود.
وضعيت منابع آن ها در رابطه با تنگستان چگونه است؟
بيشتر از ما دارند. علاوه بر حضور استعماري- به تعبير ماركس وبر- ذهن منظم ويبريك هم دارند. خرد ابزار بودند و آرشيوهاي منظمي داشتند - برعكس ما ايراني ها كه چيزي به نام آرشيو نداريم. كنسولگري انگلستان در منطقه موظف بود چند نوع گزارش تهيه كند. اين گزارش هاي روزانه، هفتگي، ماهانه و ساليانه مشحون از اطلاعات ريز و درشت منطقه اي است كه در هيچ يك از منابع ديگر يافت نمي شود، به طور ي كه ما را به شكل بسيار انحصاري و در عين حال خطرناك به اين گزارش هاي بعضاً جهتدار متكي مي كند، چون در راستاي منافع انگلستان توليد شده¬اند. زماني از طريق يكي از دوستان آرشيوهاي لندن را بررسي كرديم؛ بيش از دو هزار سند دربارة تنگستاني ها بايگاني شده بود.
چه مقدار از اين اسناد دربارة رئيس علي بود؟
حدود چهارصد سند كه هنوز هيچكدام از آن ها به فارسي ترجمه نشده است.
از آن اسناد چيزي در اختيار داريد؟
خير، چون براي هر كدام از آن ها بايد چهار تا پنج پوند هزينه پرداخت مي كردم كه چنين پولي در جيب هاي بنده موجود نيست.
هيچ متولي هم وجود ندارد؟
بحمدالله خير.
پس اين همه كنگره كه دربارة رئيس تشكيل شده و تنديس ها كه ساخته اند براي چيست؟
به هر حال بايد پول هتل بدهند، آب و سانديس تهيه كنند، پول هواپيما بدهند، مقداري هم پورسانت بگيرند يا نه؟ به تعبير عوام بايد بگويم اين كنگره ها همان آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي هستند. بسيار متأسفم كه بگويم 99 درصد اين پول ها به جاي اين كه براي توليد كتاب، سند و ... صرف شود، براي چيزهاي نا به جا هزينه مي شود.
پس خودتان آستين را بالا زديد!
من هميشه اين شعر شفيعي كدكني را از دوران كودكي، آويزة گوشم داشتم:
نفسم گرفت از اين شب، / در اين حصار بشكن / در اين حصار جادويي روزگار بشكن / سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي / تو خود آفتاب خود باش طلسم كار بشكن /... من بر اين باور هستم كه منابع دولتي هيچ كاري نخواهند كرد و نمي كنند. ما خودمان كار خودمان را انجام مي دهيم. تصميم گرفتم تاريخ تنگستان را روشن كنم. روزي كه شروع كردم در برهوت اطلاعات و دانش بودم و با وجود اين الآن خوشحال هستم كه در ترافيكي از دانش قرار گرفتم و به تنهايي هفت هشت جلد كتاب دربارة تنگستان نوشتم. چيزي حدود سي و شش جلد كتاب منتشر نشده در بين كارهاي من وجود دارد كه براي حروفچيني رفته است. تنها دغدغه اي كه دارم اين است كه ناشري پيدا شود كه زير بار چاپ اين كتاب ها برود.
رئيس علي را چگونه انساني يافتيد؟
رئيس علي دلواري داراي عقبه است. جنوب ايران، پنج قرن سابقه مبارزات ضد استعماري دارد و هر گاه كه استعمارگري، از پرتغاليايي گرفته تا هلندي، فرانسوي، انگليسي و حتي آمريكايي، به منطقه جنوب حمله كرده مردم جنوب و تنگستان به مبارزه برخاستند. سلسلة اين مبارزان به هم پيوسته است و يكي از حِلَق اين سلسله، رئيس علي دلواري و دوستان ديگر او هستند. شيخ حسين خان چاه كوتاهي، زائر خضرخان اهرمي، خالوحسين بردخوني معرف به خالوحسين دشتي، غضنفرالسلطنه برازجاني، آيت الله سيد عبدالله مجتهد بلادي، آيت الله برازجاني و ديگر بزرگان در جنگ جهاني اول، مبارزة سختي را با انگليسي ها شروع كردند. انگليسي ها به مدت چند سال با همين مقاومت ها مواجه شدند و نتوانستند از طريق بوشهر به شيراز برسند. آن¬ها براي سركوب قيام انقلابيون مجبور شدند از طريق محور كرمان شيراز را فتح كنند. مي بينيد؟ چند تفنگچي سادة تهي دست و بعضاً مورد غضب دولت وقت كه آن ها را ياغي، متجاسر و اشرار مي نامد، در مقابل بزرگترين امپراطوري مي ايستند و آن را به زانو درمي آورند به طوري كه بعد از يك سال جنگ، انگليس ها با آنان رسماً قرار صلح امضا مي كنند و نه تنها آنان را به رسميت مي شناسد، بلكه پاي ميز مصالحه نشينند. البته اين مسأله مربوط به بعد از شهادت رئيس علي است.
زندگي سياسي رئيس علي نيز، زندگي بسيار جالبي است. ايشان سال 1299 قمري به دنيا مي آيد و سال 1333 قمري در سن سي سالگي به شهادت مي رسد. براي اولين بار در ماجراي انقلاب مشروطيت است كه حضور سياسي او مشاهده مي شود. زندگي او به لحاظ جامعه شناسي هم جالب است چون نه خان بود، نه رئيس و نه كدخدا.
رئيسعلي به تعبير يكي از نويسنده هاي سوئدي به نام «گوستاو نليتردم»، نهنگي بود كه در جوي كوچكي افتاده بود. واقعاً رئيس علي بسيار بزرگتر از فضاي زمانة خود بود و در آن فضا نمي گنجيد. او همراه با آيت الله مرتضي علم الهدي اهرمي بوشهر را فتح مي كند. درست در زمان اوج انقلاب مشروطه در ايران كه استبداد صغير حاكم شده، محمدعلي شاه مجلس را به توپ بسته و مردم تبريز براي احياي مشروطيت در حال جنگيدن هستند، بوشهر تنها جايي است كه پرچم مشروطيت در آن به اهتزاز در مي آيد و مشروطه طلبان به مدت دو ماه بر آن حاكم مي شوند. كار چنان بالا مي گيرد كه انگلستان كه خود را يكي از حاميان مشروطه مي دانست، با يك فروند كشتي به نام «فركس» و صد و پنجاه نفر سرباز وارد بوشهر مي شود و پس از كودتا آن جا را اشغال مي كند و رئيس علي دلواري را از شهر اخراج و آيت الله اهرمي را به عراق تبعيد مي كنند. اين جاست كه شخصيت ضد استعماري و ضد انگليسي رئيس علي دلواري براي انگليسي مشخص مي شود. رئيس علي در طول انقلاب مشروطه تا شروع جنگ جهاني اول، مبارزات سختي با انگليسي ها داشته است كه در يكي از آن موارد، آنان دلوار را بمباران مي كنند و پا به پاي ماهيگيري دلوار را به آتش مي كشند.
آيا جغرافيا يا موقعيت خود دلوار هم در اين ماجرا تأثير داشته؟ دلوار چگونه جايي است؟
دلوار در جغرافياي امروزي، مركز بخش ساحلي تنگستان است. تنگستان يك منطقه ساحلي است. بخش مركزي آن كه از دريا جدا است اهرم نام دارد و بخش ساحلي آن دلوار است. دلوار با راه هاي جديدي كه كشيدند، حدود سي كيلومتر با بوشهر فاصله دارد. امروزه هم شهر شده است. به طور كلي روستاي جديدي است كه نهايتاً از زمان ناصرالدين شاه قاجار به وجود آمده و من شرح ماجراي چگونگي به وجود آمدن و حتي اسطوره و افسانه هايي را كه در باب به وجود آمدن آن وجود دارد، در كتاب «رئيس علي دلواري» به تفصيل توضيح داده ام.
درباره رئيس¬علي مي¬گفتيد؛ چرا انگليس¬ها دلوار را بمباران مي¬كنند!
بله! به هر ترتيب درگيري ها و منازعات ادامه مي يابد تا جنگ جهاني آغاز مي شود. با آغاز جنگ جهاني اول رئيس علي دلواري با سفارت آلمان رابطه برقرار مي كند. سفير يا كنسول آلمان در بوشهر، آقايي بود به نام «ليسمان» كه انگليسي ها او را دستگير و تبعيد مي كنند. اين امر به درگيري آن ها با رئيس علي دلواري مي انجامد. رئيس علي در يكي از شبيخون هايي كه به نيروهاي انگليسي مي زند، دو نفر از افسران عالي رتبة آن ها را مي كشد. همين بهانه اي دست انگليسي ها مي دهد كه در بيست و ششم رمضان 1333 قمري برابر با سوم اوت 1915 ميلادي، به بوشهر حمله كرده و اين شهر را اشغال كنند و بعد به فاصلة چند روز، چهار ناو جنگي دلوار را بمباران مي كنند. البته با توپ هاي دور زن اين كار را مي كنند و بعد از آن نيرو پياده مي كنند. تعداد اين افراد براساس اسناد و مدارك حدود 1200 نفر بوده است. رئيس علي دلواري از طريق مخبرين و جاسوس هايي كه داشت، از حمله انگيسي ها مطلع مي شود و دلوار را از سكنه خالي مي كند و مردم را جايي در كوهستان مخفي مي كند و خود آمادة دفاع مي شود. تعداد نيروهاي رئيس علي دلواري هم خيلي كم بود. در اين مقطع خالو حسين بردخوني يا همان خالو حسين دشتي به كمك رئيس علي مي آيد. نكتة جالب اين كه انگليسي ها در اثر يك اشتباه مخابراتي نيروهاي خودشان را زير آتش مي گيرند و آرايش نظامي نيروهاشان به هم مي ريزد. رئيس علي دلواري هم با زيركي نظامي از اين هرج و مرج استفاده مي كند و به نيروهاي مهاجم شكست سختي وارد مي كند.
رئيس علي از كدام ناحيه پشتيباني نظامي مي¬شد؟
منطقه تنگستان، منطقه اي است كه مردم آن در طول تاريخ سلاح ورز بودند. به واسطه آشنايي¬اي كه از كودكي با تفنگ داشتند، تيراندازي را خوب بلد بودند. خود رئيس علي دلواري از طريق بحرين و فرانسوي ها، اسلحه و فشنگ قاچاق مي كرد. بنابراين منطقه، منطقه اي مسلح و مملو از تفنگ و فشنگ و سلاح بود. رئيس¬علي با همين سلاح ها به جنگ با انگليسي ها برمي خيزد و شكست سختي از سوي دلوار به آن ها تحميل مي كند.
نكته تاريخي در اين ميان اين است كه از جنگ هاي ايران و روسيه و قرارداد تركمنچاي و گلستان تا فتح خرمشهر، ايران در هر جنگي كه شركت كرد شكست خورد. تنها استثناء در اين مورد جنگ دلوار بود كه نيروهاي ايراني در جنگ با انگليسي ها، شكست سختي بر آنان وارد مي كنند. فتح خرمشهر هم بعد از آن است. يعني در مدت تقريبي صد و پنجاه سال از جنگ هاي ايران و روس تا فتح خرمشهر، ايران در هر جنگي كه شركت كرد شكست خورد، به جز جنگ دلوار كه مردم، قهرمانانه پيروز شدند و انگليس با شكست مفتضحانه، ده ها نفر از افسران نظامي و ديگر نيروهاي خود را از دست داد. انگليسي ها تا مدت ها از اين اتفاق مبهوت بودند. به فاصلة كمي بعد از اين قضيه در 26 شوال1333 قمري، رئيس علي دلواري در يك شبيخون توسط يكي از همرزم هاي خودش مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد و به شهادت مي رسد. متأسفانه اكثر رهبران جنوب، به دست خودي ها كشته شدند.
به چه دليل؟
به دليل بافت قبيله اي و عشيره اي منطقه و خصومت هاي خانمان سوزي كه ميان آن ها وجود دارد. نكته ديگري كه بايد عرض كنم اين كه مرحوم رئيس علي دلواري يكي از پايه گذاران جنگ هاي چريكي و جنگ هاي غيرمتقارن در ايران است. شيوة جنگ هاي او، شيوه ضربه زدن به قواي دشمن و عقب نشيني به پايگاه هاي اصلي است. اين شيوه را رئيس علي دلواري در ايران راه انداخت و بعدها در نهضت جنگل مورد استفاده قرار گرفت. به همين دليل رئيس علي دلواري را از نگاه تاريخي مي¬توان يكي از پيشتازان جنگ هاي غيرمتقارن دانست. با شهادت رئيس علي، نهضت به اوج خود مي رسد و در منطقه اي به نام كوه كُنري، جنگ سختي در مي گيرد كه لطمات بسيار زيادي به تنگستاني ها وارد مي شود. در آن جنگ خالوحسين بردخوني به اسارت انگليس ها درمي آيد و بعد از آن قواي تنگستاني ها مضمحل مي شود و جنگ براي مدت نسبتاً طولاني خاموش مي شود. بعد هم - به دلايل مختلف - تنگستاني ها تن به صلح مي دهند. روز اول محرم 1334 در شيراز، ژاندارمري عليه انگلستان كودتا مي كند و نه تن از انگليسي ها را از جمله «سرفدريك اوكانر» كنسول انگلستان اسير كرده و به تنگستان مي فرستند و در قلعة ... اهرمي به مدت نه ماه زنداني مي كنند. خاطرات فدريك اوكانر را چند سال پيش پيدا كردم و به آقاي حسن زنگنه دادم كه ايشان به فارسي ترجمه كرد و انتشارات شيرازه آن را منتشر كرد. او خاطرات خود را از ايران به ويژه در فصلي به نام «اسارت در تنگستان» توضيح مي دهد. اين ها نه نفر را كه در اين مدت يكي از آن ها فوت مي كند و به هشت نفر مي رسند، با خالوحسين و دوازده نفر از مبارزان بوشهري كه انگليسي ها در روز اشغال بوشهر دستگير كرده و به تانة هند فرستاده بودند، مبادله مي كنند و در اين جا فصل اول مبارزات ضداستعماري مردم تنگستان به پايان مي رسد.
رئيس علي چگونه شخصيتي داشت؟
رئيس علي يك شخصيت صددرصد مذهبي است. نامه اي داده است به آيت الله برازجاني كه در آثار خود از اين نامه به عنوان مانيفست رئيس علي ياد كرده ام. متأسفانه دست خط رئيس علي موجود نيست ولي خود متن نامه در كتاب آقاي آدميت آمده و در مجلاتي هم كه در شيراز منتشر مي شده، جمع شده است. در آن جا رئيس علي دلواري، خيلي جالب و بسيار زيركانه با الگو قرار دادن واقعة كربلا سعي در رسم يك امتداد تاريخي از كربلا تا دلوار دارد و صراحتاً مي گويد كه امروز يك كربلاي ديگري اتفاق افتاده است و در آن سر سپاه شمر است و در اين طرف حبيب بن مظاهر و امام حسين(ع) و ديگران، و هر كه در اين معركه شركت نكند، يزيدي است.
اين دكتر شريعتي نيست كه با شما حرف مي زند، بلكه رئيس علي دلواري است. خيلي زيبا فلسفة شهادت و قيام حسيني و امتداد اين دو را در تاريخ ترسيم مي كند. متأسفانه اين نامه مورد غفلت مورخان ما قرار گرفته است و حتي جا دارد كه در كتاب هاي درسي به عنوان يك مانيفست ارزشي براي مبارزات ضد استعماري مردم ايران بازخواني شود. شايد يكي از كارهاي من بازخواني اين نامه در يك رسالة كوچك باشد. نكتة دوم جسارت و زيركي فوق العادة اين مرد است. اين مرد در سن سي و سه و چهار سالگي كشته مي شود ولي چنان اثرگذار است كه در تاريخ ما كمتر همتا دارد. نكته عجيب اين¬كه انسان هاي بزرگ تأثيرگذار، غالباً در همين سن و سال به شهادت رسيده¬اند. مسيح سي سال يا سي و سه سال داشت. حضرت عباس(ع)، ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل، فروغ فرخزاد، پروين اعتصامي، دكتر تقي اراني، همة اين ها در حول و حوش 30 تا سي و پنج سالگي از دنيا رفتند. اين نكته بسيار عجيب و جالب شايد بتواند يك بايستة پژوهي باشد، چه در بعد روشن فكري و چه در بعد مذهبي و... نكتة بعدي، مردمي بودن و عدالت ورزي رئيس علي دلواري است كه انصافاً نكتة جالبي است. به لحاظ شخصي هم بايد عرض كنم كه رئيس علي چهار بار ازدواج كرد، چون بچه دار نمي شد و سرانجام هم فقط يك فرزند از او باقي ماند به نام بهادر كه در دهة پنجاه فوت كرد. نوة او به نام گل اندام خانم شهيدي اكنون در قيد حيات است. اين خانواده، بعدها نام خانوادگي شهيدي را براي خود انتخاب كردند.
برگرديم به بحث قبل. پس از شهادت رئيس علي كار نهضت به كجا مي كشد؟
وقتي رئيس علي دلواري به شهادت مي رسد، آيت الله برازجاني نامه اي به علماي شيراز مي نويسد تا براي اين مرد لقب انتخاب كنند. سه لقب براي او صادر مي شود؛ امير اسلام، به فرزند رئيس علي هم بهادر السلطان مي گويند، و دو لقب شيخ حسين خان و... نهضت در اين جا در اوج خود قرار دارد. انگليسي ها يك سال بعد از قرارداد صلح كلك مي زنند و به چغادك در جايي به نام بست چغادك حمله مي كنند. چغا يك واژة ايلامي است. نهضت در چغادك متحمل شكستي سنگين مي¬شود و من اين واقعه را نقطة پايان مرحلة دوم مبارزات ضد استعماري مي دانم. در آن جا براي اولين بار در كنار زاير خضرخان و شيخ حسين خان، غضنفر السلطنه برازجاني هم شركت مي كند كه برادرش در آن جنگ زخمي شده و بعد هم به شهادت مي رسد.
خالو حسين خان چه مي¬شود؟
ايشان بعد از آزادي به خانه و كاشانة خود مي رود و مبارزات را كنار مي گذارد و به امور خان و خان بازي خود مي پردازد.
باقي افراد نهضت چه مي¬كنند؟
بعد از آن در آن جا ما شاهد جنگ و گريزهاي متفاوت هستيم كه نقطة اوج جنگ لرده است. اين جنگ از اتفاقات جالبي است كه در اواخر جنگ جهاني اوّل حادث مي¬شود. كوهي در برازجان هست به نام گيسكان، و در آن جا منطقه اي وجود دارد به نام لرده. در لرده بين شش تا نه زن يك تيپ انگليسي را تار و مار مي كنند، كه شرح آن در كتابي به نام «عمليات در ايران» نوشتة جيمز مابرلي آمد. اين كتاب را آقاي كاوه بيات ترجمه كرده و در سال 1369 توسط انتشارات رسا انتشار داده است. هر چند كه شرح اين عمليات در آن كتاب آمده ولي به زنان اشاره اي نشده است.
من جديداً كتابي منتشر كرده ام به نام «از جنگ لرده تا حماسة سيمين» و در فصل اول، آن جنگ قهرمانانه زنان را آورده ام كه در واقع يك قرائت فمينيستي از تاريخ محل آن منطقه است، چون من هم يك فمينيست هستم. اين كتاب چنان با اقبال رو به رو شد كه در كمتر از يك هفته دو بار چاپ شده و به خاطر اين كه اسناد و مدارك جديدي از انگلستان به دستم رسيد، چاپ سوم آن را متوقف كردم. در آن منطقه اين زن ها از غضنفر السلطنه حمايت مي كنند و با جنگ قهرمانانة خودشان انگليسي ها را تار و مار مي كنند و فرصتي براي غضنفر السلطنه دست مي دهد كه از آن منطقه بگريزد و به شيراز برود و به حكمران شيراز كه مصدق السلطنه بود پناه ببرد.
● باز برگرديم سراغ رئيسعلي. او چه شخصيتي داشت؟ از وجوه مختلف شخصيت رئيس علي صحبت مي كرديد.
صراحت لهجة ايشان انصافاً مثال زدني است. نامه اي به يكي از علماي درازي مي نويسد و او را مورد عتاب قرار مي دهد كه شما يك عمر از دين خورديد، حال كه دين در خطر است همه تان عافيت طلب شده ايد. اين گونه جسارت ها، فقط از يك روحيه عاصي، ساختارشكن (به تعبير امروزي ها) و غيرمتعارف انتظار مي رود، نه از كساني كه سر در آخور روزمرگي دارند. در حول و حوش زندگي رئيس علي، افسانه هم زياد پرداخته¬اند كه به مردم شناسي مربوط مي شود و در حيطة تاريخ نيست. اين مطالبي است كه من خيلي فشرده و مختصر توانستم عرض كنم.
رئيس علي چقدر سواد داشت؟
سواد آن چناني نداشت. اگر شما نامه اي را كه به آيت الله برازجاني نوشته ملاحظه كنيد، در آن غلط هاي املايي و انشايي متعدد مي بينيد. حتي نمي دانسته است كه شعر «خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان» از حافظ است و اين شعر را آورده و نوشته به قول صلحا. با اين همه، به تعبير آدميت اگر چه سواد نداشت ولي سواددان هاي بزرگ بايد در مكتب او درس انسانيت و شجاعت بياموزند.
در اين نود و چهار سالي كه از شهادت رئيسعلي مي گذرد، چه كارهايي در رابطه با شناخت او صورت گرفته است؟
مهمترين كار را مرحوم محمدحسين ركن زادة آدميت كرده است. آدميت در سال هاي 10-1309 در روزنامه ها سلسله مقالاتي تحت عنوان دليران تنگستاني نوشت كه بعد در سال 1310 به صورت كتاب منتشر شد. مجلد دومي هم از اين كتاب در سال 1312 در دو جلد به نام فارسي و جنگ بين الملل منتشر كرد كه تقريباً چندين دهه تنها مرجع در اين زمينه بود. بعد از آن تا دهة پنجاه با يك دوران فترت عجيب و غريبي در مطالعات تاريخي رو به رو هستيم و بعد از آن يك مورخ محلي اهل برازجان به نام علي مراد فراش بندي كه چندين كتاب نوشته است. من دربارة شخصيت ايشان و مبارزات و آثار ايشان كتابي نوشته ام به نام «گريز از سياست، پناه به تاريخ» كه شرح خدمات وي است. فراش بندي در فاصلة سال هاي 1355 تا 1365 چند كتاب به نام هاي «خاندان تنگستاني»، «مبارزة مسلحانة مردم تنگستان، دشتستان و دشتي عليه استعمار»، «جنوب ايران در مبارزات ضد استعمار»، «جنگ ايران و انگليس» و «جنوب ايران» نوشته است كه در آن ها براي اولين بار از طريق تاريخ شفاهي و منابع مكتوب، قهرماني ها و مبارزات رئيس علي دلواري را در قالبي انشاءپردازانه و اغراق آميز و ژورناليستي به تصوير كشيد. بعد از آن ديگر هيچ اتفاقي رخ نداد تا سال 1373 كه من و جمعي از دوستان بوشهري مان، براي هشتادمين سالگرد شهادت رئيس علي دلواري يك سمينار بزرگ سه روزه برگزار كرديم كه تقريباً تمام مورخان مطرح امروز ايران در آن حضور داشتند. متأسفانه سي تا سي و پنج نفر از آن بزرگواران امروز به رحمت ايزدي رفته اند. من طراح كنگره و عضو هيأت علمي و سردبير سه ويژه نامه روزانه بودم. نكته شگفت آور اين كه در سه روز كنگره حتي يك مقاله دربارة رئيس علي دلواري ارائه نشد.
پس چه چيزي ارائه شد؟
درباره جنگ ايران و انگليس و حضور استعماري انگليسي و...
• چرا؟
براي اين كه هيچ اطلاعاتي وجود نداشت. تنها كتابي كه وجود داشت كتاب آقاي فراش بندي و كتاب آقاي آدميت بود. يك مجموعه مقاله زير نظر مرحوم محمدحسين نبوي اولين رئيس مركز بوشهرشناسي درآمد كه جلد دوم آن در دهة هفتاد منتشر شد. من از سال 1373 به شكل تخصصي شروع به چاپ كتاب دربارة رئيس علي دلواري كردم. البته ناگفته نماند كه سال 1370 اولين مونوگرافي حاجي نژاد منتشر شد كه خود من ناشر آن بودم و مؤسسه نشر، شروه نام داشت.
ايشان براساس كتاب آدميت و رئيس علي دلواري و يك مقدار هم تحقيقات شفاهي يك كار نسبتاً ر قابل قبولي براي آن زمان انجام داد.
ايشان در قيد حيات هستند؟
بله، دبير بازنشستة آموزش و پرورش هستند. بعد از آن، من از سال 1373 تا سال 1376 به شكل تخصصي شروع به مطالعه دربارة رئيس علي دلواري كردم كه ماحصل آن كتاب رئيس علي دلواري بود كه در سال 1376 توسط انتشارت شيرازه منتشر شد. اين كتاب مبناي مطالعه خارجي ها و داخلي ها شد و مكرراً از آن استفاده كرده اند و با اين همه اين كتاب هرگز تجديد چاپ نشد. نسخه هاي چاپي آن حكم نسخة خطي دارد. در اين كتاب - بنا به ملاحظاتي- بايد تجديد نظر اساسي بشود كه در حال انجام آن هستم. بعد از آن دوستان ديگر در قالب رمان، نمايشنامه و فيلمنامه دربارة رئيس علي دلواري آثاري نوشتند كه داوري ميزان اصالت و نوآوري و حركت هاي مطالعاتي آن به عهدة اهل فن است. آخرين اتفاقي كه در باب رئيس علي افتاد كنگره اي بود كه اوايل امسال (1388) در بوشهر برگزار شد. بيشتر كنگره اي اداري و تبليغي - ترويجي بود. به لحاظ توليد دانش و ارائه مقالات متقن، متأسفانه كميت آن لنگ بود و چيزي دندان گيري ارائه نداد و تقريباً مي توانم بگويم ميراث همان سال 1376 بعضي ها را به غارت برده بودند.
يكي دو نسل اخير رئيس علي را از طريق ديدن سريال دليران تنگستان مي شناسند و اين سريال، تنها سريالي است كه هم قبل از انقلاب پخش شد و هم بعد از انقلاب. نظرتان درباره اين سريال چيست؟
رئيس علي دلواري بعد از شهادتش، متأسفانه به يك شخصيت محلي تنزل پيدا كرد و در دهة پنجاه به دنبال اختلافاتي كه بين ايران و انگلستان رخ داد آقاي همايون شهنواز با همكاري شادروان منوچهر آتشي اين سريال را ساخت. اين سريال بدون شك مهمترين و تأثيرگذارترين نقش را در باز معرفي رئيس علي دلواري به نسل دهة پنجاه و قبل از انقلاب ايران داشت. همة مردم رئيس علي دلواري را از رهگذر اين سريال با چهرة زيبا و مليح شادروان محمود جوهري مي شناسند كه اندكي بعد از ساخت آن فيلم در تصادف كشته شد.
نقش منوچهر آتشي در اين سريال چه بود؟
مشاور آقاي همايون شهنواز بود؛ هم در ديالوگ نويسي و هم در انتخاب موسيقي و هم در كارهاي فني ديگر.
آيا به شما پيشنهادي نشده است كه براي ساخت فيلم يا سريال جديدي از رئيس علي دلواري يا دليران تنگستان، با آنان همكاري كنيد؟
آقاي همايون شهنواز و سيما فيلم بعد از انقلاب يك سريال ديگري توليد كردند با نام روزهاي به يادمادندني كه البته هرگز آن نقش رئيس علي دلواري را نداشت و در واقع تكرار همان سريال بود. به من تا به حال چنين پيشنهادي نشده و كار من من خيلي كه همت كنم، فقط توليد دانش است.
توليد يك سريال مستلزم دو سال درگيري با كار تصوير است و بنده هرگز فرصت چنين كاري را ندارم. البته من آمادگي خودم را براي مشاوره در زمينه كار براي رئيس علي اعلام مي كنم اما ظاهراً مؤلفين و كارگردان ها از وجود افرادي مانند ما بي نياز هستند.
سؤال آخر درباره سريال دليران تنگستان است. آن را مي ديديد؟
من در زمان كودكي اين سريال را مي ديدم و هنوز هم صحنه هاي تكان دهندة آن را به ياد دارم. صبح كه به مدرسه مي رفتيم، مي ديديم كه معلم ما برافروخته و احساساتي شده و سرشار از ايرانيت براي ما سخنراني مي كند. بعد از انقلاب هم چندين بار آن را در پخش خصوصي و با سانسور ديدم. به نظرم يكي از ماندگارترين هاي تاريخ سريال سازي در ايران است و به تعبير مدرن ها گفتماني در ايران ايجاد كرد كه هرگز هم تكرار نشده و حتي آقاي شهنواز در كار اخير خود، روزهاي به يادماندني، خواست كه خودش را تكرار كند امام تكراري بسيار ابتر بود. آن حال و هوا و آني كه در آن سريال بود ديگر تكرار نشد و نخواهد شد.
منبع: شاهد ياران شماره 52
انتهاي پيام/ز
نظر شما