امام حسين(ع) و شهادت، عنصر هويت بخش در رمان سووشون سيمين دانشور
پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۶:۵۹
پژوهش حاضر كوشش ميشود رمان سووشون (چاپ اول 1348 ) پرفروش ترين رمان فارسي نوشتة سيمين دانشور، از نظر توجه به شخصيت امام حسين (ع) و ارزش شهادت به عنوان عنصري هويت بخش، تحليل گردد و چگونگي نگرش نويسنده، درمقام يكي از نويسندگان برجستة ادبيات داستاني ايران، در پردازش رمان، بررسي شود . نتيجه پژوهش نشان مي دهد كه دانشور با جهان بيني ويژه اي كه در رمان هايش نسبت به تحولات سياسي و اجتماعي دوره معاصر داشته، ميان عناصر اجتماعي ، سياسي و اسطوره اي و ديني پيوند برقرار كرده است. سيمين دانشور در رمان سووشون، با انتخاب واژگان خاص، استفاده از جنبه هاي حماسي و اساطيري و پيوند آن با مذهب و توجه به شخصيت امام حسين(ع) و قيام عاشورا و تعميم دادن اين عنصر به عصر ما، هويت مستقل انسان ايراني را جستجو كرده است. وي موفق شده است در اين اثر از طبقه متوسط جامعه، قهرمان ضد استعماري بسازد.
چكيده:
در پژوهش حاضر كوشش ميشود رمان سووشون (چاپ اول 1348 ) پرفروش ترين رمان فارسي نوشتة سيمين دانشور، از نظر توجه به شخصيت امام حسين (ع) و ارزش شهادت به عنوان عنصري هويت بخش، تحليل گردد و چگونگي نگرش نويسنده، درمقام يكي از نويسندگان برجستة ادبيات داستاني ايران، در پردازش رمان، بررسي شود . نتيجه پژوهش نشان مي دهد كه دانشور با جهان بيني ويژه اي كه در رمان هايش نسبت به تحولات سياسي و اجتماعي دوره معاصر داشته، ميان عناصر اجتماعي ، سياسي و اسطوره اي و ديني پيوند برقرار كرده است. سيمين دانشور در رمان سووشون، با انتخاب واژگان خاص، استفاده از جنبه هاي حماسي و اساطيري و پيوند آن با مذهب و توجه به شخصيت امام حسين(ع) و قيام عاشورا و تعميم دادن اين عنصر به عصر ما، هويت مستقل انسان ايراني را جستجو كرده است. وي موفق شده است در اين اثر از طبقه متوسط جامعه، قهرمان ضد استعماري بسازد.
مقدمه:
هويت سازي و تلاش براي استمرار و حفظ ارزش هاي هويتي، فوايدي بسيار براي يكي از فايده هاي بحث هويت، توجهدادن نسلهاي جديد ». جوامع و ملتها به همراه دارد به افتخارت ملي و اشخاص بزرگي است، كه در گذشته خدماتي ارزشمند داشته اند « ( توسلي، 1383:192)
توجه به ارزش هاي انساني و حفظ روابط نسلي، تنها با احياي عناصرهويت ساز، دربين افراد جامعه امكانپذيراست. « هويت سازي از انقطاع نسلها جلوگيري مي كند. اگراين انقطاع نسلها صورت گيرد،ما هيچگاه هويتي ثابت پيدا نمي كنيم ».(همان 196: )
ادبيات به منزله يكي از شاخه هاي هنري، استعدادي شگرف در بازتاب آيين ها، رسوم، و تمامي جلوه هاي اجتماعي دارد. «اصل هنردقيقاً درناب ترين حالت خود، مجموعه اي از جنبه هاي اجتماعي، اخلاقي و انسان محورانه را در بر مي گيرد. » (لوكاچ،1381 :15)
تأثير مواريث، مآثر ادبي درهويت سازي وهويت بخشي اجتماع ،دروني و ماندگار و پايداراست؛ درحاليكه انديشمندان سياسي و جامعه شناسان، عقيده دارند كه تأثير عناصرسياسي و اجتماعي برهويت جوامع درلايه هاي رويين و سطحي است « نه تنها رمان و نه تنها شكل هاي ديگر داستان، بل كل ادبيات، بهترين مجلاي فرهنگ و نمايشگرزندگي معنوي سرزميني است كه آن را پديد آورده است ودرباره فرهنگ و زندگي معنوي آن مردمان، چيزهايي را به خواننده مي آموزد كه نه دانش مي تواند بياموزد و نه فلسفه و نه هيچ رسانه فكري ديگر .» ( ايراني، 1380:64)
در كشور ما نيز ادبيات با پايگاه ارزندهاي كه نزد ايرانيان دارد، در هر دوره اي، جلوه هايي از فرهنگ و هويت ايراني را آشكارساخته است . بسياري از شاعران و نويسندگان با اندوه خود، بازيابي هويت ها را يادآور شده اند، به گونه اي كه در شعر شاعراني چون فردوسي، اسدي طوسي، انوري، خاقاني،نظامي، كمال الدين اصفهاني، ... و تا دوره معاصردراشعارشاعراني چون، اديب المالك فراهاني،ملك الشعراي بهار و ... در برابر هجوم بيگانگان، نمودهايي ازهويت وفرهنگ اسلامي وايراني كه مطابق باسرشت اين مرزوبوم است،بازتاب يافته است. (ايزدپناه ،1380 :10-13 )
سيمين دانشور يكي از نويسندگان برجسته معاصر ايران است كه در داستان هايش نسبت به تحولات سياسي و اجتماعي و انسان معاصر، نگاهي ويژه دارد . نگاه سيمين دانشور برخلاف ديگر نويسندگان اين اهميت را دارد، كه بر همه جنبه هاي زندگي انسان ايراني نظر داشته است و اين شايد بدان دليل است كه به قول خودش به دنبال هيچ حزب و ايدئولوژي خاص نرفت؛ بلكه سعي بر آن داشت تا آزادانه نسبت به همه جريان ها فكر كند. وي در خانواده خود، نحوه زندگي روشنفكري و اهل علم بودن را تجربه كرد و در جوف زندگي با جلال، با سنت ها و آرزوهاي مذهبي انس گرفت و هم در محيط دانشگاهي و روشنفكري با درك درست از لايه هاي فرهنگي، حقايق درون اجتماع ايراني را به خوبي شناخت.
سيمين دانشور يكي از نويسندگان برجسته معاصر ايران است كه در داستان هايش نسبت به تحولات سياسي واجتماعي و انسان معاصر، رهيافت و نگاهي ويژه دارد. دررمان سووشون، نمودهاي فراوان از سنت، فرهنگ، هويت، اخلاق، مردمداري و مذهب كه مطابق با سرشت اين مرز و بوم است، بازتاب يافته است. دانشور در اين رمان، انفعال صرف دربرابر تجدد و فرهنگ غرب را به چالش مي كشاند و معتقد است توجه به هرگونه پيشرفت، تجدد، تكنولوژي و آگاهي اجتماعي در صورتي پذيرفتني است كه با سنت، مذهب، آيين و فرهنگ ايراني و اسلامي همساز و همگون باشد.
اوج هنر داستان نويسي دانشور در رمان سووشون است. سووشون از برجسته ترين آثار ادبي و داستاني معاصر فارسي، براي نخستين باردرسال 1348 منتشر و از آن تاريخ به بعد، پانزده بار تجديد چاپ شد. سووشون به دليل ويژگي هاي منحصر به فرد خود، بسيار مورد توجه منتقدان و اديبان قرار گرفته است.« اين اثرازحيث فن داستان نويسي وهنرپردازش شخصيتهاي داستاني وپرورش درونمايه به حدي قوي وسترگ است كه شايد بتوان آن را نقطه عطفي در تاريخ داستان معاصر ايران دانست» (قبادي، 1383:46) سير تكاملي دراين داستان به اين شيوه است كه دانشور تحولات سياسي، اجتماعي يا حتي اقتصادي سال هاي جنگ جهاني دوم در شيراز را نشان داده است و با انتخاب حديث خون سياوشان و توجه به شخصيت امام حسين (ع)، و پيوند بين شخصيت سياوش، امام حسين (ع) و يوسف(قهرمان داستان)، جنبه هاي حماسي و اساطيري را به رمان افزوده است و به دنبال همسازي فرهنگ، مذهب و سنت ايراني برآمده است.
بيان مسأله:
رمان سووشون از نظر ساختاررماني ارزشمند است و تاكنون رمان هاي قبل و بعد از آن را از نظرارزش و معيار در نوشتن با آن ارزيابي مي كنند. همچنين اثري ارزشمند است كه حدود و دورهاي خاص از تاريخ ايران را ترسيم كرده است و بهترين اثري است كه توانسته ايران مدرن و معاصر را بشناساند.( اربابي، 1380: 159)
اين رمان در دوره اي شكل گرفته است كه انگليسي ها در جنوب و بويژه در شيراز، همه اموال و دارايي مردم را در تصرف كرده بودند و براي تأمين لشكر خود مي كوشيدند، به هر شيوه اي مردم را در تنگنا قرار دهند كه همين موارد باعث قحطي، بيماري، فقر و فحشا درشيرازشده بود . دانشوردراين رمان به دو گروه افراد توجه دارد :1- انسان هاي خود فروخته كه براي رسيدن به پست و مقام، و درجلب رضايت استعمارگران، دست به انجام هر كاري مي زنند. نمونه اين افراد در رمان خان كاكا برادر يوسف و حاكم شهر است و2- افرادي كه به نگاهي انساني و مردم دوستي، در مقابل استعمار مي ايستند و سعي دارند به جاي فروش غله به استعمارگران و بيگانگان، هموطنان خود را كه به قحطي و فقر دچار شده اند، نجات دهند. نمونه اين افراد در اين رمان يوسف(قهرمان رمان) است، كه دانشور از او يك قهرمان، ضد استعمار ساخته است كه چند جنبه نمادين مانند 1- يوسف نماد يوسف نبي(ع) است كه مردم را همانند يوسف(ع) در قحطي ، از قحطي نجات مي دهد.2- يوسف نماد امام حسين (ع) است كه در مقابل ظلم و ستم استعمارگران و بيگانگان ايستادگي مي كند و در اين راه شهيد مي شود . 3- يوسف نماد سياوش، كه خونش به بي گناهي ريخته مي شود. 4- يوسف نماد روشنفكران ايراني(مانند جلال آل احمد )، است كه در مقابل استعمار گران و افراد خودفروخته، ساكت نمي ماند و با آنان مبارزه مي كند (رك: دسپ،1388:72-114/ قبادي و نوري،1386/ طالبي شليمكي،1386: 120-136) دانشور در اين رمان به همه اين موارد، توجه دارد و به گونه اي همسازي بيان اين جنبه هاي نمادين، برقرار كرده است. در پايان رمان، هنگامي كه يوسف (قهرمان رمان )، شهيد مي شود، شهادتش، باعث مي شود همه مردم، يكجا جمع شوند و اين جمع شدن مردم، به يك تطاهرات و مبارزه بر ضد استعمار، تبديل مي شود . با استفاده از اين شيوه، سيمين دانشور در اين رمان، ضمن توجه به ارزش شهادت و قيام امام حسين(ع)، به عنوان سمبل ايستادگي، ايثار و گذشت در راه آزادي و انسانيت، شهادت را به عنوان يك عنصر هويت بخش، كه باعث هم سويي مردم مي شود، مورد توجه قرار داده است.
پژوهش حاضر، كوششي در زمينه بررسي چگونگي موفقيت نويسنده در پيوند ميان عناصر اجتماعي و زمينه هاي سياسي و اسطوره اي و ديني در متن رمان است و همچنين كوشش مي شود، مهمترين عنصرهويت بخش در اين رمان از ديدگاه نويسنده، كشف گردد.
روش پژوهش:
منبع اصلي مورد استفاده در اين تحقيق،رمان سووشون سيمين دانشور است. روش كلان تحقيق توصيفي- تحليلي است اين كار با ابزار مطالعه كتابخانه اي و با استفاده از كتاب ها، پايان نامه ها، مقاله ها و مصاحبه هاي انجام شده صورت گرفته است . روش كار به اين صورت است كه مطالعه منابع مختلف اعم از كتاب، مقاله، پايان نامه ونشريات علمي درباره رمان سووشون انجام گرفته است و در ادامه با استناد به شواهد درون متني رمان، نتايج تحقيق كشف گرديد و از اين طريق با تكيه برمتن، جهان بيني نويسنده درباره شخصيت امام حسين(ع) و عنصر شهادت، به عنوان مهمترين جنبه هويتبخش انسان ايراني در اين رمان، تبيين گرديد.
پيشينه پژوهش:
تجليل از شهادت، به مثابه يك فرهنگ اصيل و ماندگار در، در آثار ادبي فارسي، سابقه اي ديرينه دارد. بخش اعظم مراثي شعر فارسي، اختصاص به مصائب سالار شهيدان، حسين بن علي(ع)، است. شاعران و نويسندگان، به شيوهاي مختلف از جمله آميختن اين مرثيه ها با عرفان و حماسه، تصاويري دلنشين از عنصر شهادت ترسيم كرده اند . ميراث ادب فارسي آكنده از شعرهايي است، كه در مرثيه و مرتبت شهيدان كربلا سروده شده است. از آغاز شعر فارسي، كسايي مروزي( 341 ه.ق) در قرن چهارم، قديم ترين مرثيه را سروده است. پس از كسايي، ناصرخسرو قبادياني (م481)، سنايي غزنوي ( 437-525 )،قوامي رازي (نيمه اول قرن ششم هجري )، انوري ابيوردي (م583)، جمال الدين عبدالرزاق(م 588 )، ظهير فاريابي(م598)، مولانا جلال الدين بلخي(م672 )، عطار نيشابوري(م 627 )،سيف فرغاني (اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم )،سعدي شيرازي(م 691)، اوحدي مراغه اي(م. 738 )، سلمان ساوجي(قرن 8)، خواجوي كرماني (م753 )، ابن يمين فريومدي(م 769 )، كمال اسماعيل اصفهاني (م635 )، در رثاي شهيدان كربلا، شعر سروده اند. در دوره صفوي مرثيه سرايي در منقبت شهيدان كربلا به اوج مي رسد. مهمترين مرثيه اين دوره، از محتشم كاشاني(م996)است. اين ويژگي درقرون بعد هم مورد توجه شاعران و نويسندگان است، در نثر فارسي نيز قيام امام حسين(ع) مورد توجه نويسندگان فارسي زبان بوده است،كه براي پرهيز از اطاله كلام از ذكر آنان خودداري مي شود.( ر.ك: صفا،1347ج 1: 142- 336 و ج 4: 40 و ج 5: 624/ حجازي،1386/ محمدي خيرآبادي، 1382)
اگرچه در آثار فارسي اشاره هاي گسترده به قيام امام حسين (ع) ، شده است، همه پژوهش هاي انجام شده بيشتر به صورت مرثيه وار مناقب آن امام همام را برشمرده اند . دانشور دررمان سووشون، با توجهي نمادپردازانه به شهادت امام حسين(ع) و شخصيت آن امام به عنوان سمبل آزادي، انساندوستي و ايثار، و آفريدن شخصيتي داستاني (يوسف، قهرمان رمان) كه داراي چنين خصوصياتي است، هويتي ديني همراه با آزادگي و ايستادگي در برابرهرگونه ظلم، به رمان داده است و با اين انتخاب هويت انسان ايراني را كه در آن دوره، دچار بحران شده بود، جستجو مي كند. پژوهش حاضر كوششي در اين راستاست، و انجام چنين پژوهش هايي در دوره معاصر و بويژه در ادبيات داستاني كاملاً بديع و نو است و ضروري است.
خلاصه رمان سووشون
رمان سووشون با عقدكنان دختر حاكم و رفتن يوسف و زري به اين جشن، آغاز مي شود. زري با همسر وسه فرزند خود وعمه خانم (خواهر يوسف) در يك باغ بزرگ به همراه كلفت،نوكروباغبانها زندگي مي كنند. همسرزري انساني روشنفكر و تحصيل - كرده است. او عليرغم ثروت فراوان، انساني مردم دوست و حق طلب است كه با بيگانگان و حكومت وابسته به آنان رابطه خوبي ندارد. شيراز همانند ديگر نقاط جنوبي ايران در آن زمان، تحت نفوذ و سلطة انگليسي هاست. اعيان و اشراف شهر و فرماندهان و سران قشون انگليسي هم به جشن دعوت شده اند. در اين جشن سرجنت زينگر كه قبلاً مأمور فروش چرخ خياطي بود، سعي دارد يوسف را راضي كند تا محصولات خود را براي مصرف ارتش انگليس به آنان بفروشد. قحطي در اين زمان در شيراز به مردم فشار زيادي وارد كرده است. يوسف حاضر نيست در اين وضع كه رعيت و مردم شهرش از قحطي جان مي دهند، محصول خود را به بيگانگان بفروشد. در برابر يوسف، برادر اوست كه سعي دارد با راضي كردن يوسف به فروش آذوقه و خدمت به انگليسي ها به مقامي برسد . ايستادگي يوسف در مقابل برادرش و خارجيها و رفتار تحقيرآميز او با آنان، زري را به شدت نگران مي كند و سعي مي كند با رفتار مسالمت آميز يوسف را آرام كند.
مدتي بعد وقتي يوسف به مسافرت مي رود، ابوالقاسم خان به ديدار زري مي آيد و خبر ميدهد كه حاكم، سحر - كره اسب خسرو - را براي دختر خود خواسته است . زري و عمه خانم از شنيدن اين خبر ناراحت مي شوند و زري از دادن كره اسب امتناع مي كند و تصميم مي گيرد در مقابل خواسته حاكم بايستد؛ اما خان كاكا كه فكر مي كند بخشيدن اسب به حاكم بهترين وسيله رفع سوءظن و جلب محبت حاكم نسبت به يوسف است، زري را وادار مي كند كه تن به اين كار بدهد. ابوالقاسم خان خسرو را با خود به شكار مي برد و به زري توصيه مي كند كه اسب را به فرستاده حاكم بدهد و به خسرو بگويد كه اسب مرده است. زري مردد و دلنگران از خسرو مي خواهد به فرستاده بگويد كه او در خانه نيست؛ اما چند روز بعد كه ژاندارمي با نامه اي از زن حاكم براي بردن اسب مي آيد، مجبور مي شود اسب را تحويل دهد. دستورمي دهد جلوي طويله گورساختگي بسازند و وانمود كنند كه سحر مرده است . در اين فاصله هم دنبال راه حلي مي گردد كه قبل از برگشتن خسرو اسب را پس بگيرد . براي همين ازعزت الدوله كمك مي گيرد.
چند روز بعد يوسف از سفر برميگردد، خسرو كه مرگ سحر را باور نكرده است، مخفيانه با هرمز - پسر عموي خود - به خانه حاكم مي رود تا اسب را به خانه بازگرداند . زري متوجه غيبت آنان مي شود و ناچارموضوع اسب را براي يوسف تعريف مي كند . يوسف زري را به دليل اين كار سرزنش مي كند. آنان دنبال خسرو مي روند و مي بينند، خسرو و هرمز جلوي پاسگاه بازداشت شده اند. با وساطت ابوالقاسم خان موفق مي شوند خسرو و هرمز را آزاد كنند. پس از ماجراهايي هم سحر را مي گيرند. چند روز بعد يوسف به ده مي رود. زري از رفتن او دلنگران است. هرشب كابوس مي بيند وهرچه زمان مي گذرد. خواب هايش آشفته تر مي شود. او در خواب هايش، يوسف را سياووش ديگر مي بيند. داستان در اين بخش بعد اساطيري مي گيرد. پس از دو هفته جسد خونين يوسف را كه با تير نامعلومي كشته شده است، به خانه مي آورند . مرگ يوسف زري را دچار آشفتگي و پريشاني مي كند، به گونه اي كه همه فكر مي كنند او ديوانه شده است. زري در حالت خواب و بيداري گذشته، حال و آينده خود را پيش چشم مي آورد. سخنان دكتر عبدالله خان، ترس و وحشت او را از بين مي برد و آرامش و اميد به او مي بخشد و زري كه تا قبل از اين ماجرا زني مسالمت جو و دنبال آرامش خانه اش بود، آگاه مي شود و از ترديد رهايي مي بخشد و ديد او نسبت به زندگي عوض مي شود. شهادت يوسف و مراسم دفن كردن او به يك صحنه مبارزه و ستيز با استعمار بدل مي شود. به گونه اي كه همه مردم را يكجا و متحد مي كند. پايان داستان، تجليل از شهادت است. (سووشون، 1387)
نگاه سيمين دانشور به شهادت: توجه به آيين هاي اساطيري و ديني در داستان
بازگشت به آيين اساطيري وديني در داستان، با كاربرد واژگان خاص و متناسب با اين موضوع، هويت ايراني را درمقابل ديگري برجسته مي كند . اين ويژگي در اثر از طريق اسم سازي و همنشيني واژگان(ازجمله انتخاب نام سووشون براي رمان؛ توجه به شخصيت- هاي اساطيري چون رستم، سهراب، سياوش؛ توجه به مراسم سووشون)، جنبه هاي استعاري شخصيت يوسف، تضاد واژگان با انتخاب ايراني و غير (استعمار )، برجسته شده است.
عنوان داستان سووشون است كه رسم عزاداري سياوش است. سياوش قهرمان اساطيري است. انساني پاك و وارسته است كه بر هواي نفس غلبه كرد و به نامادري خودش خيانت نمي كند. رستم شخصيت اسطورهاي و قهرمان ايراني است كه مهمترين خصلتش دفاع از مرز و بوم ايراني است و منجي مردم در حفظ نام و ننگ و آبرو و آوازه ايراني است.
سهراب فرزند رستم است. گرچه بر اثر غفلت در جواني و نابهنگام كشته مي شود، فرزند رستم و از نياي ايراني است و به دنبال آن است كه رستم را بشناسد و بر تخت بنشاند و افراسياب و دشمن را از بين ببرد. در سووشون همه اين موارد به كار رفته و برجنبه ملي و ايراني داستان افزوده است، بنابراين انتخاب اين شخصيتها در داستان ذهن خواننده آشنا و ايراني را براي دفاع از هويت خود و نيز نگرش نويسنده آگاه مي كند.
توجه به سنت هاي مذهبي و با اهميت شمردن آنها، جاي جاي داستان آشكار است . توجه به مكان هاي مقدس در شيراز كه در بخش قبلي به آنها اشاره شد، از جمله اين كاربرد است. مكان هايي چون باباكوهي، هفت تن، شاه چراغ، كوه مرتاض علي از جمله اين مكانهاست.
توجه به شخصيت هاي پيامبران و ائمه شيعه و اهميت شهادت و كاربردشان نمونه اي ديگر از اين انتخاب واژگاني است. وقتي جنازه يوسف را به خانه مي آورند، خان كاكا مي گويد بنويسيد به مناسبت درگذشت ... ؛ عمه خانم مي گويد بنويسيد به مناسبت شهادت ... ملك رستم هم مانند عمه خانم عقيده دارد كه بايد بنويسيد شهادت نه درگذشت. بدين ترتيب رمان پس از مرگ يوسف تبديل به اثري در تجليل شهادت مي شود.
زري درروز تشييع جنازi يوسف، از سخنان عمه خانم كه درباره انتقام و زنده نگهداشتن ياد يوسف است به ياد حضرت زينب(س) مي افتد. درهنگام تشييع جنازه يكي از لوطيان شيرار، به نام ماشاءالله قري به سرپاسبان كه قصد ممانعت از تشييع جنازه دارد، مي گويد :« سركار داشيت را كه مي شناسي. وقتي حرفي زد روي حرفش مي ايستد. ما قصد آشوب كه نداريم. عزاي همشهريمان را گرفته ايم . انگار كن اينجا كربلاست و امروزعاشوراست. تو كه نمي خواهي شمر باشي ».( سووشون 298 )
مادر يوسف به كربلا مي رود تا مجاور شود. عمه خانم نيز مدتهاست كه مي خواهد به كربلا برود و مجاور حرم امام حسين شود؛ اما پس از دفن يوسف مي گويد : شهيد من همينجاست، كاكاي من همينجاست. كربلا بروم چه كنم. (سووشون 304 )
اين اشاره به واقعه كربلا بر بعد حماسي اثر مي افزايد. خوانندگان فارسي زبان كه با روح واقعي قيام امام حسين(ع) و نهضت عاشورايي آشنا هستند، هنگام خواندن رمان بين اين دو واقعه و شخصيتها و مضمون شهادت و شهادت امام حسين(ع) و مرگ سياوش ارتباطي مي يابند و از پيام رمزي رمان كه دعوت به قيام عليه ظالم و حتي به بهاي از دست دادن جان و شكست ظاهري باشد، بيش از پيش متأثر مي شوند.
تضمين آيه هاي قرآني در كتاب از اهميت نقش مذهب نزد نويسنده حكايت مي كند. »خدا براي دوستي دل خودش تو را آفريده، فتبارك الله احسن الخالقين.« )همان 160) عمه خانم آيه منقوش روي دررا خواند كه" : انا فتحنا لك فتحاً مبينا " (همان 157)
يوسف در سووشون پيوندي نمادين با شخصيت هاي مذهبي چون امام حسين (ع)، نماد راستگويي، عدالت خواهي، حقطلبي، وفاي به عهد، استقامت، ايثار و رنج ديدگي است . همچنين نماد پاكي و زيبايي و در عين حال زيبايي يوسف پيامبر و حتي به قرينه جمله فريادرسي مسيح، نماد فريادرسي و مهرباني مسيح و به تعبير خود دانشور ، يوحناي شهيد است
پيوند شخصيت امام حسين(ع) سياوش و يوسف(قهرمان رمان سووشون):
دانشور براي غني كردن و پروراندن رمان سووشون از اسطوره سياوش الهام و تأثير پذيرفته است. اسطوره سياوش از جاودانه ترين خاطرات ازلي ذهن و انديشه ايرانيان است. يوسف درمان يادآور سياوش است. گلشيري معتقد است، نويسنده بخشي از اثر را به بيان رمزي در سووشون اختصاص داده و از نظر مفهوم، سووشون اشارتي است به مراسم سياوشان كه ادامه اسطوره ايراني است. و در اين رمان، آنچه بر يك شخص يعني زري رفته، همان است كه بر همه مردم رفته است. (گلشيري، 1376: 149-151 )
در پايان رمان اشاره صريح به واقعه كربلا و شهادت امام حسين(ع) و پيوند آن با سوگ سياوش و كشتن سياوش در غربت، جنبه رمزي ايستادگي و قيام در برابر ظالم را ميرساند. براي كشف جهان بيني و تلفيق اسطوره سياوش و قيام امام حسين (ع) و پيوند با عناصر اجتماعي در زير به بررسي پيشينه اين ارتباط ها پرداخته مي شود.
شباهت هاي زياد بين منشأ عزاداري امام حسين و اسطوره سوگ سياوش به شيوه هاي مختلف مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است و شباهت هاي زياد كه بين اسطوره سوگ سياوش و روايت ها و مقتل ها و تعزيه هايي است كه درباره حماسه عاشورا بيان شده، اثبات شده است.
سياوش يك شاهزاده ايراني و از خانداني شريف و با اصل و نسب است كه در اثر توطئه شوم مجبور به ترك ديار خود ايران زمين شده است و راهي سرزمين بيگانه، توران زمين مي گردد.
او درآنجا به شيوه اي دردناك وغم انگيز وغريبانه و مظلومانه، با تعدادي اندك از يارانش در برابر خيل عظيم دشمن كشته مي شود و سرش از بدن جدا مي گردد و جسم او بي تابوت و گور و كفن در بيابان رها مي گردد.
در حادثه عاشورا و درگذشت امام حسين(ع)، بر اساس مستندات تاريخي ذكر شده است كه امام حسين نيز ديار خود، مدينه، و همجواري با حرم مطهر جدش پيامبر (ص) و قبيله و خاندان خويش را ترك كرد و با تعدادي اندك از ياران خويش به سوي ديارغربت رهسپار شد؛ البته توطئه شوم خانوادگي، آنچنان كه در اسطوره سياوش آمده است در كار نبوده است.
چنانكه ياران امام حسين اندك بودند و در برابر خيل عظيم سپاه يزيد قرار گرفتند، سياوش نيز با تعدادي اندك از يارانش با سپاه فراوان دشمن كارزار كرد .كشته شدن جملگي ياران با وفا در حماسه كربلا و سوگ سياوش تكرار شده است.
امام حسين(ع) در كربلا اسبي دارد به نام ذوالجناح كه بر اساس برخي روايات و آنچه در تعزيه ها آمده است، امام حسين و خاندانش با اوگفتگو و درد دل دارند . همچنين سياوش اسب سياه رنگي به نام شبرنگ دارد كه در روايت فردوسي، وداع سوار با مركب خويش چنين آمده است:
بياورد شبرنگ بهزاد را كه دريافتي روز كين باد را
خروشان سرش را به بر در گرفت لگام و فسارش ز سر برگرفت
به گوش اندرش گفت رازي دراز كه بيدار دل باش و با كس مساز
(شاهنامه 288)
يا:
سياوش چو گشت از جهان نااميد بر او تيره شد روي روز سپيد
چنين گفت شبرنگ بهزاد را كه فرمان مبر زين سپس باد را
همي باش بر كوه و در مرغزار چو كيخسرو آمد تو را خواستار
ورا بارگي باش و گيتي بكوب ز دشمن زمين را به نعلت بروب
(همان)
آنچه در حماسه سوگ سياوش بيان شده، حكايت از آگاهي قبلي سياوش از كشته شدن است. سياوش كشته شدن دردناك خويش را در خواب مي بيند و به همسرش فرنگيس كه حامله است، از مرگ خود خبر مي دهد و از فرزندش و سرنوشت اميدواركننده اش خبر مي دهد. فردوسي از زبان سياوش، سرانجام غم انگيز خود را چنين توصيف مي كند:
ببرند بر بيگنه بر سرم زخون جگر بر نهند افسرم
نه تابوت يابم نه گور و كفن نه بر من بگريد كسي ز انجمن
(شاهنامه 287 )
در جاي ديگر سياوش، ياران اندك خويش را مخاطب قرار داده است و خبر از كشته شدن همگي آنان مي دهد. او چنين وانمود مي كند كه تقدير چنين است و خداوند دوست دارد او را كشته ببيند:
سياوش چنين گفت كاين راي نيست همان جنگ را مايه و پاي نيست
مرا چرخ گردان اگر بي گناه به دست بدان كرد خواهد تباه
به مردي كنون زور و آهنگ نيست كه با كردگار جهان جنگ نيست
(شاهنامه288)
در روايات تاريخي و تعزيه هايي كه از امام حسين (ع) نقل شده، امام حسين نيز از سرنوشت خويش آگاه است.
شباهت ديگر بين اسطوره سياوش و واقعه كربلا، سرنوشت نهايي سياوش و امام حسين است كه درغربت كشته مي شوند. عزاداري امام حسين و سياوشان نمونه ديگرازاين شباهت است.
پوشيدن پيراهن سياه، رخ تراشيدن، گيسو بريدن، مويه و شيون كردن، جامه دريدن از جمله اين اعمال است كه درعزاداري امام حسين و سوگ سياوش بوده است.
كيخسرو انتقام خون سياوش را ميگيرد. او با قاتل پدرش كه شخصيتي شبيه شمر دارد، همان كاري را مي كند كه قاتل سياوش با پدرش كرده بود.
پيوند بين شخصيت يوسف(قهرمان رمان) و رفتار و اعمالش با شخصيت امام حسين(ع) و سياوش:
در رمان سووشون، يوسف - قهرمان اصلي داستان- از همكاري با نيروهاي اجنبي امتناع مي ورزد و سرانجام به سرنوشتي مانند سياوش و امام حسين دچار مي گردد. او جان خود را بر سر مجاهدت هايش مي بازد و مظلومانه به تير غيب كشته مي شود . نويسنده در تمام زندگي شخصيت يوسف به حوادث و اتّفاقات زندگي سياوش و امام حسين نظر داشته است.
يوسف همانند شخصيت سياوش و امام حسين، انساني نژاده و اصيل است كه در دفاع از سرزمين خود مقابل بيگانگان ايستاده است. سفرهاي يوسف به دهات و رسيدگي به كار و بار رعيت و ياري كردن آنان تاحدودي غربت و دوري از خانه را تداعي مي كند. مانند دو شخصيت ذكر شده يار ان يوسف در شهر و در مقابل خيل عظيم بيگانه و افراد خودفروخته، اندك است. او در مقابل استعمار و دشمن داخلي و خارجي ايستاده است. در زندگي امام حسين و سياوش يادآور شديم كه اسب داشتند، در رمان سووشون، يوسف در خانه اش اسب پرورش مي دهد. همين پرورش اسب اين هماهنگي را بيشتر مي كند.
در حماسه سياوش و امام حسين(ع)، هر دو شخصيت از كشته شدن خود، پيشاپيش آگاهي دارند. در رمان سووشون، يوسف وقتي بالاي سر پسرش مي رود به گونه اي پيش گويانه مي گويد » : پسرم اگرمن نتوانستم توخواهي توانست »(سووشون: 17 )
خواب هاي زري در فصل بيستم داستان درباره مرگ يوسف نوعي پيش گويي است . همچنانكه سياوش را افراسياب ديو صفت و همراهانش مي كشند، يوسف را نيز ديو استعمار و بيگانگان مي كشند .«يك شب زري در خواب ديد كه يك اژدهاي دو سر شوهرش را همانطور كه سوار ماديان بوده و به تاخت مي رانده، درسته با اسب بلعيده، و خوب كه نگاه كرد، ديد اژدهاي دو سر شبيه سرجنت زينگر(نماينده استعمار) بوده، تنبان چيندار اسكاتلندي پايش بود و دور تا دور دامن را گلدوزي كرده بود .» (سووشون: 238)
«چند شب بعد باز خواب ديد كه حاكم يوسف را با دست خودش در تنور نانوايي انداخته. يوسف جزغاله شده، كورمال كورمال از تنور درآمده»( همان 239)
«و شب ديگر دمدمه هاي صبح زري خواب ديد كه كلو با تير و كمان و قلوه سنگي، درست وسط پيشاني يوسف انداخته» ( همانجا ).
در رمان سووشون اشاره هايي چه به صورت واقعي و چه به صورت رمزي مبني بر اينكه فرزند يوسف انتقام او را مي گيرد، وجود دارد. در داستان سياوش كيخسرو انتقام خون پدرش را مي گيرد. در داستان سووشون فرزند يوسف خسرو نام دارد، كه به يقين نويسنده اين نام را آگاهانه انتخاب كرده و خود يوسف هم به فرزندش مي گويد : اگر من نتوانستم، تو خواهي توانست.
در پايان داستان همسر يوسف - زري- مي گويد : از اين پس خودم به دست خسرو تفنگ مي دهم و خواب ديد درختي عجيب در باغشان روييده است و غلام با آبپاش كوچكي دارد خون پاي درخت مي ريزد. (سووشون 252 ). در پايان داستان مك ماهون شاعر ايرلندي به زري پيغام مي دهد:«گريه نكن خواهرم. درخانه ات درختي خواهد روييد ودرختاني درشهرت و بسيار درختان در سرزمينت و باد پيغام هر درخت را به درخت ديگر خواهد رسانيد و درختان از باد خواهند پرسيد: در راه كه مي آمدي سحر را نديدي ؟(سووشون: 304)
علاوه براين سووشون وسوگ سياوش درپايان و درعزاداري يوسف و نيز از زبان عمه خانم،عزاداري امام حسين و شهداي كربلا از ديگرنشانه هاي اين پيوند است . ميرعابديني معتقد است، فصل آخر رمان كه توصيفي از تشييع جنازه يوسف است،يكي از مؤثرترين وصف هاي حركت مردم در ادبيات معاصر ايران است. تشيع جنازه به تظاهرات ضد استعماري مردم تبديل مي شود(ميرعابديني، 1386: 478) و همچنين فكر اصلي در اين رمان، پرداختن به انسان مبارز است، به همين دليل درسرتاسررمان، شاهد درگيري يوسف (قهرمان رمان) با آدم هاي خود فروخته هستيم و هرچند يوسف در اين كشاكش به شهادت مي رسد؛ اما عامل بيداري ديگران و بخصوص همسرش زري مي شود.(همان474 )
نتيجه گيري:
رمان سووشون، تمثيلي از مبارزه و ايستادگي در برابر ظلم و ستم ظالمان و بيگانگان است. حس مبارزه جويي در اثر آشكار است. يوسف نماد كامل مبارزي است، آرمانخواه و سازش ناپذير است. علاوه بر او از شخصيت هاي ديگر نيز در رمان نام برده مي شود كه به نوعي اهل مبارزه با استبداد داخلي يا دخالت هاي خارجي بوده اند . شوهر عمه خانم - خواهر يوسف - شخصيتي بوده نظير يوسف، كه معتقد بوده است، بايد انگليسي ها را از كشور بيرون كرد و سرانجام سوار بر اسب خود را به ستونهاي قنسولخانه انگليس مي زند و مي ميرد. مجيد دوست و همفكر يوسف است كه مثل او مي انديشد و آذوقه به انگليسي ها نمي فروشد. واقعه عاشورا و ياد كرد آن در رمان، و پيوندآن با اسطوره سياوش، حس مبارزه جويي با هرگونه ظلم را در داستان برانگيخته است و كساني كه در سال هاي انقلاب اسلامي(سال هاي تجديد چاپ اين اثر) اين كتاب را مي خواندند، شور و حركت بسيار در خود مي ديدند.
رمان به نوعي زاري بر مظلوميت است و تلاشي حتي در صورت از دست دادن جان براي رسيدن به آزادي است. دانشور مي گويد كه در اين رمان زاري بر سياوش، زاري بر ملت ايران است و من در سووشون به ايهام بر داغ هاي مردم ايران گريسته ام.
يكي از اساسي ترين دغدغه هاي راوي در سووشون، تعامل با سنت است . اين رمان نمايانگر دوراني از جامعه ايراني است كه مي توان آنرا دوره گذار نام نهاد . دوره اي كه همه ابعاد جامعه دگرگون مي شود. مردم بين سنت و تجدد سرگردانند، يوسف راهي را انتخاب مي كند كه در آن هم سنت و هم تجدد است.
اين ويژگي در رمان اينگونه است كه، نويسنده با بازگشت به گذشته تاريخي و اسطورهاي كلمات را در معني نمادين و اسطوره اي به كار برده است و جنبه هاي ملي و مذهبي را به رمان افزوده است. وي موفق شد با پيوند جنبه هاي ديني و مذهبي و اسطورهاي با اوضاع سياسي و اجتماعي زمان خودش،جنبه هاي هويت، مبارزه با غير، مليت و ... را برجسته كرده است . اين ويژگي در شخصيت يوسف با مدلول هاي استعاري اش(امام حسين(ع)، يوسف نبي، سياوش، روشنفكران ايراني)نمود يافته است.
ساختار جامعه ايراني از ديرباز با مذهب درآميخته است. شناخت و تحليل جامعه ايراني بي توجه به مذهب و جلوه هاي آن ناممكن است. سووشون از آنجا كه آيينه دار راستين جامعه است، به مذهب به عنوان يكي از مهمترين نمادهاي فرهنگي- سياسي مي پردازد.
اشاره صريح به واقعه كربلا، علاوه بر اينكه بر بعد حماسي اثر مي افزايد، پيامي رمزي است براي خوانندگان فارسي زبان كه با روح واقعي قيام امام حسين(ع) آشنايند و با اين پيام حتي به بهاي از دست دادن جان و شكست ظاهري در مقابل هر گونه ظلم و ستم مي ايستند و به تمثيلي از مظلوميت، مبارزه، شهادت و خونخواهي در همه زمان ها و مكان ها تبديل مي شود و عامل بيداري ديگران مي شود. خصوصاً در پايان بندي داستان به گونه اي است كه گويي وقايع انقلاب را پيشگويانه تصوير مي كند . چاپ مكرر اين كتاب در سالهاي بعد در شكل دادن به فرهنگ انقلابي دهه پنجاه نقشي آشكار داشته است.
منابع
- اربابي، عيسي( 1378 )؛ چهارسروافسانه؛ چاپ اول؛ تهران: انتشارات اوحدي.
- ايراني، ناصر( 1380 )؛ هنر رمان؛ چاپ اول؛ تهران: نشر آبانگاه.
- ايزدپناه، حميد(1380)؛ شاعران در اندوه ايران؛ چاپ اول؛ تهران: نشرتوس.
- توسلي، غلام عباس( 1383)؛"جوانان و مناسبات نسلي در ايران"؛ به اهتمام محمدعلي محمدي؛ مركز مطالعات جوانان و مناسبات نسلي؛ تهران : پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي.
- حجازي، سيدعلي رضا(1386) ؛» سير تاريخي شعرشيعه درحماسه عاشورا « فصلنامه شيعه شناسي؛ سال پنجم؛ شماره 20 صص 95-135.
- دانشور، سيمين (1380)؛ سووشون؛ چاپ پانزدهم؛ تهران: انتشارات خوارزمي.
- دسپ، سيدعلي(1388) تحليل گفتمان غالب دررمان هاي سيمين دانشور (سووشون، جزيره سرگرداني و ساربان سرگردان)؛ پايان نامه كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي؛ تهران: دانشگاه تربيت مدرس.
- صفا، ذبيح الله ( 1347 ): تاريخ ادبيات در ايران؛ جلد 1 تا 5؛ تهران: ابن سينا.
- طالبي شليمكي، عليرضا ( 1386 ): بررسي هويت ايراني در رمان هاي ايراني (نون و القلم، تنگسير، سووشون، باغ بلور)؛ پايان نامه كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي؛ تهران: دانشگاه تربيت مدرس.
- فردوسي، ابوالقاسم( 1385 )؛ شاهنامه فردوسي براساس چاپ مسكو؛ به كوشش سعيد حميديان؛ چاپ هفتم؛ تهران: نشر قطره.
قبادي، حسينعلي(1383 ) : «تحليل درون مايه هاي سووشون از نظر مكتب هاي ادبي و گفتمان هاي اجتماعي» ،فصلنامه پژوهش زبان وادبيات فارسي، دوره جديد، شماره سوم.
- و علي نوري خاتونباني(1386) ؛" نمادپردازي در رمان هاي سيمين دانشور" فصلنامه گوهر گويا؛ 1(31)
- لوكاچ، جورج( 1381 )؛ جامعه شناسي رمان؛ ترجمه محمد جعفر پوينده؛ تهران : نشر چشمه
- محمدي خيرآبادي،سعيد( 1382 ): جلوه هايي از فرهنگ شهادت درشعر انقلاب؛ مشكوه؛ شماره 81 صص 87-98
- ميرعابديني، حسن ( 1386 )؛صد سال داستان نويسي ايران؛ جلد اول و دوم؛ چاپ چهارم؛ تهران: نشر چشمه.
منبع: مجموعه مقالات همايش ملي فرهنگ ايثار و شهادت/ دانشگاه زنجان
نظر شما