عشق/ محمدرضا رحيمي


عشق يعني كوچه كوچه انتظار
رؤيت خورشيد در باغ بهار
عشق يعني يك تغزّل شعر ناب
مثنوي هاي خداي آفتاب

عشق يعني ذكر صبح آب ها
يا سلام ياس با محراب ها
عشق يعني سوختن با شعله ها
سبز گشتن در شكوه قلّه ها
عشق يعني هاي هاي اشك ها
در فرات بيوفا با مشك ها
عشق يعني رقص سرخي واژگون
سعي در محراب با قانون خون
عشق يعني مادران داغدار
حسرت ديدار گلها در بهار
عشق يعني قصّه ي جام شراب
گفتماني سبز در تفسير آب
عشق يعني يك شهود بي كران
سينه اي با وسعت هفت آسمان

عشق يعني بر فراز دارها
يك غزل با ميثم تمّارها
عشق يعني همصداي آب ها
در نماز صبح با مهتاب ها
عشق يعني كهكشان در كهكشان
چشم امّيدي به سوي بي نشان
عشق يعني در فضاي رازها
خلسه اي جاويد با پروازها
عشق يعني بي كران نورها
با شقايق ها ميان هورها
عشق يعني حيرتي بي انتها
شعر شبنم در گلستان خدا
عشق يعني حسرت ديدارها
همدلي تا صبح با تب دارها

عشق يعني يك سرود جاودان
رقص گلها، حيرت پروانگان
عشق يعني خطبه ي سجادها
يورشي جاويد بر بيدادها
عشق يعني زينبي تا اوج ها
ناخدايي بر فراز موج ها
يك زبان در كام از سرّ غدير
كهكشان آسمانهاي منير
چيرگي بر خار و خسهاي سراب
مخزن الاسرار دخت بوتراب
عشق يعني رود رود مادران
در عزاي خيلي از نام آوران
عشق يعني خيمه هاي سوخته
كودكاني از عطش افروخته

عشق يعني ذوالجناحي اشكبار
در غم بشكوه آن تنها سوار
عشق يعني اربعين ياسها
اشك سرخي در غم عباسها
عشق يعني مرگ احلي مِن عَسَل
خوش درخشيدن فراسوي زُحَل
عشق گفتي كربلا آمد به ياد
هيبت خون خدا آمد به ياد
عشق گفتي نينوا آمد به ياد
عصمت آلاله ها آمد به ياد

تقديم به پيشگاه معلم شهيد دكتر علي شريعتي آن كه عشق به
خاندان رسالت را در وجودم شعله ور ساخت
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده