"اباصلت باقرى" فرزند مصيبت و "طوبى باقرى" در تاريخ 1345/12/26 در خانواده ‏اى نسبتاً مرفه در روستاى "حصار" از توابع زنجان به دنيا آمد. پدرش به صيفى كارى و مغازه‏ دارى اشتغال داشت. او فرزند دوم خانواده بود.

زندگینامه شهید اباصلت باقری

نویدشاهد: "اباصلت باقرى" فرزند مصيبت و "طوبى باقرى" در تاريخ 1345/12/26 در خانواده ‏اى نسبتاً مرفه در روستاى "حصار" از توابع زنجان به دنيا آمد. پدرش به صيفى‏ كارى و مغازه‏ دارى اشتغال داشت. او فرزند دوم خانواده بود و در فضايى مذهبى پرورش يافت. در سال 1351 تحصيل در مقطع ابتدايى را در روستا آغاز كرد و دوره ابتدايى را با يك سال ترك تحصيل در روستا گذراند. پس از آن به زنجان رفت و روزها در مغازه برادرش كار مى‏ كرد و بعدازظهرها در مدرسه راهنمايى شبانه به تحصيل مى ‏پرداخت. در دوره راهنمايى نيز به عللى چند بار ترك تحصيل كرد. خانواده او نيز پس از مدتى به زنجان مهاجرت كردند و در محله "اميريه" ساكن شدند.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى با آغاز جنگ عراق عليه ايران به بسيج پيوست و فعالانه در جبهه‏ هاى جنگ شركت داشت. در اولين اعزام بمدت 40 روز در عمليات بيت ‏المقدس آزادسازى خرمشهر در جبهه حضور يافت. او با گذراندن آموزش تخصصى در رشته تخريب به آموزش نيروهاى بسيجى پرداخت. دوره تكميلى مربيگرى عالى را در "پادگان امام على عليه السلام" در تهران طى كرد، از اين رو در تخريب و خنثى‏ سازى ميدانهاى مين فعاليت مى ‏كرد. در سال 1361 به عضويت رسمى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى درآمد وى در مدت حضورش در جبهه، دو بار مجروح شد. در تمام عملياتها بعنوان نيروى اطلاعات عمليات شركت داشت. نقل است: "كه يك بار او و همرزمانش در منطقه "زيديه "وارد خاك عراق شده بودند به هنگام بازگشت، شناسايى شده و مورد محاصره نيروهاى عراقى قرار گرفتند. در جريان درگيرى بازوى او در اثر اصابت گلوله مجروح شد ولى او با پنهان شدن در يك گودال از دست نيروهاى عراقى جان سالم به در برد و پس از حمله نيروهاى خودى و تصرف منطقه به پشت خط مقدم بازگشت." همچنين در يكى از روزها در "جاده بين ‏المللى عراق" از ناحيه كمر در اثر اصابت تركش مجروح شد. در نتيجه اين مجروحيتها دچار 25 درصد معلوليت شده بود. اباصلت با حضور در جبهه از ادامه تحصيل نيز باز نماند تا سال سوم راهنمايى ادامه تحصيل داد. در همين سالها با راهنمايى خواهرش با خانم "عادله ميرزائى "در تهران ازدواج كرد. قبل از ازدواج سختيهاى زندگى خود را به همسر آينده‏ اش گوشزد كرد و يادآور شد كه ممكن است به علت مشغله زياد در جبهه‏ ها، ماهها به مرخصى نيايد و يا به اقتضاى كارش (تخريب) هر لحظه با خطر قطع عضو و حتى شهادت مواجه شود. خانم ميرزائى نيز با آگاهى كامل پذيراى اين ازدواج شد و مراسم ازدواج آن دو در كمال سادگى با حضور تنى چند از خويشان دو خانواده و با مهريه 40 هزار تومان برگزار گرديد. آنها پس از ازدواج زندگى مشترك خود را در اتاقى جداگانه در منزل پدر اباصلت شروع كردند. حاصل ازدواج آنها دو فرزند پسر به نامهاى محمد (1364) و على (1366) و يك فرزند دختر به نام زينب بود كه از دنيا رفت. اباصلت مخارج زندگى خود را از حقوقى كه سپاه پاسداران به بسيجيان مى ‏داد (حدود 4 - 3 هزار تومان در ماه) و نيز با كمك مالى پدرش تامين مى ‏كرد. در مناسبات خانوادگى بسيار با حياء و خجول بود به گونه‏ اى كه مدتها فرزندانش را در كنار پدر و مادر در آغوش نمى ‏گرفت.

شهادت بزرگترين آرزوى قلبى او بود؛ خانم طوبى باقرى مادر وى در اين باره مى ‏گويد: "سه بار در حضور همسرش به من گفت:"من دو بار زخمى شده ام ولى توفيق شهادت نيافته‏ ام؛ حقت را بر من حلال كن و برايم دعا كن كه شهيد شوم. من چرا شهيد نمى ‏شوم؟ مادر نكند شيرى كه خورده ‏ام ايرادى داشت؟ و من در پاسخ به او اطمينان دادم كه چنين نبوده است. مادرش ادامه مى ‏دهد كه آنقدر بر اين خواسته ‏اش مصر بود كه در نهايت برخلاف ميل باطنى از خداوند خواستار استجابت دعايش شدم." اباصلت آرزو داشت در صورتى كه در جنگ به شهادت نرسيد، پس از جنگ به حوزه علميه برود و به كسوت روحانيت درآيد. اين خواسته او در فرازى از وصيتنامه ‏اش نيز هويداست آنجا كه در ضمن توصيه ‏هايش مى‏ نويسد: "تا آنجا كه مى ‏توانيد به دنبال علم برويد؛ علمى كه شما را به مرتبه بلند انسانيت برساند و شما را به خودتان بشناساند؛ وقتى چنين علمى پيدا كرديد، خدا را هم بنحو شايسته ستايش خواهيد كرد."

در علميات "مرصاد" به عنوان معاون فرمانده "گردان على‏ بن ابيطالب(ع) "حضور داشت و پس از شهادت روح ا... شكورى فرمانده گردان، فرماندهى و مسئوليت آموزش نظامى گردان را به عهده گرفت. برادرش حسن در اين باره مى‏ گويد: در عمليات مرصاد بدون اطلاع خانواده و پنهانى به كرمانشاه رفته بودم ولى ترسم اين بود كه اباصلت از اين كارم ناراحت شود از اينرو خود را از او پنهان مى ‏كردم، در حالى كه شوهر خواهرم خبر حضور مرا در جبهه به او رسانده بود. لذا وقتى از ديدار او برگشت به من گفت: "برادرت ترا ميخواهد ببيند." گفتم: "مى ‏ترسم مرا به پشت جبهه برگرداند." گفت: "نگران نباش از آمدن تو خوشحال است. بهرحال به ديدارش رفتم ،احوالپرسى نمود و ضمن پذيرائى با ميوه و نوشابه مرا به دوستانش معرفى كرد. بعد از نوشيدن نوشابه قوطى را به بيرون از سنگر پرتاب كردم." اباصلت فوراً به بيرون رفت و قوطى را آورد و گفت: "قرار ما اين است كه آشغال در هيچ جا نريزيم حتى اگر بيابان باشد."

پس از پذيرش "قطعنامه 598" سازمان ملل و اعلام آتش‏بس بين ايران و عراق با آنكه 8 سال در خدمت جنگ بود هفت ماه پس از پذيرش قطعنامه به لبنان اعزام شد. قبل از اعزام به نزد مادرش رفت و بدون ذكر محل ماموريت، عاجزانه از او خواست كه براى شهادتش دعا كند. آقاى حسين نصيرى كه همراه او به لبنان اعزام شده بود، مى ‏گويد: "در آنجا به آموزش نيروهاى لبنانى مى ‏پرداخت. در روز 1358/5/3 پس از آن كه در محل استقرار غذايى را آماده كرديم، از خوردن غذا خوددارى كرد. وقتى دليل اين امر را پرسيدم گفت: ندايى به من مى ‏گويد: "نخور و نمان و زود حركت كن." قرار بود براى پاكسازى ميدان مين به منطقه‏ اى حركت كنيم، قبل از حركت به سوى منطقه مين‏ گذارى شده با تمام بچه ‏ها با زبان عربى خداحافظى كرد، گفتم: "تو كه زبان عربى نمى ‏دانستى؛" گفت: "اين زبان يك نعمت الهى است كه خداوند بر زبانم جارى كرده است." در مسير حركت به سوى محل ماموريت گفتم: حال كه غذا نخوردى، آب ميوه بخور؛ در پاسخ گفت: "مى‏ شود هم تشنه و گرسنه به لقاى حق برسم؟" در اين زمان با تمام وجود حس مى ‏كردم كه باقرى شهيد خواهد شد. وقتى به منطقه مورد نظر رسيديم، باقرى روى مين رفت و بر اثر انفجار آن به شهادت رسيد. شهادت وى سبب مطلع شدن ساير نيروها از محل مينها شد و در نتيجه 130 نفر جان سالم به در برند.

اباصلت باقرى حدود دو ماه پس از ارتحال رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى قدس سره به‏شهادت رسيد. او پيش از اعزام به لبنان در مراسم چهلمين روز درگذشت حضرت امام شركت كرده و در آنجا خواب ديد كه در مكانى به همراه امام قدس سره است.

جنازه او در زنجان با حضور تنى چند از افراد بلند پايه لبنانى تشييع و در گلزار شهداى پايين زنجان به خاك سپرده شد.

منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ / زندگینامه فرماندهان شهید استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده