خودش را افغانستانی معرفی کرد و از لشکر فاطمیون به سوریه رفت
شهید «مصطفی صدرزاده» کیست؟
این کتاب داستان زندگی شهید «مصطفی صدرزاده» با نام جهادی «سید ابراهیم» (ولادت: 19 شهریور 1365، ازدواج: 19 شهریور 1386، شهادت: 1 آبان 1394 (تاسوعای حسینی)، منطقه: حومهی حلب) را تعریف میکند. او فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود که آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه شهر حلب به شهادت رسید.
فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن شهید مصطفی با فاطمیون، روایت عجیبی دارد. همسرش نقل میکند که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجهها داشته است. او به مشهد میرود، ریشهایش را کوتاه میکند و به مسئول اعزام میگوید که یک افغانستانی است. مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود و دست آخر به آرزویش که دیدار محبوب بود نائل آمد و «عند ربهم یُرزقون» شد.
کتاب «قرار بی قرار» داستانهایی را از نزدیکان و دوستان ایشان روایت میکند. هر کسی او را میدید دیگر نمیتوانست به راحتی از او دل بکند. مصطفی قانون جذب را خوب بلد بود. میدانست چه کار کند تا یکی را جذب بسیج و دَم و دستگاه امام حسین (ع) کند. پدرش میگفت: «مصطفی به مادرش گفته شما دعا کن من موثر باشم، شهید شدم یا نشدم مهم نیست!»
گزیدهای از کتاب؛
با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه میشد پیشروی کرد. سید من را صدا زد و گفت: «به تکفیریها بگو ما مسلمونیم و نباید آتیش به سر خودمون بریزیم. باید برای دفاع مردم مظلوم فلسطین، سر اسرائیل بمب و خمپاره بریزیم.» این جملات را به عربی برایشان گفتم. تکفیریها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر «سید ابراهیم» چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیریها پشت بیسیم گفت: «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.
کتاب «قرار بی قرار» شامل چند بخش است: بخش اول، در منظر خانواده؛ بخش دوم، در منظر دوستان؛ بخش سوم، در منظر همرزمان؛ بخش چهارم باعنوان یقین داشتم (وصیتنامه شهید مصطفی صدرزاده).
عنوان فصلهای کتاب عبارتند از: نذر عمویم عباس، چقدر پدر شهید بودن به شما میآید، دلم را با خودش برد، مصطفی؛ آیینه صیقل خورده، سلام بر ابراهیم، پلهپله تا ملاقات خدا، پنجرهای رو به سوی خدا، کوچه پس کوچههای کودکی، کار با کوچکترها با من!، قانون جذب را بلد بود، چشم بسته قبولت دارم، نوجوانها را دریابید، قربانصدقه رهبر میرفت، تا فرصت هست باید پرید، جای برادرم بود، زندهتر از ما، بچههای لوای امام حسین (ع)، شهیدان را شهیدان میشناسند، ماندهام تنها ...، یار کودکی و نوجوانیام.
سایر مشخصات کتاب عبارت است از: ویراستار: فاطمه دوستکامی، ردهبندی دیویی: 8fa3.62، نوبت چاپ: 1، تیراژ: 1100 نسخه، تعداد صفحات: 296، قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)، شابک 10 رقمی: 6003300736، شابک 13 رقمی: 9786003300736، کد کتاب در گیسوم: 11304652
علاقمندان میتوانند برای تهیه این اثر و سایر آثار منتشره روایت فتح به نشانی میدان فردوسی خیابان شهید قرنی ،خیابان شهید فلاح پور، موسسه فرهنگی روایت فتح مراجعه نمایند.