يکشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۴۳
کيسه اي از چلواري سفيد دوخته شده ديدم که بند و قيطان آن معمولي بود. متحير شدم اين براي چيست؟ آن را کنار گذاشتم و بقيه تکه ها و پارچه ها را دادم تا ايشان را با آنها کفن کنند...


کيسه اي در کفن


نوید شاهد، هنگامي که خلعت (کفن) آقا را بيرون آوردم، در ميان پارچه هاي کفن، کيسه اي از چلواري سفيد دوخته شده ديدم که بند و قيطان آن معمولي بود. متحير شدم اين براي چيست؟ آن را کنار گذاشتم و بقيه تکه ها و پارچه ها را دادم تا ايشان را با آنها کفن کنند.
يک هفته گذشت، اربعين امام حسين (ع) بود و هفتم شهداي جمعه خونين شيراز. خواب هايي که شب قبل ديده شده بود که پاره هاي بدن آقا هنوز لابه لاي ديوار و پشت بام ها و بر سر درخت هاي خانه مجاور باقي مانده است ولوله اي در شهر انداخته بود وقتي معلوم شد اين روياها صادقانه است، قطعات گوشت را جمع آوري کردند. من هم به ياد آن کيسه لاي خلعتي افتادم رفتم و آن را آوردم و به بعضي بستگان دادم و گفتم معلوم شد چرا آقا اين کيسه را در کفن خود گذاشته است. اين بقيه کفن ايشان است که بايد تتمه بدنشان در آن قرار گيرد و دفن شود. آري گوهري بس گرانبها بود که به سادگي از کف ما رفت. شخصيت ناشناخته اي بود که پس از شهادتش کمي ازآنچه بود آشکار گرديد، حتي براي خود من نيز آن طور که بود او را نشناختم.

راوی: همسر شهيد محراب آيت الله دستغيب
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد دوم) غلامعلی رجایی 1389
نشر: شاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده