کرامات شهیدان؛(45) تشنه دوست
نوید شاهد، يك روز كه مجيد در خانه بود و من و برادرم و خواهرانم هم در منزل بوديم، شنيدم با تبسم خاصى كه بر لب داشت به مادرم می گفت : من مثل علی اكبر امام حسين)ع( شهيد مى شوم. هنوز يك هفته به عمليات فتح المبين كه مجيد در آن به شهادت رسيد، مانده بود . نكته عجيب اين بود كه وقتى اين جمله را به مادر گفت دستش را روى سرش گذاشت و گفت: تير عراقى ها به سرم و چشمم میخورد.
بعد ادامه داد و گفت : مادر مرا ببخش كه اين حرف را مى زنم ولى به خاطر وضعيتى كه سر و صورت من پيدا میكند دوست ندارم در غسالخانه بالاى سر من حاضر باشى و مرا در اين وضعيت ببينى و ناراحت بشوى. بعد از مادرم خواست او را حلال كند و ببخشد. مادرم هم به او گفت : تا زنده هستى تو را حلال میكنم و چون میخواهی كه به غسالخانه نيايم از همين حالا تو را حلال میكنم. اين را گفت و به گريه افتاد . حبيب برادرم سعى كرد مادرم را آرام كند كه مجيد ادامه داد : در مورد غسل بدنم هم با آيت الله قاضى )نماينده امام و امام جمعه وقت دزفول( صحبت كرده ام و ايشان گفته است اگر كسى در ميدان جنگ و در معركه شهيد شود، احتياجى به غسل ندارد و می تواند با همان لباس او را دفن كنند. روز بعد كه با او به«بهشت على» رفتيم تا مجيد بر سر مزار دوست شهيدش محمد افخم فاتحه اى بخواند به من وصيت كرد او را در كنار دوستش به خاك بسپاريم. اتفاقاً در كنار مزار شهيد افخم قبرى خالى بود كه روى آن را با حلبى پوشانده بودند . مجيد آن ورقه حلبى را برداشت و به دقت درون آن را نگاه كرد، بعد به من گفت: وقتى شهيد شدم مرا در همين قبر به خاك بسپاريد .
همين طور هم شد و تمام حرف هايى كه به مادرم زده بود درست از آب درآمد. مجيد كه متولد سال 1342 بود در مورخ 2/ 1/ 61 در منطقه دشت عباس در عمليات فتح المبين در تپه چشمه يك گلوله كاليبر 75تيربار به چشم راست او خورد و از پشت سر او خارج شد و سرش را متلاشى كرد و با همان وضعيت كه در منطقه به شهادت رسيده بود و در قبرى كه گفته بود به وصال دوست شتافت.
____________________________________
پاسدار شهيد عبدالمجيد صدفساز در سال 1342 در دزفول متولد شد. پس از پيروزى انقلاب به عضويت سپاه درآمد و با آغاز جنگ تحميلى به جبهه ها عزيمت كرد و در عمليات فتح المبين در فروردين سال 61 همانگونه كه پيش بينى كرده بود با اصابت گلوله به پيشانى اش به فيض شهادت نائل آمد.
راوی: برادر شهيد مجيد صدفساز
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهید(جلد اول)، غلامعلی رجائی 1389
نشر: شاهد