یادداشت معصومه سپهری درباره شهید مدافع حرم «حیدر جلیلوند»
از چند سال پیش وقتی قرار شد روی زندگی نامه خاطرات یک شهید بزرگ کار کنم، با انسانهای بسیار شریف و خوبی آشنا شدم. سال ۹۱ که به خاطر برخی برخوردها پس از انتشار کتاب دومم، تبدیل شده بود به ایام خاموشی و دل شکستگی من، با عنایت شهید حسن مقدم و دوستان شهیدش تبدیل شد به سالی پر بار ایامی تکرار نشدنی که هر روز با خاطرات بزرگ انسانهایی میزیستم که حق بزرگی بر گردن ایران و حتی اسلام داشتند.
یکی از کسانی که بعد از آشنایی هر وقت کاری داشتم میدانستم میشود روی او حساب کرد. هر وقت لازم میشد مطلبی بدانم یا جایی بروم، میدانستم بدون منت و با طیب خاطر کمک میکنند. هر وقت دنبال صحت روایت یا رابطهای با یاران مانده از مدرس میشدم، میدانستم با کمک ایشان میتوانم به پاسخ برسم… آقای جلیلوند بود. انسان بزرگواری که از خیل دوستان شهیدش در پادگان مدرس جا ماند تا روایتگر تلاش و ایثار و ایمان آنها باشد. هیچ کس مثل ایشان در شناختن فضای آن اتفاق بزرگ نتوانست کمکم کند.
عصر روز هجدهم ماه مبارک رمضان باخبر شدم آقای جلیلوند، این بار باید شانه زیر تابوت برادر شهید خودش ببرد: شهید مدافع حرم؛ شهید حیدر جلیلوند؛ بابای ثنا کوچولو.
شهادت این سرباز مدافع جبهه اسلام را تبریک به خودش میگویم که در ایام سالروز شهادت مولایش علی بن ابیطالب علیه السلام با پیکری خونین در مزار ابدیاش آرام خواهد گرفت و تسلیت و تسلا برای خانواده بزرگوارش که استواری خود را بر جانفشانی در راه آرمانهای انقلاب اسلامی ثابت کردهاند.
نمیدانم برای این برادر عزیز چه آرزویی کنم؟ صبر و سکوت و ایستادن در برابر مصائب و حامی خانواده شهیدان بودن، خیلی خیلی سخت است. به گمانم اگر دل در گرو رفتن داشته باشی، اما مجبور به ماندن باشی، جهادت سختتر و بزرگتر است.
آقای جلیلوند گرامی برایتان صبر و سکینه الهی و عاقبت به خیری از درگاه حضرت احدیت مسئلت مینمایم؛ همیشه یاور صدیق حاج حسن طهرانی مقدم بمانید، همیشه رفیق وفادار شهدای اقتدار بمانید. امیدوارم روح پاک برادر شهیدتان، حیدر جلیلوند، سلام و عرض حال شما را هم به ساحت سالار شهیدان و رفقای خونین بدنتان برساندو در ادامه این راه دشوار یاورتان باشد.
منبع: تسنیم