سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خورد. ثریا به اوج آسمان عروج کرد و شاید در عروج ملکوتی اش از کنار ستاره های ثریا هم گذاشته باشد.

شهید ثریا ثامنی

نام پدر: درویش علی متولد: 1345- کرمانشاه

تاریخ شهادت: 1360 محل شهادت: کرمانشاه

نحوه شهادت: بمباران هوایی شغل: خانه دار

ستاره های زیبا در آسمان چشک می زدند. علی چشم به ستاره ها دوخته بود. به راستی این ستاره ها چقدر زیبایند. علی ثامنی به انتظار نشسته بود. اضطراب سراپایش را فرا گرفته بود. اضطراب شیرین پدر شدن. درد سراپای وجود حمیده را فرا گرفته بود. ناگهان صدای گریه نوزاد در فضا پیچید و ستاره ای قدم به خانه آنها گذاشت. این خانواده گرچه از مال دنیا چیزی نداشتند اما از خداوند جواهری را به امانت گرفتند. کودک دختر بود. پدر او را ثریا نام نهاد.

شهید ثریا ثامنی در طبیعت زیبای کرمانشاه رشد کرد. نه ساله بود که پدر از دنیا رفت. دختر کوچک در غم از دست دادن پدر اشکها ریخت. حال او باید یار و یاور مادر می شد.

برادر شهید، شهاب می گوید: یک روز از روی کودکی به مادرم پرخاش کردم، خواهرم ثریا مرا به گوشه ای برد و از خوبیهای مادر برایم صحبت کرد که تا کنون آویزه گوش من است، او همیشه به بزرگترها احترام می گذاشت.

دایی ثریا می گوید: او دختری مهربان و دلسوز بود و همیشه به فکر فامیل و اعضای خانواده خویش بود و به پذیرایی از مهمان بسیار علاقه داشت.

ثریا به علم و هنر بسیار علاقه داشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرد و بعد ازدواج نمود. گرچه به ظاهر سن کمی داشت اما به پختگی و رشد کامل رسیده بود. او همیشه برادر و اطرافیان را به نماز سفارش می کرد و در مورد ایمان به خداوند تذکر می داد. ثریا امام خمینی (ره) را بسیار دوست داشت و عکسی از امام را همیشه به همراه داشت و همیشه آرزو می کرد به زیارت امام خمینی (ره) برود.

ثریا چهار ماه بود که باردار بود، مادر می خواست که وسایل نوزاد را فراهم کند اما ثریا نمی گذاشت. آیا او به راستی می دانست که طفلش سرنوشتی مانند محسن فاطمه پیدا خواهد کرد.

چند روز قبل از شهادتش سفارش کرد، گویا می دانست که رفتنی است. اما ثریا، چگونه راضی شدی مادر را تنها بگذاری و چشمانش را گریان کنی، تو که خیلی او را دوست داشتی اما نه، تو به لقاءاللهی رسیدی و خداوند به مادرت صبر خواهد داد.

سال 1360 بود. دژخیمان عراقی کرمانشاه را به زیر بمباران خود گرفته بودند. بمبی به خانه ای خورد. ثریا به اوج آسمان عروج کرد و شاید در عروج ملکوتی اش از کنار ستاره های ثریا هم گذاشته باشد.

از مزرعه بهار، سرشارتر است

و از ساقه سبز صبح، پربارتر است

هر چند که خفته در شبستان زمین

از دیده آفتاب، بیدارتر است

منبع: جمعی از نویسندگان، آیینه و شقایق (یادنامه شهدای زن استان تهران (جلد دوم)، تهران، انتشارات منطقه مقاومت بسیج استان تهران، 1381

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده